نقد قسمت آخر سریال دل ؛ قصه کم اتفاق و کند
در این مطلب از جدولیاب ، به نقد قسمت آخر سریال دل به کارگردانی منوچهر هادی خواهیم پرداخت! با ما همراه باشید. سریال دل به کارگردانی منوچهر هادی و به تهیه کنندگی جواد فرحانی و به نویسندگی بابک کایدان و میثم کایدان بازتاب های زیاد داشت؛ از یک سو منتقدان زیادی نقدهای مختلفی را بر آن وارد دانستند و از سوی دیگر این سریال با فروش بالا نشان داد مخاطبان زیادی دارد.
هر فیلم و سریالی موافقان و مخالفانی دارد و منوچهر هادی در طول پخش دل نشان داد نقدها را می شنود و برخورد منطقی در برابر آنها دارد. آنچه در ادامه می خوانید نقدی منفی بر قسمت آخر سریال دل است که روزنامه خراسان منتشر کرده است.
دل؛ سریالی پرحاشیه
سریال پرحاشیه دل بالا خره در قسمت چهلم به پایان رسید و سرنوشت شخصیتهای اصلی آن روشن شد. این مجموعه از همان قسمت های ابتدایی تا قسمتهای پایانی، به دلایل مختلف و از سوی مخاطبان و منتقدان مورد انتقاد بود. صحبتهای سعید راد به عنوان بازیگر این سریال هم در آستانه انتشار قسمت پایانی، باعث شد موج تازهای از واکنشهای منفی به سوی «دل» روانه شود. در ادامه پس از بررسی اجمالی اتفاقات قسمت پایانی، به مرور انتقادات پرتکرار درباره این مجموعه می پردازیم.
پایان قابل پیشبینی
سریال دل همان طور که انتظار میرفت، به نقطه پایان رسید و اتفاق غافلگیرکننده یا خاصی نداشت. در این مجموعه هم به سبک بسیاری از سریالهای تلویزیونی و غیرتلویزیونی، آدمهای بد به سرنوشتی که برای آنها دور از انتظار نبود، گرفتار شدند و آدمهای خوب و بیگناه قصه هم پاداش خوبی خود را گرفتند.
با همه اتفاقات ریز و درشتی که از ابتدا بر سر وصال آرش و رستا رخ داد ، پیش بینی سرنوشت این دو شخصیت در پایان قصه خیلی سخت نبود و قبلا در یکی از تیزرهای سریال هم به شکل غیرمستقیم، عاقبت آوا نشان داده شده بود، بنابراین پایان دل را می توان یک پایان متوسط و قابل پیش بینی دانست.
قصه کماتفاق کند
سریال دل از همان ابتدا شروع خوبی نداشت. ماجرای ناپدید شدن شخصیت رستا که سرمنشا همه اتفاقات بعدی قصه بود و این که شب عروسی چه بلایی بر سر او آمده بود با ریتم بسیار کند و کمهیجانی روایت شد. پس از آن هم چندین قسمت طول کشید که رستا به خانواده خود بگوید چطور شب عروسی ناگهان گم و پس از چند روز سروکلهاش پیدا شد. مخاطب چندین قسمت شاهد سکوت رستا ، تلاش بی فایده آرش و واکنش های خنثی او درباره به هم زدن عقد توسط نامزدش بود که هیچ اتفاقی را از پیش نمیبرد. هر چند که تلاش شده بود با شخصیت های فرعی مانند رابی ، مرسده و فاراب خرده داستان هایی همراه داستان اصلی روایت شود، اما ماجراهای آن ها هم به اندازه ای ظرفیت نداشت که حفرههای قصه را پر کند. یکی دیگر از نقاط ضعف مهم سریال، کم اتفاق بودن آن است. یک قصه ساده عاشقانه با ریتم کند و کم اتفاق، نمی توانست تا ۴۰ قسمت ادامه یابد، اما افزایش قسمت های سریال ضربه مهمی به دل زد و باعث شد ضعفهای آن بیشتر به چشم بیاید.
تیتراژ، ویدئو کلیپ و اسلوموشن
تقریبا ۶ دقیقه ابتدایی هر قسمت از سریال دل، صرف آن چه گذشت و تیتراژ ابتدایی میشد و هر قسمت از ۳-۲ دقیقه پایانی قسمت قبلی شروع میشد. بنابراین حدود ۸ دقیقه اول هر قسمت، مربوط به تیتراژ و تکرار قسمت گذشته بود. آن چه خواهید دید و تیتراژ پایانی هم دقایقی از سریال را به خود اختصاص میدادند، بنابراین زمان مفید سریال بسیار کم میشد. علاوه بر این ها، در بعضی از قسمت های سریال نماهنگ هایی پخش میشد که یا مربوط به صحنه های گذشته بود یا اگر سکانس های جدیدی برای آن ها تصویربرداری شده بود، مربوط به اتفاقات جدید نبود و قصه را پیش نمیبرد.
یکی دیگر از نقطه ضعفهای سریال نشان دادن صحنههای اسلوموشن بود که لحظه ویژه یا خاصی در قصه به حساب نمیآید، به عنوان مثال صرف بالا رفتن یک شخصیت از پلهها اتفاقی نیست که ۳-۲ دقیقه از سریال به صورت آهسته شاهد آن باشیم. این موضوع، انتقاداتی را برانگیخت که متفاوت از کماتفاق بودن قصه بود؛ چرا که «دل» علاوه بر قصهای لاغر، بخشهای زاید زیادی داشت.
انتخاب نامناسب بازیگران
انتخاب نامناسب بازیگران سریال هم موضوعی بود که پیش از انتقاد سعید راد، توجه مخاطبان را جلب کرده بود. ساره بیات و حامد بهداد برای نقش جوانان عاشق قصه «رستا» و «آرش» مناسب نبودند و چهرهشان با دختر و پسر جوانی که قصد داشتند زندگی مشترک شان را شروع کنند تناسب نداشت. سعید راد هم برای پدر آرام و بیش از اندازه منطقی رستا انتخاب خوبی نبود. بازی ضعیف این بازیگران به ویژه ساره بیات، باعث شد سریال از این نظر هم ضربه بخورد و مورد انتقاد قرار بگیرد. دیگر بازیگران هم به استثنای بهرام افشاری ، بازی مصنوعی و غیرقابل باوری داشتند.
نمایش افراطی تجملات
در سال های اخیر بیشتر سریال های نمایش خانگی، تجملات و زندگی قشر مرفه را نمایش دادهاند، اما ایراد «دل» آن جا بود که سعی داشت با نمایش افراطی تجملات، مخاطب را سرگرم ظواهر کند و تاکید بیهودهای روی زندگی لاکچری شخصیت ها داشت. شاید بتوان از ظواهر و تجملات برای جذب مخاطب استفاده کرد، اما این اتفاق زمانی رخ می دهد که کارکردی در قصه داشته باشند و تاکید بیهوده و ظاهری روی آن نباشد. پوشش شخصیتهای داستان نیز همواره در طول سریال مورد انتقاد بود. بسیاری از مخاطبان میگفتند هیچ شخصیت ثروتمندی وجود ندارد که حتی در خانه هم در همه لحظات، شیک باشد و با کفش پاشنه بلند یا کراوات راه برود!