خلاصه داستان قسمت ۶۲ از فصل پنجم سریال ترکی سیب ممنوعه

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۶۲ از فصل پنجم سریال ترکی سیب ممنوعه را مطالعه می فرمایید. با ما همراه باشید. فصل پنجم این سریال پر طرفدار از شبکه جم سریز در ساعت ۱۱ و از شبکه جم تی‌وی روز های شنبه، دوشنبه و چهارشنبه ساعت ۸ شب پخش می شود. «سیب ممنوعه» مجموعه‌ای عاشقانه – درام است که نمایش بی نظیری از تمایلات، احساسات و دروغ‌ها را دارد. سریال ترکی سیب ممنوعه با بازی بازیگران مطرح ترکیه ای  چون ادا اجه ، شوال سام ، طلعت بولوت ، نسرین جواد زاده و… این روزها از شبکه جم سریز و جم تی وی در حال پخش است.

قسمت ۶۲ از فصل پنجم سریال ترکی سیب ممنوعه
قسمت ۶۲ از فصل پنجم سریال ترکی سیب ممنوعه

قسمت ۶۲ از فصل پنجم سریال ترکی سیب ممنوعه

چاتای به مدرسه هالیت جان می رسد و او را تحویل میگیره از مدیر سپس مدیر مدرسه بهش میگه که اول به ییلدیز خانم زنگ زدیم اما هرچی تماس گرفتیم پاسخ ندادن دیگه مجبور شدیم به شما زنگ بزنیم. چاتای تشکر میکنه و وقتی از مدرسه بیرون میاد به ییلدیز تماس میگیره و بهش ماجرارو میگه که چرا حواسش به هالیت جان نیست سپس میگه بهتره به جای اینکه با شوهر جدیدت سرگرم باشی به بچمون هم یعنی هالیت جان رسیدگی کنی و حواست بهش باشه! ییلدیز بعد از قطع تماس از حرف های چاتای حسابی حرس خورده و عصبانی می شود. در خانه جانر و اندر با هم دیگه صحبت می‌کنند درباره جنک. جانر از اندر میپرسه که میخوای چیکار کنی؟ واسش چه کاری پیدا می کنی؟ اندر بهش میگه تصمیمی ندارم که براش کاری انجام بدم چون اصلا به دردم نمیخوره سپس حاضر میشه و میگه قبل از اینکه برم شرکت می خوام برم به برنامه زنده تلویزیونی. دوعان در شرکت به هاندان زنگ میزنه و بهش میگه کارش داره پیشش به شرکت بره.

هاندان به طرف شرکت میره اما متوجه میشه که اندر در یک برنامه تلویزیونی به صورت زنده مهمان است تا درباره جوانسازی پوست صحبت کنه به خاطر همین قبل از اینکه به اتاق دوعان بره به یک اتاق دیگه میره و تلویزیونو روشن می کنه و متوجه میشه که اندر داره درباره یوگای صورت و ورزش صورت صحبت میکنه که چقدر برای جوانی و جلوگیری از پیری صورت موثره. هاندان فکری به سرش میزنه تا تلافیه کاری که با او کرده و به ییلدیز گفته که مال و اموالی نداره را به سرش بیاورد به خاطر همین به اون برنامه تلویزیونی زنگ میزنه و تو برنامه به همه میگه که اندر جراحی پلاستیک انجام داده و تمام صورتش عمله و خودش اصلاً به یوگا و ورزش صورت اهمیت نمیده و انجام نمیده. اندر که میبینه در برنامه زنده حسابی آبرویش رفته و ضایع شده نمیدونه باید چیکار کنه و فقط اشاره میکنه که تلفنو قطع کنن. هاندان از اینکه حال اندر را حسابی گرفته خوشحال میشه و به اصطلاح جگرش حال میاد. هاندان به اتاق دوعان میره تا ببینه باهاش چیکار داشته.

او درباره رفتارش دد شب گذشته سر میز شام باهاش دعوا و بحث میکنه و بهش هشدار میده که با ییلدیز کاری نداشته باشه وگرنه با اون طرفه. بعد از رفتن هاندان به چتین میگه تا درباره اسما و بدهی که داشته تحقیق کنه تا ببینه بدهی اسما واقعاً برای قمار بوده یا چیز دیگه ای هستش سپس به چتین میگه من درباره این موضوع جلوی ییلدیز چیزی نگفتم و واکنشی نشون ندادم اما بلاخره من باید بفهمم که دارن چیکار میکنن و حواسم بهشون باشه. هاندان به اندر زنگ میزنه تا باهاش صحبت کنه اندر از کاری که کرده گلگی میکنه و میگه اون حرفایی که تو برنامه زنده زدی همه اش مسخره و پوچه و فقط تو اینکار را از قصد کردی که منو تخریب کنی! هاندان به اندر میگه که بدتر از کاری که تو کردی نبوده و او را سرزنش میکنه که حسابی درباره اش تحقیق کرده و درباره پولدار نبودنش با ییلدیز صحبت کرده و بهش میفهمونه که این تلافی کاری بوده که سرش آورده سپس ادامه میده و میگه تو باید بدونی که با من نمیتونی در بیفتی اندر میخنده.

دوعان خانواده دوستش را به خانه اش دعوت میکند و قبل از آمدن آنها به اتاق کومرو میره و به دروغ بهش میگه که من درباره اکین تحقیق کردم و فهمیدم که با دوست دختر قبلیش به بلژیک رفتن. او با شنیدن این حرف حسابی عصبانی میشه. مهمان ها از راه میرسند و ییلدیز تمام تلاششو میکنه تا پسر دوست دوعان را با کومرو نزدیک کنه و آنها از همدیگه خوششون بیاد. کومرو از کارها و رفتارهای ییلدیز متوجه قصد و نیت او میشه به خاطر همین عصبانی میشه و یکدفعه وسط مراسم از قصد و نیتی که ییلدیز داره بلند به همه میگه سپس ادامه میده که اینا این مهمونیو ترتیب دادند تا منو شوهر بدن پسر دوست دوعان جا میخوره و بهشون میگه که همچین چیزی اصلاً نمیشه چون من یه نفر دیگه را دوست دارم. فردای آن روز هاندان پیش کومر میره و بهش میگه من می خوام به زودی از اینجا برم نظرت چیه یه مهمونی به حالت گودبای پارتی بگیریم؟

سپس تصمیم می‌گیرد که اون مهمونی را تو خونه دوعان برگزار کنه. هاندان و کومرو مهمان ها را دعوت می کنند و از طرفی به ازگی و بقیه خبر می دهند تا به فکر تدارکات باشند. مهمونی هاندان برگزار میشه و همه به اون مهمونی میان همگی در حال رقص و پایکوبی هستند که دوعان از دخترش میخواد تا با همدیگه برقصد آنها در حال رقصیدن هستند که یک دفعه اکین وارد مجلس میشه و دوعان و کومرو از دیدن او حسابی جا می خورند و با حالتی متعجب به او نگاه می‌کنند. اکین جلو میره و دست کومرو را می بوسد و پوزخندی به دوعان میزنه و با کنایه و طعنه بهش میگه چرا اینجوری منو نگاه می کنی دوعان خوان؟ نکنه روح دیدین ….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان فصل پنجم قسمت اول تا آخر سریال ترکی سیب ممنوعه

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا