ماجرای کامل قسمت هفدهم سریال خانه امن شبکه یک
در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت هفدهم سریال خانه امن به کارگردانی احمد معظمی را می خوانید: با ما همراه باشید… سریال خانه امن هر شب ساعت ۲۲:۱۵ دقیقه بر روی آنتن شبکه یک سیما می رود.
زهره خواهر محسن و دختر کمال تیر خورده است و سر محسن در اثر خارج شدن ماشین از کنترلش آسیب دیده است. دزدها فرشته را به ماشین دیگری تحویل داده اند و بعد از رها کردن ماشین از آن جا رفتند.
کمال به پسر و دخترش رسید و به مامورانش دستور داد تا هرطور که شده است آن ها را پیدا کنند. دختری که فرشته را از دزد ها تحویل گرفته است با راننده ماشین درد و دل میکند و میگوید از شرایطش راضی نیست و نمی خواست که زندگی اش این طوری شود. آدم رباها بعد از مدتی به یک سوله میرسند و فرشته که حالا به هوش آمده است و با خود میبرند.
کمال و محسن در بیمارستان هستند که عباس با او تماس میگیرد و او میگوید به خانه بروند و منتظر تماس آدم ربا ها باشند. عباس به سراغ کمال میرود و با او حرف میزند و میگوید که ناموسمو بردند که کمال میگوید آن ها میخواهند با او معامله کنند و به فرشته آسیبی نمیزنند.
یکی از ماموران کمال به سراغ او رفته است و گزارش کارهای این مدت را میدهد و میگوید که آن ها را گم کرده اند و نتوانستند کاری پیش ببرند اما درحال جستجو هستند.
نسرین و عباس بی قرار در خانه نشسته اند که نسرین لب به گله باز میکند و می گوید تو خیلی جاهای زندگی به خاطر کارت نبودی اما الان من دخترمو میخوام و باید بری دخترمو برام برگردونی.
همه به انتظار زنگ گروگانگیر ها هستند که محسن به خانه عباس زنگ میزند که در میان حرف هایشان یک پیام بر روی گوشی نسرین میآید که با وقتی بازش میکنند دخترشان را میبینند که رو به دوربین میگوید برای چی ازم فیلم میگیرید اما صدای هیچ کس دیگری نیست.
حتی کمال هم از روی لینک فیلم ارسالی نمیتواند کاری انجام دهد که همان لحظه یک ویس برای او ارسال میشود که خاستار آزادی هرچه سریعتر ثمین هدایت هستند.
نگهبان های فرشته که یک زن و شوهر بدبخت هستند مشغول درست کردن غذا برای او هستند. نسرین هم چنان بی تابی میکند و به شوهرش میگوید هرچه آن ها می خواهند به او بدهند تا دخترشان را آزاد کنند و به عباس میگوید هرطور که شده است باید امروز دخترشان را برگرداند.
کامران از طریق دوربین هایی که در اتاقش است در حال نگاه کردن به جاهایی است که نوچه هایش از راه میرسند و اطلاعاتی به او میدهند و از آن جا میروند.
کمال و عباس درحال صحبت کردن درباره پرونده ثمین هدایت با یکدیگر هستند و کمال جزئیات ماجرا را به او میگوید. زن نگهبان فرشته برای او غذا و زیرانداز میبرد و با او حرف میزند و از ماجرا های عروسی شان تعریف میکند و میخندد. فرشته با حرف هایش سعی میکند که او را راضی کند تا حداقل خبری به خانواده اش بدهند که آن زن رو ترش میکند و میگوید هرچه سریع تر غذایش را بخورد…