خلاصه داستان قسمت ۱۳۲ سریال ترکی حسرت زندگی + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد خلاصه داستان قسمت ۱۳۲ سریال ترکی حسرت زندگی هستید همراه ما باشید. سریال حسرت زندگی با تمرکز بر زندگی شخصیتهای مختلف، روایتگر قصههایی از عشق، خیانت، دسیسه و روابط پیچیده انسانی است. شخصیتهای اصلی سریال هرکدام با مشکلات و چالشهای زندگی خود دست و پنجه نرم میکنند و در این میان، روابط خانوادگی و عاشقانه آنها تحت تأثیر قرار میگیرد.
قسمت ۱۳۲ سریال ترکی حسرت زندگی
معلم تونا با عمر تماس میگیره و میگه فردا بیاین تا باهم درباره تونا حرف بزنیم علاقه اش به درسها کم شده عمر قبول میکنه. همان موقع تونا میاد اونجا و عمر میگه چرا نرفتی خونه اومدی اینجا؟ تونا میگه اومدم با شعله خانم حرف بزنم هست؟ همون موقع شعله میاد که عمر به تونا میگه بریم بیرون باهم حرفم بزنیم تونا به شعله میگه تو هم میای؟عمر میگه شاید کار داشته باشه اما شعله از خدا خواسته میگه نه کار ندارم بریم. عمر به غمزه زنگ میزنه تا بهش خبر بده اما هرچی زنگ میزنه او برنمیداره. غمزه دوباره رفته پیش عزت و باهاش حرف میزنه و درد و دل میکنه اونم شروع میکنه باهاش حرف زدن و انقدر حرفهاش روش اثر داره که هرچی عمر زنگ میزنه بهش جواب نمیده. هوا تاریک شده و فاطما به عمر زنگ میزنه و خبر میده نه تونا هست نه غمزه عمر میگه از غمزه منم خبر ندارم ولی تونا پیش منه. از املاک خبر میدن به گل چیچک که خونه اش فروش رفته و بیانه هم دادن او خوشحال میشه. عزت وقتی میفهمه که نورالدین رفته بوده به خانه وجدان تا ببینه او واقعا توبه کرده یا نه عزت عصبی میشه از این کارش و میگه گفته بودم هرجا هرغلطی خواستی بکن ولی مراقب رفتارت اطراف من باش که منو تحت شعاع قرار نده کارهات!
طاهر به اونجا میاد که عزت بهش میگه از این به بعد جای نورالدین با تو عوض میشه میای جای نورالدین و به کارها رسیدگی میکنی نورالدین جا میخوره. وقتی از اونجا میرن بیرون نورالدین به طاهر میگه خیلی حواستو جمع خطرناکه! و میره غمزه به خانه میرسه که جلوی در میبینه عمر و تونا از ماشین شعله پیاده میشن او عصبی میشه و میره جلو با شعله حسابی دعوا میکنه و هلش میده تو ماشینش تا از اونجا بره که دستش لای در میمونه غمزه معذرت میخواد و میگه از قصد نبود ببخشید عمر شعله را به بیمارستان میبره و بعد انگشتاش که شکسته را آتل میبیندن. نورالدین میره دم در خانه حاجی رشاد و بهش یکسری عکس میده از عزت و میگه گفته بودی منبع این پولهاش چیه تو عکس کاملا مشخصه! حاجی شوکه شده. نساء با هاکان دعوا میکنه چون امینه گفته که با شف ریخته روهم و او به نساء میگه از این خونه برو، نساء هم رفته به خانه پدرش. عمر وقتی به خونه برمیگرده غمزه بازم باهاش دعوا میکنه سر شعله که او با عصبانیت از خونه میزنه بیرون و میره به خانه پدرش. اونجا حاجی عکسارو بهش نشون میده که عمر میگه اینی که کنار عزته رئیس اون باند مواد مخدر نیست؟ او تأیید میکنه…