خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال بچه مهندس ۳ + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال بچه مهندس ۳ را قرار می دهیم. با ما همراه باشید. سریال بچه مهندس به کارگردانی علی غفاری و تهیه‌کنندگی سعید سعدی در تاریخ معاصر و در سه فاز کودکی، نوجوانی و جوانی شخصیت اصلی مطرح می‌شود که پیش از این فصل‌های اول و دوم این سریال پخش شده است.

«جواد جوادی» در این فصل پا به دانشگاه امیر کبیر می گذارد. در همان بدو ورود طی اتفاق غیر مترقبه ای با مسعود و سپس قاسم که از اهالی بیرجند است آشنا می شود. گرچه دوستی جواد با این دو کمی با چاشنی چالش بوده اما رفته رفته ، رفیق و غمخوار یکدیگر می شوند. هر سه دوست با هم پیمان می بندند که با سخت کوشی و تحصیل ، نخبه ای شده و به راحتی جذب دانشگاه پورتلند آمریکا که محل سکونت مژگان عباسی است بشوند. آنها در مقطع فوق لیسانس برای آزمایش پروژه خود وارد حریم ممنوعه امنیتی شده و برایشان مشکلات عدیده ای پیش می آورد. مشکلاتی که موجب می شود جواد به آینده اش و رسیدن به پورتلند نگران شوند.در ادامه دامنه خطرهای زیادتری دامن جواد و مسعود و قاسم را میگیرد.

آنها در این فصل برای رهایی از موانع به نوبه خود اقدام میکنند. تیم جهت برای رسیدن به هدف بزرگشلن در چند جبهه میجنگند . جنگ با رقبای دانشگاه ، درگیری با بازار کار و تبعیض ها ، جنگ برای اثبات خود به مدیران و مسئولین و صاحب صنایع ، مرافعه با رییس سخت گیر و مقرراتی دانشگاه آقای توفیقی ، تلاش برای بر طرف کردن سوئ ظنی که سرگرد خوشنام به آنها دارد باعث شده تا این فصل با فراز و فرودهای دیدنی مواجه شود . بخصوص در میانه نبرد هر سه دوست در گیر مسئل عاطفی هستند و یا می شوند که راه را برایرسیدن به پورتلند دشوار تر می کند…

قسمت ۱ سریال بچه مهندس ۳

اول فیلم با بازجویی جواد جوادی شروع می شود یه جورایی خلاصه کل داستان تا الان. خلاصه داستان فصل ۱ با همه اتفاقای ریزو درشتش بعد خلاصه داستان فصل دوم این سریال. از وقتی که نوزاد بود مادرش او را گذاشت تو پرورشگاه شروع کرد به تعریف، از ماجرای چجوری اسم انتخاب کردن برایش تا پیدا کردن دوست های صمیمی به نام های مژگان و رسول. از فوت مامان صدیقه اش تا موفقیتش تو درس، از عاشق شدنش تا شرط ازدواج مادر ناتنی مژگان که رفتن به دانشگاه و بزرگ شدن بود، از پیدا شدن مادر واقعی اش تا قبول شدن در دانشگاه امیرکبیر تهران.

وقتی جواد برای ثبت نام به دانشگاه می رود جلوی درب ورودی در اثر سهل انگاری نزدیک بود تصادف کند. وقتی می رود داخل و در صف ثبت نام می ایستد بر حسب اتفاق مسعود، همان پسری که می خواست باهاش تصادف کند پشتش می ایستد و همانجا با هم دوست می شوند. مسعود از دختری خوشش می آید و به خاطر آن با پسری در صف دعوا می کند.

فردا آن روز مسعود به دنبال جواد می رود تا برای تحویل اتاق در خوابگاه به جواد کمک کند و به سمت خوابگاه راه می افتند. وقتی به خوابگاه می رسند می فهمند که با همان پسری که مسعود باهاش دعوا کرده بود هم اتاق شده است و…

قسمت ۲ سریال بچه مهندس ۳

داستان این قسمت از سریال با دعوای قاسم و مسعود شروع می شود که باعث فرار مسعود و جواد از خوابگاه می شود. مسعود، جوتد را به خانه خودشان می برد که مادر پدر مسعود از راه می رسند و او را دعوا می کنند که جواد را به خانه شان بردند، از آنجا هم می زنند بیرون می روند سمت خوابگاه که دوباره دعواشون می شود ولی با آمدن نگهبان آروم می شوند. نصف شب جواد از سروصدا بیدار می شود که میبیند قاسم سر وسایلش است و هم اتاقیانش به او تهمت دزدی می زنند او ناراحت شده و به خاطر اینکه نتوانست اثبات کند از خوابگاه بیرون می رود.

جواد و مسعود دنبال قاسم می روند جواد می گوید که قاسم از شهرستان اومده و جایی را بلد نیست و پولی هم ندارد، بالاخره در میدان آزادی پیدایش می کنند که گریه می کرده همانجا این سه نفر با هم دوست صمیمی می شوند. این سه نفر با گذشت زمان متوجه می شوند که به فضا علاقه دارند به همین خاطر تصمیم میگیرند تغییر رشته داده و دانشکده هوافضا بروند. بعد از گذشت چند ترم با هم تصمیم می گیرند که برای ادامه تحصیل به خارج از کشور بروند جواد می گوید فقط به یک شرط با آنها همراه می شود آن هم اینکه به پرتلند بروند و تصمیم می گیرند روی چند مقاله به اصطلاح دهن پر کن کار کنند تا بتوانند هر سه نفرشان برای پرتلند گزینش شوند و…

قسمت ۳ سریال بچه مهندس ۳

اول این قسمت از سریال نشان می دهد که همسر باردار بازپرسی که از جواد بازجویی می کند در پارکینگ به قتل می رسد، حال او دنبال قاتل همسرش می باشد. ماجرای این سه تا دوست بر می گردد به گذشت چند ترم از دانشگاه. حالا آنها توانسته اند پهبادی پیشرفته بسازند. آن ۳ نفر به یک پارک جنگلی می روند برای تست کردن اختراعشان که نیروهای امنیت می فهمند.

قسمت ۴ سریال بچه مهندس ۳

در قسمت قبل ماموران امنیت جواد و قاسم و مسعود را که اختراعشان را داشتند امتحان می کردند دستگیر می کنند‌، ماموران برای تحقیقات به خوابگاه آنها می روند تا اتاقشان را چک کنند. یکی از ماموران به پرورشگاه خانه مهر می روند برای ادامه تحقیقات درباره جواد جوادی. ماموران فکر می کنند آنها جاسوسن به همین خاطر آنها دستگیر می کنند و به بازجویی آنها ادامه می دهند. از شانس بد آنها پارکی که انتخاب کردند برای امتحان اختراعشان یک منطقه فوق سری بوده است.

روز ارائه طرح جواد و قاسم و مسعود فرا می رسد اما چون بازداشت هستند به دفاع نمی رسند. اسم تیم جواد و قاسم و مسعود در دانشگاه جهت می باشد. تیم حریف آنها شامل ۳ دختر می باشد که حریف های سرسختی برای هم هستند. از قضا دکتری که برای ارائه دانشجوها در دانشگاه حاضر شده بود را تیم امنیت میشناسند و بهشان زنگ می زند که یک تیم که شامل ۳ پسر به اسم های جواد و قاسم و مسعود می باشند را برای بازجویی گرفتند.

قسمت ۵ سریال بچه مهندس ۳

نیروهای امنیت با رفتن دکتر و استادشان به محل بازجویی متوجه می شوند که آنها جاسوس نیستند و آنها را آزاد می کنند اما پرنده آنها را پس نمی دهند. نیروهای امنیت تلاش می کنند تا این ۳ نابغه را در کشور نگه دارند و ازشون استفاده کنند. این ۳ نفر وقتی به دانشگاه می روند می فهمند که چون به زمان ارائه نرسیدند کارگاه آنها را به گروه رقیبشان یعنی کاوش داده اند. تو این زمان کمی که به مسابقات مانده و کارگاه هم ندارند دنبال چاره ای می گردند.

فردای آن روز جواد پیش دکتر می رود تا تکلیفشان مشخص شود دکتر جواد را نصیحت می کند تا به پرتلند نرود و در کشورش بماند و خدمت کند وقتی به سمت خوابگاه می روند در تاکسی بهشان زنگ می زنند و آدرس می دهند تا به آنجا بروند و ماشینشان را که توقیف شده بود و پرنده هم در آن بود را تحویل بگیرند.

قسمت ۶ سریال بچه مهندس ۳

جواد و قاسم و مسعود به آدرس پارکینگی که دادند می روند و متوجه می شوند که فقط ماشین را اجازه ترخیص داده اند و پرنده و دفترچه جواد هنوز اجازه ترخیص ندارند. بعد از این ماجرا به سمت رستوران می روند تا هم ناهار بخورند هم صحبت کنند که آنجا تین ۳ نفر با هم دعواشون می شود و قاسم و مسعود از رستوران بیرون می روند.

جواد به سمت پرورشگاه می رود و یه سر به آنجا میزند و بعد از آن به سمت آسایشگاه می رود تا به صورت زخمی (پدر مژگان) سر بزند. به آنجا می رود و با او درد دل می کند و درباره دلتگیش واسه مژگان باهاش حرف می زند. جواد از آسایشگاه به قاسم و مسعود زنگ می زند ولی جفتشان رد تماس می ‌‌کنن.

قاسم در خوابگاه به مسعود می گوید که تصمیم گرفته با سرگروه تیم حریفشان یعنی کاوش حرف بزند تا عضو تیم آنها شود. مسعود عصبانی شده و می رود تا سعی کند بخوابد.

قسمت ۷ سریال بچه مهندس ۳

قاسم به گروه کاوش می رود و از آنها می خواهد که او را بپذیرند و به گروهشان می رود. جواد او را در دانشگاه می بیند و ازش توضیح می خواهد که بهش ماجرا را می گوید جواد عصبانی شده و به سمت نمازخانه دانشگاه میرود. جواد به سمت پرورشگاه می رود تا درد دل کند و یخورده آروم شود. فردای آن روز قاسم با تیم کاوش به مشکل می خورد و از آن گروه بیرون میاید و به سمت مسعود می رود و می گوید فکری در سر دارد آنها به سمت جواد که سر خاک مامان صدیقه اش بود می روند و دوباره جواد و قاسم و مسعود با هم آشتی می کنند و یک تیم می شوند.

تصمیم میگیرند با این وقت کمی که دارند روی پرنده قبلیشان کار کنند با قابلیت هایی جدید بالاخره جواد توانست دکتر را راضی کند تا با این پروژه مواففت کند، آنها شروع می کنند به تکمیل پروژه.

قسمت ۸ سریال بچه مهندس ۳

دکتر توفیقی به تیم کاوش سر می زند که درحال امتحان کردن پرنده شان بود جواد جوادی پیش دکتر توفیقی میرود تا با و حرف بزند و بالاخره توفیقی قبول میکند که با پرنده قبلیشان به مسابقه راه پیدا کنند.

نیروهای امنیت میفهمند تروریستی که همسر یکی از همکارانش را ترور کردند دوباره به ایران برگشته. حامد و قاسم و مسعود متوجه می شوند که دانشگاه برای تیم برنده جایزه ۱۵ میلیونی گذاشته به همین خاطر انرژی میگیرند و مسعود در حیاط دانشگاه رجزخوانی می کند برای تیم های دیگر. آنها شبانه روزی بر روی پرنده شان کار می کنند.

قسمت ۹ سریال بچه مهندس ۳

جواد و قاسم و مسعود برای تست پرنده شان به یک منطقه آزاد می روند، سعید یکی از نیروهای امنیت به آن منطقه میاید و با جواد حرف میزند و ازش برای پروژه اش با دکتر ناطقی کمک می خواهد که می گوید دقت این کارو ندارد و قبول نمی کند. فردای آن روز، روز مسابقه است و تیم جهت خواب می ماند اما با تماس استادیارشان به مسابقه می رسند.

وقتی به مسابقه می رسند و میخواستند شروع کنند یکی از اعضای تیم کاوش که تیم حریف سرسخت جهت می باشد محل را ترک میکند. ابتدای آموزش پرنده شان همه چیز خوب پیش می رود اما بعد از مدتی پرنده از کنترلشان خارج می شود و سقوط می کند. جواد و قاسم و مسعود سرافکنده و ناراحت به سمت خوابگاه می روند اما جواد وسط راه پیاده شده و میخواهد که تنها باشد.

قسمت ۱۰ سریال بچه مهندس ۳

نامزد قاسم برایش النگوهایش را میفرستد تا به مشکل هزینه برای پایان نامه اش کمک کند ازونور جواد گردنبندی که در دوران نوجوانی برای مژگان گرفته بود هم میاورد تا با فروششان کمک هزینه ای شود اما مسعود نمیزارد و میگوید یادگاری عزیزانتان هست. مسعود آنها را با خودش به خانه شان می برد تا از پدرش کمک بگیرد برای پایان نامه اش اما میفهمد که دوباره دعوایشان شده و برای همیشه میخواهد مادرش به ترکیه میرود.

از آنجا به چند شرکت می روند تا برای پروژه شان سرمایه گذار پیدا کنند چندجا می روند اما قبول نمی کنند تا به یک کارخانه می روند اول مسعود با یه دختر کل کل می کند و به اصلاح زبون میریزد اما بعدا میفهمد که آن دختر مدیر کارخانه بوده بعد از ارائه طرحشان و رفتن آنها به آن طرحشان را انداخت سطل آشغال. به خاطر یک سهل انگاری یکی از کارکنان کارخانه دستش در دستگاه گیر میکند و جواد و قاسم و مسعود با هک دستگاه آن را متوقف میکنن و همین باعث می شود که سرمایه گذاری آنها را قبول کند.

قسمت ۱۱ سریال بچه مهندس ۳

دانشجو قدیمی که توسط دکتر توفیقی اخراج شده بود با دکتر درگیر میشود اما توسط بادیگاردش جدا می شوند. جواد به دانشگاه رفت که با تیم کاوش صحبت کند که بگوید فهمیده است که پرنده مارا هک کردید تا کنترلش را به دست بگیرید اما خانم مقدم زیربار نرفت و گفت نمیدانم درباره چی حرف میزنید جواد گفت خداکنه که من اشتباه کرده باشم.

قاسم و جواد و مسعود به آن کارخانه ای رفتن که مدیرش آنها را استخدام کردند تا ببینند چه کار کنند. وقتی میرسند شریک آن خانم که برادرش میشد گفت یکی از شماهارو میتوانیم استخدام کنیم جواد هم میگوید ما تیم هستیم یا هر ۳نفر باهم کار میکنیم یا هیچکدوم برادر آن خانم هم می گوید پس هیچکدام را باید انتخاب کنند.

وقتی داشتن از کارخانه بیرون میرفتند همان خانم دنبالشان میرود و می گوید هر۳ نفرشان را پذیرفته است. وقتی قرارداد می بندند یک محل استقامت هم برایشان جور می کنند که خانه پدری خود صاحب کارخانه است و قرار است با بی بی گوهر (سرایدار آنجا) زندگی کنند اول بی بی گوهر ازشون خوشش نمیاد اما بعد مهر جواد و قاسم و مسعود بر دلش مینشیند.سر سفره شام یکی از هم دانشگاهیانشان زنگ میزند و میگوید شماره کسی که هکشان کرده پیدا کرده است آنها هم زنگ می زنند و میفهمند که شماره خانم مقدم است.

قسمت ۱۲ سریال بچه مهندس ۳

جواد و قاسم و مسعود شروع می کنند به تمیز کردن خانه ای که قرار است آنجا ساکن شوند. خانم مقدم به سلف دانشگاه می رود و به الناز  میگوید که جواد پیشش رفته و گفته که پرنده شان را هک کردند الناز عصبانی می شود و میگوید توقع نداشته که بهش شک کند و آن هم ازش عذرخواهی می کند.

الناز با سپیده به کافی شاپ می روند و الناز بهش میگوید که در ماشین بماند تا زود برگردد بعد از مدتی سپیده به داخل کافی شاپ می رود و میبیند که الناز با دانشجو اخراج شده از دانشگاه قرار دارد و میفهمد که الناز به آن دانشجو پول داده تا با نرم افزاری که او ساخته با گوشی مرضیه پرنده گروه جهت را هک کند.

سپیده به الناز میگوید و الناز تهدید میکند که اگه کسی چیزی بفهمد پدرش از شرکتشان اخراج می شود و میگوید که خودش هم همکارش بوده است. سپیده نمیتواند تحمل کند و فردای آن روز به مرضیه مقدم میگوید ماجرارو و مرضیه پیش دکتر توفیقی می رود و میبیند که جواد هم آنجاست و میگوید که گروهش از مسابقه انصراف می دهند اما دکتر وفیقی با مدارکی که دستش هست میگوید که هک با گوشی شما صورت گرفته و باید صورت جلسه کند که حکمش اخراج از دانشگاه میباشد. او به جواد میگوید که کار او نبوده اما جواد می گوید تشخیص آن به دست دکتر توفیقی است.

قسمت ۱۳ سریال بچه مهندس ۳

جواد و قاسم و مسعود در کارخانه مشغول به کار می شوند و دستگاهی که خراب است را روش کار میکنند تا درست شود. در این قسمت متوجه میشویم که مرضیه مقدم دختر دکتر توفیقی است و به خاطر خود مرضیه این رابطه دختر پدری پنهان مانده در دانشگاه. مرضیه از رفتار پدرش جلوی جواد ناراحت می شود و برای عذرخواهی برایش گل میگیرد و به اتاقش می رود. فردای آن شب دکتر توفیقی به همراه مرضیه سر پروژه اصلی خودشان می روند.

آنجا پرنده شان را تست می کنند و میفهمند که لپ تاپشان ویروسی شده و باعث شده اختلال پیدا کند پرنده شان. کسی که نرم افزار ویروسی برای پرنده تیم جهت ساخته بود را  گروگان میگیرند ولی تروریستی که دکتر توفیقی را زیر نظر دارد او را نجات می دهد.

قسمت ۱۴ سریال بچه مهندس ۳

جواد و قاسم و مسعود در خانه در حال انجام کارهایشان هستند که بی بی گوهر هراسان پیش آنها می رود و می گوید دوباره تینوژ یه نفر را آورده برای فروش خانه از آن طرف زنگ می زند به تینا تا بیاید وجلویش را بگیرد وقتی میاید به آن فرد میگوید که قصد فروش نداریم و سپس به یکی از اتاق های خانه می روند و با هم دعوا و دل می کنند از آن طرف مسعود به طرفداری از تینا به آن اتاق می رود و با تینوژ دعوا می کند.

بی بی گوهر به تینا می گوید که حواست به تینوژ باشد تا ارثیه را به باد ندهد. تینا به بی بی می گوید ماشینی که سال های سال در حیاط خانه افتاده است را به مهندس جوادی بدهد تا درست کند و ازش استفاده کنند.تینا از یه آشنا می فهمد که تینوژ وام گرفته. بعد از چند روز تلاش موفق می شود ماشین را تعمیر کند و به مناسبت همین به اتفاق بی بی گوهر به زیارت می روند. تینوژ طرح پرنده جواد و قاسم و مسعود نگاه می کند و متوجه می شود حکم طلا را دارد.

قسمت ۱۵ سریال بچه مهندس ۳

جواد و قاسم و مسعود که بر روی خط تولید کارخانه کار می کردند بالاخره توانستند خط تولید را راه بندازند و دستگاهی که خراب بود را درست کنند خانم وصال هم یه چک به تیم جهت می دهد به پاس قدردانی. مسعود با چک کردن مواد خام کارخانه و فاکتورها می فهمد که تینوژ برادر تینا داره سوء استفاده می کند و به تینا گزارش می دهد که موادی که برای آزمایش دست شما میاید با مواد توی انبار فرق دارد پول درجه ۱ را می دهید اما بجاش قطعات درجه ۲، ۳ وارد بازار می کنید، تینا عصبانی شده و به وکیلش می گوید که خودشون فاکتورهارا چک کنند تا ببینند مسعود راست می گوید یا نه.

از آن طرف تینوژ با جواد جلسه می گذارد تا درباره طرح پروژه شان حرف بزنند. تینوژ می گوید ۷۰ درصد سود و امتیاز این طرح باید برای ما باشد که طرف اول قرارداد هستیم ۳۰ درصا مال شما اما جواد قبول نمی کند  می گوید قراردادی که بستیم اینجوری نیست و کل امتیاز مال خودمونه فقط ۷۰ درصد از سود فروش مال شماست.با هم بحث می کنند و جواد کلافه شده و از اتاق بیرون می رود.وقتی به خانه می روند ۳تایی با هم صحبت می کنند تا ببینند چه کار کنند و نتیجه میگسرند که در ازای مبلغی طرح را به آنها بفروشند.

قسمت ۱۶ سریال بچه مهندس ۳

بعد از سالها فردی دم در خونه جواد میاید و میفهمد که رسول رفیق دوران بچگیش در خانه خورشید است. وقتی به داخل می رود از خاطرات خانه خورشید برای مسعود و قاسم صحبت می کند از دعوا کردناشون تا خواستگاری کردن جواد از مژگان. فردای آن روز سر سفره صبحانه دوباره حرف از رفتن جواد به پرتلند می شود و بی بی گوهر ناراحت و با چشمان گریان به سمت اتاق می رود بعد از مدتی جواد به اتاق میرود و بی بی گوهر شروع به نصیحت کردنش می کند که شاید بماند و به قول خودش یه دیار غربت نرود.

جواد و قاسم و مسعود و رسول به تهران گردی می روند و تینا وصال به مسعود پیامک می دهد تا تنهایی به کارخانه برود و جلسه ای بزارند مسعود می گوید با قاسم می رود تا جواد و رسول به یاد بچگی آن روز را باهم باشند. مسعود به قاسم می گوید دم در بماند تا بیاد وقتی میره تو جلسه سر امتیاز پرنده شان و کارهای تینوژ بحث میکنند ولی به نتیجه ای نمی رسند. مسعود که از ریخت و پاش تینوژ میگوید، تینا تصمیم میگیرد که سر از کارای تینوژ دربیاورد و شبانه به آدرسی می رود که شاهد پارتی گرفتن تینوژ می شود و به مسعود زنگ می زند و میگوید حتما باید امشب ببینتش…

قسمت ۱۷ سریال بچه مهندس ۳

جواد و رسول با هم به پارک رفتن تا از گذشته و خاطراتشون حرف بزنند بعد چشمشان به بلال میافتد و مراسم بلال خوری راه میاندازند. مسعود به آدرسی که تینا داده بود میرود و محل قرارشان یک رستوران سیک چینی بود. در آنجا ابتدا حرف از پرنده و امتیاز و قرارداد و ارائه یک نمونه از طرحشان بود که مسعود عصبانی شده و به بیرون می رود ولی وکیل تینا وصال دنبالش می رود و برمی گردانتش.

وقتی سر میز مینشیند اول به صورت غیر مستقیم بهش منظورشو میرساند و بعد از احساسش بهش می گوید و از علاقه ای که بهش دارد می وید و برای اطمینان از روراستی حسش همه مدارک و قراردادهایی که از آن ۳ نفر داشت به مسعود پس می دهد و ازش میخواد که فکر کند و زود جواب ندهد. مسعود به فکر رفت و وقتی به خانه رسید ماجرارو به جواد و قاسم گفت.

بهشان گفت که دیگه نمیخواد از فردا به کارخانه بروند ولی جواد باهاش دعوا میکند که دارد از احساس آن دختر سوء استفاده میکند ولی قاسم موافق بود. بعد از گذشت آن شب دم اذان صبح قاسم از خواب بیدار میشود و یواشکی به سمت آن مدارک می رود ولی تا برمیدارد اذان میگوید و با شنیدن اذان سرجایش میزارد. فردای آن روز به خانه خورشید می روند تا نذر هرساله ای که جواد برای مادر صدیقه اش انجام میدهد را ادا کنند. جواد به سمت فرودگاه میرود تا بابا اسماعیل را بیاورد که مطلع میشوند در فرودگاه به رحمت خدا رفته است.

قسمت ۱۸ سریال بچه مهندس ۳

سعید نصیری به جواد زنگ میزند و میگوید که کار دارد و میخواهد باهاش یه قرار بزارد اما جواد میگوید بعدا باهات تماس میگیرم. جواد قاسم و مسعود را از خواب بیدار میکند و میگوید تا وقتی که من یه نگاه به ماشین بیاندازم شماها هم حاضر شوید تا به کارخانه بریم. زنگ در خانه میخورد و جواد میبیند که سعید به خانه اومده در حیاط باهم صحبت میکنند و سعید همه تلاشش را میکند تا جواد را راضی کند که در پروژه شان بهش کمک کند.

مرضیه با اصرار استادش به تیم کاوش دوباره می پیوندد و مرضیه به الناز و سپیده میگوید تا زمانی که مدرکی پیدا نکند باهاشون مشکلی ندارد و در تیمشان میماند. مسعود به کارخانه می رود و مدارکی که تینا بهش برگردانده بود را دوباره بهش میدهد و جواب رد به تینا میدهد و میگوید که از ازدواج بدم نمیاد اما جزء گزینه های اولم نیست باید فکر کنم و زمان میخوام و تینا قبول میکند و میگوید که که تو این مدت بهتر همدیگرو میشناسیم شاید بعدا اصلا من گفتم نه. مسعود در حیاط کارخانه با تینوژ کل کل میکند.

استاد دانشگاه جواد و قاسم و مسعود به جواد زنگ میزند و میگوید که در روز مسابقه باید حضور داشته باشیم اول جواد مخالفت میکند اما بعد با اصرار استادش قبول میکند.

قسمت ۱۹ سریال بچه مهندس ۳

تینوش از یک شرکت متفرقه جنس وارد کرده و تینا اجازه تخلیه بار را نمیدهد چون میگوید کیفیت این جنسارو نمیدونم چجوریه صبر میکنیم تا بارهای خودمون بیاد تینوش بالاخره خواهرش را راضی میکند تا اجازه تخلیه بار را بدهد. روز اهداء جوایز مسابقات فرا میرسد و همه تیم های منتخب از دانشکده ها حضور پیدا میکنند. جوایز تیم ها داده می شود و نوبت به دانشکده هوا فضا میرسد، استاد دانشگاهشان تیم برنده این دانشکده را تیم پرواز انتخاب میکند و میگوید طبق شواهد و مدارک تیم جهت هک شده و چون مدارک علیه تیم کاوش است تیم پرواز برنده است.

الناز مافی عصبانی شده و مراسم را به هم میریزد و میگوید چرا تهمت میزنید ولی مرضیه مقدم بلند می شود و میگوید تهمت نیست منم شواهدی را دیدم که تیم جهت هک شده الناز میگوید ولی اونا با گوشی تو هک شدند مرضیه میگوید تو از گوشی من سوء استفاده کردی سپیده هم بلند میشود و میگوید که منم شاهدم تو تیم جهت هک کردی.تو این ماجراها الناز از رابطه پدر و دختری مرضیه مقدم و دکتر توفیقی پرده بر میدارد و همه چیز را گردن مرضیه میاندازد که پشت پدرش قایم شده و یجورایی ماست مالی میکند کاراشو.دکتر توفیقی و مرضیه مراسم را ترک میکنند.

دکتر با سعید نصیری قرار میزارد تا با هم سراغ پروژه شان بروند. تو پارکینگ دانشجوی اخراج شده که توسط تروریست کنترل میشود با ماشین به سرعت سمت دکتر می رود اما سعید دکتر را پرت میکند و خودش جلو ماشین میافتد.به سمت بیمارستان می روند و بعد از عمل میفهمند که اگر زنده بماند برای همیشه قطع نخاع می شود.

قسمت ۲۰ سریال بچه مهندس ۳

تینا وصال دم در خانه جواد و قاسم و مسعود می رود تا با مسعود حرف بزند اما مسعود نمی رود و جواد را میفرستد. تینا جواد را مسئول این رفتار مسعود میداند، جواد وقتی به داخل برمیگردد با مسعود دعوا میکند. تینا به مسعود پیام میدهد که به کارخانه برود جواد، قاسم را باهاش میفرستد تا تنها نباشد. وقتی به کارخانه میرسند وکیل تینا نمیزارد قاسم داخل برود، تینا مسعود را تهدید میکند که با سفته ها ممنوع الخروجتون میکنم و با کلی کل کل در آخر تصمیم میگیرند مسعود در کارخانه کار کند و جواد و قاسم روی پروژه.

سعید نصیری به هوش میاید و به زنش میگوید که اصلا نمیتواند تکان بخورد. در جلسه کمیسیون پزشکی بهشان میگویند که طبق حدسشان قطع نخاع شده و یک راه هست آن هم یک عمل که پر ریسک میباشد اگر با موفقیت پیش برود میتواند گردنش را صاف نگه دارد و رو ویلچر بنشیند. جواد و قاسم و مسعود در خانه در حال درست کردن پهبادشان هستند که مسعود با قاسم شوخی میکند و قاسم عصبانی شده و با هم دعوایشان میشود. جواد آنها را جدا میکند که بی بی گوهر میاید و میگوید که مهمان دارید و دکتر توفیقی وارد اتاق میشود.

قسمت ۲۱ سریال بچه مهندس ۳

دکتر توفیقی با جواد جلسه خصوصی میزارد تا نامه ای که سعید براش نوشته بود را بهش بدهد و ماجرای تصادف سعید را بهش بگوید. بعد از اینکه از آنجا می رود جواد تصمیم میگیرد به دوستش سعید کمک کند وقتی میخواد از خانه بیرون رود قاسم باهاش دعواش می شود ولی بی بی گوهر جلویش را میگیرد و نظرشونو عوض میکند. جواد به سمت بیمارستان می رود و دکتر توفیقی بهش میگوید اگر واسه دلسوزی اینجایی نمیخواد برو.

گروه های امنیت به سمت دانشگاه می روند تا پرونده آن دانشجو فراری را ببینند وقتی کارش در آنجا تمام می شود بهش زنگ میزنند ‌که ماشینی که با او قصد جون دکتر توفیقی را داشته در خارج از تهران به صورت سوخته پیدا شده و به آن محل می رود.

قسمت ۲۲ سریال بچه مهندس ۳

جواد به همراه قاسم و مسعود به سمت بیمارستان می روند، وقتی جواد به اتاق سعید می رود، او تلاش میکند تا پیش د‌کتر توفیقی بماند و همه تلاشش را برای تمام کردن پروژه شان بکند و جواد بهش قول میدهد تا زمانی که در ایران مانده به دکتر کمک کند و پروژه شان را به اتمام برساند. جواد، مسعود و قاسم را به خانه میرساند و خودش برای بهتر شدن حالش و خلوت کردن با خودش به دل خیابان میزند. یکسری دانشجو فرصت طلب از مرگ سینا دانشجو اخراج شده سوء استفاده کردند و به تجمع برخواستند و دکتر توفیقی را مقصر میدانستند.

تروریست همچنان دکتر را تعقیب میکند و دنبال فرصت میگردد. وقتی دکتر به داخل بیمارستان میرود، محافظش هم بعد از مدتی پشت سرش به داخل می رود در این فاصله تروریست فرصت پیدا میکند و یک بمب زیر ماشین کار میگذارد که به محض استارت زدن میترکد. نیروهای امنیت با حل کردن معما و بازبینی صحنه ها و دوربین مدار بسته در پارکینگ به نیت آنها پی میبرد و از استارت زدن ماشین توسط دکتر جلوگیری میکند و ماشین را وارسی میکند و متوجه بمب در زیر ماشین می شود. به گروه خنثی کننده زنگ میزند و از ترور دکتر جلوگیری میکند.

سریال بچه مهندس ۳

قسمت ۲۳ سریال بچه مهندس ۳

الناز مافی جلو در ورودی دانشکده با یکسری دانشجو تجمع می کند و بر علیه مرضیه و پدرش اعتراض می کردند که مرضیه به آن جمع می رود و از خودش و پدرش دفاع می کند و ماجرای خرید طرح پهباد تیم کوروش از سینا ماهر را برای همه بازگو میکند و آبروی الناز را جلو همه می برد. پدرش و بازپرس از دور مرضیه را نگاه می کنند. مرضیه به اتاق پدرش می رود و دکتر توفیقی باهاش دعوا می کند که چرا اینکارو کرد و بهش گفت که خرید طرح الناز از سینا یک مورد محرمانه بوده و نباید مطرح می کردی و بابت این کار باهاش قهر میکند.

بازپرس از الناز مافی که یک آقازاده است بازجویی میکند و ماجرارو ازش سوال میکند. الناز براش تعریف میکند که وقتی در مقطع لیسانس بود سینا سال بالاییش بود و به خاطر اخلاق بدش کسی باهاش هم گروهی نمیشد. یکروز سینا برای انجام طرحش احتیاج به پول داشت و چون معتاد بود پولی که از صندوق رفاه دانشگاه گرفته بود را خرج کرد و به خاطر همین به الناز رو انداخت. بعد از گذشت مدتی برای فروش طرحش به الناز پیشنهاد داد و او هم با پول خوبی ازش خرید.

مرضیه وقتی به خانه می رود تلاش میکند تا پدرش باهاش آشتی کند و بالاخره موفق می شود…

سریال بچه مهندس ۳

قسمت ۲۴ سریال بچه مهندس ۳

قاسم دور از چشم همه و پنهانی میخواهد به خارج از کشور برود و از آنجایی که سربازی نرفته به پلیس ۱۰+ می رود تا ببیند آیا میتواند معاف شود یا نه که متوجه می شود فقط یه مورد را می تواند انجام دهد آن هم دادن یه وثیقه ۲۰ میلیونی به دانشگاه که از طرف آن به خارج از کشور برود. وقتی از اداره بیرون میاید به دایی اش زنگ میزند و میگوید که سخت مریض شده و برای درمانش ۲۰ میلیون لازم دارد. از آن طرف با حالتی پکر به خانه می رود و به جواد و مسعود میگوید که دایی اش مریض شده  برای دوا و درمانش ۲۰ میلیون لازم دارد آنها هم میگویند که جورش میکنند و بی بی گوهر پس اندازش را به او میدهد.

فردای آن روز جواد و مسعود به کارخانه می روند تا در جلسه ای که مرتبط به پروژه شان است حضور به عمل آوردند. قبل از شروع جلسه تینوش و تینا باهم دعوایشان میشود و تینوش از تینا میخواد که کار با جواد و مسعود را به او بسپارد و در آخر تینا قبول میکند. در جلسه تینوش به آنها پیشنهاد میدهد که در قبال دادن کل امتیاز پروژه به آنها مبلغ ۴۰ میلیون به آنها خواهد داد آنها هم قبول میکنند وقتی به خانه میروند ماجرارو به قاسم میگویند و بلافاصله زنگ در میخورد و متوجه میشود که دایی و دختر دایی اش به تهران آمدند تا از حال قاسم باخبر شوند. قاسم سریع به خانه رفته و دراز میکشد تا ادای مریض ها را دربیاورد که مسعود و جواد متعجب میشوند و شک میکنند.

قسمت ۲۵ سریال بچه مهندس ۳

دایی و نامزد قاسم متوجه تغییر رفتار قاسم شده اند و برایشان سوال است به خاطر همین پیش جواد و مسعود می رود و ازشون سوال میکند که قاسم چرا اینجوری شده آنها هم میگویند نمیدونیم حتما حالش خوب نیست بهتر که بشه درست میشود مسعود یه مثل میزند واسش و میگوید شما فکر کنید به یه نفر هی پپرونی بدی بخوره هی پپرونی بخوره دیگه کالجوش براش مزه نداره با شنیدن این دایی قاسم عصبانی شده و میرود و مسعود میگه فکر کنم گند زدم. فردای آن روز سر صبحانه قاسم کت و شلوار پوشیده و عطر زده میاید و همه متعجب نگاش میکنند.

جواد و مسعود با قاسم در طول مسیر بحث میکنند و بهش میگویند که تازگیا مشکوک شدی کجا میری داری چیکار میکنی قاسم هم بهشان میگوید به خودم مربوطه. بعد از مدتی پیاده میشود و دربست میگیرد و به کافه ای میرود، دایی و عطیه، قاسم را تمام مدت تعقیب میکنند و میبینند که به یک کافه رفت. قاسم با الناز مافی در کافه قرار گذاشته بود تا در ازای فرستادنش به خارج هرکاری که میخواسته برایش انجام دهد دایی اش به داخل می رود و این صحنه رو میبیند و فکر میکند که قاسم به خاطر الناز با عطیه سرد شده است. الناز از موقعیت سوء استفاده میکنه و به قاسم میگه تو زن داشتی به من گفتی بیام اینجا همون لحظه دایی اش تو گوش قاسم میزند.عطیه هم این ماجراهارو از دور دید و تمام مسیر برگشت به خانه گریه کرد.

سریال بچه مهندس ۳
سریال بچه مهندس ۳

قسمت ۲۶ سریال بچه مهندس ۳

دایی قاسم به جواد زنگ میزند و از قاسم گلگی میکند و وقتی تماس قطع میکند جواد و مسعود به سرعت به سمت خانه میروند. دایی و نامزد قاسم با عصبانیت وسایلشان را جمع میکنند و به سمت بیرجند می روند جوری که بی بی گوهر هم نمیتواند جلویشان را بگیرد. بعد از رفتن آنها قاسم به خانه می رسد ولی بی بی گوهر باهاش دعوا میکند و به اتاقش می رود قاسم همه چیز را از پشت در برایش تعریف میکند.

ماجرا از این قرار بود که الناز مافی هفته بعد میخواست برای همیشه به خارج از کشور برود ولی قبل از رفتنش میخواس زهرش را به جواد بریزد به همین خاطر به قاسم وعده خرید سربازیش را میدهد و جور کردن کارش برای اقامت خارج از کشور و در ازاش یه فلش ویروسی میدهد که باید به سیستم جواد متصل کند اما قاسم مخالفت میکند و میگوید به رفیقاش خیانت نمیکند که دایی اش از راه میرسد و آنها را میبیند.

قاسم اینارو به بی بی گوهر میگوید و لوازمشو جمع میکند و طلاهایی که بهش داده بود هم جلو در میگذارد و میرود. جواد و مسعود میرسند و بی بی بهشان میگوید که رفتند. آنها به میدان آزادی میروند و در همان جایی که باهم رفیق شدن پیدایش میکنند. همانجا قاسم همه ماجرا را برایشان تعریف میکند و از همانجا به بیرجند میروند، قاسم با عطیه ازدواج میکند و همان بیرجند میماند. جواد و مسعود به تهران برمیگردند و جواد به بیمارستان میرود و از جو آنجا میفهمد که سعید مرده.

سریال بچه مهندس ۳
سریال بچه مهندس ۳

قسمت ۲۷ سریال بچه مهندس ۳

تینا برای کاری به مسافرت می رود و تینوش از این فرصت استفاده می کند  به خانه باغ می رود و میگوید میخواد بفروشد مسعود سعی میکند جلویش را بگیرد ولی تینوش گروکشی میکند و بحث امتیاز پرنده را وسط میکشد و با هم دعوایشان می شود و بر حسب اتفاق تینوش به زمین میخورد و سرش میشکند. او از این فرصت استفاده میکند و از مسعود شکایت میکند. جواد مشغول پروژه دکتر توفیقی شده است وقتی از کارگاه بیرون میاد مسعود از کلانتری بهش زنگ میزند و خودش را به سرعت به آنجا می رساند. وقتی جواد میرود کلانتری با تینوش صحبت میکند ولی فایده ندارد جواد تصمیم میگیرد پیش پدر مسعود می رود.

وقتی دم در خانه پدر مسعود می رود اول پدرش راضی نمی شود که به کلانتری بیاید و میگوید آخرین باری که همدیگرو دیدن و از اینجا بیرون رفت گفت دیگه نه به پول بابام و نه به خود بابام احتیاجی ندارم و هیچوقت ازش کمک نمیخوام اما بعد از چند دقیقه صحبت، جواد به سمت ماشینش میرود که پدر مسعود ازش آدرس کلانتری را میخواهد.

سریال بچه مهندس ۳
سریال بچه مهندس ۳

قسمت ۲۸ سریال بچه مهندس ۳

پدر مسعود به کلانتری می رود و رضایت تینوش را میگیرد. تینوش با جواد دعوا میکند و بحث امتیاز پروژه را وسط میکشد و به جواد میگوید اگه کل امتیاز پروژه را به من ندی بی بی گوهر را از اون خانه بیرون میندازم جواد عصبانی میشود ازونور مسعود هم با جواد دعوا میکند که چرا رفتی پیش پدر من و بهش رو انداختی بحثشان از این شروع می شود و بعد جواد ماجرا امتیاز را به مسعود میگوید، بی بی که میشنوه با هم دعواشون شده به آنجا می رود ولی ماجرا را قبل از وارد شدن میفهمد.

بی بی فردای آن شب برای مسعود و جواد صبحانه مفصلی درست میکند و بعد از رفتن آنها به سمت کارخانه می رود و کلیدهایش را به تینوش میدهد و از همانجا به سمت ترمینال می رود تینوش عصبانی شده و به جواد زنگ می زند و بهش میتوپد که خودش را پشت آن پیرزن قایم کرده جواد که سر پروژه دکتر توفیقی بود وقتی میشنود که بی بی به تفرش رفته به سرعت به سمت ترمینال می رود تا جلویش را بگیرد و نزارد برود. اما وقتی به آنجا می رود با بی بی صحبت میکند و تمام تلاشش را میکند اما در آخر بی بی می رود و شماره تلفن خانه خواهرش را برای جواد مینویسد.

سریال بچه مهندس۳
سریال بچه مهندس۳

قسمت ۲۹ سریال بچه مهندس ۳

مهندس داورپناه دو نفر را میفرستد به خانه باغ تا پروژه جواد و مسعود را خراب کنند، مسعود هم که از رفتن بی بی خبر نداشت رفت خانه تا ازش تشکر کند، با این ۲ نفر روبرو می شود و خواست جلویشان را بگیرد اما زورش نرسید و کتک خورد و کوادکوپترشان را جلوی چشمش خورد کردن. مسعود به جواد زنگ میزند تا به خانه بیاد وقتی میرسه خانه باغ ماجرارو بهش میگه و جواد اولین نفر به تینوش شک میکند و میگه تقاص این خونی که ازت اومده رو باید بدهد.

جواد به کارخانه می رود و کوادکوپتر داغون شده را جلو تینوش میندازد و میگوید بی بی رو فرستادی تفرش دیدی دستت به جایی بند نیست نوچه هاتو میفرستی پیش ما تینوش که از چیزی خبر نداشته منکرش می شود و میگوید از چی حرف می زنی جواد میگه خودت میدونی خونرو خالی میکنیم مدارک و اسناد مارو آماده کن تینوش میگوید یعنی چی؟ پس قرارداد ما چی میشه جواد میگه با این چیزا قرارداد ما رو هواست و از کارخانه بیرون میزند.

جواد با مسعود به خانه مهر میروند و ماجرارو برای انها تعریف میکنند و آنها میگویند میخواین الان چیکار کنین جواد میگه نمیدونیم فعلا دنبال خانه باید بریم. مدیر آنجا به جواد میگوید بیایید اینجا زندگی کنید جواد میگه نمیشه اینجا ما جاییو میخوایم که بتونیم رو پروژه مان کار کنیم آنها هم میگن انباری تمیز میکنیم بیاین اینجا. مسعود و جواد به خانه باغ می روند تا وسایلشان را جمع کنند که مهندس داورپناه هم میاید تا چک کند و تحویل بگیرد ماشینم ازشون میگیرد و به خانه مهر می روند. وقتی میرسند میبینند دکتر توفیقی اونجاست آنها تعجب میکنند و ازش دلیلشو میپرسند و دکتر هم میگوید برایتان سوغاتی دارم و بهشان کوادکوپترشان را می دهد. جواد و مسعود خوشحال می شوند و میگویند چجوری پس گرفتین دکتر هم میگوید دینی بود که سعید به گردنم گداشته بود و بهشان دعوت نامه ارائه پایان نامه را میدهد و میگوید امیدوارم روسفیدم کنید.

سریال بچه مهندس ۳
سریال بچه مهندس ۳

قسمت ۳۰ سریال بچه مهندس ۳

جواد و مسعود و قاسم بالاخره به زمان ارائه پایان نامه میرسند و این دوره را با گرفتن نمره بیست با موفقیت میگذرانند، بعد از ارائه پایان نامه به سمت خانه مهر می روند و آنجا یه جشن میگیرند قاسم با عطیه همسرش در این جشن شرکت کردند و بعد از تمام شدن مراسم به سمت بیرجند می روند. جواد و مسعود در حیاط خانه مهر مینشینند و با هم صحبت میکنن، مسعود میگه چند وقتیه دیگه تب و تاب رفتن نداری جواد میگه آره مردد شدم تو رفتن تو فکر کسی هستم که بعد از این همه سال حتی یک پیامک نداد حتی دریغ از یه ایمیل. جواد به مسعود میگه برو خونتون دیگه زندگی کن رابطتت با پدرت که دیگه خوب شده برو به زندگیت برس به کارخانه برو. مسعود هم واسه رفتن به پرتلند ۲دل شده است و دیگه خیلی تاب رفتن ندارد. مسعود به جواد میگه نمره را واسشون ارسال کنیم ببینیم چه جوابی میاد جواد هم استقبال میکند.

مهندس داور پناه پول های کارخانه را برمیدارد و میرود تینا از مسافرت برمیگردد و تینوش را به زندان میاندازد و به مسعود میگوید که به کارخانه برگردد و تولید را دوباره استارت بزنن. جواد با گروه دکتر توفیقی به تست کوادکوپتر میروند حین تست متوجه می شوند که کنترل کوادکوپتر از دستشون خارج شده و هک کردند توسط سیگنال گوشی دکتر توفیقی که به سمت گوشی دکتر که دوستش هست برود و منفجر شود که جواد میفهمد و گوشی را به یک سمتی پرتاب میکند. با چک کردن فیلم ها توسط افراد حفاظتی میفهمند که همکار دکتر توفیقی هنگام آماده کردن کوادکوپتر بمبی روی آن نصب میکند. این کارها و هک توسط سینا ماهر دانشجویی که همه فکر میکنند مرده انجام می شود که با تروریست داره همکاری میکنه. آن همکار دکتر توفیقی با تروریست قرار میذارد و میگوید من آدم تو نیستم من اهل آدم کشی نیستم نگفته بودی که قرار است دکتررو بکشی و موقع رفتن توسط آن تروریست کشته می شود. ( تهدیدش کرده بود که خانواده اش را اذیت میکند )

سریال بچه مهندس ۳
سریال بچه مهندس ۳

قسمت ۳۱ سریال بچه مهندس ۳

نیروهای امنیت به دنبال همکار دکتر توفیقی میافتند تا پیدایش کنند ولی متوجه می شوند که ترور شده به خاطر همین با کمی تامل به این نتیجه می رسند که احتمال دارد این کارها از طرف شجره باشد که در مناقصه شرکت کرده. جواد پیشنهاد می دهد تا همه امکانات پروژه شان را روی کوادکوپتر و پروژه پایان نامه جواد پیاده کنند دکتر توفیقی قبول می کند و نتیجه میگیرند تا در همان خانه مهر انجام دهند.

مرضیه به همراه مادرش برای بچه های خانه مهر هدیه و غذا می برند.مسعود که به کارخانه دوباره رفت موفق می شود بار دیگر یکی از وسایل کارخانه را درست کند تا خط تولید از کار نیافتد و دوباره کارخانه را نجات داد و رابطه اش با تینا بهتر و صمیمی تر شده و کم کم داره بهش حس پیدا میکنه. در خانه دکتر توفیقی بحث ازدواج مرضیه پیش میاید و مرضیه خجالت میکشد و میگوید واسه من یه دبه ترشی بگیرید و به اتاقش می رود.

سریال بچه مهندس ۳
سریال بچه مهندس ۳

قسمت ۳۲ سریال بچه مهندس ۳

جواد با گروه دکتر توفیقی در خانه مهر در حال انجام پروژه و ساختن کوادکوپتر می باشند که نگهبان پرورشگاه به جواد میگوید یکی از بچه های خانه مهر جلو در نشسته قهر کرده تو نمیاد جواد با مرضیه به دم در می روند و با آن بچه صحبت میکنند و با وعده گرفتن تولد برایش و ساختن یک جای بزرگتر ان را نرم میکنند و به داخل میبرند. جواد و مرضیه روی قولشان میمانن و برای آن تولد میگیرند در زمان انجام مراسم تولد زنگ در خانه مهر می خورد و مسعود می رود و میفهمد که آقای عباسی است. عباسی با مسعود حرف میزند و میگوید که همسرش فوت کرده و با دخترش مژگان به ایران برگشته.

مسعود به جواد میگوید و فردای آن روز جواد دسته گل به دست با مسعود به بهشت زهرا می روند برای مراسم ختم. جواد مژگان را میبیند و به سمتش می رود و صداش میکند پژگان سرش را بالا میاورد ولی نمیشناسد جواد خودش را معرفی میکند و مژگان میگوید چقدر عوض شدی و دستش را دراز میکند تا باهاش دست بدهد اما جواد به جای دست دادن دسته گل را به دستش میدهد …

 سریال بچه مهندس ۳

قسمت سی و سوم سریال بچه مهندس ۳

جواد و مسعود، آقای عباسی و مژگان را به هتل میرسانند و در طول مسیر مسعود به آنها تیکه و نیش و کنایه میزند آقای عباسی عصبی می شود و درخواست می کند تا ماشین را نگه دارد اما با زور آنهارا به هتل میرسانند. در لابی جواد با مژگان صحبت میکند و ازش میپرسد که چرا خبری ازش نبوده مژگان میگوید که افسردگی داشته و از نظر روحی حال خوبی نداشته و بهش میگوید که تو خودخواهی و خودتو میبینی فقط و میخواست بره که جواد ازش خواهش میکند تا بنشیند.

جواد بهش میگوید که همه تلاششو کرده تا بیاد پرتلند خداروشکر که خودت اومدی دیگه نیازی نیست بیام تا اونجا بعد مژگان میگه من فقط چندروز اینجام بعد برمیگردم جواد میگوید خوب بمون ولی مژگان میگوید نمیتونم همه زندگیم اونجاست دلم باهاته که دارم باهات حرف میزنم اگه میخوای به هم برسیم باید به پرتلند بیای.پدر مژگان میاد و نامه ای که همسرش برای جواد نوشته است را بهش میدهد . مسعود جواد را به خانه مهر میرسونه وقتی میرسد بهش خبر میدهند که پاسپورتت اومده باید بری اداره پست تا تحویل بگیر. جواد فکر مرضیه را بدجوری درگیر کرده جوری که مادرش میفهمد که یچیزی شده اما مرضیه پدرش را بهونه میکند. مژگان و آقای عباسی به خانه مهر می روند و میخوان با مدیر صحبت کنند.

سریال بچه مهندس۳
سریال بچه مهندس۳

قسمت سی و چهارم سریال بچه مهندس ۳

آقای عباسی با مدیریت خانه مهر ،آقا هادی صحبت میکند و یه پولی را به عنوان کمک به بچه های خانه مهر می دهد و ازش درباره جواد میپرسد که چیکار میکرده چیکار میکنه. مژگان به سمت اتاقی که جواد در انجا با مرضیه پروژه شان را انجام میدهند می رود و با مرضیه حرف میزند درباره کودکی و عشقی که جواد از اول به او داشت و آن عشق را یه عشق پاک و مقدس قلمداد کرد، مرضیه با شنیدن اینها حالش بد می شود و میفهمد که جواد برای چی عجله داشت به پرتلند برود.

مرضیه با چشم گریان به سمت خانه می رود و با حالی که داشت پدرش هم میفهمد که حالش مثل همیشه نیست. آقای عباسی به جواد زنگ میزند و میگوید که به هتل برود تا باهم درباره مژگان صحبت کنند. آنجا تصمیم میگیرند که کارهای جواد را بکنند و به پرتلند ببرند تا با مژگان ازدواج کند. مسعود پیش جواد میرود و میفهمد که جواد داره میره ناراحت میشود و سعی میکند که جلویش را بگیرد اما نمیتواند و جواد بلیط رفتن به استانبول را گرفته تا از آنجا به سفارت آمریکا برود.

‌کدنویسی های کوادکوپتر تمام شده و منتظر روزی هستن که تعیین شود برای آزمایش، دکتر توفیقی پیش جواد می رود تا ازش برای پروژه بعدی دعوت کند که بهش میگوید نمیتونم من دارم میرم دکتر توفیقی عصبانی می شود و میگوید فکر میکردم یه جایگزین برای سعیدم پیدا کردم اما اشتباه میکردم خداحافط آقای جواد جوادی…

سریال بجه مهندس ۳
سریال بجه مهندس ۳

قسمت سی و پنجم سریال بچه مهندس ۳

نیروهای امنیت با سرنخ هایی به رابطه بین تروریست و شجری که در مناقصه شرکت کرده بود پی بردند و ازش بازجویی کردند و او را متهم کردند به سوء قصد به جان دکتر توفیقی اما او منکر این قضیه شد. تینا به کمک مسعود دوباره کارخانه را راه انداخت و تینوش هم سر عقل آمده و در کنار مسعود و تینا به رونق گیری دوباره کارخانه کمک میکند. جواد به هتل می رود تا با آقای عباسی صحبت کند و ازش بخواهد که قبل از رفتن به استانبول به یکجایی بروند اول مژگان مخالفت میکند و میگوید باید هرچه سریع تر به دنبال کارهایمان باشیم ولی جواد میگوید فقط همین  یه درخواستو ازت دارم آنها هم قبول میکنند.

جواد, آقای عباسی و مژگان را به آسایشگاه پیش صورت زخمی (پدر واقعی مژگان) میبرد وقتی می رسند و مژگان با پدرش چشم تو چشم میشود عصبانی می شود و به جواد میگوید چرا گذشته منو جلو شام میاری و به صورت زخمی می گوید من دختر شما نیستم و شما هم پدر من نیستی پدر من سال هاست مرده و به بیرون آسایشگاه میرود، صورت زخمی گریه میکند از حرف هایش و جواد آرامش میکند. جواد از آنجا به خانه مهر می رود تا خداحافظی کند. همه بچه ها به عنوان یادگاری به جواد کاردستی یا نقاشی می دهند یکی از بچه ها به جواد میگوید، از کتی خانم شنیده است که گفته جواد خیلی به مرضیه خانم میایند همان لحظه جواد خاطراتش را با مرضیه مرور میکند و در ذهنش مرضیه و مژگان را با هم مقایسه میکند…

سریال بچه مهندس ۳
قسمت آخر سریال بچه مهندس ۳

قسمت سی و ششم سریال بچه مهندس ۳

روز امتحان کوادکوپتر پروژه دکتر توفیقی در حضور شرکت کنندگان مناقصه فرا میرسد اما کسی جز مرضیه مقدم اونجا نیست اما وقتی داشت صدای شرکت کنندگان در میومد جواد با کوادکوپتر میرسد. مسعود به هتل می رود و یه چمدون به مژگان میدهد، مژگان و اقای عباسی که دیرشان شده از مسعود میپرسند که جواد کجاست و او میگوید که جواد نمیاد این چمدون را داد تا به مژگان بدهم و بگویم یادم تورا فراموش یجورایی شیفت دیلیت و می رود.

مژگان چمدون را باز میکند و تمام خاطرات کودکی اش با جواد برایش زنده می شود و گریه میکند. جواد و مرضیه شروع میکنند به پرواز درآوردن کوادکوپتر بعد از مدتی کوادکوپتر در پالایشگاه هک می شود و سینا ماهر کنترلش را به دست میگیرد اما جواد موفق می شود تا کنترل را پس بگیرد و مختصات سینا ماهر را پیدا کند او مختصات را برای نیروهای امنیت ارسال میکند و آنها سینا را دستگیر میکنند. تروریست معروف به شبح به بالای مخزن میرود تا دکتر توفیقی را بکشد اما او را نمیبیند به جاش میخواد جواد را بکشد که قبل از شلیک او را میکشند. وقتی کوادکوپتر را مینشانند جواد و مرضیه چک میکنند تا جاییش آسیب ندیده باشد همانجا جواد از مرضیه خواستگاری میکند. و آنها با هم ازدواج می کنند.

 

تا آخرین و سی و ششمین قسمت سریال بچه مهندس ۳ با شما هستیم . لطفا این پست را دنبال کنید و در قسمت دیدگاه نظرهای خود را در مورد هر قسمت برایمان بنویسید.

۴.۱ ۲۶ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا