خلاصه داستان قسمت ۳۰ سریال ترکی داستان یک شب + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد خلاصه داستان قسمت ۳۰ سریال ترکی داستان یک شب می باشید همراه ما باشید. سریال ترکی داستان یک شب یکی از مجموعه‌های تلویزیونی ترکی است که بخاطر بازیگران خود بسیار مورد توجه قرار گرفت. سریال ترکی داستان یک شب (Bir Gece Masalı) به کارگردانی امره کاباکوشاک (Emre Kabakuşak) و نویسندگی سلدا آکین (Selda Akin)، ادا تزجان (Eda Tezcan) و جیهان چالیسکانتورک (Cihan Çaliskantürk) در سال ۲۰۲۴ ساخته شد. بوراک دنیز و سو بورجو یازجی کوشکون بازیگران اصلی این اثر هستند.

قسمت ۳۰ سریال ترکی داستان یک شب

سلیم لباسی میبره برای جان افزا و میگه اینو بگیر بپوش میخوام از همیشه زیباتر بشی به خودت برس اما او میگه مگه بابام نگفت بهم حق نداری دست بزنی؟ او میگه یه خبر بد دارم واست که پدرت خونه نیست بجنب منو عصبی نکن! و میره. ماهر و صالح رفتن جلوی خونه سلیم و منتظر یه فرصته تا بره تو. ماهر بالاخره میره داخل تا جان افزا را نجات بده اما او که با مادربزرگش تهدید شده با ماهر خیلی سرد برخورد میکنه و میگه من جایی نمیام همینجا میمونم پیش خانواده ام من پدرمو انتخاب کردم ماهر باهاش حرف میزنه و میگه اصلا لازم نیست الان نقش بازی کنی! و باهم صحبت میکنن که در آخر ماهر میگه یعنی تو اصلا منو دوست نداشتی؟ من فقط نقش نجات دهنده رو داشتم واست! ماهر میگه ولی ما تو محضر خدا باهم زن و شوهریم! جان افزا میگه ولی دیگه نیستیم من بهم میزنم ماهر شوکه میشه و میگه من این کارتو هیچوقت فراموش نمیکنم و از اونجا مثل مرده های متحرک میره.

جان افزا بعد از رفتن ماهر گریه میکنه و میزو میشکنه و با چوب میزنه تو آینه و داد میزنه که من ماهرو از دست دادم! سلیم میاد تا آرومش کنه اما او ازش میخواد دست بهش نزنه و رو زمین میوفته تا مادربزرگش میره پیشش. سودا وقتی میره داخل خونه عفت بهشون میگه که سیلا بچه شو از دست داد و همه گریه میکنن و بهم میریزن. ماهر به مادرش زنگ میزنه و میگه برای کارهای بازجویی میرم آنکارا وقتی درباره جان افزا دختر پری میپرسه بهش میگه که اصلا دختر پری وجود نداره و قطع میکنه. فردای آن روز ماهر رسیده به آنکارا و رفته به هتل سپس میره به اداره پلیس و اونجا اسلحه و نشان پلیس بودنشو بهش پس میدن و میگه به جمع ما دوباره خوش اومدی. سلیم برای جان افزا وسایلی برای ازدواج خریده و میبرن به اتاقش که او فقط حرص میخوره و به خاطر وضعیتی که توشه اصلا حال خوبی نداره و نمیتونه چیزی بخوره….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی داستان یک شب

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا