ماجرای کامل قسمت هجدهم سریال خانه امن شبکه یک
در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت هجدهم سریال خانه امن به کارگردانی احمد معظمی را می خوانید: با ما همراه باشید… سریال خانه امن هر شب ساعت ۲۲:۱۵ دقیقه بر روی آنتن شبکه یک سیما می رود.

افشین و کمال و عباس باهم جمع شده اند و درباره اتفاقات پیش آمده در حال صحبت کردن هستند و افشین به عباس میگوید که اگر قرار باشد ثمین هدایت آزاد شود او حکم آزادی اش را امضا میکند که او میگوید چطور کاری که بهش اعتقاد ندارد را انجام دهد.
پیام در حال آماده کردن وکالت نامه جعلی است که یکی از زیردست های کامران از باجه تلفن با دکتر قوامی یا همان عباس تماس میگیرد و میگوید او یک زیر دست است و فقط حامل پیامی است که تنها راه زنده ماندن دخترش آزادی ثمین هدایت است.
دکتر قوامی در تاکسی نشسته است و با حالی ناراحت صدای خنده های دخترش در سرش تکرار میشود.
افشین و کمال به همراه همکارشان در حال دادن گزارش اتفاقاتی که افتاده است می باشند و فرمانده اش از آمدن ابوعامر خبر میدهد.
یک خانم به اسم مهسا در حالصحبت با یک خانم دیگری که مشخص نیست و صدایش از لپ تاپ پخش می شود در حال صحبت است که کامران از راه میرسد و شروع به صحبت میکند از صحبت های زن مشخص میشود که اسم واقعی کامران داوود است و از همسرش دو میلیارد پول به صورت فوری میخواهد که مستقیما به لندن حواله شود.
کمال به بیمارستان رفته است تا دخترش را ببیند که با خواهرش هم صحبت میشود و کمال شرایط را به او میگوید و خواهرش میگوید آیا به کار او ربط دارد یا نه که کمال او را میپیچاند.
پیام و افشین باهم قرار گذاشته اند تا افشین خبری از آدم ربایی از پیام بگیرد که او اظهار بی اطلاعی میکنند و تیر افشین به سنگ میخورد.
محسن به همراه خانواده اش به خانه دکتر قوامی رفته اند که نسیرین خانم با گریه و زاری از خانه میرود و حتی کمال نیز نمیتواند جلو آن ها را بگیرد.
افشین به کمال خبر میدهد که پیام از هیچ چیزی خبر نداشته است که باعث میشود حال کمال و عباس گرفته شود.
کمال به محسن پسرش میگوید که فردا درباره تبادل تصمیم گیری میشود که محسن میگوید فکر میکنم همه چیز را به من نمیگید که او میگوید هرچیزی که تا الان گفته است راست بوده و دروغ نگفته است.
گوشی کمال زنگ میخورد که ماموریت کرمانشاه را به او میدهند و خواهرش به او میگوید که نگران محسن نباشد او خودش به او میگوید…
پیام و شهروز با یکدیگر قرار گذاشته اند که شهروز متوجه میشود اسم خودش را پای وکالت نامه نوشته است و پیام به او میگوید که تنها در صورتی که با کامران صحبت کند مشتری مجتمع را پای معامله میآورد.
کمال به کرمانشاه رفته است و با یک نفر دیدار دارد که اطلاعات کاملی از تروریست ها و یک خانه امن را به او میدهند و به او میگویند که در غالب کارگر ساختمان به تروریست ها نزدیک شود.
محسن در حال داد و بیداد است و از رفتن پدرش گله میکند، کمال به محسن زنگ میزند و از او عذرخواهی میکند و میگوید تمام فکرش پیش آن ها است و از خواهرش نیز تشکر میکند.
محسن بغل میایستد و به عمه اش میگوید که میخواهد کمی قدم بزند و او بقیه راه را خودش به تنهایی برود. نسرین لباس فرشته را بغل کرده و گریه میکند و به همسرش عباس میگوید که هرکسی که میخواهند را آزاد کنند تا فرشته زودتر برگردد که دکتر قوامی به او میگوید که این کار سخت و به این راحتی ها نمی توان به آن ها اعتماد کرد.
کمال با تیپ کارگری با یکی از همکارانش که او نیز در پوشش است پشت نیسان نشسته اند و درباره پرونده عروسش صحبت میکنند.
تابان در مطب دندان پزشکی که خواهرش گفته است مشغول کار است که پیام به دیدنش رفته است و به او میگوید هرچه سریع تر باید از ایران برویم و ثمین هم به زودی آزاد میشود.
کمال به همکارانش میگوید که ابوعامر آدم زیرکی است و به عالم و آدم شک دارد امیدوار است که او بویی نبرد که امکان دارد در این ساختمان نیمه کاره خبری باشد و از تجهیزاتی که دارند، سوال میپرسد که آن چنان برایش رضایت مند نیست….