وضعیت اقتصادی مردم در زمان اشکانیان چگونه بود؟

از چگونگی کشاورزی در دوره اشکانی بی‌خبریم. در میان نوشته‌های غربی تنها به نام چند میوه و فرآورده کشاورزی در دوره پارتی برمی‌خوریم که به غرب صادر می‌شده‌اند. از آن میان انغوزه که صمغی بدبود و رومیان آن را به بهای زیادی از ایران وارد می‌کردند. خود ایرانیان از آنغوزه (انگدان) در آشپزی برای خوش چاشنی کردن غذا استفاده می‌کردند.

اپیکیوس در کتاب آشپزی رومیان به انغوزه اشاره می‌کند که در کنار فلفل، سداب، پیاز و آلوی بی هسته یکی از چاشنی‌های خوراک بزغاله یا بره به شیوه پارتی (تاس کباب؟) و خوراک دیگری به نام جوجه پارتی بوده است. به نوشته استرابن از آنغوزه، که در پیرامون بلخ به فراوانی می‌روید، برای هضم بهتر گوشت استفاده می‌شده است.

یکی از محصولات عمده کشاورزی گیاهان دارویی بود. ریواس هم برای مصرف دارویی از ایران به یونان و روم می‌رفت و نامه‌ای غربی آن برگرفته از نامی ایرانی است . همچنین پسته در سدۀ یکم میلادی از ایران و از طریق آسیای مقدم به ایتالیا راه یافت و در آنجا نیز کاشته شد. پسته در اروپا و غرب، در هر زبانی با اندکی دگرگونی نام ایرانی خود را حفظ کرده است. به گزارش پلینی یونانیان بهترین نوع گردو را persicum می‌نامیدند، که رومیان کشت آن را در سراسر اروپا معمول کردند

همچنین میوه خشک‌شده ایران بازار خوبی داشت. هلو و زردآلو را که خود از چین به ایران راه‌یافته‌اند نخست توسط یونانیان به اروپا برده شد و سپس رومیان این دو میوه را در اروپا رواج دادند. پلینی هلو را گران‌ترین میوه ایتالیا می‌نامد و می‌نویسد، دیری نگذشت که ایتالیایی‌ها با پیوند زدن هلو به درختان دیگر انواع گوناگونی از آن را پدید آوردند. نام هلو در غرب با اندک تفاوت‌هایی در زبانهای گوناگون از ریشه «پارسی »گرفته‌شده است. در مقابل، همان‌گونه که از نام پیداست، فندق باید از پونت در آسیای صغیر به ایران راه‌یافته باشد. با قید احتیاط بعید نیست که برخلاف نظر مینورسکی ایرانیان فندق را نخست پونتیک نامیده بوده باشند.

 

بازرگانی و اقتصاد در دوره اشکانی

درباره بازرگانی، به‌ویژه مبادلات بازرگانی برون‌مرزی می‌توانیم به آگاهی‌هایی دست بیابیم. پیداست که در این دوره با پیدایش امپراتوری جهانی روم، که به ناگهان در قاره آسیا و اروپا را به‌مراتب بیشتر از روزگار یونانیان برای یکدیگر مطرح کرد، بازرگانی ایران نیز که حلقه رابط دو قاره بود دچار تحولی ناگهانی شد.

بااینکه به سبب ارزان‌تر و آسان‌تر بودن دادوستد دریایی بیشترین سهم تجارت رومیان دریانورد با عربستان، ایران، هندوستان و شرق دور از راه دریا بود، به بازرگانان ایران نیز، که واسطه‌های اصلی ترانزیت کالا میان شرق و غرب بودند، تکاپو و جنب‌وجوش تازه‌ای بخشید. اکنون در کنار جاده ابریشم که چین را از طریق ایران، بین‌النهرین به سوریه می‌پیوست، دریا نیز به میدان بزرگی برای بازرگانی تبدیل‌شده بود، که باراندازهای ساحلی ویژه خود را می‌طلبید و نخستین بار بود که راهه‌ای دریایی و زمینی با پوشاندن ضعف‌های یکدیگر به تجارت جهانی رونق تازه‌ای می‌بخشیدند.

جنگ‌های همیشگی ایران و روم می‌توانست به رونق تجارت، که درنهایت نیازمند انتقال کالا به خشکی و مخصوصاً سوریه بود، آسیبی تعیین‌کننده بزند. به‌ویژه اینکه سوریه همواره خط مقدم جبهه بود. اما ظاهراً هر دو قدرت اشکانی و رومی با تشخیص منافع خود کوشش می‌کرده‌اند تا دست بازرگانان را در تجارت بدون مزاحمت مخصوصاً در پالمیرا باز بگذارند.

گزارشی از هرودیان نمونه جالب‌توجهی از این کوشش‌ها را به روشنایی می‌کشاند: هنگامی‌که کاراکالا امپراتور روم برای فریب دادن اردوان پنجم حدود سال ۲۱۲ میلادی هیئتی را با نامه‌ای چاپلوسانه برای خواستگاری از دختر او به تیسفون می‌فرستد، در نامه خود، پس از اشاره به اینکه دو امپراتور در صورت دوستی با یکدیگر می‌توانند با سپاهیان نیرومند خود جهان را میان خود تقسیم کنند، یادآوری می‌کند که آنگاه ایرانیان می‌توانند ادویه محصول ایران و لباس‌های بی‌نظیر خود را و رومیان فلزات و دستاوردهای زیبای خود را بدون مشکلات موجود به کشورهای یکدیگر صادر کنند و دیگر نیازی نخواهد بود که این کالاها به میزان کم و به‌صورت قاچاق ردوبدل شوند.

در گزارش سیاسی فرمانروایی اردوان پنجم با نقشه شوم و خونین کاراکالا از زبان خود رومیان آشنا شدیم. در اینجا این واقعیت تعیین‌کننده است که کاراکالا در حالی که غرق در دروغ بود، برای جلب رضایت و محبت اردوان پنجم از نیرنگ بهبود دادوستد میان دو امپراتوری سخن به میان می‌آورد.

اگر ما در اینجا پالمیرا در سوریه را مهم‌ترین مرکز تجاری دوره اشکانی می‌نامیم به این معنا نیست که در درون ایران خبری نبوده است، بلکه از آن روی است که منابع اندک ما درباره درون ایران ساکت هستند. وگرنه عبور پرتکاپوی جاده ابریشم، با باراندازها و بازرگانی‌های مهم خود، از ایران می‌تواند صدها رویداد تجاری بزرگ را در خود نهفته داشته باشد.

از قدیم باستانی غرب سوریه و فلسطین در انتهای غربی جاده ابریشم و آغاز راههای دریایی به ساحل تجارت معروف است. پالمیرایی ها در مراکز تجاری اشکانی مانند سلوکیه، بابل، بلاشگرد و خاراکس (آبادان) بنگاه‌ها و کارگاه‌های خود را داشتند. دوره آرامشی که در زمان هادریان و آنتونینوس و بلاش دوم و سوم میان ایران و روم برقرار بود در شکوفایی بازرگانی میان دو قدرت بسیار کارساز بود. حتی زمانی که آنتونینوس پی برد که بلاش سوم آهنگ جنگ با روم را دارد، ضمن نامه‌ای که به او نوشت به زبان‌های جنگ اشاره کرد و او را از آغاز جنگ بر حذر داشت. ناگفته پیداست که زیان بزرگ جنگ و آشفتگی شهرهای مرزی متوجه تجارت دو طرف می‌شد.

از این دوره آرامش نبشته های کاروانی فراوانی برجای‌مانده‌اند که حکایت از شکوفایی بازرگانی در دوره اشکانی و پیوندهای مراکز مهم بازرگانی تا بحرین و دورتر تا دلتای رود سند می‌کنند. در نبشته ای از سال ۱۳۸ میلادی مردی پرسفر از پالمیرا چنین ستوده شده است:

«… کسی که هرماه داوطلبانه با بازرگانانی که در خاراکس بودند همکاری کرده است و با آنان در تماس بوده است و از حضور شخصی و همچنین سرمایه‌گذاری سرباز نزده است و کسی که به میل خود نزد ارد شاه الیمائیس به سفارت رفته است…»

رومی‌ها از هندوستان ادویه (به‌ویژه فلفل)، چاشنی‌های گوناگون، عطر، سنگ‌های قیمتی و مروارید می‌خریدند، خود پارچه‌های کتان، ظرف‌های نقره، طلا و شراب به آنجا صادر می‌کردند. همچنین هندوستان ایستگاه تجارت با چین بود، که بیشتر مربوط می‌شد به ابریشم مشهور چینی. البته ابریشم چین معمولاً از طریق ایران به غرب راه می‌یافت. اشکانیان علاوه بر ابریشم خریدار فولاد چینی، زردآلو و هلو بودند. در مقابل میوه‌ای ایرانی مانند انار، انگور و همچنین اسب معروف نیسایی به شرق می‌رفت، که در آنجا به اسب‌های آسمانی شهرت داشتند.

به نوشته تاریخ طبیعی پلینی دانشمند رومی معاصر نیمه‌های فرمانروایی اشکانیان، قالیچه‌های ایرانی کاخ‌های رومی را می‌آراستند. او همچنین می‌نویسد صمغ، کتیرا و جگن ایران به روم صادر می‌شد. درست مانند امروز! پلینی در کتاب ۳۴ کتاب خود اشکانیان را دومین تولیدکننده آهن در جهان می‌نامد، اما تردیدی نیست که او ایران را با چین اشتباه کرده است.چرم پارتی نیز از شهرت زیادی برخوردار بود و امپراتوران رومی چکمه‌های ساق بلند سرخ‌رنگ پارتی می‌پوشیدند.

شاخه غربی جاده ابریشم از رخج آغاز می‌شد و از طریق سیستان، هرات، مرو، نیسا، اسک (اشک، عشق آباد)، هیرکانی (پیرامون استرآباد)، شهر صددروازه (پیرامون قومس)، دربندهای خزر، اکباتان (همدان)، ری، بیستون و کوه‌های زاگرس، بلاشگرد، تیسفون و سلوکیه به آنتیوخ (انطاکیه) در کرانه شمال شرقی مدیترانه منتهی می‌شد. از روزگارآن‌کهن جاده‌ای هم مستقیم دامغان را به هرات می‌پیوست. جاده معمول ابریشم از مرو و از طریق افراسیاب (سمرقند) به شرق می‌رفت.

با اشاره ایی از فیلوستراتوس، نویسنده یونانی معاصر با دوره پایانی دودمان اشکانی، می‌دانیم که کالاهای وارداتی و صادراتی در دفترهای مرزی (گمرک خانه‌ها) به ثبت می‌رسیدند. همچنین دروازه بان های شهرهای بزرگ با هشیاری ورود و خروج اتباع بیگانه را ثبت می‌کردند و درباره حال و هوای آن‌ها گزارش می‌دادند.

 

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا