خلاصه داستان قسمت ۳۲ سریال ترکی داستان یک شب + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد خلاصه داستان قسمت ۳۲ سریال ترکی داستان یک شب می باشید همراه ما باشید. سریال ترکی داستان یک شب یکی از مجموعه‌های تلویزیونی ترکی است که بخاطر بازیگران خود بسیار مورد توجه قرار گرفت. سریال ترکی داستان یک شب (Bir Gece Masalı) به کارگردانی امره کاباکوشاک (Emre Kabakuşak) و نویسندگی سلدا آکین (Selda Akin)، ادا تزجان (Eda Tezcan) و جیهان چالیسکانتورک (Cihan Çaliskantürk) در سال ۲۰۲۴ ساخته شد. بوراک دنیز و سو بورجو یازجی کوشکون بازیگران اصلی این اثر هستند.

قسمت ۳۲ سریال ترکی داستان یک شب

سودا وقتی به عمارت برمیگرده میبینه دارن تو کوچه شیرینی پخش میکنن که سودا از عفت میپرسه برای داداشم خیرات میدی؟ او میگه نه واسه ماهره نذر کرده بودم که اگه برگشت و از اون دختر جدا شد شیرینی پخش کنم سودا حرص میخوره و میره داخل. جان افزا و ماهر رفتن برای عقد و سپس از اونجا میرن سر خاک پدر ماهر. اونجا ماهر با پدرش درد و دل میکنه و میگه فکر نمیکردم اینجوری مراسم عقدم برگزار بشه بدون هیچ کس تنهایی! فکر میکردم بعد از عقد یکم حالم بهتر بشه ولی هنوز تو دلم آشوبه! میشه بازم بیای تو خوابم؟ من سر قولم بودم از این به بعدم هستم و به تمام قول هایی که بهت دادم عمل میکنم. آنها به خانه برمیگردن که اونجا جان افزا تو اتاق ماهر میمونه ماهر وقتی میبینه نمیره مجبور میشه روی زمین بخوابه و به جان افزا که مدام میگه میشه به حرفام گوش کنی اعتنایی نمیکنه و میخوابه. مادر ماویچ با سارا رفتن به خانه پیش عزرا و از دیدن همدیگه حسابی خوشحالن.

آنها در حال حرف زدنن که در خانه زده میشه آنها میترسن که کورشاد میگه نترسین اون سلیم عوضی تو بیمارستانه نمیتونه بیاد مادر ماویچ میره درو باز کنه که با دیدن پسرش ساواش از خوشحالی گریه و بغلش میکنه. تو عمارت میفهمن که ماهر با جان افزا رفتن به خونه ثریا تو دنیزلی که عفت بهم میریزه و حالش بد میشه. ماهر و جان افزا صبح به سمت استانبول راهی میشن تو تمام مسیر ماهر به جان افزا بی محلی میکنه و دیگه مثل قبل باهاش رفتار نمیکنه. عفت وقتی میفهمه که ماهر با جان افزا دارن میان اونجا میگه اون دخترو راه نمیدم! ماهر هم اصرار کنه اونم راه نمیدم! عاصف میگه کیو ار خونه کی داری  بیرون میکنی؟ اونجا همه متوجه میشن که عاصف خونه را به اسم ماهر زده و شوکه میشن. ماهر رفته به بیمارستان به دیدن سلیم و بیدارش میکنه و سند ازدواجشونو بهش نشون میده و میگه گفتم شاید باور نکنی با چشمای خودت بیارم ببینی دیگه زن منه رسما اگه یکبار دیگه نزدیکش بشی اول اون دستت که سالمه بعد پاهاتو میشکنم میدونی که عمل میکنم!….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی داستان یک شب

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا