گفتگوی اختصاصی با سیروس سپهری : از ما می خواهند «نون خ» را تا صد ادامه بدهیم!

سیروس سپهری، متولد مهر ماه ۱۳۴۴، در کرمانشاه، نویسنده، کارگردان و بازیگر تئاتر و تلویزیون است. این هنرمند آثاری چون «کتیبه ها»، «شورآبساران»، «جلسه رسمی است»، «کهنه سرباز»، «یک گربه یک ماهی»، «رویای کودکان»، «داخ داران»، «قلاسان»، «در زوزه سگان»، «مطرب عشق»، «بای یو»، «آسو» و «کیمیا» را به عنوان نویسنده، کارگردان و یا بازیگر در کارنامه هنری خود دارد. با سیروس سپهری که با سریال «نون خ» به شهرت رسید، بعد از پخش موفق سری سوم این مجموعه گفتگویی بهاری داشته ایم که با هم می خوانیم.

گفتگو: رضا پورزارعی، عباسعلی اسکتی

عکس: رامین ملامحمدی

*آقای سپهری، ما شما را به عنوان یک تئاتری اصیل می شناسیم. آیا تئاتر بعد از کرونا دوباره جان می گیرد؟

وقتی که کرونا آمد به مرور مخاطب تئاتر کمتر شد تا جایی که سالن ها را تعطیل کردند. بچه ها به مرور زمان آمدند و یکسری خلاقیت ها به خرج دادند تا شاید مخاطب را دوباره به سالن ها بکشانند، مثلا اینکه تماشاگران چند صندلی در میان بنشینند که آن هم به بن بست خورد، بعد آمدند تئاترها را به خانه ها ببرند، پس تئاترها را اجرا و ضبط می کردند تا در اینترنت پخش کنند که باز آن حس و آن ارتباط تنگاتنگ با مخاطب را نداشت. می توانیم بگوییم تئاتر کاملا مرده است و اینکه مِن بعد سرپا بگیرد یا نگیرد، به دو چیز بستگی دارد، اول سیاست های دولت که بعد از کرونا چه سیاست هایی در پیش بگیرد و دوم اینکه خود بچه ها چه بکنند، چون آنطور که من اطلاع دارم، هشتاد درصد بچه هایی که تئاتر کار می کرده اند یا دستفروش شده اند یا در اسنپ کار می کنند و یا جذب کارهای دیگری غیر از کارهای فرهنگی شده اند.

*این هنر چقدر در سبد فرهنگی مردم قرار دارد؟

جانا سخن از دل ما می گویید. بزرگی که اسم ایشان یادم نیست، می گوید تئاتر فرهنگ است و ملتی که تئاتر ندارد، فرهنگ ندارد. علی رغم اینکه هنرمندان ایرانی جایگاه خوبی در تئاتر دنیا دارند، اما متاسفانه شاید تئاتر در سبد فرهنگی خانواده های ما یک درصد هم جا نداشته باشد، مثلا یکی از دوستان من به نام آقای حسین رحیمی به این نتیجه رسیده است که دیگر در ایران تئاتر کار نکند، اینجا تمرین و آماده می کند، اما در اروپا اجرا می رود، به چه خاطر؟ به خاطر اینکه مردم کمتر به سمت و سوی فرهنگ می روند، چه تئاتر و چه کتابخوانی، و مشکل هم به معضلات اقتصادی برمی گردد که وقتی یک شخص پول ندارد که زندگی خودش را تامین کند، چگونه می تواند پنجاه هزار تومان پول بلیت تئاتر بدهد؟

*با نقشتان در سریال «نون خ» چقدر خصوصیات مشترک دارید؟

ادریس شخصیتی بود بسیار پایبند به خانواده و دغدغه فرزندانش را داشت و همیشه در تلاش برای معاش بود، دلسوز، مهربان و به شدت آدمی ترسو که ترس این شخصیت بیشتر به خاطر این است که مبادا گرفتاری برای او پیش بیاید و نتواند به فرزندانش برسد. من خیلی با این شخصیت احساس قرابت می کنم و آن بخش خانواده دوستی و علاقه به فرزندان در من وجود دارد، اما بخش ترس را نمی دانم چه بگویم. امروز همه ما می ترسیم که گرفتار اتفاقی شویم.

*برای رسیدن به نقش ادریس چقدر آزادی عمل داشتید و سعید آقاخانی چقدر کمک کرد؟

ببینید، قبل از شروع فیلمبرداری چندین جلسه به خواندن فیلمنامه اختصاص می‌دادیم که بیشتر هدف از آن، تحلیل شخصیت‌ها و آشنایی با فضای فیلمنامه بود. قبل از برداشت هر سکانس چندین دور تمرین می‌کردیم تا به قولی دیالوگ ها به جان شخصیت بنشیند و بعد جلوی دوربین می‌رفتیم. کارگردان دست ما را باز گذاشته بود که اگر در طول تمرین بداهه‌ای می‌گفتیم و با فیلمنامه همراه بود، تایید کند و در غیر این صورت نه. سعید اجازه بروز و ظهور خلاقیت را به همه بازیگران داده بود و از این بابت سپاسگزار هستیم.

*کار کردن با آقای سعید آقاخانی چگونه تجربه ای است؟

من فکر می کنم هر بازیگری اعم از حرفه ای و غیر حرفه ای آرزو دارد با آقای آقاخانی کار کند، به این دلایل، یک اینکه ایشان به شدت انسان مهربانی است، به شدت انسان کار راه اندازی است و دوم اینکه تمام داشته هایش و ماحصل تمام کارهایی که در این سال ها در دنیای تصویر انجام داده را در طَبَق اخلاص می گذارد و به بازیگرانش هدیه می دهد. همین الان اگر کسی بخواهد برود و بازیگری مقابل دوربین را یاد بگیرد، باید میلیون ها تومان هزینه کند، اما ایشان یک تعداد بازیگر که حتی تعدادی از آنها تئاتر و بازیگری کار نکرده اند را دور هم جمع کرده و به صورت رایگان تمام داشته هایش را تقدیم آنها کرده است. این یک اتفاق بزرگ و یک شانس خیلی خوب برای من بود که با ایشان آشنا شوم و در کار ایشان حضور داشته باشم.

*انتظار چنین استقبالی از سمت مخاطب را داشتید؟

خود من به عنوان کسی که در فصل یک به این تیم محلق شده بود، فکر می کردم این یک سریال نوروزی باشد که بعد از نوروز پرونده آن بسته شود و پی کارش برود! غافل از اینکه خود آقای آقاخانی در ذهن خودش چیدمانی برای آینده کرده بود. فصل یک که پخش شد، دیدیم چه استقبال بی نظیری از آن شد و فصل دوم و سوم هم در ادامه به همان شکل مخاطب را جذب کرد.

*این مجموعه تا چند فصل کشش دارد؟

در پاسخ به سوال شما باید بگویم که مناطق مختلف ایران از شرق سیستان و بلوچستان تا غرب و شمال آنقدر فرهنگ های غنی و آیین و سنن غنی دارند که اگر سال ها به آن پرداخته شود، باز هم کم نخواهد آورد. از آنجایی که خود آقای آقاخانی کُرد است و به این مسئله اشراف دارد، روی این موضوع دست گذاشته و این منوط به یک نویسنده زبردست مثل امیر وفایی است که کنار کار باشد، تحقیق کند و بنویسد.

*پس این سریال هم مثل پایتخت می‌تواند ادامه دار باشد؟

نون خ با بهره بردن از یک تیم کاملا حرفه‌ای موفق شد مخاطبان بسیاری را در سراسر کشور پای تلویزیون بکشاند. نظریاتی که به ما می‌رسد حاکی از آن است که «نون خ» جای خود را در دل مردم باز کرده، خاصه در این بهار کرونایی، این سریال توانست با نوآوری‌های خاص خود در داستان پردازی و همچنین ساختار بصری، موسیقی و بازی‌های قابل قبول خنده بر لبان ملت ایران بنشاند، لذا این اثر با بهره گیری از عوامل مذکور قابلیت ساخت چندین فصل را دارد.

*بداهه چقدر در بیان و گفتار نقش ها و دیالوگ ها وجود داشت؟

شاید بگویم یک درصد! ما روی فیلمنامه جلو می رویم و چون خود متن آنقدر پخته است، جا ندارد چیزی به آن اضافه کنیم. من خودم در بداهه گویی مدعی هستم و اگر جایی چیزی بگویم که به کار بچسبد، آقای سعید آقاخانی خودش را آن پخته می کند و می گوید همین را به این شکل بگویید و استفاده کنید.

*بهترین تعریفی که از خودتان در رابطه با این سریال شنیده اید، چه بوده است؟

در رابطه با رفتار و در کامنت هایی که می نویسند، می گویند چقدر مهربان و مظلوم هستید و دل آدم برای شما می سوزد و در رابطه با بازیگری خیلی کامنت می گذارند که هر چند نقش شما جزو نقش های اصلی نبوده است، ولی مرتب بازی در سکوت های شما را نگاه می کنیم که چه ری اکشن های به موقعی به کار و دیالوگ ها داشته اید.

*حرف از کردستان شد، این سرزمین دوست داشتنی را در یک جمله تعریف می کنید؟

کردستان در یک جمله قلب ایران است و یا بهتر است بگویم سینه ستبر ایران است. شما اگر نقشه را نگاه کنید، به شکل سینه در مقابل دشمن و هجوم قرار گرفته و همیشه در بزنگاه های تاریخ، علم دفاع از ایران را به دست گرفته و جانانه از آن دفاع کرده است، اما متاسفانه نمی دانم چرا به جز این چند فصل نون خ، هیچ وقت به کردستان پرداخته نشده است.

*اگر قرار بود نقش یک شخصیت دیگر را در این سریال بازی کنید، آن نقش چه کسی بود؟

اگر قرار بود نقش شخص دیگری را بازی کنم، دوست داشتم نقش کاووس را بازی کنم.

*یک خاطره از سریال نون خ تعریف می کنید؟

هر چند روز عینک من می شکست و من مانده بودم که مشکل چه می تواند باشد؟ اصلا کشف نکردم که چرا این همه عینک من می شکند و این سوژه خنده بچه ها شده بود تا اینکه بعد فهمیدم من عینک را روی ماسک می گذارم و وقتی ماسک شل می شود، عینک من می افتد روی زمینی که پر از سنگ و چوب است و می شکند و یک نکته که شاید برای مخاطبان شما جالب باشد این است که ما در آن معدن که شما در سریال دیده اید، واقعا کارگری کردیم. شاید هر روز حدود صد تا استانبولی پر می کردم و می آوردم و می بردم و به  این نتیجه رسیدم که اگر یک زمان نتوانم بازیگری را ادامه بدهم، می توانم کارگری کنم.

*شما یک تکه کلام در این سریال دارید به نام «مه لقا خانم»! چه شد به این تکه کلام رسیدید؟

یکی از سوال هایی که این روزها علاقه مندان این سریال از بنده می‌پرسند این است که خالق مه لقا خانوم چه کسی است؟ باید بگویم که در اولین سکانس فصل دو، شخصیت نورالدین خانزاده چند سوال از اهالی می‌پرسد و اهالی با گفتن «مه لقا خانوم» به او پاسخ می‌دادند. در ادامه یک بار به صورت بداهه دیالوگی گفتم و بچه‌ها گفتند مه لقا خانم، همه خندیدند و سعید و مصطفی تنابنده خوششان آمد و قرار شد به عنوان یک تکیه کلام پرداخت شود و اینگونه بود که دیالوگ مه لقا خانم ماندگار شد و می‌بینیم که در همه جا مردم از آن استفاده می‌کنند.

رتباط مردم کرد زبان با این سریال چگونه بوده و از بازخورد آن اطلاع دارید؟

بگذارید پاسخ سوالتان را اینگونه بدهم که از هر هزار کامنتی که برای بنده آمده، تنها دو نفر آنها نظر منفی نسبت به کار داشته اند که امیدوارم با پخش قسمت های بعدی، نظر آن عزیزان نیز تامین شود. به قول یکی از دوستان که کامنت گذاشته بود: نون خ نقطه عطفی بود در تلویزیون سراسری برای ملت کُرد.

*سختی‌های بازی در این سریال چه چیزهای بوده؟

بسیاری از مجموعه‌های تلویزیونی را می ‌بینم که به خاطر راحتی کار به چند لوکیشن و تعداد محدودی بازیگر اکتفا می ‌کنند، ولی سعید آقاخانی عاشق چالش است و به قول خودش عاشق این سختی‌ها است. تعدد لوکیشن، فاصله گرفتن از لوکیشن‌های بسته و داخلی و از همه مهمتر تعداد زیاد بازیگر و اعتماد به بازیگرانی که به قولی چهره نیستند، شاخصه‌های «نون خ» است. فرموده بودید از سختی‌های کار بگویم، فی الواقع بیشترین سختی، برای گروه کارگردانی سعید آقاخانی و رفیق دوست داشتنی ام مصطفی تنابنده بود که در بدترین شرایط جوی برف و باران و سردی هوا شبانه روز تلاش می‌کردند، علاوه بر وظایف محوله بستری را فراهم کنند تا بازیگران در کمال آرامش و کمترین دغدغه جلوی دوربین بروند. در نون خ یک، بنده جراحی گردن و در فصل دوم درست پانزده روز بعد از جراحی دیسک کمر فیلمبرداری شروع شده بود و می‌بایست تمام توان خود را می گذاشتم که هم رضایت گروه کارگردانی را جلب کنم و هم درد ناشی از جراحی را تحمل کنم و از این بابت از سعید آقاخانی و جناب تنابنده عزیز ممنونم که همیشه رعایت حال من را می‌کردند.

*بیشترین دایرکت و کامنت شما شامل چه مواردی می شود؟

بیشترین کامنت در رابطه با چند موضوع است، یکی اینکه نون خ تمام نشود و دیگری اینکه کاش نون خ را تا صد ادامه بدهید! کامنت های جمعی در مورد سریال همه مثبت بود و من حتی یک کامنت منفی هم نداشتم که این باعث دلگرمی برای من بود.

*آقای سپهری، یک کاراکتر عجیب که دوست دارید آن را بازی کنید چه است؟

من کلا چالش را در بازیگری دوست دارم و هر آنچه در ذهنم بوده، تا امروز اتفاق افتاده است، اما الان دوست دارم یک شخصیت روانی را بازی کنم، چون این را تجربه نکرده ام.

*بهترین اتفاق سال گذشته برای شما چه بوده است؟

بهترین اتفاق در سال ۹۹ همین حضور در این سریال بود، چون واقعا سال گذشته آنقدر اوضاع خراب بود که نمی شود چیزی از آن درآورد.

*و یک اتفاق ایده آل برای امسال چه می تواند باشد؟

اتفاق ایده آلی که امسال می تواند برای من بیفتد، این است که پیشنهادهای زیادی برای کار به من بشود. این واقعا می تواند من را از لحاظ روحی متحول کند.

*موسیقی کجای زندگی شماست و خواننده محبوب هم دارید؟

موسیقی همه زندگی من است و بخش زیادی از زندگی هنری ها موسیقی است که اگر نباشد یک چیزی کم دارند. خواننده مورد علاقه من روح ا… خالقی است.

*از آنچه امروز هستید، راضی هستید؟

من دوستی دارم که پزشک است و شرایط مالی ایده آلی دارد و دوست دیگری دارم که جزو مقامات ارشد نظامی است. ما از بچگی با هم بوده ایم و همیشه وقتی به من زنگ می زنند، غبطه شرایط من را می خورند و می گویند خوش به حال شما که دنبال دلتان رفتید. من از این که هستم، راضی ام. خدا را شکر زندگی خوب، دختر گل و همسر مهربانی دارم.

*«نون خ» چهار کی ساخته می شود؟

ان شاءا… به زودی!

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا