آموزش تبلیغ نویسی به روش ساده و روان

تبلیغ نویسی کلمه ای که شاید زیاد شنیده باشید و من در ابتدا سعی میکنم با یک مثال شروع کنم :

توی یه روز تابستونی ، درست لحظه ای که احساس می کردم از شدت گرما دیگه تاب و توان راه رفتن ندارم ، ناگهان چشمم به پسربچه ای خورد که با صدای بلند فریاد می زد : ” بزن ، خنک شی. ” . صداش خیلی گیرا بود ولی خودشو نمی تونستم ببینم . به مسیرم ادامه دادم. جلوتر که رفتم باز صداش بلند تر می شد : ” بزن ، خنک شی. ” . و یه شعری رو دنباله ی این حرفش می خوند : ” اگه گرمته اگه خسته ای / اگه گرمته اگه مونده ای / بزن یه آب انار شیرین / بزن یه آب هلوی شیرین. ” . من که  اون لحظه واقعا تشنم بود ، دنبال صدا رفتم و پیداش کردم. پسر بچه ای بود که بدون هیچ بیلبورد و تراکتی ، توی ظهر یک روز تابستونی مشغول تبلیغ برای یک آبمیوه فروشی بود.

من اون روز بدون اینکه توجه کنم که اصلا این پسر بچه چی می گه ، از آبمیوه های اون آبمیوه فروشی خرید کردم و حالم بهتر شد. دوباره به مسیرم ادامه دادم ، داشتم به این فکر می کردم که این پسر بچه چطوری تونست منو قانع کنه که یه لحظه چشمم به یه بیلبورد تبلیغاتی افتاد . بیلبورد تبلیغاتی یه اسپری خنک کننده پوست تبلیغ می کرد و نوشته بود که : ” تو گرم ترین تابستون سال ، زمستونی باش. ” . من منظورشو نفهمیدم اما دیدن اسپری خنک کننده ، باعث شد که برم به یه فروشگاه و اون روز یه اسپری خنک کننده بخرم . حتی درست یادمه که اصلا از اون برندی که تبلیغ هم کرده بود ، نخریدم . فقط یه تبلیغ باعث شده بود که بیفتم تو مسیر خرید . ” .

این تنها چند ساعت از زندگیِ من ، ” استاد محمدرضا تیموری ” ، مدرس دوره ی تبلیغ نویسی بود که خیلی راحت در سخت ترین شرایطی که در یک روز تابستونی داشتم ، اسیر تبلیغ ها شدم و تونستن منو مهار خودشون کنن. اون روز برای من یه درس بزرگ اتفاق افتاد. من فهمیدم که تبلیغ نویسی و اصولا تبلیغ کردن ، نه تنها میتونه یه محصول به ما معرفی کنه ، بلکه میتونه نگرش ما به زندگی رو هم عوض کنه و روی همه ی تصمیمات ما اثر بزاره. این شد که از اون روز به فکر تدوین یک متد جدید توی حوزه ی تبلیغ نویسی افتادم. تو این متد جدید من دو تا مسئله رو گذاشتم وسط و گفتم که هر چی که هست باید تو همین دو تا مسئله خلاصه بشه.

۱)  چشماتو وا کن

اگر قرار باشه که ما یه نیرویی بزاریم و تبلیغ نویسی انجام بدیم ، پس بهتره این کار رو با چشمان باز انجام بدیم. شاید یه خرده این جمله کلیشه باشه ، اما همین جمله ی کلیشه باعث شد من توی یه روز و توی کمتر از یه ساعت ، دو تا محصول خرید کنم.

پس مهمه که برای تبلیغ نویسی ، چشمامونو یه خرده بیشتر از مردم عادی باز کنیم. چشم وا کردن ، از نظر من ، درک موقعیته . ما باید ببینیم که برای کی ؟ برای چی ؟

قراره که تبلیغ کنیم  . ما باید بینیم که مشتری هامون تو چه موقعیتی قرار گرفتن . توی یه روز گرم تابستونی دارن از گرما تلف میشن ( که بهشون آبمیوه و اسپری رو تبلیغ کنیم. )  ، یا اینکه تو ترافیک اعصابشون خرد شده و ما باید بهشون فروشگاه اینترنتیمون رو تبلیغ کنیم .

پس اولین اصلی که برام خیلی مهم شد اینه که تمام انرژیمون رودر تبلیغ نویسی ، صرف یک هدف کنیم و اونم جذب مشتری در موقعیت های مختلفه . پس هر چی که در باب تبلیغ نویسی یاد گرفتی ، هر چی که در مورد تبلیغ نویسی فکر کردی رو بریز دور. اون چیزی که در تبلیغ نویسی مهمه ، اینه که بتونی یه استاد تبلیغ نویسی رو که به تمام فوت و فن های تبلیغ نویسی وارده رو بکشونی توی فروشگاهت. بهش محصول بفروشی. مشتاقش کنی دوره ی آموزشیتو بگذرونه. تموم شد ، رفت.

۲) منو صدا کن

بزار برای توضیح این مورد یه مثال بزنم که هممون توی زندگی باهاش روبرو شدیم. فرض کنید نشستید تو خونتون ، تلفن زنگ می خوره. شما توی اتاقتون هستید و تلفن روی اوپن آشپزخونه است. برای اولین بار که صدای تلفنو میشنوید ، هیچی نمی گید و منتظرید که یه نفر بره و تلفن رو برداره.

اما تلفن چند بار زنگ میخوره ، بازم کسی نمیره برداره . اینجاست که شما ممکنه بگید ، یه نفر اون تلفن رو برداره . اما بازم کسی توجه نمی کنه.

بعد شروع می کنید به صدا کردن. ممکنه مادرتونو صدا کنید و بگید : ” مامان تلفنو بردار . ” . یا فرزندتونو صدا کنید و بگید  : ” آرش بابا ، این تلفنو بردار. “

و اونموقس که مامان یا آرش ، میرن و تلفن رو برمیدارن. دوستان من ، تبلیغات یعنی همین .یعنی تو صدا کنی مشتریتو و بهش بگی  : ” عزیز دلم ، با توام . آره با تو . بیا و منو بخر. ” . به همین راحتی و صراحت . تبلیغ نویسی آگاهی دادن به مردم نیست. تبلیغ نویسی ، آگاه کردن مشتری برای چگونه خرید کردنه.  پس به این هم توجه کنید.

این دو تا اصل رو اگر بیارید تو کار ، بی برو برگرد تبلیغ نویسی رو به بهترین شکل ممکن پیاده می کنید. شاید باورتون نشه ، اما بیش از هفت ساله که این روش تبلیغ نویسی رو ما آموزش میدیم. شرکتایی رو به خودمون دیدیم که در حال ورشکسته شدن بودن ، محصولاتی رو دیدیم که اگر یه دستمال روشون می کشیدین ، نیم وجب خاک از روشون بلند می شد ، انسان هایی رو دیدیم که زندگیشون رو ، دارایی هاشون رو باخته بودن. اما یه کلام بهشون گفتیم : ” چشماتو وا کن ، منو صدا کن . ” . زندگیشون زیر و رو شد.

حالا هم به شما دوست عزیز که داری این مطلبو میخونی میگیم : ” اگر میخای تبلیغ نویسی یاد بگیری ، تئوری و اصل و نظریه بدردت نمیخوره.

باید ببینی کجای دنیایی. اینجا ایرانه. دن وایدن ، آگیلوی ، هر کس دیگه که اسمشو بیاری و از بزرگان تبلیغ نویسی هستش ، من قبولت دارم . اما باور کن ، اونجا آمریکاست . اونجا اروپاست.

هر کشوری ، هر شهری و هر محله ای زبان تبلیغ نویسی خودشو داره. بیا تو مردم خودت زندگی کن . ببیشون و به زبان خودشون صداشون کن. اگر خریدار کارات نشدن و تبلیغ نویسی تو جواب نداد ، من خودم همه محصولتو میخرم. خودم حق تبلیغتو میخرم و ده روز دیگه با همون تبلیغ بهت نشون میدم که میشه فروش داشت یا نه. ” .

پس دستتو بده به من ، از پشت میزت بلند شو ، بریم تبلیغ نویسی رو تو جامعه یاد بگیریم. جایی که قراره مردم با تبلیغ نویسی تو روبرو بشن ، رو مبل خونت نیست. توی جامعه است. توی فضای مجازیه. توی بلیبوردهای شهره.

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا