گفتگو با زهره نعیمی بازیگر سریال پرگار

اگر بازیگر نمی شدم، گلفروش می شدم

زهره نعیمی، متولد اول خرداد هزار و سیصد و هفتاد و پنج، در تهران است و  کارشناسی ادبیات نمایشی دارد. در کارنامه هنری او می توان به مجموعه های تلویزیونی «چرخ و فلک»، «خانه ی امن» و همچنین فیلم کوتاه «تروما» اشاره کرد؛ بازیگری که در ابتدایِ راهِ پر هیجانِ بازیگری قرار دارد و احتمالا روزی به چهره ای آشنا برای مخاطبان دنیای تصویر تبدیل شود. به دلیل پخش سریال «پرگار» از شبکه یک سیما، گفتگویی صمیمی با زهره نعیمی داشته ایم که با هم می خوانیم.

گفتگو: عباسعلی اسکتی

عکاس: فائزه سلیمیان

*چه شد از این همه فعالیت هنری سراغ بازیگری رفتید؟

حس می کردم بازیگری همه هنرها را شامل می شود و هیچ کمبودی ندارد. شما می توانید جای خیلی ها باشید و زندگی دیگران را تجربه کنید. در واقع خیلی زندگی کنید و تجربه زیستی شما زیاد شود. قطعا اگر بازیگری نبود و من به عقب برمی گشتم، یک نقطه کور و جای خالی همیشه برای من وجود داشت.

*برای بازیگر شدن چه کارهایی انجام داده اید؟

خیلی کارها کرده ام، در مجموعه خانواده و دوستان من هیچ کس سمت هنر و هیچ فعالیت هنری نرفته بود. می خواهم بگویم، آشنا یا مشوقی به آن صورت نداشته ام. البته خانواده ام همیشه پشت و حامی من بوده اند، ولی هیچ لینکی نداشته ام و طبیعتا خیلی کار من سخت می شد، به علاوه اینکه من تهران نبودم و خانواده ام شهرستان زندگی می کردند، پس قطعا برای ورود به تهران هم مشکلات خاص خودم را داشتم، پس یک قدم از تمام آدم هایی که اینجا بودند هم عقب تر بودم.

*صرفا به خاطر بازیگری به تهران آمدید؟

بله، صرفا به خاطر هدفم به تهران آمدم.

*دوست دارید چه اتفاق هایی در این مسیر برای شما بیفتد؟

هدف برای من خیلی مهم است. همیشه چشم من به نقطه مقابل است و قدم برمی دارم، اما مسیر برای من لذت بخش تر است. اتفاق هایی که در ذهن من وجود دارد، هیچ وقت به جایزه گرفتن و اینکه در اینجا یا آنجا دیده شوم، موکول نمی شود. من صرفا بازیگری را زندگی می کنم و آن قدم ها و مسیر برای من از نقطه پایان ارزشمندتر است. همین نفس کشیدن و همین الان که خوشحال هستم که در این مسیر این اتفاق ها برای من افتاده، اهمیت دارد.

*سریال پرگار چه حرفی برای گفتن دارد؟

بیشتر به معضلات جامعه و مسئله خانواده می پردازد و محوریتی که هدف قرار داده، خانواده است. اینکه خیلی مشکلات وجود دارد که باعث می شود پایه خانواده ها سست شود و حتی بچه ها به راه های دیگری کشیده شوند. پیام اصلی که این سریال می تواند داشته باشد این است که هیچ چیزی در زندگی ارزش این را ندارد که آدم ها بخواهند به خاطر آن خودشان را اذیت کنند.

*چه شد بازی در این نقش را پذیرفتید؟

زمانی که من رفتم و برای این پروژه صحبت کردم، در جایگاهی نبودم که بخواهم انتخاب کنم.

*در این دوران عجیب تاریخی، چقدر قرنطینه را رعایت کرده اید؟

اوایل خیلی زیاد، از اواخر بهمن ماه خودم را قرنطیه کردم تا بعد از تعطیلات عید نوروز، ولی بعد از تعطیلات که در روند کار قرار گرفتیم، نه به اندازه آن روزها، ولی رعایت می کنم.

*دوست داشتید با چه کسی در قرنطینه باشید؟

قطعا با پدر و مادرم و البته با «ناتالی پورتمن»، چون هم آشپزی اش خوب است و هم می تواند کلی به من بازیگری یاد بدهد.

*علاقه مندی ها و تفریحات شما قبل از کرونا و امروز؟

فیلم دیدن، نوشتن و گوش کردن به موسیقی، این سه مورد را خیلی در دوران قرنطینه انجام داده ام و خیلی کمتر از اینها ورزش کردن. قبل از قرنطینه هم چون به شدت عاشق هیجان هستم، رفتن به شهربازی یکی از اولویت های زندگی من بود که خیلی بابت آن کیف می کردم.

*اگر بازیگر نمی شدید، دوست داشتید چه کاره شوید؟

اگر بازیگر نمی شدم، دوست داشتم گلفروش شوم. دو مورد خیلی به من انرژی می دهد، حیوان ها، گل ها و گیاهان. من با آنها حرف می زنم و زندگی می کنم.

*در زمینه بازیگری الگو داشته یا دارید؟

آن اوایل داشته ام. تازه با جهان بازیگری آشنا شده بودم و خیلی فیلم های کلاسیک خارجی می دیدم و خیلی خیلی «مارلون براندو» را دوست داشتم، کارهایش را دنبال می کردم و اکت هایش را دوست داشتم، ولی الان دیگر الگویی ندارم و بیشتر به خودم فکر می کنم. اینکه خودم چه شکلی هستم و شکل کسی نباشم و بتوانم راه خودم را پیدا کنم.

*خوش چهره بودن چقدر در پیشنهاد نقش به بازیگرها تاثیر دارد؟

خیلی کم اهمیت دارد و من خیلی از خوش چهره ها را می شناسم که آن اتفاق خوب برایشان نیفتاده و برای آنها چیزی جلو نرفته است. به نظر من برای بازیگری، چهره اهمیتی ندارد و یک نفر می تواند چهره خوبی نداشته باشد، ولی راه خودش را پیدا کند.

*شما خوش چهره هستید؟

از نظر خودم بگویم؟ نه واقعا! زیبایی خیلی مسئله نسبی است و تعریف آدم ها از آن متفاوت است. به قول آقای حامد بهداد چه کسی اصلا تایید می کند زشت کیست و زیبا کیست و چه کسی تعیین می کند خوب و بد کدام است؟

*دوست دارید بیشتر چه نقش هایی را بازی کنید؟

دوست دارم بیشتر نقش هایی که در ژانرهای معمایی، جنایی و حتی وحشت باشد را تجربه کنم و در مجموع می توانم بگویم کاراکترهایی با ویژگی های خاص.

*نقشی بوده در میان فیلم های ایرانی که دوست داشته باشید شما آن را بازی کنید؟

دوست داشتم نقش خانم گلشیفته فراهانی را در فیلم میم مثل مادر بازی کنم.

*اگر دوباره متولد شوید، دوست دارید کجا و با چه شغلی این اتفاق بیفتد؟

قطعا دوست داشتم باز هم همینجا به دنیا بیایم و با همین شرایطی که دارم.

*غیر از بازیگری فعالیت هنری دیگری هم دارید؟

به واسطه رشته ام که ادبیات نمایشی می خوانم، شاید یک مقدار نوشتن هم برای من فعالیت هنری حساب شود، اما نه به اندازه بازیگری، چون نه در آن استعداد و نه قلم خوبی دارم. نوشتن مثل بازیگری هدف من نیست، ولی گهگاهی اینگونه خودم را تخلیه می کنم.

*دوست دارید چه هنری را جدا از بازیگری دنبال کنید؟

دوست داشتم رقص را تجربه کنم.

*چقدر به ماندگار شدن فکر می کنید؟

به ماندگاری خیلی فکر می کنم، چون به نظر من اگر شما بخواهید در یک مقطع در اوج باشید و ناگهان همه چیز برای شما تمام شود، خیلی سخت است. تا جایی که خودم می دانم و از اطرافیان و کسانی که جایگاهی دارند شنیده ام، تمام شدن یک بازیگر، روز مرگ آن بازیگر است و به نظر من این جمله خیلی خوبی است. من نمی خواهم در اوج باشم و ناگهان تمام شوم.

*دوست دارید در کنار کدام بازیگرها و برای کدام کارگردان بازی کنید؟

قطعا مثل همه بازیگرهایی که امروز فعالیت می کنند، دوست دارم با آقای اصغر فرهادی کار کنم. اوج فعالیت های هنری در سینمای ایران، همکاری با ایشان است و من هم دوست دارم با آقای فرهادی کار کنم. از بازیگرها هم دوست دارم در کنار شهاب حسینی و خانم سوسن تسلیمی بازی کنم.

*امروز دوستان صمیمی شما بیشتر سینمایی هستند؟

دوستان صمیمی من دو دسته هستند، یک دسته هنوز بچه های دبیرستان که تهران نیستند، ولی همچنان با آنان در ارتباط هستم و یک دسته هم دوستان دانشگاه، همینجا در تهران که هم رشته ای هستیم.

*دوستان و هم دانشگاهی ها به چشم یک آدم مشهور به شما نگاه می کنند؟

نه، هیچ کدام به این شکل به من نگاه نمی کنند، چون همه ما مثل قبل رفیق هستیم و قطعا کار یا حرفه من قرار نیست در این مسئله تاثیر بگذارد. رفتار من هم هیچ وقت آنان را به سمت دیگری نمی برد.

*جلوی آینه تمرین جایزه گرفتن می کنید؟

بله، حتی یک بار همراه با پدر و مادرم در یک آمفی تئاتر خلوت این مراسم را به طور رسمی انجام دادیم. پدرم جایزه را به من تقدیم کردند و مادرم عکس گرفتند. البته این خاطره مربوط به شانزده سالگی من می شود و هنوز آن عکس ها را دارم. من حتی متن چیزی که قرار است هنگام جایزه گرفتن بخوانم را هم آماده کرده ام.

*نظر مخاطبانتان چقدر برای شما اهمیت دارد؟

خیلی برای من مهم است، کامنت ها را می خوانم و تا آنجایی که بتوانم، حتی کامنت های منفی را جواب می دهم.

*کامنت جالبی داشته اید که در خاطرتان مانده باشد؟

بعد از یکسری مسائل ذهنی، من روی این موضوع اعتماد به نفس دارم که در چهره ام نقص ندارم. کامنت جالبی که داشته ام این بود که: یک نصیحت به شما می کنم عزیزم و آن این است که شما الان اول راه هستید و بینی شما افتضاح است، به نظر من بروید و عمل کنید! من شوکه شدم و جواب دادم: ممنون از نصیحت شما، اما اگر آدمی بخواهد دیگری را نصیحت کند، قطعا او را به تیغ جراحی نصیحت نمی کند.

*یک نکته جالب از خودتان برای مخاطبان ما؟

خیلی شخصیت جالبی ندارم که نکته جالبی داشته باشم!

*دوست دارید با آدم مشهور ازدواج کنید؟

شهرت هیچ وقت جزو ملاک های زندگی من نبوده است. من ملاک های دیگری دارم که اگر آنها را در یک آدم مشهور یا یک آدم دیگر ببینم، قطعا گزینه من خواهند بود.

*اگر از الان تا پنج سال آینده هیچ پیشنهاد بازی نداشته باشید، چه می کنید؟

قطعا با حرفه دیگری مثلا موسیقی یا عکاسی کارم را ادامه می دهم. در هر صورت نمی توانم هنر را از زندگی ام حذف کنم.

*فکر می کنید ده سال بعد کجا باشید؟

خدا را شکر می کنم از این بابت که خیلی زود نتیجه گرفته ام و اگر بخواهم همینطور جلو بروم، قطعا اتفاقات خوبی برای من می افتد. من خیلی آینده را روشن می بینم و خیلی آدم خوش بینی هستم. اگر بخواهم در ده سال آینده همین تفکر را داشته باشم، قطعا اتفاقات خیلی قشنگی برای من افتاده و من را تا یک جایی ارضا کرده است. الان دارم در مکانی که فقط خودم هستم با همه ویژگی های ایده آل ذهنی لذت می برم و کیف می کنم.

*ازدواج برای هنرمندان سخت تر است و آیا به آن فکر می کنید؟

نه، می تواند مثل هر آدم دیگری باشد. حداقل برای من، زندگی شخصی ام کاملا از زندگی حرفه ای ام جداست و بله به آن فکر می کنم، ولی نه در این مقطع زمانی.

*تئاتر، سینما، تلویزیون، کدام را بیشتر می پسندید؟

قطعا سینما، من عاشق دوربین هستم. فیلم کوتاه بازی کرده ام، ولی هنوز تجربه فیلم بلند سینمایی را نداشته ام.

*زندگی را چه رنگی می بینید و خط قرمزهای شما چیست؟

زندگی را بنفش می بینم و خط قرمز بزرگ من دروغ گفتن است. صداقت با هر آدمی و هر زمانی حرف اول را برای من می زند.

*چند شخصیت که دوست دارید از نزدیک ببینید؟

«هیتلر»، «ناتالی پورتمن»، «لارس فونتریه» و «ثور کریس همسورت».

*آخرین فیلم و کتاب خوبی که خوانده اید؟

کتاب های «طاعون» از «آلبر کامو» و «اتحادیه ابلهان» از «جان کندی تول» و فیلم های«لئون»، «پاراساید» و «لالالند».

*سه چیزی که به جزیره تنهایی خودتان می برید؟

یک عالمه فیلم با دستگاه پخش فیلم. یک عالمه موزیک با دستگاه پخش موزیک و یک عالمه کتاب.

*دوست دارید امشب چه خوابی ببینید؟

دوست دارم خواب پدربزرگ عزیزم را ببینم که چند سال پیش فوت کردند و من خیلی دلتنگ ایشان هستم.

*با توجه به سلیقه تان این گزینه ها را اولویت بندی کنید: سینما، تئاتر، کافه، سفر و کنسرت.

سینما، سفر، تئاتر، کنسرت، کافه، خیلی اهل کافه نیستم.

*اگر بخواهید خودتان را در یک جمله یا کلمه تعریف کنید؟

در یک کلمه روشن و در جمله هم می توانم بگویم که در لحظه زندگی می کنم و هیچ چیز را در زندگی ام سخت نمی گیرم.

*یک آرزو؟

آرزو می کنم که تمام بیماری ها و انرژی های منفی از سرزمین ما دور شود.

*در پایان یک سوال از خودتان بپرسید و خودتان جواب بدهید!

از خودم می پرسم برای رسیدن به اینجا کسی کمکتان کرده و حامی داشته اید یا نه و در جواب می توانم بگویم بله، همانطور که گفتم در این حرفه کسی برای من لینکی نبوده، ولی دو حامی داشته ام، دو فرشته در زندگی ام؛ پدر و مادرم که پشت من بوده اند و حمایتم کرده اند و من دستشان را می بوسم. این سوال را صرفا به خاطر این پرسیدم که از آنان تشکر کنم.

*این اولین مصاحبه شما بود، اولین مصاحبه چطور بود؟

قبل از مصاحبه فکر می کردم چه سوال هایی قرار است بپرسید و بعد گفتم حتما کمک می کنید، الان می گویم خیلی راحت بود.

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا