خلاصه داستان قسمت ۲۲ سریال ترکی معجزه صد ساله + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۲۲ سریال ترکی معجزه صد ساله را مطالعه می فرمایید. با ما همراه باشید. سریال ترکی معجزه صد ساله ( Yuz Yillik Mucize ) که صد سال معجزه نیز نامیده میشود، به کارگردانی هیلال سارال و نویسندگی نوران اورن شیت، اکین آکچای، لیلا اوسلو اوتر، پلدا الحسینی در ژانری درام و رمانتیک ساخته شده است. بیرکان سوکولو و ابرو شاهین نقش های اول این سریال را برعهده دارن. این سریال روزهای فرد ساعت ۲۰:۰۰ از شبکه جم تیوی و یه ساعت بعد از شبکه جم تیوی پلاس پخش می شود.
قسمت ۲۲ سریال ترکی معجزه صد ساله
آیسل از تورگوت میپرسه اهمیت کمال واسش برای چیه؟ تورگوت به یاد میاره که وقتی خانواده اش تو همون رستوران سوختن و از بین رفتن او به پرورشگاه منتقل شد که اشرف پاشا با تغییر اسم به مظفر او را به فرزندی قبول کرد. آیسل ازش میپرسه چیشد؟ تورگوت حواسشو جمع میکنه و میگه هیچی دیگه وقتی داستانمو شنید اینجارو خرید و بهم کمک کرد میراث پدر و مادرمو نگه دارم. هاریکا پیش کمال میره و میگه دوتا از وراث را پیدا کردم کمال خوشحال میشه و با هاریکا به اون عمارت میرن. آنها با یکی از وراث قرار گذاشتن که او بهشون میگه من مشکلی ندارم برین اون یکی داداش یکدنده منو راضی کنین من حرفی ندارم. هاریکا وقتی به خانه میره میرای و سرای با دیدنش سلام میکنن و سریع میرن. او از ساجده میپرسه عمه ثریا کجاست؟ ساجده میگه نمیدونم این روزا حواسش سرجاش نیست! ثریا میاد و بهشون میگه ماجرای عمارت حل شد دیگه به فروش نمیره. هاریکا و ساجده جا میخورن و میگن که چجوری؟ تو یه شب چجوری حل شد؟ ثریا میگه حل شد دیگه! چند نفر تورگوت را بعد از رفتن آیسل سوار ماشین میکنن و با خودشون میبرنش.
تورگوت را به یه رستوران پیش جانان میبرن. جانان بهش میگه یا واسه من دیگه کار میکنی با مجبور میشم بکشمت! سپس بهش میگه که میدونه کمال همون اشرف، پاشا، علی طاهر یا همون مظفر هستش و بهش میگه که وقتی کمال فهمید که پدرت زنگ زده بوده تا اونو ببرن اومد کل رستورانو آتیش زد بدون در نظر گرفتن شماها! کل خانوادتو ازت گرفت! حالا چی؟ همکاری میکنی یا نه؟ سپس دستشو به طرف تورگوت دراز میکنه و تورگوت تو فکر رفته. فردای آن روز سرای از پشت پنجره اتاق نوه باغبان میبینه که گوشی میرای دستشه. او موقع رفتن سرای از اونجا را میبینه و میفهمه که او فهمیده. همگی در حال تکاپوی روز تولد هاریکا هستن. ساجده با آیسل و ثریا تو آشپزخانه در حال آماده سازی خوراکی هستن، کمال در حال حاضر شدن، ثریا لباسی که تو دوران جوانی پوشیده بود را میپوشه. سپس میرای به هاریکا زنگ میزنه و به بهونه بد شدن حال مادربزرگ ازش میخواد به خونه بیاد. هاریکا به اونجا میره که حسابی سورپرایز میشه و همگی تشویقش میکنن همگی تیپ دهه ۸۰ زدن. کمال با تیپ دهه ۸۰ به اونجا میاد و هدیه اش را بهش میده. جم با مادرش به اونجا میان و ثریا از هاریکا میخواد بره بهشون خوش آمد بگه.
کمال از مادربزرگ میخواد تا باهم برقصن او قبول میکنه و باهم شروع میکنن به رقصیدن. جم از هاریکا دعوت به رقص میکنه او قبول میکنه از طرفی سرای با نوه باغبان افه میرقصه و بهش میگه که میدونم گوشی میرای دستته یا زودتر میری میزاری سرجاش یا به همه میگم! او میگه قرض گرفتم میزارمش سرجاش اما سرای میخواد زودتر بزاره سرجاش. آهنگ تانگو میزارن و هاریکا فقط بلده که کمال میره ازش دعوت میکنه تا باهم برقصن و شروع میکنن به تانگو رقصیدن. کمال با ثریا حرف میزنه و میفهمه که ثریا میخواد نبش قبر کنه تا مطمئن بشه او پسر اشرفه کمال جا میخوره و تو فکر میره. شب همگی سر میز نشستن و تورگوت به اونجا میاد کمال جا میخوره. جانان به تورگوت پیام میده وارد عمارت شدی؟ کمال به تورگوت شک میکنه. هاریکا میره تا آهنگی بخونه وسط آهنگ خوندنش دسته گلی میاد که زرین میگیره و با خوندن پیام دسته گل از دستش میوفته هاریکا میره و پیغام را میخونه که نوشته تولدت مبارک دخترم ببخشید کنارت نیستم اما دارم میام، ثریا پیششون میره که با خوندن پیام به کمال زل میزنه…..