خلاصه داستان قسمت ۳۴۳ سریال ترکی خواهران و برادران + تصویر
در این مطلب از سایت جدولیاب برای طرفداران خلاصه داستان قسمت ۳۴۳ سریال ترکی خواهران و برادران را گذاشته ایم، برای خواندن این مطلب ما را همراهی کنید. سریال ترکیه ای Kardeslerim خواهران و برادران به کارگردانی سرکان بیرینجی داستان یک خانواده را روایت میکند. خانوادهای که علیرغم تمامی مشکلات و سختی ها سعی دارند هر طور شده کنارهم باشند و با تکیه بهم از پس سختیهای زندگی بربیایند. این سریال خانواده بودن،کنارهم بودن،بدی و خوبی را نشان میدهد. نویسندگی این اثر گول ابوس سرمچی می باشد. بازیگران این سریال جذاب عبارتنداز؛ Celil Nalçakan – Halit Özgür Sarı – Ahu Yağtu – Cüneyt Mete – Fadik Sevin Atasoy – Su Burcu Yazgı Coşkun و …
قسمت ۳۴۳ سریال ترکی خواهران و برادران
عمر به بیمارستان میره تا زخم سرشو پانسمان کند همان جا به پلیس بیمارستان گزارش ضرب و شتم میده. آکف به خانه تولگا میره و اول میخواد وانمود کنه که نباهت مهمون داشت که اومده اونجا اما بعدش بهش میگه که با نباهت دعواش شده. عمر وقتی به خانه برمیگرده ماجرا رو برای آسیه و بقیه تعریف میکنه اوگولجان هم ماجرای ارثیه ۵۰۰ هزار دلاری را بهش میگه که گم شده و نمیدونن کجاست عمر جا میخوره. فردای آن روز آیلا به اتاق شوال در مدرسه میره و ازش میخواد تا پدر برک و الیف را در آنجا استخدام کنه او میگه من نمیشناسمش و نمیدونم که چه جوریه اما بعد با اصرارهای آیلا گوکان آنجا استخدام میشه. وقتی بیرون میان به بچهها میگن که گوکان آنجا استخدام شد برک حسابی خوشحال میشه اما الیف با حرص از اونجا میره. آکف به عنوان پارکبان جلوی در کلوپ وایساده که نباهت به اونجا میاد آکف سعی میکنه با چرب زبانی دل نباهت را دوباره به دست بیاره اما موفق نمیشه و نباهت به داخل کلوب میره. بعد از رفتن او ثریا از راه میرسه و با دیدن آکف تو اون لباس خندهاش میگیرد و بعد از کمی صحبت کردن از آنجا میره.
سوزان در کلوب پیش نباهت میره و بهش با ناراحتی میگه که حامله است نباهت جا میخوره و ازش میخواد تا خودش بره به یامان بگه چون اصلاً به شوال اعتباری نیست سوزان میگه آنها میخوان ازدواج کنند چه جوری برم بگم! نباهت میگه اون مشکل خود یامانه که زود نامزد کرد باید مسئولیت کاری که کرده را بپذیرد. سوزان به پذیرش میره و سراغ یامان را میگیرد تا باهاش حرف بزنه همان موقع ثریا میشنود و پیشش میره و میگه یامان بیرون منتظر منه داریم میریم وقت عقد بگیریم سوزان جا میخوره و از گفتن ماجرا منصرف میشه. نباهت پیش آکف میره و ازش میخواد لباسشو عوض کنه تا با همدیگه به جایی برن آکیف که فکر میکنه او را بخشیده شروع میکنه به چرب زبانی اما نبابت میگه از رویا بافی بیا بیرون از مدرسه بهار زنگ زدن باید بریم اونجا. گوکان در حال تمیز کردن بوفه مدرسه است که برک او را میبینه و پیشش میره سپس گوگان را با عمر و آیبیکه آشنا میکند. مشاور از بهار تعریف میکنه که آکف بحث را میکشونه به خودش و نباهت و از وضعیت بینشان میگه که او را از خانه بیرون کرده و از شریک کلوب رسیده به پارکبانی عصبانی میشه انها باهم بحث میکنن گه مشاور بهشون نگاه میکنه با تعجب و در اخر نباهت با عصبانیت آنجا را ترک میکنه…