خلاصه داستان قسمت ۳۳۹ سریال ترکی خواهران و برادران + تصویر

در این مطلب از سایت جدولیاب برای طرفداران خلاصه داستان قسمت ۳۳۹ سریال ترکی خواهران و برادران را گذاشته ایم، برای خواندن این مطلب ما را همراهی کنید. سریال ترکیه ای Kardeslerim خواهران و برادران به کارگردانی سرکان بیرینجی داستان یک خانواده را روایت می‌کند. خانواده‌ای که علی‌رغم تمامی مشکلات و سختی ها سعی دارند هر طور شده کنارهم باشند و با تکیه بهم از پس سختی‌های زندگی بربیایند. این سریال خانواده بودن،کنارهم بودن،بدی‌ و خوبی را نشان می‌دهد. نویسندگی این اثر گول ابوس سرمچی می باشد. بازیگران این سریال جذاب عبارتنداز؛ Celil Nalçakan – Halit Özgür Sarı – Ahu Yağtu – Cüneyt Mete – Fadik Sevin Atasoy – Su Burcu Yazgı Coşkun  و …

قسمت ۳۳۹ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۳۳۹ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۳۳۹ سریال ترکی خواهران و برادران

وقتی عمر و سوسن حواسشان به چرخ نیست لیدیا و صرب پنهانی چرخ را از آنجا می‌برند آنها به کوچه ای می‌روند که سرازیریه و از بالا چرخ را رها می‌کنند. چرخ به شیشه مغازه‌ای می‌خورد و آن را میشکند و به داخل مغازه می رود. سوسن و عمر وقتی می‌بینند چرخ نیست شروع به گشتن می‌کنند آنها چرخ را داخل مغازه پیدا می‌کنند و با تعجب به همدیگه میگن چه جوری اومده اینجا؟ همان موقع صاحب مغازه از راه می‌رسه و با آنها دعوا می‌کند پلیس ها از راه می‌رسند و اون مرد از عمر و سوسن شکایت می‌کنه و آنها بازداشت میشن. ثریا به کلانتری میره و آنها را آزاد می‌کند او از عمر گلگی می‌کنه که نتونسته مراقب دخترش باشه سپس به سوسن میگه باید برگردی خونه با این دردسری که درست کردی حق انتخاب دیگه‌ای نداری. اوگولجان پیش فاطما میره و دوباره ازش درباره محل پنهان کردن پول‌ها می‌پرسه اما او دست به سرش می‌کنه. اوگولجان حرف‌های فاطما را می‌شنود که تلفنی صحبت می‌کنه و از دوستش می‌خواد براش یه بلیط بگیره او استرس میگیره که نکنه با پول‌ها فرار کنه. فردای آن روز عمر در خانه اورهان ماجرای شب گذشته را تعریف می‌کنه اورهان از اینکه همه اتفاق‌ها برای خانواده آنها می‌افتد حسابی کلافه است.

بچه‌ها به خانه آسیه و عمر میرن برای خواندن درس اوگولجان پیش فاطما می‌مونه و دوباره ازش محل پول‌ها رو می‌پرسه فاطما میگه به من اعتماد کن جاش امنه. یامان در حال رفتن به کلوب است که فردی تو خیابون ازش کمک می‌خواد او وقتی از ماشین پیاده میشه فردی هماهنگ شده از قبل ساکی در ماشین یامان می‌زاره. اوگولجان برادرش امید جان را به پارک می‌بره آیبیکه بهش زنگ میزنه و میگه مادربزرگ چیزی به تو از رفتنش گفت؟ اوگولجان میگه نه چه رفتنی؟! آیبیکه میگه الان با یه ساک تو دستش سوار تاکسی شد رفت اوگولجان به هم می‌ریزه چون فکر می‌کنه با پول‌ها فرار کرده همان موقع فاطما از کنار پارک رد میشه و از توی تاکسی برای اوگولجان دست تکون میده او به هم می‌ریزه و دنبال ماشین می‌دود اما بهش نمی‌رسه و با درماندگی و ناراحتی روی زمین می‌شینه او یک دفعه یاد امید جان می‌افته که تنهایی تو پارک گذاشته بودتش. وقی برمی‌گرده می‌بینه برادرش نیست او حسابی ترسیده و تو سر خودش می‌زنه و خودشو سرزنش می‌کنه او به آیبیکه زنگ می‌زنه و میگه که امید جان گم شده آیبیکه و اورهان به پارک میرن و وقتی امید جان را پیدا نمی‌کنند به کلانتری میرن تا گزارش گم شدن بدن.

برک به قهوه خونه پیش گوکان پدرش رفته تا کمی باهاش صحبت کنه آنها به اسکله میرن گوکان می‌خواد برای برک ساندویچ کوفته بگیره و وقتی برک متوجه میشه که پول زیادی نداره او پدرشو مهمان می‌کنه و مقداری پول هم بهش میده میگه تا وقتی برگردی به خونه ات احتیاجت میشه. تو کلوب پلیس‌ها میان و ماشین یامان را می‌گردند با پیدا کردن ساک او را با خودشان می‌برند ثریا نگران و ناراحت میشه و وقتی خوشحالی آکف را می‌بینه باهاش صحبت می‌کنه و از حرفاش می‌فهمه که کار او بوده. نباهت و آکف در حال حرف زدنند و نباهت برای یامان ناراحت شده که همون موقع براش فیلمی از آکف فرستاده میشه که مسته و به دم در خانه ثریا رفته نباهت شوکه شده و به خانه میره. در کلانتری مامورها امید جان را پیدا کردند و به اورهان تحویل میدن آنها با خوشحالی به خانه برمی‌گردند. نباهت در خانه‌اش ساک وسایل آکف را بسته و بهش میده او اول خودشو می‌خواد توجیه کنه اما تصمیم می‌گیره صادق باشه و بهش میگه که دست خودش نبوده و عاشق ثریا شده نباهت با عصبانیت و ناراحتی سیلی تو صورتش می‌زنه و او را از خانه‌اش بیرون می‌کنه……

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی خواهران و برادران kardeslerim + عکس (فصل ۱) 

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی خواهران و برادران kardeslerim (فصل ۲)

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا