۲۷ نوامبر تولد هشتادسالگی بروس لی ، شکستناپذیری با آپرکات و نانچیکو
بروس لی قالبهای سنتی ورزشهای رزمی را درهم شکست و طرحی نو به نام “جیت کان دو” درانداخت که میتوان آن را “سبک فاقد سبک” نامید. بروس لی اگر در قید حیات میبود، ۲۷ نوامبر ۲۰۲۰ تولد هشتاد سالگیاش را جشن میگرفت.
بروس لی ، شکستناپذیری با آپرکات و نانچیکو
در شامگاه ۲۰ ژوئیهی سال ۱۹۷۳ آمبولانسی آژیرکشان در خیابانهای هنگکنگ به سوی بیمارستان “ملکه الیزابت” میشتافت. در بیمارستان چند پزشک و پرستار، مرد جوانی را که روی برانکارد بیهوش بود، به سرعت به بخش کمکهای اضطراری منتقل کردند. در راهروی بیمارستان تنی چند منتظر بودند که در میان آنان از جمله ریموند چو، فیلمساز معروف هنگکنگی به چشم میخورد.
به نقل از دویچه وله، پس از یک ساعت و نیم تلاش پزشکان، یکی از آنان از اتاقی بیرون میآید و به سوی ریموند چو میرود و آهسته به او چیزی میگوید. لحظهای بعد ریموند چو از بیمارستان خارج میشود و رو به دهها خبرنگاری که آنجا اجتماع کردهاند میگوید: «بروس لی برای همیشه ما را ترک کرد».
دربارهی مرگ بروس لی شایعههای فراوانی وجود دارد. برخی حتی معتقدند که او را مسموم کردهاند. اما در روایت رسمی پزشکی، علت مرگ او را واکنش آلرژیک بدن به دارویی مسکن ذکر کردهاند که به تورم مغزی و بیهوشی و نهایتا مرگ انجامیده است.
بدینسان کتاب زندگی مردی بسته میشود که جهان او را به نام “اژدهای کوچک” و استاد هنرهای رزمی و همزمان ابرستارهی سینما میشناخت؛ مردی که با نبوغ خود در ورزشهای رزمی انقلابی برپا کرد. زمانی روزنامهنگاری دربارهی او نوشته بود: «بروس لی نیز در ۳۲ سالگی به همان اشتهاری در جهان دست یافت که اسکندر کبیر در ۳۲ سالگی دست یافته بود. با این تفاوت که اسکندر بدینمنظور به سپاهی عظیم نیازمند بود، ولی بروس لی فقط ارادهای پولادین داشت».
اما به راستی بروس لی که بود و چه ویژگیهایی داشت که از چنین آوازهای برخوردار شد؟ چرا هیچ ستارهی رزمیکاری بعدها نتوانست به جایگاه او دست یابد؟ برای پاسخ به این پرسش بد نیست اندکی با فلسفهی او از هنرهای رزمی آشنا شویم.
جیت کان دو؛ طرحی انقلابی برای رزم
جهان ورزشهای رزمی ستارگان بزرگی به خود دیده است، ولی هیچ یک موفق نشدهاند به آوازه و محبوبیت بروس لی دست یابند. بیتردید یکی از علتهای این پدیده را باید در نوآوریها و سبک کار بروس لی جستجو کرد. گفتهاند که نابغه از هیچ قانونی پیروی نمیکند، چرا که خود قانونگذار است. بروس لی برای ورزشهای رزمی قوانین تازهای بر پا کرد، قوانینی که به انقلابی انجامید.
او خود به چنین انقلابی واقف بود و از این رو با اعتماد به نفس در برابر فشارها ایستاد، همهی سنتها را درنوردید و راه تازهای در ورزشهای رزمی گشود. او برای سبک خود نام “جیت کان دو” را برگزید که در واقع طرحی اساسی برای هنر دفاع از خود و معنای آن در چینی چیزی معادل “روش مهار مشت” است.
“جیت کان دو” شکل عالی تکامل یافتهی هنر رزمی است که او در مکتب استاد خود، ییپ من در هنگکنگ آموخته بود. این استاد به بروس لی جوان همهی دانستنیهای خود از ورزش رزمی کونگ فو را آموخته بود. اما بروس لی کسی نبود که فقط بخواهد به سطح استاد خود برسد. اینگونه قالبها برای بروس لی تنگ بود و میخواست همهی آنها را درهم شکند.
بروس لی یک کمالگرای تمام عیار بود و از این رو بعدها طرحی نو درانداخت. با این همه باید گفت که “جیت کان دو” سبک دیگری در کنار دیگر سبکهای رزمی اعم از کاراته یا کونگ فو یا حتی مشتزنی نبود. سبک بروس لی، سنتزی از همهی ورزشهای رزمی و جامعیت آفرینندهی آنها بود. یا اگر بخواهیم آن را دقیقتر و به زبان خود بروس لی بیان کنیم: سبک فاقد سبک!
گفتنی است که بروس لی در صحنهای از آخرین فیلماش به نام “اژدها وارد میشود”، در برابر این پرسش یک مدعی که میپرسد سبک تو چیست، به این موضوع اشارهی کوتاهی میکند و پاسخ میدهد: «رزم بدون رزمیدن»! این به معنای روال و روشی در رزم است که از پیش هیچ سبکی را برای خود مقرر نمیکند، شیوهی پیکار را جزم و متصلب نمیانگارد و خود را به آن مقید نمیداند.
یعنی در رزم همواره باز و منعطف بودن و از همهی تکنیکها و ضرباتی استفاده کردن که بتواند موثر باشد و حریف را از کار بیندازد. این اوج عقلانیت در هنر رزمی مدرن است. یعنی تنها هدف رزم، ناتوان کردن حریف و مآلا واداشتن او به تسلیم است و نه چیز دیگر.
اما ببینیم خود بروس لی در این زمینه چه میگوید. او به فشردهترین، ولی نافذترین صورت، فلسفهی خود از هنرهای رزمی را در این عبارات بیان میکند: «ذهنات را تخلیه کن. مانند آب باش و ترکیب و شکل خاصی به خود نگیر. اگر آب را در فنجان بریزی، به شکل فنجان درمیآید. اگر آب را در بطری بریزی، به شکل بطری درمیآید. اگر آب را در قوری بریزی، به شکل قوری درمیآید. آب میتواند جریان یابد، یا ویران کند.
اگر با مشت یا لگد، ضربهای به آب بزنی، میبینی که چگونه منعطف باقی میماند. اگر بخواهی آب را در مشت بگیری، میبینی که از لای انگشتان دست تو راه خود را به بیرون میگشاید. چیزی که مانند آب منعطف است، هرگز نمیشکند. پس مانند آب باش دوست من!».
آب برای بروس لی به عنوان یکی از عناصر بنیادین طبیعت، فقط نماد انطباقپذیری و تسخیرناپذیری نیست، بلکه بیانگر مداومت و قدرتی است که حتی میتواند سنگها را از درون تهی و نهایتا ویران کند. از اینرو برای بروس لی، رزمیکار خوب کسی نیست که تنها به اصول و قواعد و تکنیکهای ورزشهای رزمی مسلط و وفادار باشد، بلکه کسی است که بیش از همه قابلیت انطباق دارد و خود را با حریف و شرایط مبارزه به بهترین نحوی تطبیق میدهد.
بروس لی در سال ۱۹۶۵ در نامهای به یکی از دوستانش مینویسد: «در هنر کونگ فو سه مرحله وجود دارد: مرحلهی اول، مرحلهی ابتدایی است که شناختی از هنر رزمیدن وجود ندارد. هر کس از این مرحله فراتر نرود، صرفا بطور غریزی عمل میکند، یعنی بطور غریزی حملات را دفع میکند یا ضربه میزند. این مرحله بیتردید مرحلهی غیرعلمی است. مرحلهی دوم، مرحلهی نفوذ فکری به سپهر فلسفهی کونگ فو است، یعنی مرحلهای که در آن ابزارهای دفاع و حمله، ایستادن درست، نفسگیری صحیح و تامل و اندیشیدن آموخته میشود.
این مرحله بیتردید مرحلهای علمی است، ولی متاسفانه آزادی و فردیت رزمیکار در آن از دست میرود، چرا که ذهن رزمیکار شروع به محاسبه و تحلیل حرکتهای گوناگون میکند و بدتر از همه اینکه این فعالیت فکری، رزمیکار را از معنای پیکار و واقعیت دور میسازد. مرحلهی سوم که من آن را مرحلهی خودانگیختگی مینامم، پس از سالها تمرین و ممارست به دست میآید و رزمیکار به این شناخت دست مییابد که کونگ فو یک مذهب نیست و نباید و نمیتوان سبک خود را به حریف دیکته کرد، بلکه باید مانند آب منعطف بود و خود را با حریف تطبیق داد.
در این مرحله است که همهی سبکهای رزم، به یک حداقل فروکاسته میشوند و تدریجا رنگ میبازند و جای آن را انعطاف و سبکی و سادگی میگیرد. بدینسان زنجیرها از دست و پای رزمیکار گسسته و او آزاد میشود تا شخصیت رزمی خود را متجلی سازد».
بدینسان هنر رزمی هنگامی به کمال خود میرسد که از دو مرحلهی “غریزی” و سپس “فکری” به مرحلهی “حسی” ارتقا یافته باشد. در این مرحله است که حرکات رزمیکار کاملا خودانگیخته صورت میپذیرد.
بیهوده نیست که بروس لی در صحنهای از فیلم “اژدها وارد میشود” در آموزش به شاگرد جوان خود تاکید میکند که او هنگام استفاده از تکنیک معینی به جای “فکر کردن” میباید “حس کند”؛ و بیهوده نیست که او در یکی از بخشهای سریال تلویزیونی “لانگ استریت” به مرد نابینایی میآموزد که اگر موفق شود دیگر حواس خود را درست به خدمت گیرد، برای پیکار به قدرت بینایی نیازی ندارد و حتی میتواند بر حریف بینای خود غلبه کند. این، گذر از دو مرحلهی نخستین به مرحلهی سوم، در فلسفهی رزمی بروس لی یعنی همان “جیت کان دو” است.
بر این پایه میتوان “جیت کان دو” را راه و روشی از مبارزه دانست که همهی سبکهای رزمی را در هم ادغام میکند تا نهایتا عصارهی آنها را با ویژگیها و شخصیت رزمیکاری که آن را به کار میگیرد منطبق سازد؛ درست همانند زرهی که آن را مناسب قد و قوارهی مبارزی میدوزند تا با آن به بهترین نحوی آزادیعمل و قدرت رزمی او را ارتقا بخشند.
برای بروس لی هدف مبارزه این نیست که به فرمی خاص تمکین کند و آن را از قوه به فعل درآورد؛ هدف مبارزه در وهلهی نخست پیروزی بر حریف است. بزرگترین تفاوت “جیت کان دو” با دیگر ورزشهای سنتی رزمی در آن است که انفعال و انتظار در آن مطلقا جایی ندارد. “جیت کان دو” فقط تهاجمی است. معنی این سخن آن نیست که در آن تکنیکهای دفاعی وجود ندارد، بلکه این است که بروس لی در هر حرکت دفاعی، همزمان نوعی حمله را میبیند و هر تکنیک دفاعی برای او مقدمهای برای تفسیری تهاجمی است که در فرجام خود به یک حمله میانجامد.
خود بروس لی ویژگی “جیت کان دو” را در سه عنصر بنیادین خلاصه میکند: تاثیرگذاری، خودانگیختگی و سادگی.بروس لی میگفت: «سبک من هیچ رازی ندارد. حرکات من سادهاند، مستقیم و غیرکلاسیک. آنچه این حرکات را فوقالعاده میکند، سادگی آنهاست. در همهی تمرینها چنین است. هیچ تصنعی در آنها وجود ندارد. من همواره اعتقاد داشتم که چالاکی و سبکی و نرمش، بهترین روش است.
“جیت کان دو” ساده و بیان مستقیم احساس یک رزمیکار با حداقل صرف حرکت و نیروست. شما هر اندازه بیشتر خود را به سبک خاصی مقید کنید، ناچارید بیشتر شخصیت رزمی خود را فدا کنید».
بروس لی میافزاید: «ما در مبارزهی واقعی با یک جنازه طرف نیستیم. حریف ما زنده و سر حال و دائم در جنبش است. او هدفی است که در یک جا نمیماند، بلکه منعطف و کاملا هوشیار است.
حریف را باید کاملا واقعبینانه در نظر گرفت و نه مانند یک روبات. من بر این نظر نیستم که سبکها و روشهای رزمی سنتی کاملا بیمعنی هستند، ولی برای خود من مؤثر بودن بالاتر از هر سبکی است. نباید اجازه داد که روشها و سبکها خود را به ما تحمیل کنند و دست و پای ما را ببندند. یک رزمیکار با کاربرد یک تکنیک نمیخواهد آن تکنیک را نمایش دهد، بلکه میخواهد خود را در رزم بیان کند».
به قدرت، سرعت و نرمش پلنگ
یکی از شاگردان ممتاز بروس لی بعدها گفته بود که بروس لی در آموزشهای خود میآموخت که رزمیکار باید فضا را مانند حربهای در نظر گیرد و تلاش کند میان مکان و زمان (یعنی سرعت) پیوندی هارمونیک برقرار سازد. به گفتهی او حرکات بروس لی در تمرینها و آموزشها به یک پلنگ میمانست، یعنی سرعت و قدرت را با نرمی و انعطاف فوقالعاده درهم میآمیخت. برای نمونه هنگامی که بروس لی در فاصلهی سه متری حریف ایستاده بود، ناگهان جهشوار و با سرعتی باورنکردنی این فاصله را درمینوردید و به حریف خود ضربهای وارد میکرد و در آنی به موقعیت آغازین خود بازمیگشت.
او همواره توصیه میکرد که باید فضای کافی در اختیار داشت و از تنگنا گریخت، زیرا تنگنا ابتکار و قدرت مانوور رزمی کار را محدود میکند. بروس لی همچنین میآموخت که باید از دستها و پاها مستقل از هم استفاده کرد و مهمتر اینکه به هنگام یک ضربه فقط عضلات مربوط به آن بخش از بدن نیستند که مورد استفاده قرار میگیرند، بلکه عضلات دیگر نقاط بدن نیز باید به یاری عضو فعال بیایند.
اهمیتی که بروس لی برای برقراری پیوند درست و هارمونیک میان فضا و سرعت قائل بود، باعث شد که در “جیت کان دو” طرحهایی برای مبارزه با سه فاصلهی متفاوت ارائه دهد: فاصلهی کوتاه، فاصلهی متوسط و فاصلهی زیاد. او بدین منظور تکنیکهای گوناگون از ورزشهای رزمی را در هم میآمیزد تا هر کدام را که برای این فواصل سه گانه مؤثرترند به خدمت گیرد. در “جیت کان دو” تکنیکهای همهی ورزشهای رزمی جاری هستند، از کاراته گرفته تا کونگ فو، از جودو گرفته تا جوجیتسو و حتی مشتزنی.
بروس لی نه تنها کتابخانهی بزرگی از کتابهای همهی ورزشهای رزمی مختلف را برای خود فراهم کرده و آنها را منظم مطالعه میکرد، بلکه فیلمهای مسابقات محمد علی (کلی)، اسطورهی سنگین وزن مشتزنی جهان را تهیه کرده و مرتب تماشا میکرد. کسانی که فیلمهای بروس لی را دیدهاند به یاد دارند که حرکات و رقص پای او در جریان مبارزه بیشباهت به رقص پای محمد علی نبود. بروس لی در سال ۱۹۶۷ رسما اعلام کرد که “جیت کان دو” ترکیبی کمالیافته از کونگ فوی چینی، کاراتهی ژاپنی و بوکس آمریکایی است.
بروس لی بر این باور بود که هر رزمیکاری باید تواناییهای خود را خوب ارزیابی کند و بسنجد و نخست “خویشتن” را بیابد. سپس تکنیکها و روشهای سازگار با خویشتن را در خود بپرورد و تقویت کند. تکرار تمرینهای کلاسیک فقط باعث میشود که شخصیت رزمیکار در آنها مستحیل شود و از دست برود.
از دیدگاه بروس لی برای چیرگی بر هر حریفی باید دست او را خواند و بدین منظور باید با او یکی شد و این کار جز با واکنشهای خودانگیخته میسر نیست. نیازی به رعایت حرکات قراردادی وجود ندارد و نباید فکر و انرژی خود را مصروف مدیتیشن یا تمرین نفسگیری صحیح کرد و همه چیز را از نو آزمود، بلکه همه چیز باید بطور خودکار از قوه به فعل درآید.
با این همه باید افزود که در “جیت کان دو” آمادگی جسمی و روحی پیششرط همه چیز است. خود بروس لی با ارادهای آهنین تمرین میکرد و بدن خود را در فرم مطلوب نگاه میداشت. او از جمله روزانه ۱۰ کیلومتر میدوید و در تغذیهی خود وسواس عجیبی به خرج میداد. هنگامی که کمر بروس لی در یکی از تمرینات بدنسازی آسیب دید و مدتی اسیر تختخواب شد، پزشکان او را برای همیشه از ورزشهای سنگین منع کردند. ولی بروس لی با ارادهای آهنین و روحیهای باورنکردنی بر آسیبدیدگی و درد طاقتفرسای خود چیره شد و تندرستی خود را بازیافت.
در پشت حرکات نرم و سبک و سادهی بروس لی نیرویی سهمگین نهفته بود. این را همهی کسانی که با او تمرین میکردند به تجربه دریافته بودند. جیمز کابرن، هنرپیشهی نامدار هالیوود که یکی از شاگردان او بود، در مصاحبهای با خنده تعریف میکند: «روزی بروس میخواست ضربهای با پا را به من نشان دهد.
من برای جلوگیری از آسیبدیدگی کلاه و جلیقهی ایمنی داشتم و یک متکای ابری هم بغل گرفته بودم. بروس که در چند متری من ایستاده بود، چون تیری از جا جست و با لگد ضربهای به من زد که چند متر به عقب پرتاب و نقش زمین شدم. در یک لحظه فکر کردم که با کامیونی تصادف کردهام!». یک شاگرد دیگر بروس لی ضربات مشت او را به گلولهای آهنین و ضربات پای او را به کندهای تشبیه کرده بود که قادر است قفسهی سینهی هر آدم نیرومندی را به آسانی خرد کند.
بروس لی فرصت نکرد، فلسفهی خود از هنر مبارزاتی را به صورتی مدون منتشر کند. ولی از او یادداشتها و طرحهای زیادی درباره “جیت کان دو” باقی ماند که بعدها به همت همسر و شاگردانش به صورت کتاب منتشر شد. افزون بر آن بروس لی در آخرین فیلم خود به نام “بازی مرگ” که سناریوی آن را خود نوشته بود، تلاش کرده بود که فلسفهی خود از هنر مبارزاتی را به نمایش بگذارد.
در صحنههای محدودی از این فیلم که پیش از مرگ بروس لی فیلمبرداری شده بود، او در هر طبقهای از یک معبد پنج طبقه با یکی از استادان مسلم سبکهای مختلف ورزشهای رزمی روبرو میشود و با استفاده از تواناییها و تکنیکهای “سبک فاقد سبک” خود و نیز ضعفهایی که هر یک از سبکهای مقابل به دلیل محدودیت خود دارند، بر تک تک حریفان خود پیروز میشود.
مرگ فرصت نداد که بروس لی این فیلم را به پایان برساند و بعد از مرگ او این فیلم ناتمام با هنرپیشهای دیگر تکمیل شد و به نمایش درآمد. با این همه میتوان فلسفهی رزمی بروس لی را در صحنههایی از این فیلم دید و به ژرفای آن پی برد.