راهنمای حل جدول؛ کلماتی که با حرف (خ) شروع می شوند

در این لیست کلماتی با آغاز حرف (خ) برای حل جدول آمده :

حرف (خ)

خا ( دوش ، کتف ، شانه )

خائب ( ناامید ، مأیوس )

خائف ( ترسناک ، بیمناک )

خائن ( خیانتکار )

خاتام ( انگشتری )

خاتل ( فریبنده )

خاتم ( نگین انگشتری )

خاتوله ( مکر ، فریب ، حیله )

خاتون ( بی بی ، خانم ، بانو )

خادر ( سست ، کاهل ، تنبل)

خادع ( دورو )

خادم ، خادمیه ( نوکر ، خدمتگزار )

خارا ( سنگ سخت ، گرانیت )

خارایی ( گرانیتی )

خارج ( بیرون )

خارجی ( بیگانه ، بیرونی )

خازن ( خزانه دار ، گنجور )

خاشاک ( خس ، علف ، کاه )

خاص ( یگانه ، ویژه )

خاصان ( خوبان ، نیکان ، ویژگان )

خاصره ( پهلو ، کمر )

خاضع ( فروتن ، متواضع )

خاطی ( خطاکار )

خاطب ( خواستگار ، خواستار )

خاطل ( باطل ، بیهوده )

خافق ( لرزنده ، جنبنده )

خافی ( پنهان ، پوشیده )

خاک توده ( تپه )

خاک رند ( گرد ، غبار )

خاک نهاد ( خاکسار )

خالص ( سره ، ناب )

خالق ( آفریدگار )

خال ( تیل )

خالم ( مار )

خالی ( تهی )

خام ( ناپخته ، نارس )

خاموش (خامد ، ساکت ، بیصدا )

خامدست ( تازه کار )

خام ریش ( احمق ، نادان )

خامل ، خامن ( گمنام ، پنهان )

خان ( خانه ، سرا ، منزل ، مکان )

خان ( دکان ، کاروانسرا )

خانمان ( اهل خانه )

خانواده ( خاندان ، دودمان )

خانه بدوش ( بی خانمان ، درویش )

خانه نشین ( گوشه نشین )

خانه پشت به افتاب ( هبوط ، نسار )

خانی ( چشمه )

خاول ( مورچه )

خاویار ( تخم ماهی )

خایسک ( چکش )

خادم قوم ( ام )

خاک بتونه ( مل )

خاک قبر ( رمس )

خاکروبه ( دمن )

خانه تازی ( دار )

خانه پشت به آفتاب ( نسر ، نسار)

خالص کردن ( تخلیص )

خالص ( قح )

خال سیاه ( چا )

خادم معبد ( شماس )

خارپشت ( شگر )

خار سه گوش ( خسک )

خار ( تلو )

خار سه پهلو ( خسک )

خار سر دیوار ( یز )

خار پشت ( تشی ، شگر ، خارانو )

خانقاه ( بقعه )

خاصیت نفوذ یک سیال ( تراوایی )

خاکستر ( رماد )

خالص ( قح )

خالکوبی ( تتو )

خبائث ( پلیدی )

خباره ( چالاک ، چابک )

خباز ( نانوا ، نان پز )

خبث ( پلیدی ، ناپاکی ، خبیث )

خبر چین ( جاسوس )

خبیر ( آگاه ، دانا )

خبرگزاری اتریش ( ا.پ.ا )

خبر عرب ( نباء )

خپک ( خفگی )

ختل ( گول زدن ، فریفتن )

ختم شدن و به پایان رسیدن ( انجامیدن )

ختم شده ( مختوم )

خجاو ( بانگ ، آواز ، صدا )

خجسته ( مبارک ، میمون ، سعد ، فرخ)

خجسته طالع ( نیکبخت )

خجل ( شرمگین ، شرمنده )

خجلت ( شرمندگی )

خجیر ( خوبرو ، زیبا )

خد ( رخسار ، گونه ، چهره )

خدای هندی ( ویشنو ، برهما )

خدا پرست ( متدین ، موحد )

خدا ترس ( پرهیزکار ، پاکدامن )

خدا شناس ( یکتا پرست ، پارسا )

خداع ، خدعه ( مکر ، فریب ، نیرنگ )

خدای داد وستد روم ( مرکوری )

خدای داد و ستد ( هرمس )

خدای خورشید آشوریان ( سمس )

خدای خورشید مصریان قدیم ( آمون )

خدای زرتشتی ( مزدا )                                                        

خدای خدایان یونان باستان ( زئوس )

خدای نور یونان باستان ( آپولو )

خدای خدایان سومری ( آنو )

خراط ( چوب تراش )

خراطیم ( بزرگان )

خرامین ( چراگاه )

خربیواز ( خفاش ، شب پره )

خرخره ( نای ، گلو )

خردانگارش ( تنگ نظر ، کوتاه نظر )

خردسال ( کودک )

خردل ( ترسو )

خردمند ( عاقل ، دانا ، هوشیار )

خرد نگرش ( خرده بین ، باریک بین )

خرس ( گنگی )

خرسند ( شادمان ، راضی ، خشنود )

خرشوف ( کنگر فرنگی )

خرشید ( خورشید )

خر طبع ( احمق )

خر منج ( خرمگس ، زنبور درشت )

خروف ( بره نر )

خره ( لای ، لجن )

خرگوشک ( گل ماهور )

خرما فروش ( تمار )

خرمای هندی ( تم )

خرناس ( رال )

خراج ( مالیات ، باج )

خروس ( دیک )

خرقه درویشی ( شولا )

خریف ( پاییز )

خروس مازنی ( تلا )

خروشنده ( دمان )

خرگوش ( ارنب ، درما )

خراسان قدیم ( مرو )

خزاع ( مرگ )

خزاف ( کوزه گر )

خزرک ( جبن ، ترس )

خزعل ( کفتار )

خزف ( سفال )

خزیر ( خاکستر داغ )

خزینه ( گنجینه )

خزانه دار ( گهبد ، گنجور )

خس ( خار ، خاشاک )

خسبیدن ( خفتن ، خوابیدن )

خستر ( حشره )

خستگی ( فرسودگی )

خستگی نا پذیر ( نستوه )

خستو ( معترف )

خسران ( زیانکاری )

خسف ( گردو ، جوز ، گردکان )

خسته و رنجور ( ستوده )

خسیس ( کنس )

خسیس تر ( اخس )

خس خس برونتها ( رال )

خشک شدن ( یبس )

خشمناک ( ژیان )

خشم ( ومد )

خشک سر ( خشک مغز ، تند خو )

خشکنای ( گلو ، حلقوم )

خشم ( قهر ، غضب )

خشن ( درشت ، زبر )

خصام ( جدال ، نزاع )

خصلت ( طینت ، خوی )

خصومت ( دشمنی ، پیکار )

خضوع ( فروتنی ، تواضع )

خضرت ( رنگ سبز ، سبزه )

خط ( نوشته ، اثر قلم )

خطاط ( نویسنده ، خوشنویس ، خوش خط )

خط تصویری مصر باستان ( هیروگلیف )

خطاف ( شیطان ، دزد )

خطایی در بسکتبال ( رانینگ )

 خطا ( خبط )

خطر ناک ( مهلک ، هولناک )

خطیر ( بلند مرتبه ، شریف )

خطی در فیزیک دارای جهت و مقدار ( بردار )

خطیب و رهبر بزرگ انقلاب فرانسه ( میرابو )

خفاش ( یراسه )

خفده ( خمیده )

خفرنج ( بختک ، کابوس )

خفقان ( اضطراب )

خفی ( گوشه گیر ، پنهان )

خاک نرم  ( رغام )

خاک نمناک ( ثری )

خل ( بی خرد ، ابله ، کم عقل )

خلائق ( مردم )

خلافت ( جانشینی ، نیابت )

خلبان کاشف ابشار انجل ( جیمی انجل )

خلبان ( هوا نورد )

خلق ( خوی ، طبع )

خلیج ( شاخابه )

خلیجی در جنوب ایران ( دیرستان )

خمار ( روبند ، چادر ، روسری )

حمس ( پنج یک )

خمول ( گمنامی )

خمیره ( خمیر ترش

خم بزرگ ( دن )

خمره بزرگ ( هب )

خندق ( گودال )

خنشان ( خجسته ، مبارک )

خنگل ( جوشن ، زره )

خنیا ( آواز ، نغمه )

خواب نیمروز ( قیلوله )

خواجه ( آقا ، سرور )

خوار ( پست ، زبون ، حقیر )

خوار کار ( ستمکار )

خواطی ( خطاکاران )

خود بین ( متکبر ، مغرور ، خود منش )

خوددار ( شکیبا ، بردبار )

خونسرد ( آرام ، متین )

خوشنویس ایرانی ( میرعماد )

خوبرو ( ماه سیما )

خودسازی ( دش )

خوب و خوش ( سخ ، هخا ، نلم)

خوب ونیکو ( هژیر )

خوب وخوش ( نلم )

خوش قد و قامت ( فریبرز )

خوشگذرانی ( ترف ، چلچلی ، خفض ، رفاغ ، عشرت )

خوراکی از دل و جگر گوسفند ( البا )

خوردنی حرام ( می )

خورشید ( هور ، اف )

خورشت پر روغن ( مسما )

خورشت مغز گردو ( فسنجان )

خوک وحشی ( ساد )

خوش یمنی ( امد )

خوشبو ( شمین )

خوش خلق ( ساویز )

خوشه میوه هایی مانند موز و خرما ( پنگ )

خوشه انگور نارسیده ( غاش )

خون پالایی ( دیالیز )

خوشبختی ( ریک )

خویشاوند ( نیازاده )

خویشاوندی ( صهر )

خواری ( ذل )

خواهر ماد ( خاله )

خونابه ( پلاسما )

خون ( دم )

خیار درشت ( کمبزه )

خیاره ( کنگره ، دندانه )

خیاط ( دوزنده ، درزی )

خیره (سرکش ، لجباز ، گستاخ )

خیط ابیض ( سفیدی صبح )

خیط اسود ( سیاهی شب )

خیسی اندک ( نم )

خیش ( گاو آهن )

خیره سر و یکدنده ( غد )

خیزران ( بامبو )

خیابان معروف پاریس ( شانزه لیزه )

خیانت کردن ( ادهان )

خیمه صحرایی (کیان )

 

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا