امیرحسین کافتری: می خواهم شاگرد «پروفسور سمیعی» بشوم !

امیرحسین کافتری، متولد بیست و پنج دی هزار و سیصد و هشتاد و چهار، دارنده دیپلم افتخار بهترین بازیگر کودک در بیست و هشتمین جشنواره کودک اصفهان به خاطر بازی در سینمایی باغ بهشت، از شش سالگی وارد عرصه بازیگری شده و تاکنون در بیش از بیست پروژه سینمایی و تلویزیونی از جمله سینمایی باغ بهشت، سینمایی دهلیز، سریال معمای شاه، سریال رخصت، سریال شهرک جیم و سریال هفت هنرنمایی کرده است. با امیرحسین کافتری که چندی پیش حکایت کمال را روی آنتن دارد، گفتگویی کوتاه داشته ایم که با هم می خوانیم.

گفتگو: عباسعلی اسکتی

عکس: مهدیه بهامین

*از نقش خودتان صحبت کنید.

نقش را به دو دلیل قبول کردم، روز اول رفتیم دفتر و با اعتمادی که آقای صلح میرزایی به من داشتند، نقش عباس را برای من در نظر گرفتند. یکی از علت هایی که قبول کردم این بود که یک پسر مثبت و خوب و در عین حال خیالباف بود و می توانست با اتفاقاتی که برایش می افتاد، بیننده را جذب کند و می توانستم طنز جذابی را از آن در بیاوررم. من چنین نقشی را تا به حال نداشته ام و دلم می خواست این نقش را تجربه کنم. دلیل دیگر این بود که می خواستم ببینم پدر و پدربزرگم چگونه زندگی کرده اند.

*هماهنگی با این همه بازیگر سرشناس و کاربلد سخت نبود؟

چون من از شش سالگی وارد بازیگری شده ام و آن موقع سنم کم بود، اول یک مقدار کار کردن با بازیگرهای بزرگ و سرشناس برای من سخت بود، ولی با گذشت زمان این سختی تبدیل شد به تجربه و باز با گذشت زمان این تجربه تبدیل شده به تفریح و یک حس خوب. من الان عاشق کارم شده ام و این کار را به سختی نگاه نمی کنم، بلکه به دید یک تفریح به آن نگاه می کنم. هر روز با اشتیاق زیاد سر کار می روم و حس خیلی خوبی دارم، چون می توانم با بازی کنار یک بازیگر بزرگ هر دفعه یک تجربه جدید به دست بیاورم.

*کار کردن با آنان چگونه تجربه ای بود؟

کار کردن با بازیگران با تجربه یک حس خیلی خوب و یک تجربه خیلی خوب است، روی آدم خیلی تاثیر می گذارد، مخصوصا بازیگری که اخلاق بی نظیری در کار خود داشته باشد.

*یک خاطره از این مجموعه تعریف می کنید؟

می گویند طرف خودش را به موش مردگی زده، من این ضرب المثل را بارها شنیده بودم، ولی در واقعیت ندیده بودم. یک سکانس داشتیم که پای من باید می رفت در آش و قبل از اینکه برود در ظرف آش، باید موش را از سفره پرت می کردم بیرون. زمانی که پای من به آش می خورد، می افتادم زمین. رفتم و پای من رفت توی آش و خوردم زمین، اما موش نرفت بیرون، احساس کردم موش زیر پای من له شد، کات دادند و بلند شدم دیدم موش پخش شده روی زمین، وقتی چند دقیقه گذشت، ناگهان موش مثل فشنگ دوید و بیرون رفت، چقدر من در این چند دقیقه ناراحت بودم.

*کار کردن با آقای صلح میرزایی، کارگردان کار، چگونه بود؟

من سه کار با آقای صلح میرزایی داشته ام. بعضی کارگردان ها هستند که فیلمنامه محور هستند، یعنی حتما باید چیزی که در فیلمنامه نوشته شده را بگویید و اجرا کنید، ولی آقای صلح میرزایی می گویند برو فیلمنامه را بخوان و دست شما را باز می گذارد که به بهترین حالت آن را در بیاورید. یکی از خوبی های کار با آقای میرزایی این است که اینقدر عوامل را خوب انتخاب می کنند که کارشان دور از حاشیه است، یعنی این سه کار اصلا حاشیه نداشته و آقای میرزایی خیلی به بازیگرشان آرامش می دهند. وقتی کارگردان به بازیگر آرامش می دهد و دست بازیگر را باز می گذارد، باعث می شود بازیگر خلاقیتش را نشان بدهد و به نحو احسن کارش را انجام بدهد.

*استقبال مخاطبانتان خوب بوده است؟

خدا را شکر بازخورد در این چند قسمت خیلی خوب بوده، ولی از هفته های بعد سکانس های اصلی تر و جذابتر ما شروع می شود و یقین دارم که بازخوردها خیلی خوب می شود و بینندگان به شمار خیلی بالایی می رسند.

*دوست دارید در کنار کدام بازیگرها بازی کنید؟

من هم جدی کار کرده ام و هم طنز. دوست دارم در کارهای جدی با آقای شهاب حسینی و پیمان معادی کار کنم و در کارهای طنز هم دوست دارم با آقای امیرحسین رستمی، آقای جواد عزتی و آقای سعید آقاخانی کار کنم.

*چه شد بازیگری را انتخاب کردید و هدف شما چیست؟

من از شش سالگی بازیگری را شروع کردم و مدرک رسمی بازیگری دارم. هدف من این است که به جایگاهی که شایسته آن هستم برسم، اما هدف من در زندگی این است که جراح مغز و اعصاب بشوم و شاگرد پروفسور سمیعی. علاقه زیادی به درس دارم و دلم می خواهد زمانی هم که در بازیگری به هدفم رسیدم، آن را در کنار شغلم ادامه بدهم.

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا