گفتگو با مهدی کوشکی، بازیگر سریال آقازاده در آستانه چهل سالگی

نقش منفی وجود ندارد

مهدی کوشکی متولد هشت مرداد هزار و سیصد و شصت، خرم آباد، نمایشنامه نویس، کارگردان و بازیگر سینما و تئاتر، فارغ التحصیل رشته نمایش با گرایش ادبیات نمایشی از دانشکده سینما تئاتر دانشگاه هنر، همسر ریحانه پارسا، در کارنامه هنری مهدی کوشکی که مخاطبان نمایش او را بیشتربا فعالیت های تئاتر می شناسند می توان به فیلم های سینمایی «مهمونی کامی»، «لانتوری»، «پدیده»، «فروشنده»، «شاه کش»، «مسخره باز»، «دالبند»، «بی سر» و «مورچه خوار» اشاره کرد، با مهدی کوشکی که این روزها سریال آقازاده را در شبکه نمایش خانگی دارد در آستانه چهل سالگی گفتگویی تابستانی داشته ایم که با هم می خوانیم.

گفتگو: عباسعلی اسکتی

عکس: فائزه سلیمیان

*در ابتدا بگویید حالتان همین الان چطور است؟

من فوق العاده هستم.

*سریال آقازاده چه حرفی برای گفتن دارد؟

این سریال به نظر من سریال خوبی است، وقتی کارگردانی آن را  تماشا کردم یک سری سکانس ها را دیدم که چقدر کارگردانی خوبی دارد، همچنین نویسندگی خیلی خوبی دارد، بازیگرهای خوب و یادمان نرود که این سریال ها برای عموم مردم ساخته می شوند، ما گاهی اوقات با این آگاهی فیلمی را بازی می کنیم که برای همه نیست اما این سریال مثل مجله شما برای عموم مردم است و من عموم مردم را دوست دارم، دوست دارام  با آنها هم صحبت شوم و حرفهای من را بشنوند، سریال آقازاده همین کار را می کند و به نظر من به شدت پربازدید خواهد شد.

*غیر از کارگردانی و گروه خوب چه شد بازی در آن را پذیرفتید؟

نقش نقش خاصی بود و سعی کردم در آن نقش چیزی را پیدا کنم، من نقش هایی که چالش برانگیز است را خیلی دوست دارم، همه به این نقش ها می گویند نقش منفی ولی من اسم آن را منفی نمی گذارم، نقش منفی در جهان وجود ندارد و حتما جزئیاتی در کاراکتر وجود دارد که شما می توانید لایه هایی از لطافت و انسانیت را در آدمی که همه نگاه دیگری به او دارند پیدا کنید، این جذابیت نقش هایی است که نقش های لوسی نیستند و به نظر من اگر در نقش های مثبت ویژگی های عاشقانه قاطی نشود غیر قابل دیدن هستند، این نوع نقش ها حتی نقش های خاکستری هم نیستند و پیش فرض دارند، یک نفر در شهرستان نشسته و می بیند که هیچکدام از امکانات آن نقش مثبت را ندارد پس این نقش از نظر او منفی می شود، یکی از نقاط مثبت نقش هایی که ما فکر می کنیم منفی هستند این است که اشتباه دارند و عموم مردم در زندگی اشتباه می کنند و این باعث باورپذیری آن نقش می شود.

*چه شد که اصلا به سمت بازیگری آمدید؟

از بچگی بازیگری را خیلی دوست داشتم، با خودم جلوی آینه به شدت حرف می زدم، در شهرستان خرم آباد به دنبال بازیگری رفتم و دیدم به من بازی نمی دهند، تجربه هم نداشتم و حتی وقتی اولین بار که روی صحنه رفتم و تست دادم به من گفتند شما بازیگر نمی شوید و هیچ کاری بلد نیستید، یک آن روی صحنه خشک شدم، الان در آستانه چهل سالگی بعضی وقتها که غرق در کارگردانی می شوم بازیگری را یادم می رود ولی بعد که فکر می کنم می بینم من بازیگری را دوست داشته ام که کارگردان شده ام و دوباره برمی گردم به آن فضای بازیگری تا بازی کنم.

*جلوی آن آینه که گفتید تمرین جایزه گرفتن هم می کردید؟

خیلی کم به آن فکر می کردم، البته در شهرستان خیلی جایزه گرفتم، جایزه گرفتن کلیشه ای است که همه کسانی که دوست دارند بازیگر شوند آن را همراه خودشان دارند، من فکر می کنم که از این به بعد اتفاقات خوبی برای من می افتد چون دارم در خودم بازنگری می کنم، سعی می کنم یک مقدار آن باد غبغبی که تئاتر به آدم می دهد را کنار بگذارم و با مردم باشم چون حال من با مردم بهتر است.

*قرنطینگی را در ایام کرونا سر زبان ها انداختید.

بله ما در قرنطینه اعلام کردیم که ازدواج کرده ایم که خیلی بازخوردهای عجیبی دیدیم و باورم نمی شد که مردم اینقدر از جهت منفی لطف داشته باشند!

*قرنطینه را چگونه گذرانده اید؟

قرنطینه واقعا سخت است مخصوصا برای من که اهل سفر هستم و هفته ای یا دو هفته ای یک بار باید جایی بروم، کلا خانه را خیلی دوست ندارم و در خانه افسردگی می گیرم، بنابراین خیلی بیرون می روم و می چرخم که قرنطینه نمی گذاشت.

*از معدود کسانی بودید که در شروع قرنطینه ازدواج کردید.

قبل از اینکه کرونا شروع شود در چند و چون آشنایی بودیم و در قرنطینه فقط آن را اعلام کردیم.

*دوست دارید فرزندتان هم بازیگر شود؟

خیلی آزاد است و بایدی برای او وجود ندارد.

*شما یک تئاتری فعال هستید، به نظر شما برای حدود هشتصد خروجی نمایش در هر سال از دانشگاه ها و آموزشگاه ها آینده ای وجود دارد؟

به شدت کم! یعنی یکی دو نفر و شاید سه نفر، من دوست دارم برای همه کار باشد، ناامید نشوند، آن کسی که آمده اینکاره شود قطعا می شود، باید بداند که شکست در این کار وجود دارد، من همیشه به شاگردانم می گویم شکست وجود دارد و شما نباید فکر کنید که می آیید و می رسید، باید کلی بالا و پایین شود تا آن اتفاقی که می خواهید بیفتد، البته متاسفانه شرایط مالی هم در این میان نقش دارد و آدم ها را به سمت کارهای دیگر می برد، ناگهان در آن کار غرق می شوند و تئاتر را به کل فراموش می کنند.

*مافیا در تئاتر وجود دارد؟

شاید! نمی دانم! من همیشه سر کار خودم بوده ام و اکیپ نداشته و ندارم، مهمانی هایشان نمی روم هر چند می دانم چه کسانی با هم هستند و نوش جانشان! شاید یک وقت هایی هم شده که بخواهند من را وارد فضای خودشان کنند که نرفته ام، با آنها کار کرده ام ولی آدم مستقلی هستم، شاید یک مقدار با برادر خودم یک گروه باشیم، هم برادرم خیلی زحمت کشده و هم خودم، دیده ام که یک سری آدم ها پشت هم هستند ولی نمی شود بگوییم مافیا هستند، شاید دارند به هم کمک می کنند.

*بین تئاتر، سینما، تلویزیون و شبکه نمایش خانگی اولویت با کدام است؟

همه آنها جذاب هستند، نقش و کار خوب برای در اولویت قرار دارد، الان تئاتری کار می کنم که بازیگران آن همه از شاگردان من هستند و الان اولویت برای من این است که یک کارگردانی خوب انجام بدهم. خدا را شکر می کنم که خیلی وقت است نتیجه برای من مهم نیست، مهم لذت و کشفی است که می کنم. قبلا برای من خیلی مهم بود که مثلا فلانی بیاید و برای من دست بزند و بگوید عجب کار خوبی بود، اینکه تائید یک سری آدم ها را بگیرم ولی الان تائید دل خودم مهم است.

*از کار کنار کدام بازیگر لذت برده اید؟

همه آنها، چون هر کدامشان فضای خودشان را داشته اند و برای من جذاب بوده اند، همین اواخر دو سکانس با امین حیایی در آقازاده داشتم و خیلی کیف کردم، با نوید محمدزاده هم کار کرده ام و هم برای من بازی کرده که کلا بی نظیر است. امیر آقایی عزیز، شهاب حسینی، حامد بهداد، همه را دوست دارم، آنقدرغرق در کار و کاراکتر خودم می شوم که آدم ها را به عنوان متریالی می بینم و می گویم آخ جان من می توانم با این بازیگر خودم را آزمایش کنم و ببینم نقش در کنار این آدم چگونه می شود، همه آنها برای من نعمت هستند و همه آنها به نظر من چیزهایی دارند که می توانم از آنها یاد بگیرم.

*فکر می کنید ماندگار شوید؟

امیدوارم حالم خوب باشد، من مطمئنم آدم هایی با قلب بزرگ ماندگار می شوند و به بازیگری نیست. امیدوارم قلب بزرگی داشته باشم، به نظر من شما باید در قلب آدم ها ماندگار شوید.

*امروز کسی را داریم که با این ویژگی ها ماندگار شود؟

بله صد در صد، همه آنها، هر کسی قلبش را وسط بگذارد ماندگار می شود، بازیگری را می شود یاد گرفت، چهار تا اشتباه می کنید و چهارتا درست می شود، یک بار به شما می گویند بد بازی کرده اید و دوبار خوب و بالاخره چهار تا بازی خوب می کنید، همه آدمها هم بازی خوب دارند و هم بد ولی اگر واقعا قلبتان را در دستتان بگیرید موفق می شوید و من دارم تلاش می کنم.

*در این چهار تا بازی خوب چقدر یادگیری و خواندن و چقدر استعداد ذاتی نقش دارند؟

ظاهرا مغز ما انسان ها هنوز در حال بازسازی خودش است، شما ممکن است یک نفر را ببینید و در نگاه اول بگویید چه هوشی دارد ولی در بازیگری می بینید ویژگی های بدی دارد که این کار را خراب می کند، به یک نفر دیگر هم در نگاه اول می گویید این نمی تواند بازیگر خوبی شود ولی این اتفاق نمی افتد، باز برمی گردم به روز اول که به من گفتند شما بازیگر نمی شوید! مثلا یکی از شاگردانم بود که می گفت احساس می کنم اعتماد به نفس من پایین است ولی جالب این که یک بار به من زنگ زد و گفت کار روابط عمومی می کند، گفتم ببین آن اعتماد به نفس تغییر کرده است، برای همین نمی شود قطعا گفت استعداد است یا پشتکار، شاید تلفیقی از هر دو باشد یا حتی کسی که استعداد ندارد ولی پشتکار دارد از آن کسی که استعداد دارد جلو بزند.

*با شخصی که به شما گفت بازیگر نمی شوید تماس دارید؟

بله با ایشان تماس دارم، استاد من هستند و خیلی ایشان را دوست دارم، اگر من هم جای ایشان بودم می گفتم شما بازیگر نمی شوید چون رفتم روی صحنه و ناگهان قفل کردم! بعد که آمدم پایین گفتند شما پشت صحنه کار کنید اما جالب است که در ادامه تمرین ها روی من باز شد و در همان کار بازی کردم، حالا شاید خود آقای اسفندیار ملایری یادش نیاید که به من گفته شما بازیگر نمی شوید. اتفاقا چند روز پیش به من زنگ زد و خدا حفظش کند خیلی آدم خوبی است و اولین استاد من در تئاتر ایشان هستند.

*با ورود سلبریتی ها، فوتبالیست ها و خواننده ها به تئاتر موافق هستید؟

بله، هر کسی می تواند بیاید، هر کسی می تواند بازی کند بیاید، چه اشکالی دارد!؟

*شما زوج پر حاشیه ای هستید، خواسته یا ناخواسته این روی زندگی مشترک شما تاثیر ندارد؟

روی زندگی شخصی؟ نه! خیلی هم همدیگر را دوست داریم، من این حاشیه ها را حدس می زدم چون وقتی سریال دل پخش می شد می دیدم اگر ویدیویی از من جایی پخش می شود زیر آن کلی فحش می دهند، پس بنابراین برای من عادی بود.

*بیشترین دایرکتی که این مدت داشته اید چه بوده است؟

چون جواب نمی دهم خیلی کم شده اما اکثرا فحش می دهند! کامنتها را هم نمی خوانم، حوصله و وقت آن را ندارم.

*اتفاقی افتاده که دوست نداشته باشید چهره شناخته شده ای باشید؟

نه، خیلی هم شهرت را دوست دارم و خیلی کیف می دهد، با مردم حال من خوب است، با آنها معاشرت می کنم و از آنها انرژی می گیرم، اگر جایی می بینمشان به هم لبخند می زنیم و احوالپرسی می کنیم، این چه چیز بدی دارد؟ خیلی هم قشنگ است، اتفاقا خیلی وقتها عینک دودی هم نمی زنم وخیلی دوست دارم من را بشناسند.

*زندگی را چه رنگی می بینید؟

خودم پرسپولیسی هستم ولی زندگی را آبی می بینم، البته خیلی بازی ها را نمی بینم، پرسپولیسی بچگی هایم هستم ولی این را هم بگویم که بچه های استقلالی خیلی باحال هستند.

*خط قرمزهای شما چیست؟

اینکه به کسی خدای نکرده توهین کنم.

*یک نکته جالب از خودتان برای مخاطبان ما می گویید؟

یک وقت هایی تصویرهای آدم ها را که در اینستاگرام یا روی بیلبورد می بینم اگر یک لحظه یک مقدار حسادت در وجود من به صورت ناخوداگاه می آید بعد از آن برای آن شخص سه برابر دعا می کنم چون احساس می کنم می شود حتی به یک  درخت افتخار کرد و بگوییم چقدر خوب است که این درخت وجود دارد، گاهی وقت ها که دارم برای خودم دعا می کنم برای خیلی ها هم یک حال خوب را آرزو می کنم.

*دوست داشتید کجا و با چه شغلی متولد می شدید؟

همان خرم آباد و همین بازیگر، البته اگر به بیست سالگی برگردم یک سری اشتباهات را تکرار نمی کنم، غیر از بازیگری آشپزی را هم دوست دارم ولی نه به عنوان شغل، آشپزی ام خوب است و در خانه هم من آشپزی می کنم. آشپزی من را آرام می کند.

*سه چیز که به جزیره تنهایی خودتان می برید؟

همسرم را می برم، کتاب می برم، گوشی نمی برم چون آنجا کیف می دهد گوشی نداشته باشید و یک سری متریال برای آشپزی می برم.

*چند شخصیت که دوست دارید از نزدیک بببینید؟

احساس می کنم به زودی مارتین اسکورسیزی را از نزدیک می بینم، با فونیکس یک فیلم مشترک بازی می کنم و دوست داشتم روی مریخ با آدمی که مریخ را خوب می شناسد قدم بزنم، دوست داشتم آلپاچینو و مرلین مونرو را هم ببینم.

*الان همسر شما سر پروژه کوسه است و شما آقازاده، همدیگر را می بینید؟

تمرینات تئاتر من صبح است و تا چهار بعدازظهر تمرین هستم ولی بعد از آن همدیگر را می بینیم.

*ازدواج برای هنرمندان سخت تر است؟

من الان آدم ازدواج هستم، دو سال پیش فکر می کردم دیگر هیچوقت ازدواج نمی کنم ولی الان احساس می کنم که می توانم یک زندگی را مدیریت کنم.

*در میان فیلم های ایرانی نقشی بوده که شما دوست داشته باشید آن را بازی کنید؟

بله خیلی اما چون کسانی که بازی کرده اند اکثرا رفیق های خودم هستند حال من خوب بوده است، اینقدر خوب بازی کرده اند که اگر من بازی می کردم ممکن بود خراب کنم. مثل این است که در تئاتر یک نفر نقشی را بازی کرده و درخشیده و شما بخواهید در دور بعد آن را بازی کنید. این سخت ترین کار دنیاست و من اصلا قبول نمی کنم.

*علاقه مندی ها و تفریحات شما؟

یک مقدار ورزش می کنم و رانندگی در شهر را خیلی دوست دارم، گاهی به فشم می روم و دوری می زنم، فشم تنها جای نزدیک تهران است که احساس می کنید از شهر خارج شده اید و وارد یک جهان دیگر می شوید.

*اگر بخواهید خودتان را در یک جمله تعریف کنید.

خیلی دوست دارم بازیگر شوم!

*چیزی که از خودتان انتظار داشتید امروز باشید هستید؟

بله تقریبا، مسیر را به شکلی پیدا کرده ام که حالا لذت بردن بیشتر برای من مهم است.

*از چهره و استایل خودتان راضی هستید؟

بله آن را دوست دارم اما شاید روزی آن را عوض کنم.

*نود و هشت سالگی خودتان را چگونه می بینید؟

در کنار آنهایی که دوستشان دارم خیلی اتفاقات عجیبی برای من افتاده است، به نظرم می رسد که به همه چیزهایی که می خواهم رسیده ام.

*در پایان، یک سوال از خودتان بپرسید و جواب بدهید.

چرا اینجا هستید؟ برای اینکه من فهمیدم که هنر من را باید مردم ببینند و باید با مردم گفتگو کنم، مردم ما خیلی مردم خوبی هستند.

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا