آیا اثر گذاشتن کار خیر در زندگی حقیقت دارد؟ + عوامل رسیدن به آن

واژه «خیر»در لغت به کارهایی اطلاق می‌شود که دل‌‌پسند و مرغوب است. راغب در مفردات می‌‌گوید: خیر آن است که همه بدان رغبت کنند؛ مثل عقل، عدل، فضل و …، که در مقابل آن شرّ است. پروردگار حکیم در آیات متعددی از قرآن کریم،انسان‌ها را تشویق و ترغیب به سبقت و سرعت گرفتن در خیرات نموده است.
خیر چیست؟
خیر چیست؟

کار خیر یعنی چی؟

برای به دست آوردن معنا و مصداق خیرات، یکی از آیاتی را که در آن دستور به پیشی گرفتن در خیرات داده شده، مورد بررسی قرار می‌‌دهیم: «وَ لِکُلٍّ وِجْهَهٌ هُوَ مُوَلِّیها فَاسْتَبِقُوا الْخَیْراتِ أَیْنَ ما تَکُونُوا یَأْتِ بِکُمُ اللَّهُ جَمیعاً إِنَّ اللَّهَ عَلى‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدیرٌ»؛ هر طایفه‏اى قبله‏‌اى دارد که خداوند آن را تعیین کرده است (بنابراین، زیاد درباره قبله گفتگو نکنید! و به جاى آن،) در نیکى‌‏ها و اعمال خیر، بر یکدیگر سبقت جویید! هر جا باشید، خداوند همه شما را (براى پاداش و کیفر در برابر اعمال نیک و بد، در روز رستاخیز،) حاضر مى‏‌کند زیرا او، بر هر کارى توانا است.
این آیه پیرامون گفت‌وگوی مردم در مورد تغییر قبله نازل شده است که خداوند حکیم، آنان را از این گفت‌‌وگو نهی می‌‌کند و دستور به سبقت در نیکی‌‌ها و اعمال خیر می‌‌دهد.
«مراد از «الخیرات» در این آیه، طاعات و اعمال نیک است و معنایش این است که به جای گفت‌وگو در مورد تغییر قبله به انجام طاعات و کارهای نیک بشتابید که گردن نهادن به دستور پروردگار در تغییر قبله نیز یکی از مصداق‌‌های طاعات است».باید توجه داشت که خیرات، جمع خیر است که در این آیه و آیات دیگر با الف و لام آمده و جمع محلی به الف و لام نیز افاده عموم می‌‌کند، بنابر این شامل تمام کارهای خیر و نیک، چه واجب چه مستحب می‌شود، و خواندن نماز به سوی کعبه نیز یکی از مصادیق خیرات به شمار می‌آید.
همان گونه که انسان برای صحت ظاهری نماز، نیاز دارد صورت ظاهری خود را به سوی جهتی متوجه کند که پروردگار، به آن دستور داده و بر گرداندن وجه و صورت ظاهری از آن جهت، موجب باطل شدن نماز می‌‌شود، برای صحت واقعی نماز و دیگر اعمال و عبادات نیز باید با صورت دل به جهتی توجه کند که خداوند به آن جهت امر نموده و به غیر آن جهت رو نمودن موجب حبط و باطل شدن اعمال است. بنابر این امام باقر(ع) در تفسیر «الخیرات» در این آیه می‌‌فرماید: «مراد از خیرات، ولایت است».یعنی آن جهت دل، که به منزله روح برای هر عبادت می‌‌باشد، ولایت حضرت علی (ع) است، که خداوند حکیم به آن امر فرموده و حتی به پیامبرش می‌‌فرماید: «اى پیامبر! آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است، کاملًا (به مردم) برسان! و اگر اعلام نکنى، رسالت خود را انجام نداده‌‏اى». پس می‌‌توان نتیجه گرفت؛ هر چیزى که با ولایت ارتباط پیدا کند، خیر است و نیک، هر چه که مى‌‏خواهد باشد و هر چیزى که با ولایت ارتباط پیدا نکند، خیر نیست هر چه که باشد.

چرا باید کار خیر کنیم؟

چندی است یافتن پاسخی برای سوالات فوق ذهنم را درگیر کرده، از طرفی می دانم که پاسخ های متعددی برای این پرسش ها وجود دارد، به همین منظور به سراغ خیرین صندوق قرض الحسنه دانشجویان ایران می رویم و پاسخ را از زبان آنان جویا می شویم .

دکتر محمد تقی خورسندی آشتیانیضمن اشاره به تکراری شدن داشته های دنیوی به علت این امر اشاره کرد و گفت: ذات بشر به گونه ایست که طعم لذت های دنیوی با گذر زمان برای وی عادی می شود و دیگر مثل روز اول نیست و آن را حس نمی کند؛ من معتقدم حس کمک به هم نوع یکی از شاهکارهای است که خداوند در وجود انسان قرار داده است و تامین این نیاز شادی تمام نشدنی را برای انسان به ارمغان می آورد که همواره انرژی مورد نیاز وی را برای همه ی فعالیت ها و زندگی اش تامین می کند.

دکتر محمد علی چراغی در این باره می گوید: تمام ارزش انسان به دانستناوست و بالاترین لذت، لذت دانایی است؛ و این انگیزه به دانستن را می توان در قشر دانشجو یافت.چه عمل نیکی بالاتر از این که به دانشجویان و افرادی که در جامعه مشتاق علم و منبع تولید دانش هستند کمک کنیم.

دکتر فریبا نباتچیان کار خیر را اینگونه توصیف کرد: فعالیتی که به ظاهر تاثیری برای افراد ندارد؛ اما گفتنی است که تاثیر معنوی بسیار خوبی دارد و باعث رضایت درونی افراد می شود؛ کمک به صندوق برای من فعالیتی آرامش بخش تاثیر بسیار مثبتی در زندگی من می گذارد.

دکتر جمالی زواره برایمان از کمک به دیگران می گویند: در آموزه های دینی و اخلاقی، کمک به دیگران از مهم ترین وظایف ماست؛ از طرفی دیگر هدف نهایی تمام ما رضای خداوند است و این رضایت زمانی محقق می شود که خلق خدا از ما راضی باشد، انجام کار خیر و کمک به دیگران بهترین ابزار برای عمل به آموزه های دینی و اخلاقی و کسب رضایت خداوند است.

دکتر سید مهدی طبایی بیان می کند: کار خیر را عملی است که در آن خود فرد در درجه دوم آن قرار دارد و این  کار به انسان حسی زیبا و لذتی درونی می دهد؛ کمک مالی به صندوق قرض الحسنه دانشجویان ایران کمک به قشر دانشجویان است و با کمک به دانشجویان و رفع دغدغه مالی انان می توان به پیشرفت علم در کشور کمک نمود.

از امام علی (علیه السلام) سؤال شد که خیر و خوبی در چیست؟ حضرت فرمودند: «لَیسَ الخَیرُ أَن یَکثُرَ مَالُکَ وَ وَلَدُکَ وَلَکِنَّ الخَیرَ أن یَکثُرَ عِلمُکَ وَأن یَعظُمَ حِلمُکَ وَ أن تُبَاهِیَ النَّاسَ بِعِبَادَهِ رَبِّکَ فَإِن أحسَنتَ حَمِدتَ اللهَ وَ إِن أسَأتَ استَغفَرتَ اللهَ وَ لَا خَیرَ فی الدُّنیَا إِلَّا لِرَجُلَینِ رَجُلٍ أذنَبَ ذُنُوباً فَهُوَ یَتَدَارَکُهَا بِالتَّوبَهِ وَرَجُلٍ یُسَارِعُ فی الخَیرَاتِ؛ خوبی و خیر در این نیست که مالت فراوان و فرزندانت زیاد شوند؛ بلکه خیر و خوشبختی آن است که علمت افزون گردد و حلمت زیاد شود و با پرستش پروردگار بر مردم مباهات کنی و اگر نیکی کنی، شکر خدا به جا آوری و اگر بدی کنی، طلب آمرزش نمایی. دنیا فقط برای دو کس خوب است: کسی که گناهی کرده است و می‌خواهد با توبه جبران کند و کسی که به انجام دادن سرعت به کارهای نیک مشغول است».

در این جا لازم است مقدمه‌ای را ذکر کنیم و آن این که: ما سلسله مفاهیمی داریم، به نام «مفاهیم ارزشی» که گویای ارزش‌هاست؛ مثل خوب، بد، سعادت، شقاوت، خوشبختی، بدبختی، فضیلت و رذیلت و کلاً از مسائلی که جوامع انسانی را از هم جدا می‌کند و جوامع مذهبی را از غیر مذهبی مجزا می‌سازد؛ همین تمایز مفاهیم ارزشی است و از مسائلی که برای آن انقلاب می‌شود همین مسائل ارزشی است؛ زیرا انقلاب برای دگرگون ساختن ارزش‌هاست. سعادت از دیدگاه ما با سعادت از دیدگاه ماتریالیسم فرق می‌کند. یک سلسله مفاهیم هستند که سرنوشت جامعه را تعیین می‌کنند. تحقق همین مفاهیم، هدف انبیا و اولیاست بحث‌های اخلاقی نیز سراغ همین مفاهیم ارزشی می‌رود.

با ملاحظه این مقدمه، باید گفت که امام در این حدیث، به همین مسئله مهم می‌پردازد و می‌فرماید:
خوبی این نیست که پول و فرزند زیاد داشته باشی. این جمله امام (علیه السلام) همان ارزش‌هایی را نفی می‌کند که در زمان جاهلیت ارزش به حساب می‌آمد: (وَقَالُوا نَحنُ أکثَرُ أموَالاً وَ أَولَاداً) (۲) مشرکین افتخار می‌کردند که مال و اولادشان زیاد است؛ زیرا مال و اولاد مایه‌ی قوّت و نیروی آن‌ها بود؛ لذا وقتی شنیدند پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلم) که فردی یتیم و بی پول است به پیامبری رسیده، تعجب کردند و گفتند: چرا قرآن بر یک فرد با شخصیّت نازل نشده است؟! چون در نظام ارزشی آن‌ها شخصیت مساوی بود با ثروت و نفرات زیاد. این تفکّر را امام علی (علیه السلام) نفی و نظام صحیح اسلام را جانشین آن می‌کند.

خیر چیست؟
خیر چیست؟

میدان نظام ارزشی اسلام در پنچ چیز است:

اوّل: آگاهی‌ها، علوم و دانش‌ها زیاد شود؛
دوم: حلم و تحمل زیاد شود؛
سوم: مباهات به عبادت مباهات گردد، نه به مال و ثروت و اولاد؛
چهارم: اگر کار خوب انجام داد، شکر خدا را به جا آورد؛
پنجم: اگر گناه کرد، از خداوند طلب بخشش نماید.

رابطه‌ای منطقی بین این پنچ مورد وجود دارد: علم، حلم، عبادت، شکر و استغفار جدای از هم نیستند، بلکه یک مجموعه‌اند، و آن رابطه این است که اوّلاً برای حرکت به سوی اهداف و نظام ارزشی اسلام، در درجه اوّل آگاهی لازم است (علم لازمه عمل است) و ثانیاً در عمل انسان با مشکلات خاصی برخورد می‌کند که برای رویارویی با آن‌ها باید حلم و بردباری داشته باشد؛ والّا شکست می‌خورد؛ ثالثاً هدف حرکت را قرآن بیان می‌کند: (وَ مَا خَلَقتُ الجِنَّ وَ الإِنسَ إِلَّا لِیَعبُدُونِ) انتهای حرکت انسان به سوی خدا و تسلیم شدن به فرمان الهی است و در این مسیر اعمالی از انسان سر می‌زند که بعضی مثبت و بعضی منفی است. عکس العمل شخص در مقابل این دو نوع عملکرد چگونه باشد؟ اگر مثبت است خدا را شکر کند و اگر منفی و نقطه تاریک است با طلب آمرزش، آن نقطه تاریک را محو کند.

قبل از اسلام شخصیّت مال ابوجهل و ابوسفیان‌ها بود که آدم پولداری بودند؛ امّا بعد از اسلام ارزش مال سلمان، مقداد، عمار و بلال سیاه پوست است. جامعه‌ای که برای مسلمان ارزش قائل است، مسلمان‌ها در آن پرورش پیدا می‌کنند و جامعه‌ای که برای ابوسفیان ارزش قائل است، ابوسفیان‌ها در آن پرورش پیدا می‌کنند. آن‌ها که دم از عدالت و کارگر می‌زدند، کاخ کرملین داشتند؛ امّا امام خمینی (رحمه الله) با خانه، حسینیه و لباس ساده، از عدالت و مساوات دم می‌زد و در عمل و گفتار یکسان رفتار می‌کرد.

اموالی که در مسیر جهاد و خدمت باشد، خیر است مثل ثروت خدیجه (علیهاالسلام).امام علی (علیه السلام) در بخشی از این حدیث می‌فرماید که زندگی در دنیا برای هیچ کس فایده ندارد، مگر برای دو گروه: اوّل کسانی که گناهی کردند و در باقی مانده عمر از فرصت استفاده کرده و با توبه جبران می‌کنند. و دوم برای کسانی که به سرعت در خیرات عمل می‌کنند.

از دیدگاه اسلام، بعد از آفرینش این جهان، گل سرسبد آفرینش انسان است و انسان برای قرب الی الله و تکامل و پیشرفت در مدارج انسانیت آفریده شده است. از دید اسلام، عالم دنیا تنها یک گذرگاه است، پل است، مسیر است، وسیله است، نه هدف و جایگاه حقیقی سرای آخرت است: (وَ إِنَّ الدَّارَ الأخِرَه لَهِیَ الحَیَوَانُ) (۴) «جنه الخلد» و «جنه المأوی» و «دار السلام» آن جاست و ما خلق شدیم تا از این دنیا، برای حرکت به سوی آن مقصد و مقصود استفاده کنیم.

بعضی از اهل معرفت برای زندگی دنیا چنین مثال می‌زنند: غواصان وقتی می‌خواهند جواهراتی را از اعماق دریا بیرون بیاورند، چیزی سنگین به پای خود می‌بندند و با دستگاه مخصوص پایین می‌روند و جواهرات را می‌گیرند؛ امّا برای بالا آمدن از قعر دریا چیزی که به پایشان بسته بودند و سنگینی می‌کرد، باز می‌کنند و بالا می‌آیند. ارواح انسان‌ها که به عالم ماده آمده‌اند، شبیه غواصانی است که از بالا به اعماق دریا رفتند و بعد از این که آن ارواح، جواهراتی از ارزش‌های انسانی برچیدند، این جسم را رها کرده و برمی‌گردند و در قیامت که معاد جسمانی است، در سطح بالاتر و والاتری قرار می‌گیرند. ملاحظه می‌شود که برای غواص بستن جسم سنگین مقصد نیست، بلکه مقصد همان صید جواهرات است. برای انسان هم دنیا مقصد و مطلوب نیست، بلکه صید ارزش‌های انسانی مطلوب و پسندیده می‌باشد.

غیر از این دو طایفه که ذکر شد، مابقی انسان‌ها در زندگی ضرر کردند. حدیث معروف از امام علی (علیه السلام) می‌تواند تفسیر حدیث مورد بحث باشد. آن حضرت فرمود: «مَن تَسَاوا یَوماهُ فَهُو مَغبُونٌ؛ کسی که دو روزش با هم مساوی باشد زیان کرده است.» «وَ مَن کانَ فی نَقصٍ فَالمَوتُ خَیرٌ لَهُ؛ و کسی که در سراشیبی نقصان قرار دارد، مرگ برای او بهتر است». چون مرگ نقطه‌ای پایانی است که شخص از سقوط بیش‌تر باز می‌ماند. همچنین دعای مکارم الاخلاق امام سجاد (علیه السلام) شاهد گفتار ماست که عرضه می‌دارد: «وَ عَمِّرنی مَا کانَ عُمُری بِذلَهً فی طاعَتِکَ، فَإِذا کانَ عُمرِی مَرَتَعاً لِلشَّیطانِ فَاقبِضنی إِلَیکَ قَبلَ اَن یَسبِقَ مَقتُکَ اِلَیَّ، اَو یَستَحکِمَ غَضَبُکَ عَلَیَّ؛ خدایا! عمر مرا تا زمانی که صرف طاعت تو شود، دراز گردان و هرگاه عمرم چراگاه شیطان گشت، جانم را بستان و به سوی خود ببر، پیش از آن که خشم تو به من رسد و غضب تو بر من مستحکم گردد».

وقتی امام سجاد (علیه السلام) با آن عظمت این گونه با خداوند سخن می‌گوید، تکلیف بنده و شما روشن است؛ لذا انسان همیشه باید اعمال خود را محاسبه کند. اگر گناه وارد زندگی او شد، توبه کند و اگر در خیرات سبقت گرفت، شکرگزار خدا باشد. گناه به انسان خسارت وارد می‌کند و روح او را آلوده و قلب را چرکین سازد و توبه جبران کننده آن خسارت و زیان است. برای جبران گناه، باید آن قدر اعمال خیر انجام دهد تا آثار سوء گناه از قلب او پاک شود.

نکته دیگری که در حدیث مورد بحث به آن اشاره شده، این است که در کارهای خیر سرعت می‌گیرند. امام (علیه السلام) نمی‌گوید که خیرات کنید؛ چرا که این مهم وظیفه همگان است، بلکه سرعت گرفتن در خیرات مهم است و بر دیگران پیشی گرفتن واجد ارزش می‌باشد. از آیات قرآن نیز استفاده می‌شود که یکی از عوامل استجابت دعا، سرعت گرفتن در خیرات است؛ چنان که قرآن کریم در سوره انبیا، آیه ۹۰ می‌فرماید: (فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَ وَهَبْنَا لَهُ یَحْیَى وَ أَصْلَحْنَا لَهُ زَوْجَهُ إِنَّهُمْ کَانُوا یُسَارِعُونَ فِی الْخَیْرَاتِ …). سال‌ها بر عمر زکریای پیامبر گذشت و برف پیری بر سرش نشست؛ امّا هنوز فرزندی نداشت. از سوی دیگر دارای همسری عقیم و نازا بود. زکریا (علیه السلام) در آرزوی فرزندی بود که بتواند برنامه‌های الهی پدر را تعقیب کند و کارهای تبلیغی‌اش نیمه تمام نماند و فرصت طلبان، بعد از او بر معبد بنی اسرائیل و اموال و هدایای آن (که باید صرف راه خدا شود) پنجه نیفکنند. در این هنگام، با تمام وجود به درگاه خدا روی آورد و از خداوند فرزندی صالح و برومند تقاضا کرد. عرضه داشت: «پروردگار من! مرا تنها مگذار و تو بهترین وارثانی!» خداوند دعای خالص و سرشار از عشق به حقیقت و امید به استجابت زکریا را اجابت کرد و فرمود: «ما دعای او را اجابت کردیم و یحیی را به او بخشیدیم و همسر نازای او را اصلاح و نسبت به آوردن فرزند توانا کردیم، به خاطر این که آن‌ها در کارهای خیر سرعت می‌گرفتند و در هر حال، چه خوبی و چه بدی ما را می‌خواندند».

آن‌ها به هنگام رسیدن به نعمت گرفتار غفلت‌ها و غرورها نمی‌شدند و در هر حال نیازمندان را فراموش نمی‌کردند و در خیرات، تسریع به عمل می‌آوردند.امام سجاد (علیه السلام) در دعای بیستم صحیفه سجادیه، وقتی زیبایی‌های اهل تقوا را می‌شمارد، می‌فرماید: «وَاستِقلَالِ الخَیرِ وَ اِن کَثُرَ مِن قَولی وَ فِعلی؛ کارهای خیر در گفتار و رفتار خود را که بسیار باشد، اندک شمرم».

افراد نسبت به انجام دادن کار خیر به پنج گروه تقسیم می‌شوند:
۱٫ کسانی که از انجام دادن کارهای خیر بدشان می‌آید؛
۲٫ کسانی که نه تنها از اجرای کارهای خیر بدشان می‌آید، بلکه از کار خیر دیگران جلوگیری می‌کنند؛ مثلاً شخص خودش به مسجد نمی‌آید و دیگران را هم از رفتن به مسجد منع می‌کند؛ یا خودش کمک به مستمندان نمی‌کند و دیگران را هم از این کار برحذر می‌دارد؛
۳٫ کسانی که کار خیر انجام می‌دهند؛
۴٫ آن‌ها که در انجام دادن کارهای خیر از دیگران سبقت می‌گیرند. (فاستَبِقُوا الخَیرَاتِ)؛
۵٫ کسانی که دیگران را به کار خیر دعوت می‌کنند.

عوامل رسیدن به خیر دنیا و آخرت

این ملاک که ما از کجا بفهمیم اهل خیر هستیم و عوامل رسیدن خیر دنیا و آخرت چیست؛ در روایات فراوانی آمده است از مجموع آن‌ها چنین به دست می‌آید: کسی که زبانش به ذکر خدا گویاست؛ دلش سپاسگزار است و از همسر شایسته و رازدار بهره مند است. با نیکوکاران دوست است و به قضای الهی راضی است. بر بلا و گرفتاری‌ها صبور است. در هنگام آسایش و رفاه شکرگزار است و دارای خوی خویش و نیت پاک می‌باشد و راستگو و امانت دار است. عفّت شکم دارد. در دین فقیه است و به دنیا اعتنا ندارد و به عیب‌های خود بیناست و در زندگی قانع و صرفه جو و پاکدامن است. خداوند خیر دنیا و آخرت را به چنین شخصی عنایت کرده است.همچنین در روایات نهی شده است از این که انسان کار نیک را دست کم بگیرد؛ چون خُرد کار نیک هم بزرگ است و اندک آن بسیار: «فَإِنَّ صَغِیرَهُ کَبِیرٌ وَ قَلِیلَهُ کَثِیرٌ». طالبین می‌توانند این روایات را در میزان الحکمه، جلد ۳، صفحات ۱۹۹ به بعد ملاحظه فرمایید.خدایا خیر دنیا و آخرت را به همه ما عنایت فرما!

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا