خلاصه داستان قسمت ۲۸ سریال ترکی معجزه صد ساله + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۲۸ سریال ترکی معجزه صد ساله را مطالعه می فرمایید. با ما همراه باشید. سریال ترکی معجزه صد ساله ( Yuz Yillik Mucize ) که صد سال معجزه نیز نامیده میشود، به کارگردانی هیلال سارال و نویسندگی نوران اورن شیت، اکین آکچای، لیلا اوسلو اوتر، پلدا الحسینی در ژانری درام و رمانتیک ساخته شده است. بیرکان سوکولو و ابرو شاهین نقش های اول این سریال را برعهده دارن. این سریال روزهای فرد ساعت ۲۰:۰۰ از شبکه جم تیوی و یه ساعت بعد از شبکه جم تیوی پلاس پخش می شود.
قسمت ۲۸ سریال ترکی معجزه صد ساله
هاریکا به داخل اتاقی رفته که کلی از عکس های کمال روی دیوار زده شده. او با دیدن وسایلی که اونجاست جا میخوره و با ترس به عکسا نگاه میکنه. او دوربینی که اونجاست را به پروژکتور وصل میکنه و فیلمی که کمال به واقعیت ها اعتراف کرده را میبینه. او با شوک به اعترافاتش گوش میده و با دیدن مدارک شوکه شده. پلیس به جانان میگه بارتون چیه؟ او میگه هیچی! پلیس ماشینو میگرده که اسلحه هارو پشت ماشین میبینه جانان جا خورده و با خودش میگه تله گذاشتن! کمال اونو از دور میبینه که پلیسا سوار ماشینشون کرده. کمال به یاد میاره که خودش اون تله را گذاشته و به پلیس ها خبر داده تا به اونجا بیان. کمال به اون خونه برمیگرده که هاریکارو میبینه. هاریکا با ترس بهش میگه علی طاهر؟ همش درسته؟ عمه ام پس دیوونه نیست! تو! تو اشرفی! کمال تایید میکنه و میگه من ۱۳۰ سالمه درسته هرچی واست تعریف کردم از طرف مهمت، مهمتی در کار نیست خودم بودم و اون داستان، داستان زندگی خودم بود! هاریکا با کلافگی میگه نه اینا واقعی نیست بسه! چیزی نمیخوام بگی! هاریکا بهم ریخته مغزش که کمال میخواد آرومش کنه اما او میگه جلو نیا! آدم های جانان برگشتن به خونه و سراغ کمال و هاریکا میرن. کمال باهاشون درگیر میشه و به هاریکا میگه نترس از اینجا فرار کن و برو بیرون. هاریکا فرار میکنه اما یکی از اونا دنبال هاریکا میره.
تورگوت به طرف اون خونه میره و با دیدن کمال جلوشو میگیره و به خاطر حرف هایی که جانان بهش زده بود جواب میخواد ازش و بعد از کمی بحث کردن تورگوت اسلحه میگیره سمتش و میگه تا حقیقتو نگی هیچ گورستونی نمیری! کمال میگه تو با خیانتت ماشه را کشیدی! سپس بهش میگه برو تو یه فیلمه اونو ببین بعدشم گمشو برو دارن میان منو بکشن تورو هم میکشن! و از اونجا میره دنبال هاریکا. هاریکا قایم شده و با چوب تو سر کسی که دنبالش بود میزنه. جانان به پلیسا میگه من خبر ندارم اون کمال واسم پاپوش درست کرده! چند دقیقه دیگه میفهمین که الکی منو آوردین اینجا! اونو به بازداشتگاه منتقل میکنن. بالاخره هاریکارو گیر میاره اما کمال به موقع میرسه و هاریکارو نجات میده و باهمدیگه از اونجا فرار میکنن. تورگوت به اون خونه میره و با دیدن دوربین و فیلم واقعیتو میفهمه و بهم میریزه. ها یکا با کمال دعوا میکنه و میگه تو کی هستی؟ چرا به من نزدیک شدی!
پس عمه ثریا دیوونه نشده بود! کمال دلایلشو بهش میگه که برای حفاظت ازشون به اون خونه اومد تا مراقبشون باشه و ادامه میده که وقتی باهاش آشنا شد نمیدونست که با ثریا صنمی داره هاریکا میگه بعدش چی؟ وقتی فهمیدی بازم جلوی عمه ام دست منو گرفتی چطور تونستی؟ تو شوهر عمه ی منی! و گریه میکنه سپس بعد از کمی بحث با گریه میگه ای کاش هیچ وقت اون قایق خراب نمیشد که باهات روبرو بشم و میره. ثریا تو خونه به اهالی خونه میگه که من نمیتونم پول عدنان خان را بدم واسه همین اینجا مال اون میشه و باید دنبال یه جای دیگه باشیم سپس میگه که به هاریکا زنگ بزنین ببینین کجاست تا بیاد ببینیم با پولی که داریم کجا میتونیم بریم. کمال به رستوران تورگوت رفته و بهش میگه حرفی داری بزنی؟ او ازش کلی معذرت خواهی میکنه و بعد از کمی صحبت کردن کمال میگه دیگه گذشته ها گذشته من میخوام نامه هارو به صاحباشون پس بدم بعد برم یه جا تو چون میگه چجوری پیدات کنم پاشا؟ او میگه خودم زنگ میزنم بهت خدارو چه دیدی شاید دیدار بعیدمون سر خونه زندگیت بودی بچه ام داشتی و میره….