خلاصه داستان قسمت ۳۶ سریال ترکی با ملنیجرم تماس بگیر + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۳۶ سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر را می توانید مطالعه کنید. با ما همراه باشید. این سریال به کارگردانی علی بیلگین، امیدها و ناامیدیها، جنگها و تلاشهای کارکنان صنعت سینما را به تصویر میکشد. سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر (Menajerimi Ara) در ژانر درام و کمدی محصول سال ۲۰۲۰ برگرفته از سریال فرانسوی Dix Pour cent به سفارش کانال Star Tv میباشد.َ
قسمت ۳۶ سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر
دجله در حال رفتن به آژانس است که امیر بهش پیام میده تا ببینه بیاد آژانس که دجله میپرسه مگه کاری داری آژانس که امیر بهش میگه برای تو یه بهانه پیدا میکنم، اینجوری نمیشه باید یه روز به بهانه تولد من یه روز به بهانه تولد تو یه روز دوباره به یه بهونه دیگه بریم بیرون، دجله میگه بهانه تولد منو از دست دادی چون دیروز بود. امیر همون موقع با دجله تماس تصویری میگیره و گلگی میکنه که چرا نگفته. کراج ذهنش درگیر شده که چرا دجله ازش مخفی کرده و به برن شک میکنه، مایدا متوجه برن میشه که حالش خوب نیست، برن میگه که از باریش جدا شدم همان موقع متوجه میشه که کراج داره میاد و میگه بعدا درباره اش حرف میزنیم و میره سر فیلمبرداری. کراج وقتی دجله را تو آژانس میبینه صداش میکنه و ازش میپرسه که چرا بهم دروغ گفتی که دوربینا خراب بود؟ من دیروز کاملا تصادفی اونجا بودم و فهمیدم که دوربینا درست بوده.
دجله میگه آخه چندنفر اونجا بودن که لپ تاپ داشتن متوجه نشدم کدومشون بود. کراج نگاهش میکنه و میگه تو میدونی کی بوده نمیگی که لو نداده باشی، من میدونم کی بوده و ازت میخوام هیچ کاری نکنی این موضوع را بسپار به من باشه؟ به کراج زنگ میزنن و میگن که برای برنامه شب میخوایم از باریش و برن و امیر دعوت کنیم که از آژانس شما بیان. کراج به فریس خبر میده، اولش فریس میگه چرا انقد دیر بهمون خبر دادن که کراج میگه یادشون رفته حالا هم که گفتن زشته نرن باید جور کنیم هرجور شده که فریس میگه آره درستش میکنم. اول فریس به باریش زنگ میزنه و میگه شب به برنامه دعوت شدی تو و برن و امیر که باریش با شنیدن اسم امیر میگه اونا برن من نمیرم، فریس باهاش حرف میزنه و راضیش میکنه و میگه نباید بحث های شخصیتونو با کاری قاطی کنی، باریش بهانه برن را میاره که فریس میگه میدونم شنیدم که از هم جدا شدین ولی دلیل نمیشه که نرین و در آخر باریش راضی میشه.
فریس به امیر زنگ میزنه و او هم با شنیدن اسم باریش میخواد بهانه بیاره که فریس نمیزاره و میگه شب به برنامه باید بری عذر و بهانه ای هم قبول نیست. جولیده میاد و به دجله یه دسته گل میده و میگه واسه تو اومده، گولین و امراه میگن کی واست فرستاده؟ دجله پیام را میخونه که امیر نوشته نگران نباش واسه فریس خانمم فرستادم به خاطر کار تبلیغاتی تشکر کردم راستی تولدت مبارک. دجله میگه امیر فرستاده تشکر کرده واسه کار جدیدش مثل اینکه واسه فریس خانمم فرستاده که جولیده میگه آره بردم واسش. امراه میگه خدا بده شانس، گولین میگه نمیدونم کجا راه اشتباه رفتم که بعد از این همه سال کار کردن یه تشکر خشک و خالی هم ازم نکردن بعد تو اول باریش بعد امیر واست گل میفرسته خیلی عجیبه و میره. مدیر برنامه ها باهم جلسه میزارن و از هم میپرسن که کسی فهمید مدیر برنامه پینار کی شده؟ که همشون میگن هنوز نفهمیدیم. کراج میگه که ابراهیم تاتلیس از برن و باریش و امیر به برنامه اش دعوت کرده واسه شب.
دجله خبر میده که اجه یه خبر گذاشته درباره سریالی که قرار بود امیر باری کنه و گفته به تاخیر افتاده، فریس میگه حتما دروغه چون به ما چیزی نگفتن. فریس به کارگردان زنگ میزنه و متوجه میشه که حقیقت داشته که فیلمبرداری به تاخیر افتاده. فریس وقتی به امیر این خبر را میدهد امیر عصبی میشه و میگه این کارو دوست داشتم چرا بهمون نگفتن؟ فریس دلداریش میده و میگه پروژه لغو نشده فقط افتاده عقب، بهش فکر نکن کارهای زیادی هستش که شاید از اونا هم خوشت اومد، در اخر بهش میگه که خودتو ناراحت نکن من قطع کمیکنم بعدا زنگ میزنم درباره اش باهم حرف میزنیم. اجه تو کافه سرکان را میبینه و جا میخوره. باهاش حرف میزنه و بهش میگه دارم دیوونه میشم از اینکه نمیدونم مدیر برنامه جدید پینار کیه، تو میدونی؟ سرکان قراردادی که با پینار بسته را به خاطر می اورد ولی چیزی از این ماجرا به اجه نمیگه فقط بهش میگه منم نمیدونم فکر میکردم با آژانس اگو شروع به کار میکنه ولی الان نمیدونم دیگه، اجه میگه مطمئنی سرکان؟
چیزیو که از من پنهان نمیکنی؟ سرکان میگه شاید، نمیدونم. گولین و امراه با دجله و فریس و بکیر جمع شدن تا آمار هفتگی سریال را ببینند که سریال قصه پریا رتبه چندم شده؟ که بعد از اعلام نتایج میبینن رتبه پنجم شده و حال همگی گرفته میشه. باریش با دیدن نتایج حالش گرفته میشه و به صفحه مجازی دجله میره و با دیدن عکساش تمام خاطراتش را از همان روز اول مرور میکنه و لبخند میزنه یاد تمام کارهاش و رفتارای غیر عادیش و در آخر حرفی که برادرش بهش زد و فهمید که عاشقش شده. باریش به سمت برن میره و بهش میگه نتایج دیدی؟ برن میگه خودت چی فکر میکنی؟ میخواد بره تو کاروان که باریش میگه یه سوال فقط پرسیدم برن میگه پس سوالیو که جوابشو میدونی نپرس. باریش حالش گرفته ست که دجله باهاش تماس تصویری میگیره و باریش خوشحال میشه و میگه چه خوب شد که زنگ زدی میخواستم بهت زنگ بزنم، برن از دور باریش را میبینه و میفهمه که داره با دجله حرف میزنه و حرص میخوره.
دجله باریش را دلداری میده و میگه ناراحت نباش اعصاب خودتو خورد نکن خیلی امار تغییر نکرده به خودت مسلط باش که این هفته بترکونی، من کار دارم باید زود برم بعدا میبینمت که باریش میگه خوشحال شدم زنگ زدی و خداحافظی میکنه. برن میره یه گوشه میشینه که سرکان او را میبینه و میره پیشش و میگه چرا انقد ناراحتی؟ اول خودشونو معرفی میکنن و سرکان میگه حتما به خاطر یه دختر دیگه ست آره؟ تو این مواقع یا یه رقیب تو کاره یا تو زندگی شخصی، برن تایید میکنه. سرکان میگه بوسه؟ برن میگه نه دجله ارتم، سرکان میگه نمیشناسمش، برن میگه دستیار فریس خانمه از وقتی اومده همه چیز بهم ریخته، سرکان میگه پس چرا هنوز تو آژانس کار میکنه؟ برن ساکت میشه.