خلاصه داستان قسمت ۲۵ سریال نیکان از شبکه سه سیما + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۲۵ سریال نیکان را مطالعه می کنید. با ما همراه باشید. سریال نیکان ملودرامی اجتماعی در ۳۰ قسمت به کارگردانی علی سراهنگ و تهیهکنندگی کامران مجیدی محصول جدید مرکز سیمافیلم است که از ۱۲ خرداد ماه پخش خودش را از شبکه سه سیما آغاز کرده است. این سریال هر شب ساعت ۲۰:۳۰ بروی آنتن شبکه سه می رود و تکرار آن ۰۰:۰۰ بامداد، ۰۹:۳۰ صبح و ۱۴:۱۰ ظهر می باشد.
خلاصه داستان قسمت ۲۵ سریال نیکان
مهتاب یه سیم کارت پیدا کرده از تو اتاق کار جهان و تو ماشینش نشسته و حسابی ذهنش مشغوله. عمو حسین بهش زنگ میزنه و سراغ جهان را میگیره که هرچی بهش زنگ میزنه جواب نمیده مهتاب میگه رفته یه سفر کاری نیستش. بعد از قطع تماس مهتاب ذهنش بیشتر درگیر سده و حسابی نگران جهان شده. نیکان به همراه کیان و مامان پری به ملاقات مادرش سیما میروند سیما از دیدن آنها خیلی خوشحال میشه و مامان پری از نیکان تعریف میکنه که تونسته رضایت یکی از شاکیها را بگیره او از مادر صدرا خانم مهرانفر تعریف میکنه که نیکان دل او را نرم کرده و حرفهای امیدوار کنندهای زده. مامان پری رو به نیکان میگه مگه نه دخترم تعریف کن برای مادرت نیکان که از پیشنهاد ازدواجش با صدرا کلافه و بهم ریخته ست رو به مادرش میگه آره رضایتتو میگیرم. تو اتاق جهان به مسعود میگه با خودم میگفتم اگه هرجا ببینمت معلوم نیست چه بلایی سرت بیارم ولی هرچی اومدم جلوتر و بیشتر فهمیدم تا اینکه الان اینجام انقدر موضوع پیچیده شده که نمیدونم اصلا چی به چیه و چه اتفاقی دقیقا افتاده! مسعود بخش میگه بارهای قاچاق با ماشین تو جابه جا شدن، جهان میگه اره ولی بارها ماله تو بوده مکمل های قاچاق زیر سر تو بوده!
مسعود میگه من نمیدونم چیشده مکمل هایی که من آوردم و وارد کردم همش استاندار و سالم بود یکسریا اومدن این وسط بارهارو عوض کردن! جهان سعی میکنه درو باز کنه بیرون بره که یکی از نوچه های گنده ارژنگی درو باز میکنه و جهان را با خودش میبره پیش مهران. جهان به مهران ارژنگی میگه انقدر منو نیار اینجا همینجوری مسعود شک کرده بهمون مهران بهش میگه من ازت میخوام بفهمی که مسعود داره زیرآبی میره و مارو به بازی گرفته یا نه واقعا داره مارو به هدفمون نزدیک میکنه و دارو میسازه جهان میگه من تا نفهمم چی به چیه هیچی نمیگم که مهران بهش میگه بهتره یخورده عاقل باشی بالاخره تو هم خانواده داری و بهش عکس مدارکی که تو کانال کولر خونه شون قایم کرده بود را نشون میده جهان عصبی میشه و میگه آدم فرستادی خونه ام! مهران میگه اروم باش منم خانواده دارم تا بهم آسیبی نزنی به خانواده ات آسیبی نمیزنم در ضمن مدارکی که تو داری مربوط به منه ولی اونایی که دست منه نشون میده تو قاچاق کردی! جهان لای منگنه قرار میگیره و حسابب عصبی و کلافه شده.
حسام با خوشحالی پیش خانواده اش و حدیث میره و میگه طرح ما جزء برگزیدگان انتخاب شده همگی خوشحال میشن و حدیث به نیکان زنگ میزنه و این خبرو میده. نیکان به مزون میره که آذر میگه اینجا نیست رفت، نیکان با کلافگی به خونه پیش صدرا میره او باهاش حرف میزنه و میگه که من باید یه چیزیو بهتون بگم اون کسی که شما فکر میکنین من نیستم! باید بگم چون امکان داره دیگه اینجا نیام صدرا میگه نیای؟ واسه چی؟ نیکان خودشو معرفی میکنه و میگه که دختر همونیه که باعث فلج شدنش شده و الان تو زندان افتاده صدرا میگه میدونستم او میگه از کجا میدونستیچرا نگفتین بهم! صدرا میگه میخواستم ببینم کی جرات گفتنشو پیدا میکنی سپس بعد از حرف زدن بهش پیشنهاد میده برن بستنی بخورن نیکان از اینکه از دستش عصبی نشد خوشحال میشه. هستی مهرانفر به ملاقات سیما میره و بهش میگه که صدرا و نیکان همدیگرو دوست دارن و میخوام زن پسرم بشه در قبال رضایت سیما گریه میکنه و بدون هیچ حرفی گوشیو میزاره. او سریعا به مامان پری زنگ زده و بهش میگه ماجرا چیه و ازش میخواد جلوی نیکانو بگیره و کاری نکنه مامان پری شوکه شده و با حالی بد میخواد با کیان بره بیرون که حدیث و حسام به اونجا میان و با دیدن حال بد مامان پری میبرنش داخل خانه…..