با زندگینامه سید محمدحسین طباطبایی آشنا شوید
مدت زیادی از تحصیل محمد حسین نمیگذشت که علاوه بر قرآن مجید، کتابهای گلستان، بوستان، اخلاق مصور، تاریخ معجم، ارشاد الحساب، نصابُ الصبیان و دیگر کتابهای متداول در مدارس آن روز را فراگرفت.
علامه طباطبایی صرف و نحو و معانی و بیان را نزد مرحوم شیخ محمد علی سرابی آموخت و پس از آن سطوح عالی در فقه، اصول، فلسفه و کلام را در زادگاه خود تحصیل کرد.
وی از سال ۱۲۹۷ تا ۱۳۰۴ علوم بسیاری آموخت. در این مدت، تمامی درسهای مربوط به سطح را فراگرفت و با شور و شوق بسیاری کتابهای مربوط به ادبیات، فقه، اصول، کلام و معارف اسلامی را آموخت.
علامه طباطبایی مدت ۱۱ سال در کنار مرقد امیرالمومنین (ع) کسب علم کرد. فقه، اصول، فلسفه، ریاضیات، رجال را از محضر اساتیدی والا مقام فراگرفت. بزرگانی چون: آیت الله نائینی، سید ابوالحسن اصفهانی، سید حسین بادکوبهای، سید ابوالقاسم خوانساری، حجت، حاج میرزا علی ایروانی و میرزا علی اصغر ملکی.
وی در سال ۱۳۱۴ مجبور به بازگشت به زادگاه خویش شد. دوران تلخکامی و غربت از مهد علم و دانش و کار تدریس و تحقیق از آن زمان شروع شد و اولین غنچههای «المیزان» با نمودی در «بحارالانوار» بر شاخسار علامه رویید.
دوران ۱۰ ساله اقامت علامه در تبریز همراه با تدریس و تألیف سپری شد و فصلی جدید از حیات وی را فراهم کرد.
علامه طباطبایی دو اثر شاخص دارد، که بیشتر از سایر آثار مورد توجه قرار گرفتهاست:
نخست تفسیر المیزان، که در ۲۰ جلد و طی ۲۰ سال به زبان عربی تالیف شدهاست. در این تفسیر از روش تفسیر قرآن به قرآن استفاده شدهاست و علاوه بر تفسیر آیات و بحثهای لغوی در بخشهایی جداگانه با توجه به موضوع آیات مباحث روایی، تاریخی، کلامی، فلسفی و اجتماعی نیز دارد.
- روش تفسیری چیست؟
این اثر به دو شکل منتشر شدهاست. نخست در ۴۰ جلد و سپس در ۲۰ جلد. این اثر توسط سیدمحمد باقر موسوی همدانی به فارسی ترجمه شدهاست.
اثر مهم دیگر اصول فلسفه و روش رئالیسم است. این کتاب شامل ۱۴ مقاله فلسفی است، که طی دهههای ۲۰ و ۳۰ شمسی تالیف شده و توسط شهید مرتضی مطهری و با رویکرد فلسفه تطبیقی شرح داده شدهاست.
- آشنایی با معنا و مفهوم فلسفه در اسلام
این کتاب یکی از مهمترین کتابهایی است که به بررسی مباحث فلسفی با توجه به رویکردهای حکمت فلسفی اسلامی و فلسفه جدید غربی پرداختهاست.
عناوین آثار عربی و فارسی علامه سید محمد حسین طباطبایی:
- تفسیر المیزان
- بدایه الحکمه
- نهایه الحکمه
- اصول فلسفه و روش رئالیسم
- حاشیه بر کفایه
- شیعه در اسلام
- مجموعه مذاکرات با پروفسور هانری کربن
- خلاصه تعالیم اسلام
- روابط اجتماعی در اسلام
- انسان و اجتماع و رشد اجتماعی
- بررسیهای اسلامی
- آموزش دین
- رساله انسان قبل از دنیا، در دنیا و بعد از دنیا
- رسالههایی گوناگون درباره قوه و فعل، صفات، افعال الله، وسائط، نحو، صرف، … این مجموعه ۲۶ رساله است که بنا به ضرورت و نیاز جامعه توسط علامه نگاشته شده است
- دیوان شعر فارسی
- سنن النبی
- لب اللباب
- حاشیه براسفار
فعالیت و کسب درآمد
مرحوم علامه در مدتی که در نجف مشغول تحصیل بودند بعلت تنگی معیشت و نرسیدن مقرری که از ملک زراعیشان در تبریز بدست می آمد مجبور به مراجعت به ایران می شود و مدت ده سال در قریه شادآباد تبریز به زراعت و کشاورزی مشغول می شوند.
فرزند ایشان مهندس سید عبدالباقی طباطبائی می گوید:
« خوب به یاد دارم که، مرحوم پدرم دائماً و در تمام طول سال مشغول فعالیت بود و کارکردن ایشان در فصل سرما در حین ریزش باران و برفهای موسمی در حالی که، چتر به دست گرفته یا پوستین بدوش داشتند امری عادی تلقی می گردید، در مدت ده سال بعد از مراجعت علامه از نجف به روستای شادآباد و بدنبال فعالیتهای مستمر ایشان قناتها لایروبی و باغهای مخروبه تجدید خاک و اصلاح درخت شده و در عین حال چند باغ جدید، احداث گردید و یک ساختمان ییلاقی هم در داخل روستا جهت سکونت تابستانی خانواده ساخته شد و در محل زیرزمین خانه حمامی به سبک امروزی بنا نمود. »
همسر علامه طباطبایی
قمرالسادات، همسر علامه، از خانواده متدین و پاک طینت طباطبایی، زنی بود که در سیر تکاملی و سلوک علامه نقش مؤثر داشت. خانمی که همه عمر را در طبق اخلاص گذاشت و در راه این عارف والامقام تقدیم کرد. دشوارترین مشقّتها را در غربت شهرهای نجف و قم تحمل کرد و حتی یک بار هم گلایه نکرد. مهندس سیدعبدالباقی طباطبایی، فرزند این خانواده میگوید: هنگامی که خواستیم به قم عزیمت کنیم به مادرم گفتم: شب عید که وقت مسافرت نیست؛ در این هوای سرد کجا میخواهیم برویم؟ مادرم نگاهی به من کرد و در حالی که اشک چشمانش را پاک میکرد این شعر را خواند:
رشتهای بر گردنم افکنده دوست
میکشد هرجا که خاطرخواه اوست
رشته برگردن نه از بیمهری است
رشته عشق است و بر گردن نکوست
قدردانی از همسر
حضرت علامه طباطبایی درباره همسر خود چنین میگوید: این زن بود که مرا به اینجا رسانید؛ او شریک من در کارهای علمی است و هرچه نوشتهام نصفش مال این خانم است. او به حدی به من کمک میکرد که گاه از چگونگی تهیه قبای خود اطلاع نداشتم (به این معنا که میرفت پارچهای انتخاب میکرد، میخرید و پس از دوخت و آمادهسازی در اختیار ایشان قرار میداد) وقتی مشغول تحقیق و پژوهش بودم، با من سخن نمیگفت و سعی میکرد، شرایط آرامی برایم ایجاد کند، رشته افکارم گسسته نشود و هر ساعت در اطاق مرا باز میکرد و آرام چای را میگذاشت و میرفت. مرحوم علامه به همسر باوفایش عشق میورزید و برایش احترام بسیاری قائل بود. پس از مرگش تا مدتها مرحوم علامه هر روز بر سر قبرش حاضر میشد و در فقدان او ناباورانه اشک میریخت و این مهر دوسویه همگان را به تعجب وا داشته بود.
رحلت
مهندس عبدالباقی، نقل می کند :
« هفت، هشت روز مانده به رحلت علامه، ایشان هیچ جوابی به هیچ کس نمی داد و سخن نمی گفت، فقط زیر لب زمزمه می کرد: « لا اله الا الله! »
حالات مرحوم علامه در اواخر عمر، دگرگون شده و مراقبه ایشان شدید شده بود و کمتر «تنازل» می کردند، و [ مانند استاد خود، مرحوم آیه الله قاضی] این بیت حافظ را می خواندند و یک ساعت می گریستند: « کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیش کی روی؟ ره زکه پرسی؟ چه کنی؟ چون باشی؟!»
همان روزهای آخر، کسی از ایشان پرسید: « در چه مقامی هستید؟» فرموده بودند: « مقام تکلم ».
سائل ادامه داد: « با چه کسی؟ » فرموده بودند: « با حق. »
حجت الاسلام ابوالقاسم مرندی می گوید:
« یک ماه به رحلتشان مانده بود که برای عیادتشان به بیمارستان رفتم. گویا آن روز کسی به دیدارشان نیامده بود. مدتی در اتاق ایستادم که ناگهان پس از چند روز چشمانشان را گشودند و نظری به من انداختند.
به مزاح [ از آن جا که ایشان خیلی با دیوان حافظ دمخور بودند ] عرض کردم: آقا از اشعار حافظ چیزی در نظر دارید؟ فرمودند:
« صلاح کار کجا و، من خراب کجا؟ بقیه اش را بخوان! »
گفتم: ببین تفاوت ره از کجاست تا به کجا!
علامه تکرار کردند: « تا به کجا! » و باز چشم خود را بستند و دیگر سخنی به میان نیامد.
آخرین باری که حالشان بد شد و راهی بیمارستان شده بودند، به همسر خود گفتند:
« من دیگر بر نمی گردم. »
آیت الله کشمیری می فرمودند:
« شب وفات علامه طباطبائی در خواب دیدم که حضرت امام رضا علیه السلام در گذشته اند و ایشان را تشییع جنازه می کنند. صبح، خواب خود را چنین تعبیر کردم که یکی از بزرگان [ و عالمان] از دنیا خواهد رفت؛ و در پی آن، خبر آوردند که آیت الله طباطبائی درگذشت. »
ایشان در روز سوم ماه شعبان ۱۴۰۱ هـ.ق به محضر ثامن الحجج علیه السلام مشرف شدند و ۲۲ روز در آنجا اقامت نمودند، و بعد به جهت مناسب نبودن حالشان او را به تهران آورده و بستری کردند، ولی دیگر شدت کسالت طوری بود، که درمان بیمارستانی نیز نتیجه ای نداشت. تا بالاخره به شهر مقدس قم که، محل سکونت ایشان بود، برگشتند و در منزلشان بستری شدند، و غیر از خواص، از شاگردان کسی را به ملاقات نپذیرفتند، حال ایشان روز به روز سخت تر می شد، تا اینکه ایشان را در قم، به بیمارستان انتقال دادند.
قریب یک هفته در بیمارستان بستری می شوند، و دو روز آخر کاملاً بیهوش بودند، تا در صبح یکشنبه ۱۸ ماه محرم الحرام، ۱۴۰۲ هـ.ق سه ساعت به ظهر مانده به سرای ابدی انتقال و لباس کهنه تن را خلع و به حیات جاودانی مخلع می گردند، و برای اطلاع و شرکت بزرگان، از سایر شهرستانها، مراسم تدفین به روز بعد موکول می شود، و جنازه ایشان را در ۱۹ محرم الحرام دو ساعت به ظهر مانده از مسجد حضرت امام حسن مجنبی علیه السلام تا صحن مطهر حضرت معصومه علیها السلام تشییع می کنند، و آیت الله حاج سید محمد رضا گلپایگانی(ره) بر ایشان نماز می گذارند و در بالا سر قبر حضرت معصومه علیها السلام دفن می کنند.
« و سلام علیه یوم ولد و یوم یموت و یوم یبعث حیا و درود [ی سترگ] بر او، روزی که زاده شده و روزی که می میرد و روزی که زنده برانگیخته می شود.»