خلاصه داستان قسمت ۱۳۱ سریال ترکی حسرت زندگی + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد خلاصه داستان قسمت ۱۳۱ سریال ترکی حسرت زندگی هستید همراه ما باشید. سریال حسرت زندگی با تمرکز بر زندگی شخصیت‌های مختلف، روایتگر قصه‌هایی از عشق، خیانت، دسیسه و روابط پیچیده انسانی است. شخصیت‌های اصلی سریال هرکدام با مشکلات و چالش‌های زندگی خود دست و پنجه نرم می‌کنند و در این میان، روابط خانوادگی و عاشقانه آن‌ها تحت تأثیر قرار می‌گیرد.

قسمت ۱۳۱ سریال ترکی حسرت زندگی

قسمت ۱۳۱ سریال ترکی حسرت زندگی

عالیه تو محل زندگی جدید بچه ها باهاشون حرف میزنه و قوانینو یکبار دیگه میگه که نیلوفر تو روش وایمیسته و باهاش دعوا می‌کنه که عالیه سیلی تو صورتش می‌زنه و بهش می‌فهمونه که اونجا باید چه جوری رفتار کنه همگی از ترس سر جاشون نشستن و مثل بید به خودشون می‌لرزند. غمزه سر قرار با عزت که صاحب کارش هست رفته اونجا عزت با حرفاش سعی می‌کنه ذهن اونو شستشو بده. عمر تو مدرسه به هم ریخته که شعله میره پیشش و ازش می‌خواد تا کمی به خودش فکر کنه به جای بچه‌ها او میگه نمیشه باید اینجا باشم کلاس دارم شعله در آخر راضیش می‌کنه تا برن یکم حال و هواشون عوض بشه و ازش می‌خواد تا بهش اعتماد کنه. عمر قبول می‌کنه و آنها راهی میشن آنها تو خیابون به یک کنسرت خیابانی نگاه می‌کنن و شعله از عمر می‌خواد تا برای چند لحظه هم که شده فقط به خودش فکر کنه و لذت ببره. در نبود عمر غمزه میره به مدرسه و به نگهبان میگه تا عمر را صدا بزنه او بهش میگه که عمر نیست غمزه جا می‌خوره و میگه چطور؟ الان کلاس داره که! نگهبان میگه نمی‌دونم با شعله خانوم مسئول آتلیه رفتن بیرون غمزه با شنیدن اسم شعله به هم می‌ریزه و ازش تشکر می‌کنه و از اونجا میره.

نساء سر قرار با شف رفته و با همدیگه صحبت می‌کنن او درباره بودن هاکان تو خونه اش میگه شف به هم می‌ریزه اما نساء بهش میگه که فقط پدر بچه‌هامه و برای بهتر شدن حال امینه لازمه که باشه چون از پسش تنهایی بر نمیام اما بدون که احساس و قلبم پیشش نیست جای دیگه‌ایه. او ازش می‌پرسه که کجاست؟ نسا اونو نشون میده و میگه اینجا شف خوشحال میشه و میگه فکر نمی‌کردم همچین چیزی بشنوم. شوکران رفته پیش طاهر و ازش خواهش می‌کنه تا بهش بگه دخترش کجاست فقط میخواد بدونه که اون کجاست چون مثل مرده‌های متحرک شده و خواب و خوراک نداره طاهر اونو به اونجا می‌بره اما اجازه نداره داخل بشه. طاهر میره داخل ولی حتی اجازه نمیدن طاهر بچه‌شو ببینه او از پشت در ادارو صدا می‌زنه و حالشو می‌پرسه او گریه می‌کنه و می‌گه اصلاً خوب نیستم اینجا اذیتم می‌کنن اما آنها طاهرو بیرون می‌کنند. شکران از اونجا نمیره و پشت در حیاط ورودی ایستاده بعد از چند دقیقه وقتی همه دخترها را به حیاط می‌برند ادا و شوکران همدیگرو می‌بینند و با گریه همدیگرو بغل می‌کنند اما به زور آنها را از هم جدا می‌کنند….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی حسرت زندگی + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا