ریشه شناسی اصطلاح طاق‌ شدن طاقت

«طاقتم تاب شد» و از تو نیامد خبری.

ـ آسمان «طاقتش تاب شد». گریست.

ـ بالاخره «طاقتش تاب شد» و ولم کرد.

ـ ذره‌ای از غم خود را که به سنگی گفتم/ «طاقتش تاب شد» و گفت به یک سنگ دگر

ریشه شناسی

«طاقت» و «تاب» دو واژۀ هم‌ معنی است؛ چنان‌که هم می‌توان گفت «طاقت دیدنش را ندارم» و هم می‌توان گفت «تاب دیدنش را ندارم». بنابراین، «تاب‌شدنِ طاقت» تعبیری است یکسره بی‌معنی و غلط. صورت صحیحِ این تعبیر، «طاق‌شدنِ طاقت» است.

اما «طاق‌ شدن طاقت» به چه معنی است؟

می‌ دانیم که وقتی کسی به هم می‌ریزد و نگران و پریشان می‌شود، درواقع طاقتش کم می‌شود یا طاقتش از بین می‌رود. برای اشاره به این دو حالت نیز دو واژۀ «کم‌ طاقت» و «بی‌طاقت» را ساخته‌اند. «طاق‌ شدنِ طاقت» به‌معنی «کم‌ شدن طاقت» است و این معنی در املای واژه بازتابیده است. به‌عبارت روشن‌تر، کوتاه‌شدۀ لفظ «طاقت»، «طاق» است و این ترفندی است که به‌وسیلۀ آن، معنیِ طاقتِ کم‌شده را در املای کلمه نشان داده‌اند.

محمد یوسفی

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا