خلاصه داستان قسمت ۱۷ سریال ترکی داستان یک شب + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد خلاصه داستان قسمت ۱۷ سریال ترکی داستان یک شب می باشید همراه ما باشید. سریال ترکی داستان یک شب یکی از مجموعه‌های تلویزیونی ترکی است که بخاطر بازیگران خود بسیار مورد توجه قرار گرفت. سریال ترکی داستان یک شب (Bir Gece Masalı) به کارگردانی امره کاباکوشاک (Emre Kabakuşak) و نویسندگی سلدا آکین (Selda Akin)، ادا تزجان (Eda Tezcan) و جیهان چالیسکانتورک (Cihan Çaliskantürk) در سال ۲۰۲۴ ساخته شد. بوراک دنیز و سو بورجو یازجی کوشکون بازیگران اصلی این اثر هستند.

قسمت ۱۷ سریال ترکی داستان یک شب

ماهر با جان افزا حرف میزنه و بعد از کمی صحبت کردن درباره وضعیت پیش اومده تصمیم میگیرن برن بیرون. سودا با دیدنشون عصبی میشه و میره به عفت میگه که دوباره رفتن بیرون اونا عفت میگه خوب برن! دوباره برمیگردن سپس بهش مدارکی میده و میگه برو اینارو بده به عاصف خان او میگه اینا چیه؟ سودا میگه مدارک لازم برای عقد ماهر و سیلا، سودا جا میخوره و حسابی خوشحال میشه. ماهر و جان افزا رفتن به ساحل و اونجا شروع میکنن به ماهی گرفتن. جان افزا موفق میشه ماهی بگیره که ماهر تشویقش میکنه و میگه ماهی بزرگیم هست سپس دوباره میندازتش تو دریا جان افزا میگه اون قسمت من بود چرا انداختیش دوباره؟ او میگه وقتی نمیخوایم بخوریمش چرا بگیریمش؟ گناه داره! در ضمن تو ماهی به این بزرگی شکار کردی پسر به این خوبی چشم و ابرو مشکی! جان افزا میخنده ماهر بهش چشم میدوزه و میگه که تو مال منی!

کمیسر رشید میره پیش مادر کورشاد و بهش پرونده ای میده و میگه اینو ببین حکم دستگیری کورشاد صادر شده و ازش میپرسه که خبر داره کجاست یا نه او میگه نه چیزی نمیدونم! کمیسر قبول میکنه. ماهر و جان افزا میرن به سینما و باهمدیگه یه فیلم قدیمی که جان افزا باهاش خاطره داره را میبینن که جان افزا حسابی خوشحال میشه. عفت با صدای سوت از خواب بیدار میشه که میبینه سلیم اونجا نشسته او حسابی میترسه و عاصف را بیدار میکنه. سپس بعد از کمی حرف زدن باهاشون میگه که ماهر کجاست؟ سپس بعد از کمی تهدید کردنشون بهشون میگه تا فرداشب خودتون اون دخترو میارین میدین به من تا این دلخوری کوچولو تموم بشه وگرنه بلایی که سرتون میاد مقصرش خودتونین و میره. فردای آن روز از خدمه میرن اتاق جان افزا تا بیدارش کنن که ماهر را اونجا میبینن و میرن بیرون از صدا جان افزا بیدار میشه و با دیدن ماهر جا میخوره و میگه اینجا چیکار میکنی؟ و بعد از کمی بحث کردن باهاش ازش میخواد بره از اونجا. ماهر نمیره و باهاش صحبت میکنه از طرفی خدمه رفته به اهالی تو سالن گفته و دهن به دهن پیچیده و همه مطلع شدن از اینکه ماهر پیش جان افزا خوابیده بوده…

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی داستان یک شب

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا