ماجرای کامل قسمت بیست و پنجم سریال خانه امن شبکه یک
در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت بیست و پنجم سریال خانه امن به کارگردانی احمد معظمی را می خوانید: با ما همراه باشید… سریال خانه امن هر شب ساعت ۲۲:۱۵ دقیقه بر روی آنتن شبکه یک سیما می رود.

کمال بعد از رساندن فرشته به بیمارستان خبر را به عباس میدهد و میگوید حالش خوب است اما یک گلوله تو پاش زده اند که دکتر قوامی سراسیمه به سمت فرشته میرود.
سعید یکی از داعشی ها به بنگاه املاک رفته است تا خانه ای را برای چند ماه اجاره کند و با دروغ بستری شدن مادرش در بیمارستان قصد اجاره خانه دارد.
کمال و افشین باهم درباره ثمین هدایت و وضعیت فرشته صحبت میکنند.
آن یکی فرد داعشی با سعید تماس میگیرد و بعد از قطع شدن با تلفن ماهواره ای با شخص دیگری تماس میگیرد و درباره این که نتوانسته با ابوعامر مکالمه کند صحبت میکند و آن مرد پشت آن طرف خط به او میگوید که با مترو رفت و آمد کند، گویا عملیات بعدی داعش در مترو است.
کمال و محسن در بیمارستان هستند و با هم صحبت میکنند که کمال به محسن قول میدهد هرچه زودتر همه چی را به او بگوید.
کمال با خواهرش از خاطراتش درباره ازدواج خودش صحبت میکند و میگوید که نگران هیچ چیزی نباشد و همه چیز را درست میکند و نمی داند فعلا اینکه آن ها چیزی از شغل او بدانند شرایط را درست میکند یا خرابتر.
دکتر قوامی پدر فرشته به سراغ کمال رفته است و از او میخواهد که باهم صحبت کنند، عباس از دوران جنگ میگوید و حرفش را به آن جا میرساند که غم فرشته از پا درش آورده و حالش خیلی بد است و درباره پرونده ای که کمال دستش است صحبت میکند و میگوید، قصد دارد بازپرس پرونده داعشی عملیات تئاتر شهر بشود.
یکی از مرتبطین فرانسه با ایران خبر مرگ ثمین هدایت را میدهد که در دستشویی به قتل رسیده است و آن ها دنبال او میگردند.
مامور ایرانی این خبر را اصلا خوب نمیداند و میگوید که اصلی ترین و تنها ترین سرنخ رو در اثر بی توجهی آن ها از بین رفته است.
افشین خبر مرگ ثمین هدایت را به کمال میدهد و میگوید باید منتظر بمانیم تا بفهمیم که چه کاری قرار است بکنند و آیا سراغ شهروز و پیام میروند یا نه…
زن داوود درحال صحبت با خواهرش است و خواهرش میگوید زودتر خبر بارداری اش را به داوود بدهد و برگردد کنار خانواده اش که مهتاب به محض اینکه میخواهد با او صحبت کند میگوید قرار دارد و باید برود.
کمال به دفترشان رفته است و درحال بررسی جدیدترین خبر ها از آن داعشی هستند و میگویند آن ها از طریق اشخاص دیگری کنترل میشود و با مرگ ثمین به این نتیجه میرسند که او یک مهره خیلی کوچک بوده است.
ضیا و انسی به قتل رسیده اند…
کمال، افشین و دو نفر دیگر در حال صحبت کردن با یکدیگر هستند و درباره شهروز و داعشی هایی که گم شده اند و از دستشان فرار کرده اند صحبت میکنند که دستور میگیرند به سراغ شهروز بروند …
حبیب و افشین به سراغ افشین میروند و میگویند قصد صحبت با او را دارند و وارد خانه اش میشوند و سوالاتی درباره او و زندگیاش و کارش میپرسند.
افشین به شهروز میگوید از او میخواهد که به آن ها کمک کند و خبر قتل ثمین را به او میدهند و میگویند باید طبق خاسته ی آن ها عمل کند و از اطلاعاتشان حفاظت کند تا به اصا ماجرا برسند که او قبول میکند.