خلاصه داستان قسمت ۱۴ سریال نیکان از شبکه سه سیما + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۱۴ سریال نیکان را مطالعه می کنید. با ما همراه باشید. سریال نیکان ملودرامی اجتماعی در ۳۰ قسمت به کارگردانی علی سراهنگ و تهیهکنندگی کامران مجیدی محصول جدید مرکز سیمافیلم است که از ۱۲ خرداد ماه پخش خودش را از شبکه سه سیما آغاز کرده است. این سریال هر شب ساعت ۲۰:۳۰ بروی آنتن شبکه سه می رود و تکرار آن ۰۰:۰۰ بامداد، ۰۹:۳۰ صبح و ۱۴:۱۰ ظهر می باشد.
خلاصه داستان قسمت ۱۴ سریال نیکان
نیکان آماده شده تا به مدرسه و از آنجا به سرکار بره مامان پری او را از زیر قرآن رد میکنه و بهش میگه دلم راضی نمیشه من تو خونه بشینم تو بری کار کنی! نیکان بهش میگه غصه نخور من عاشق کار کردنم. بعد از خداحافظی میره او به همراه حدیث و حسام که به دنبالش اومدن به مدرسه میرن. نیکان با مدیر مدرسه حرف میزنه تا از فردا به صورت غیر حضوری مدرسه بیاد تا بتونه کار کنه او اول مخالفت میکنه اما سپس قبول میکنه. نیکان به مزون مهرانفر میره و کارش را شروع میکند. نورا در خانه شان حالش بد میشه و سریعاً او را به بیمارستان می رسانند دکتر بهشون میگه عفونت کرده و باید سریعاً عمل بشه و پیوند کلیه انجام بشه. جهان به تراب زنگ میزنه و میگه بره سراغ ارژنگی و او را تعقیب کنه تراب بهش میگه این ماجرا بو داره برامون دردسر میشه! جهان بهش میگه کاری که بهت گفتم انجام بده از این به بعد هم به این شماره زنگ بزن و تلفنو قطع میکنه. نیکان به گفته آذر در حال دوختن منجوق به لباس هستش مهرانفر وقتی اورا در حال دوختن میبینه عصبی میشه و بهش میگه تو اینجا چیکار می کنی؟ چطور جرات کردی دست به لباس مشتری بزنی و ازش میخواد تا به طی زدنش ادامه بده.
ارژنگی به ملاقات سیما رفته و بهش میگه این دختر بچه وضعیتش وخیمه اگه بتونیم پول جور کنیم و بهشون بدیم درصد گرفتن رضایت بالا میاد ولی اگه اتفاقی براش بیفته این پرونده به جای خوبی کشیده نمیشه سیما بهش میگه پول پیش شرکت چی؟ ارژنگی بهش میگه شرکت پلمپ کاری نمیشه کرد و این پول در قبال جریمه داروهای تقلبی ناچیزه! سیما تو فکر میره سپس ارژنگی وقتی از ملاقات بیرون میاد لبخندی رضایتبخش میزنه و از اونجا میره که تراب تعقیبش میکنه و میبینه توی یک لوکیشن چیزی را به یه نفر دیگه میده. نیکان از آذر میخواد تا با مهرانفر حرف بزنه و بزار یه خورده زودتر بره اما به خاطر اتفاقی که تو مزون افتاد جرات نمیکنه و بهش میگه الان اصلا وقتش نیست مهرانفر نیکان را صدا میزنه و میگه به آذر بگو حقوق این یه هفته را پرداخت کنه بهت. نیکان فکر میکنه میخواد اخراجش کنه و ازش عذرخواهی میکنه و میگه دیگه تکرار نمیکنه اما مهرانفر میگه این یعنی اینکه از فردا میتونی به کارت ادامه بدی او خوشحال میشه. نیکان به مهد کودک کیان میره اما کیان به خاطر اینکه نتونست به نمایشش برسه باهاش قهره نیکان از دلش در میاره و با دستمزدش برای خونه خرید میکنه و با خوشحالی به خانه میره.
خانواده نورا در به در دنبال جور کردن پول هستند تا کلیه برای دخترشون جور کنند پدر نورا به پدر زنش میگه با یه وکیل حرف زدم و داره کاراشو میکنه تا پولشو از اون شرکت داروسازی بگیریم پدربزرگ نورا بهش میگه میدونی این پروسه چقدر زمان میبره؟ مگه نشنیدی دکتر چی گفت! یک روز هم برای این بچه یک روزه! سپس با کلافگی به بیرون از خونه میره. پرستار صدرا به مهرانفر زنگ میزنه و میگه براش یه کاری پیش اومده و دو ساعت نیستش مهرانفر به نیکان میگه این دو ساعت را بره پیش صدرا بمونه ولی بهش نگه که کی هستش. نیکان به اونجا میره صدرا ازش میخواد تا او را تنها بزاره اما نیکان میگه نمیتونم مادرتون ازم خواستن تا تنهاتون نزارم و پرده اتاقش را کنار میزند….