خلاصه داستان قسمت ۷ سریال ترکی معجزه صد ساله + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۷ سریال ترکی معجزه صد ساله را مطالعه می فرمایید. با ما همراه باشید. سریال ترکی معجزه صد ساله ( Yuz Yillik Mucize ) که صد سال معجزه نیز نامیده می‌شود، به کارگردانی هیلال سارال و نویسندگی نوران اورن شیت، اکین آکچای، لیلا اوسلو اوتر، پلدا الحسینی در ژانری درام‌ و رمانتیک ساخته شده است. بیرکان سوکولو و ابرو شاهین نقش های اول این سریال را برعهده دارن. این سریال روزهای فرد ساعت ۲۰:۰۰ از شبکه جم تیوی و یه ساعت بعد از شبکه جم تیوی پلاس پخش می شود.

قسمت ۷ سریال ترکی معجزه صد ساله
قسمت ۷ سریال ترکی معجزه صد ساله

قسمت ۷ سریال ترکی معجزه صد ساله

هاریکا وقتی جم درباره عروسی حرف میزنه خودشو عقب میکشه و ازش زمان میخواد جم میگه چرا؟ هاریکا با کمی مکس کردن بهش میگه من یه نفرو بوسیدم. جم شوکه میشه و میگه چی؟ هاریکا با گریه میگه یکدفعه ای شد اصلا نفهمیدم چیشد! میدونم الان حق داری ازم دست بکشی حتی نخوای دیگه منو ببخشی چون من اگه جای تو بودم همین کارو میکردم ولی الان ذهنم بهم ریخته نمیتونم الان به ازدواج فکر کنم جم ازش میپرسه او کی بوده؟ هاریکا جواب نمیده که جم با عصبانیت ازش میخواد بگه کی بودی؟ اون مرده کمال بوده آره؟ میدونستم آخر گولت میزنه! هاریکا میگه به اون ربطی نداره دارم میگم من بوسیدمش اون کاری نکرد! جم بهش میگه فعلا درباره این موضوع به کسی چیزی نگو بین خودمون باشه اینجا هم هرچقدر خواستی بمون استفاده کن ازش عروسمو میندازیم عقب ببینیم چی میشه و از اونجا میره. بعد از چند دقیقه هاریکا سر قرار با کمال میره و باهمدیگه حرف میزنن، کمال موضوعو میکشونه سمت ثریا عمه اش و درباره اون حرف میزنن.

هاریکا میگه انقدر شوهرشو دوست داشته که وقتی گذاشته رفته دیگه اون ازدواج نکرده حتی تا همین امروز صبح کسی اسمشو نمیدونست! آنها بعد از کمی حرف زدن ساجده به هاریکا زنگ میزنه و خبر میده که مادربزرگش از خونه گذاشته رفته و هرجای تو خونه را میگردن پیداش نمیشه! هاریکا استرس میگیره و سریع به کمال میگه.  میخواد بره دنبال مادربزرگش بگرده که کمال میگه منم میام. مادربزرگش به طرف میدان تقسیم نرفته و اونجا با گروه های موسیقی خیابانی میرقصه مردم ازشون فیلم میگیرن و کمال که به تورگوت سپرده بوده تا اونم بگرده دنبال مادربزرگ هاریکا تو فضای مجازی فیلمی ازش میبینه و متوجه میشه که او میدان تقسیمه او به کمال پیام میده که پیداش کرده داره میره پیشش. ثریا تو خونه وقتی میفهمه که بهش خبر ندادن که مادرش گم شده عصبی میشه او سریعا به هاریکا زنگ میزنه که او بهش میگه من با آقا کمالم داریم میگردیم ثریا جا میخوره که چرا با جم نیست! هاریکا بهش میگه توضیح میده بعدا سپس کمال به هاریکا میگه تورگوت پیداش کرده و میبرتش به طرف کافه ای که تورگوت با مادربزرگ رفته.

وقتی میرسن کمال میگه من دیگه داخل نمیام خودت برو هاریکا ازش تشکر میکنه و به کافه میره که با دیدن مادربزرگش با نگرانی بغلش میکنه و میگه کجا رفتی تو؟ از نگرانی مردم! سپس ازش میپرسه که چجوری اومده اونجا مادربزرگ میگه نمیدونم یه آدم قد بلند و خوشتیپ بود سپس به تورگوت نگاه میکنه و میگه البته به پای شما نمیرسید سپس باهم میخندن و ادامه میده، بعدش بهم گفت به اشرف سلام برسون نمیدونم چرا همچین حرفی زد! تورگوت جا میخوره و کمی دور و برشو نگاه میکنه سپس از اونجا میره. هاریکا با مادربزرگش به طرف خانه میرن وقتی میرسن زرین قندشو چک میکنه و حرص میخوره که شیرینی زیاد خورده ثریا بهش میگه مامان دیگه تنهایی از این خونه بیرون نمیری باشه؟ حتما باید با یکی بری! جم به خانه شان میره که مادر و پدرش میگن لیست مهمان هارو نوشتن خودش یه چک کنه ببینه کسی از قلم افتاده یا نه جم میگه که قراره عقب بندازیم هوا کمی گرمتر بسه اما اونا مخالفت میکنن و میگن که ما به همه خبر دادیم سپس بهش میگن که فرداشب خونه ثریا خانم دعوتیم اونجا درباره اش حرف میزنیم….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی معجزه صدساله

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا