خلاصه داستان قسمت ۳۶ سریال ترکی مروارید سیاه + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد خلاصه داستان قسمت ۳۶ سریال ترکی مروارید سیاه می باشید همراه ما باشید. سریال ترکی مروارید سیاه (Siyah İnci) به کارگردانی بنال طیری در سال ۲۰۱۷ برای شبکه استار تی وی ترکیه ساخته شد. فیلمنامه این اثر توسط یکتا تورون نوشته شده و در ژانر درام و عاشقانه قرار دارد. سریال داستان عشق پرشور هازال، با بازی هانده ارچل، و کنعان، با بازی تولگاهان ساییشمان را روایت می کند. بازیگران این سریال عبارتنداز؛ هانده ارچل Hande Erçel، تولگاهان سایسمان Tolgahan Sayisman، برک هاکمان Berk Hakman و….
قسمت ۳۶ سریال ترکی مروارید سیاه
سینان و دافنه وقتی میفهمن که ویلارو فروختن جا میخورن و گلگی میکنن که چرا همچین کاری کردین؟ و با وورال دعوا میکنه که جانان میاد و میگه که منم خبر داشتم حتما صلاح میدونستم سینان از اینکه او فقط در جریان نبوده ناراحت میشه و وقتی جانان میگه ایرماک و کنعان به زودی عقد میکنن گفتم بدونین تا ماجرایی درست نکنین سینان میگه چرا به من میگی؟ من که آدم نیستم تو این خانواده و میره. وورال به جانان پوزخند میزنه و میگه تبریک میگم نقش مادر فداکارو خوب بازی کردی! او میگه مجبور بودم که بچه هان به جون هم نیوفتن! سپس بعد از کمی بحث کردن میرن اتاق هاشون. خلیل حسابی مست کرده و میره پیش ابرو و تو اون حال میگه که غزال دختر خودش نیست ابرو جا میخوره و میگه پس دختر کیه؟ اما همان موقع خلیل دیگه به خواب میره و بیهوش میشه.
موقع خواب غزال طبق گفته ژاله میره یواشکی کلید ویلای چشمه را از تو اتاق کار وورال برمیداره و فردای آن روز میره دم در خانه ژاله و بهش میگه چیزی که میخواستیو پیدا کردم و بهش میده. او میگه ولی میدونی که کار خیلی سختیه! ژاله میگه چاره دیگه ای هم ندارم باید برم تا یه مدرکی سرنخی چیزی پیدا کنم. وورال به غزال شک کرده که پرینت خطشو میگیره و میبینه که هم با کنعان و به شماره دیگه این اواخر زیاد صحبت کرده که عصبی میشه و وقتی میفهمه اون خط متعلق به ژاله ست میترسه و به قنبر میگه آدرس خونه شو گیر بیار برو بیارش اینجا! کنعان رفته خونه ژاله که با دیدن غزال جا میخوره آنها باهم بحث میکنن که اونجا چیکار میکنن و در آخر وقتی میفهمن هدفشون یکیه تصمیم میگیرن که باهمدیگه همکاری کنن ولی موقع رفتنش به ژاله میگه واسه غزال خیلی خطرناکه با وورال داره زندگی میکنه به من بگو از این به بعد هرکاری باشه من میکنم. عزیز از ملک اجازه میگیره تا به غزال بگه پدرشه چون اینجوری میتونه ازش محافظت کنه….
