معنی اصطلاحات آمپاس ـ ضرس قاطع ـ ان قلت ـ شائبه ـ قمپز ـ مَغلَطه در حل جدول

برخی از واژه ها بسیار شنیده شدند مخصوصا در سریال دودکش و از زبان هومن برق نورد بازیگر نقش فیروز ، اما شاید معنا و مفهوم آنها را ندانیم در این مطلب معنی چند واژه و اصطلاح (آمپاس ـ ضرس قاطع ـ ان قلت ـ شائبه ـ قمپز ـ مَغلَطه) آمده که خواهید خواند .

معنی اصطلاحات آمپاس ـ ضرس قاطع ـ ان قلت ـ شائبه ـ قمپز ـ مَغلَطه در حل جدول

معنی اصطلاحات (آمپاس ـ ضرس قاطع ـ ان قلت ـ شائبه ـ قمپز ـ مَغلَطه)

آمپاس : از واژه آلمانی Engpass در فارسی وارد شده که به معنای « تنگنا »

می باشد.مترادف انگلیسی آن Bottleneck می باشد. 

آمپاز ( آمپاس ) :  تلفظ عامیانه کلمه انگلیسی Impasse هست.

Impasse به این معنی است :دشواری،تنگنا،وضعیت بُغرَنج ،حالتی که از آن رهایی 

نباشد.

بنابراین « تو آمپاز ماندن » رو به معنی « در تنگنا قرار گرفتن » می توان تعبیر کرد.ضرس : (فرهنگ فارسی معین) 

(ض ) [ ع . ] (اِ.) دندان آسیا. ج . اضراس ، ضروس ؛ به ~ قاطع از روی یقین ،

« با کمال اطمینان »

املای صحیح ضرس قاطع :

بعضی به اشتباه می نویسند ( ضرث ـ زرث ـ زرص ـ … ) قاطع،اما صحیحش

هست : ضرس قاطع

ضرس به تنهایی یعنی دندان آسیا 

« به ضرس قاطع » یعنی « به یقین »

 

لوقوز (Loghoz) : به معنای «پرادعایی کردن» و تلویحا به معنای «چاخان کردن»

و «خالی بستن» و املای صحیح آن «لغز» و فعل آن «لغز خواندن» است.

قُمپز : به معنای «ادعای پوچ» و معادل لغت های انگلیسی «Boast» و 

«Bullshit» و « قمپز در کردن » به معنای «دعوای دروغین کردن » است.

 

ان قلت : به معنای «بیان اشکال و ایراد بر مطلب و سخنی » و گاهی به معنی

 

« به نوعی گیر دادن » است.

این واژه،اصطلاحی عامیانه است.این واژه به «فرهنگ واژه یاب» وارد نشده 

است و بنابر شواهد؛ به تازگی به «لغت نامه ی دهخدا» اضافه شده است و 

هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است.

توضیح بیشتر آن که «لُغُز» و «قُمپُز» تلویحا هم معنی است.

 
 

   مَغلَطه :

    لغت نامه دهخدا

   مغلطه. [ م َ ل َ طَ / طِ ] (از ع ، اِ) کلامی که مردمان بدان در غلط و اشتباه افتند. 

    (از ناظم الاطباء).

فرهنگ فارسی معین

(مَ لَ طِ) [ ع . مغلطه ] (اِ.) سخنی که کسی را به غلط و اشتباه بیندازد.

فرهنگ لغت عمید

(اسم) [عربی: مغلطَه، جمع: مغالیط] (maqlate) سخنی که کسی را به غلط و

 اشتباه بیندازد.

شائبه :( اسم ) ۱ – ( اسم ) مونث شایب . ۲ – ( اسم ) عیب وصمت . ۳ – شک گمان
جمع : شوایب ( شوائب ) 
 
 
لغت نامه دهخدا : ( شائبه )
حادثه ٔ دوران . (لغت نامه ٔ مقامات حریری ). هول . (اقرب الموارد).
    آمیختگی . (آنندراج ). آمیزش . (منتهی الارب ). ||
    آمیزش چیز بد در چیز بهتر. (غیاث ). آلودگی . (منتهی الارب ). || 
    عیب . (از اقرب الموارد). || 
بیشتر بخوانید :
۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا