خلاصه داستان قسمت ۳۲۲ سریال ترکی خواهران و برادران + تصویر
در این مطلب از سایت جدولیاب برای طرفداران خلاصه داستان قسمت ۳۲۲ سریال ترکی خواهران و برادران را گذاشته ایم، برای خواندن این مطلب ما را همراهی کنید. سریال ترکیه ای Kardeslerim خواهران و برادران به کارگردانی سرکان بیرینجی داستان یک خانواده را روایت میکند. خانوادهای که علیرغم تمامی مشکلات و سختی ها سعی دارند هر طور شده کنارهم باشند و با تکیه بهم از پس سختیهای زندگی بربیایند. این سریال خانواده بودن،کنارهم بودن،بدی و خوبی را نشان میدهد. نویسندگی این اثر گول ابوس سرمچی می باشد. بازیگران این سریال جذاب عبارتنداز؛ Celil Nalçakan – Halit Özgür Sarı – Ahu Yağtu – Cüneyt Mete – Fadik Sevin Atasoy – Su Burcu Yazgı Coşkun و …
قسمت ۳۲۲ سریال ترکی خواهران و برادران
همه در حیاط خونه اورهان نشستن و اورهان و شنگول گلگی میکنن که چرا به اونا چیزی نگفتن عمر میگه فعلا مشکلی نیست آسیه را هم آزاد کردن گفتم نگران نشین سپس تصمیم میگیره بره به بیمارستان تا قبل از اینکه صرب اظهاراتشو ثبت کنه باهاش حرف بزنه آسیه میخواد همراهش بره اما عمر میگه نه نمیخواد خودم برم بهتره. عمر به اتاق صرب میره و اول حالشو میپرسه سپس میگه دادستان اظهارات آسیه را گرفت و او گفت که تورو هل نداده صرب میگه فکر میکردم به خاطر خودم اومدی نگرانم شدی سپس با بی میلی میگه نترس برو بهش بگو به دادستان میگم کار اون نبوده تو هم دیگه برو، عمر خداحافظی میکنه و میره. شنگول پیش اوگولجان رفته و بهش پول میده که بره از فاطما بپرسه فردا تو مسابقه چه غذایی میخواد درست کنه اوگولجان میره پیش فاطما و شروع میکنه باهاش صحبت کردن فاطما میگه میدونم شنگول فرستادتت چقدر بهت پول داده؟ اوگولجان پولو نشون میده که فاطما پول بیشتری بهش میده و میگه تو برو ببین چی میخواد درست کنه بعد بیا بگو بهم شنگول همان موقع به اونجا میاد و دمپایی را به طرف اوگولجان پرت میکنه و او را سرزنش میکنه اورهان از رفتار اونا کلافه شده و میره تو اتاقش.
سوسن در حال رفتن به کلوبه که لیدیا و تولگا اونو جلوی در میبینن تولگا از سوسن تعریف میکنه که لیدیا با تمسخر میگه اصلا هم خوشگل نشده اونا باهم جر و بحث میکنن که تولگا از رفتار اونا جا میخوره. سوسن به داخل میره و عمر با دیدنش خوشحال میشه و ازش تعریف میکنه سپس سر میزی میشینه. اوگولجان با آیبیکه به خانه ایلا رفتن. اونجا باهم بازی میکنن که برک دسته بازیو به الیف میده تا با اوگولجان بازی کنه و آیبیکه بهش میگه باهم برن بیرون از اتاق. اونجا بهش جعبه ای میده که توش گیره لباسی هست که وقتی باز میشه پیام دوستت دارم توش نوشته شده برک خوشحال میشه سپس آیبیکه پاکت دیگه ای بهش میده که توش چتر زرد رنگ برک هستش که برک با دیدنش تعجب میکنه و میگه فکر نمیکردم برداشته باشی! عمر سفارش سوسن را اورده و در حال صحبت کردنن که لیدیا به پدرش میگه میخواد بعد از مدرسه کار کنه و اونجا گارسون بشه یامان تعجب میکنه که لیدیا میگه طبق گفته خودت میخوام درس از زندگی بگیرم یامان که جدیش نگرفته میگه باشه ولس تولگا که قصدشو میدونه حرص میخوره. سپس لیدیا با ذوق میره سر میز سوسن اینا و میگه که قرار همکار بشیم عمر تبریک میگه و بعد از رفتن لیدیا سوسن حرص میخوره و میگه از قصد میخواد بیاد بهت نزدیک باشه! عمر میگه کلوب پدرشه کاری نمیتونیم بکنیم.
فردای ان روز حلمیه با دیدن سوزان تو محله بهش میگه یه زن اومده بود دم در خونه ات و خودشو زن سادو معرفی کرد ولی شمارشو تو لباسی گذاشته بودم گه شستم و از بین رفته سوزان کلافه میشه و با کلافگی به آکیف زنگ میزنه اکیف با گلافگی به وکیل زنگ میزنه تا خبری از سادو بگیره اما اون تلفنشو جواب نمیده. برک و الیف در حال حرف زدنن و برک میگه انگاری تو بیشتر از اوگولجان خوشت میاد تا تولگا چخبره؟ الیف تعریف میکنه که برای برانگیختن حسادت اوگولجان و یاسمین داریم نقش بازی میکنیم سپس ایلا میاد که آنها پیرن به مدرسه. در کلوب ثریا با یامان در حال صبحانه خوردنن که سوزان میاد و به یامان میگه تجهیزات آشپزخانه رسیده و باهم میرن واسه چک کردن اکیف از فرصت استفاده میکنه و به ثریا میگه یامان دنبال سوزانه ثریا میگه چرت و پرت نگو که اکیف حرفشو تکرار میکنه. تو مدرسه یاسپین با دیدن آسیه باهاش دعوا میکنه که استاد بوراک میاد و ازشون میخواد تموم کنن تا صرب خوب بشه ببینن چیکار باید بکنن…