گفتگوی اختصاصی با امید زندگانی : به زودی اولین آلبوم من منتشر می شود!
امید زندگانی، متولد آذر ۱۳۴۷، در تهران، بازیگر سینما، تئاتر و تلویزیون، مجری، با سابقه فعالیت در رادیو، فرزند سیاوش زندگانی از استادان موسیقی بنام ایران و برادر امین زندگانی است. در کارنامه هنری او می توان به فیلم های سینمایی «روییدن در باد»، «آژانس ازدواج»، «پسران آجری»، «مقلد شیطان»، «فراری»، «تاوان عشق»، «زندگی» و همین طور مجموعه های تلویزیونی «در پناه تو»، «بازگشت به خانه»، «فردا دیر است»، «هتل پاپلی»، «رسم شیدایی»، «دایره تردید»، «نرگس»، «پرواز در حباب»، «خسته دلان»، «مرد دوهزار چهره»، «برابر با اصل»، «جاده قدیم» و «در قصه ها زندگی می کنند» اشاره کرد. با امید زندگانی که به زودی اولین آلبوم موسیقی او منتشر خواهد شد، به این مناسبت گفتگویی صمیمی داشته ایم که با هم می خوانیم.
خبرنگار : رضا پورزارعی
عکس: حسام آبی
*از چه زمانی به سمت موسیقی و خوانندگی کشیده شدید؟
موسیقی در واقع ریشه در خانواده کوچک ما دارد. پدرم آهنگساز، نوازنده و مدرس ویولن بودند و برای هنرمندان نسل های قبل آثار متعددی را ساخته و اجرا کرده بودند. البته زمانی که من توسط ساز گیتار به طور جدی با موسیقی آشنا شدم، پدر ایران نبودند و من بدون معلم تقریبا گیتار کلاسیک را شروع کردم. آن موقع ۱۷ سال داشتم و تا قبل از آن ملودیکا و سازهای ارف را کم و بیش می نواختم. خواندن برای من ابتدا یک کار مکمل و تقریبا مرسوم کنار گیتار بود، ولی بعدها در محضر زنده یاد استاد محمد نوری کسب درس کردم و دوره های ابتدایی آهنگسازی را در خدمت جناب آقای دکتر سریر افتخار شاگردی داشتم.
*کی به فکر تهیه آلبوم افتادید؟
حدود سال های ۷۶ که تقریبا موسیقی پاپ مستقل از صدا و سیما رونق گرفت، همزمان با هنرمندانی مثل خشایار اعتمادی، علیرضا عصار، فواد حجازی و حتی استاد کورش یغمایی من هم تصمیم به تولید گرفتم. متاسفانه به دلیل فعالیت در زمینه هایی مثل اجرا، گویندگی، کارگردانی و بازیگری این مهم تا به امروز که شاید یکی از سخت ترین دوره های تولید موسیقی به لحاظ اقتصادی و جلب ذوق و سلیقه مخاطب باشد، طول کشید.
*این آلبوم در چه مرحله ای قرار دارد و عوامل آن را معرفی می کنید؟
در این مرحله که در خدمت شما هستم و حدود تاریخ چاپ این مصاحبه تقریبا پیش تولید یا بهتر است بگویم تنظیم آثار دارد شکل می گیرد، عزیزی تحت عنوان سرمایه گذار و حامی لطف کرده اند، وارد شده اند و ایشان کسی هستند که در عرصه رمان نویسی، نقاشی و شعر و ترانه دستی بر آتش دارند که ان شاءا… با همکاری ایشان بتوانیم هر چه زودتر این آلبوم را آماده کنیم. در این کار از ترانه سراهای نازنین، دوستان و جوان هایی که من را حمایت کرده اند، کمک گرفته ام. مثل جناب آقای عباسعلی اسکتی که شیوه نگاهشان به ترانه را بسیار دوست دارم و امیدوارم مخاطبان عزیز هم از این انتخاب راضی باشند. سرکار خانم فرناز عباسی که از پرستاران و مدافعین سلامت هستند و مدتی می شود به عرصه ترانه سرایی روی آورده اند و به نظر من آثارشان سبک و سیاق خودشان را دارد و افتخار می کنم که بخشی از این آثار را در آلبوم خودم داشته باشم. بنده هم قلم فرسایی کرده ام و یکی دو تا از اشعاری که در این سالیان نوشته ام و می توانم مدعی باشم که می شود به آنها ترانه گفت را استفاده کرده ام. امیدوارم هر چه زودتر بتوانم به این عرصه راه پیدا بکنم.
*چه برنامه های پیش رویی برای این آلبوم دارید؟ آیا به زودی شاهد کنسرت شما خواهیم بود؟
طبیعتا بله. هر آلبومی نهایتا باید مخاطب خودش را پیدا کند و بازگشت مالی داشته باشد. حالا نه برای سود و استفاده اقتصادی، اما طبیعتا باید هزینه ای که امروز بسیار هم گزاف است را تامین کند. زمان استودیو، نوازندگان محترم و عزیزانی که در بحث تبلیغات و پخش زحمت می کشند، همه و همه عزیزانی هستند که تلاش می کنند این آلبوم شکل بگیرد و خواهان بازدهی اقتصادی برای خودشان هستند. یک بخش از آن از طریق آلبوم تامین خواهد شد و یک بخش هم طبیعتا با پیش بینی هایی که ما می کنیم، با اجرای کنسرت هایی که احتمالا از بهار سال آینده شروع خواهد شد، توسط کنسرت ها جبران می شود. آلبوم هم ان شاءا… برای عید آماده بشود.
*با توجه به شلوغی مارکت و تجربه های ناموفق قبلی بازیگرها در عرصه خوانندگی، به دیده شدن و موفقیت امیدوار هستید؟
طبیعتا هنرمندانی که در عرصه های هنری فعالیت می کنند و به خصوص در کشور نازنین ما بستر برای آنها فراهم است که در جایگاه های مختلف هم آزمون و خطا کنند. ما حتی می بینیم ورزشکارها هم به موسیقی و تصویر وارد می شوند و بعضا هم خوب خودشان را نشان می دهند. از این شاخه به آن شاخه رفتن شکل می گیرد و گاهی هم ورود کردن به عمق احساس مخاطب در شاخه دیگر برای عده ای مهیا نمی شود. همانطور که عرض کردم، قبل از اینکه وارد عرصه بازیگری بشوم و آکادمیک این دوره را بگذرانم، موسیقی در خانواده ما ریشه داشت و شاید بشود این را ملاکی قرار داد که پشت آن یک تجربه و آزمون و خطاهایی است که در نهایت سعی کرده ام آنها را به حداقل برسانم که مخاطب وقتی کار ما را گوش و به طور مجزا قضاوت کرد، نگوید فلان بازیگر خواننده شد و خوب اجرا نکرد. دوست دارم این اتفاق بیفتد و با این انگیره جلو آمده ام که من را در زمینه موسیقی جدا ببینند و در زمینه بازیگری هم جدا بسنجند. این نیت من است و در کار هنری هر آزمون و خطایی، حرمت شاگردی آدم را کم نخواهد کرد.
*در رابطه با سبک موسیقی که در این آلبوم استفاده کرده اید، توضیح می دهید؟
چون ساز گیتار و موسیقی کلاسیک را انتخاب کرده بودم، نوع طرز نگاهم به موسیقی بیشتر به سمت موسیقی پاپ رفت، ولی در این مقوله سعی می کنم با موسیقی«آنپلاگ» کارم را ادامه بدهم، به خاطر اینکه موسیقی آنپلاگ به نوعی موسیقی زنده است و کمتر از موسیقی های کامپیوتری و یا نمونه های دیجیتالی و صداهای دیجیتالی سازها استفاده می شود. سعی می کنم که به باب هنری آن یعنی اجرا، تکنوازی و همنوازی که هنرمندان گروه یا بند را شامل خواهد شد، بیشتر توجه کنم تا اجرای روی صحنه با اجرایی که روی دستگاه های مختلف شنیده می شود، تقریبا نزدیک باشد و دخل و تصرف موسیقی دیجیتال یا دستگاه های واسطه به حداقل برسد. دارم بازگشتی می کنم به سمت گذشته که نوازنده ها با هم در استودیو ساز را دست می گرفتند و کل ترانه را اجرا می کردند. با تلفیق موسیقی و تکنولوژی امروزه اتلاف زمان و خطاها را کم بکنیم.
*خواننده محبوب و الگویی در این زمینه داشته اید؟
خیلی از هنرمندان عزیزی بوده اند که در مراحل مختلف الگوی من قرار گرفته اند. نه اینکه بعدا کنار گذاشته شده اند، توانایی، تکنیک و سبک آنها را سعی کرده ام یاد بگیرم و از همه اینها سلیقه، اغنا و خودم را هم به آن اضافه کنم، و بله خیلی ها بوده اند. شاید بتوانم بگویم در موسیقی خودمان آقای علیرضا عصار نازنین و خشایار اعتمادی به دلیل اینکه به نوعی بدعت گذار موسیقی پاپ بعد از انقلاب بوده اند، برای من بسیار محترم و دوست داشتنی هستند. استاد کورش یغمایی که با اجرایشان و تلفیق موسیقی جَز با ملودی های ایرانی برای من بسیار الگوی انگیزه سازی بوده و بسیاری از هنرمندان دیگر نیز همچنان برای من به عنوان مربی و الگو مورد احترام هستند و از توانایی آنها استفاده می کنم.
*چه ترانه هایی بیشتر شما را جذب می کند؟
معمولا هنرمندان جوانتر و شاید کم تجربه تر برای اینکه یک موسیقی را جذاب کنند، بیشتر می روند سراغ جلب احساسات عاشقانه مخاطب. حالا این عشق، عشق زمینی است یا حتی موسیقی های آرمانی که ارتباط انسان را با اعتقاداتش برقرار می کند. طبیعتا الان دغدغه های امروز مردم کشور ما آمیخته ای از همه اینهاست. عشق وجود دارد، اعتقادات وجود دارد، اما مشکلات زندگی باعث می شود اینها کمرنگ بشود. من سعی می کنم با تصویرسازی امروز در ترانه ها، مثل کوچه و خیابان های شهرمان و زندگی روزمره مردم و دغدغه هایی که در فکر روزانه آنها، در اتوبوس، ماشین و محیط کار برایشان پیش می آید، به آنها یادآوری کنم با همه مشکلاتی که ما داریم در کره خاکی سپری می کنیم و شاید خیلی از مردم جهان هم دارند با آن دست و پنجه نرم می کنند، عشق باید وجود داشته باشد و اعتقادات هم باید وجود داشته باشد، وگرنه دیگر انسان و انسانیت وجود نخواهد داشت.
*آقای زندگانی، از نظر شما موسیقی ما به یکنواختی رسیده است؟
اگر بخواهم به سادگی عرض کنم و نخواهم سخن وری کنم، باید بگویم بله. مثالی که من می زنم، شاید به نوعی فکر و نظر من را نسبت به موسیقی امروزه بهتر بیان کند. شما به دکه های روزنامه فروشی مراجعه می کنید و می بینید در طبقات بالا روزنامه است، در طبقات پایین تر هفته نامه و طبقات پایین ماهنامه و سالنامه، و می بینید همینطور که پایینتر می روید، کیفیت کاغذ و محتویاتی که منتشر می شود، ماندگارتر و قیمت آنها هم بالاتر است. بدون اینکه به همکاران موسیقی توهین کنم، باید بگویم که بحث های مارکتینگ اقتصادی و جلب نظر کسانی که می خواهند وارد بازار موسیقی بشوند، اهمیت بیشتری پیدا کرده است. موسیقی به طبقات بالاتر آمده و ماندگاری آن کم است. من اسم اینگونه موسیقی ها را موسیقی های روزانه می گذارم. ترجیح می دهم موسیقی که من کار می کنم، یا اصلا شنیده نشود یا در طبقات دو و سه این مارکتینگ قرار بگیرد. امیدوارم در خاطرات بنشیند و ماندگاری داشته باشد. تاریخ مصرف روزانه نداشته باشد و حداقل یک سال بتوانم با ترانه هایم این خاطره را برای مردم زنده نگه دارم.
*آیا این پروژه اسپانسر و یا تهیه کننده دارد یا خودتان آن را از این لحاظ حمایت می کنید؟
جواب این سوال یک مقدار سخت است، چون شاید هنوز فرق حرفه ای بین اسپانسر و سرمایه گذار تعریف نشده است. سرمایه گذار کسی است که می آید حمایت مالی می کند، بدون اینکه چشمداشتی در مقوله بازگشت داشته باشد و به نوعی سعی می کند که فقط برای توسعه یک فرهنگ موسیقی در این قضیه حضور به هم برساند، مثل کسانی که می روند مدرسه می سازند یا کارهای عام المنفعه انجام می دهند، ولی اسپانسر از کار فرهنگی هنری که می کند، توقع دارد. حالا این ممکن است توجه به مارکت خودش در کنار مارکت موسیقی باشد یا به نوع غیر مستقیم کسب درآمد باشد. برای او آثار فرهنگی ضمن اینکه سلیقه فرهنگی اش را تامین می کند، بحث تبلیغاتی و بازگشت مالی هم دارد. اسپانسر، سرمایه گذاری است که دنبال بازگشتی است برای کاری که انجام می دهد. در این مرحله عزیزانی دارند حمایت می کنند که حالا که من دارم با شما صحبت می کنم، هنوز نمی دانم قرار است سرمایه گذار باشند یا اسپانسر. ان شاءا… اگر مصاحبه دیگری داشته باشیم، بتوانم آنجا جوابگوی این سوالات و سوالات دیگر شما باشم.
بیشتر بخوانید :
مصاحبه اختصاصی با مهنا شهسوار/ از بلاگری تا کارآفرینی و مدیریت برند مهنا شهسوار