اسامی بازیگران سریال هندی من عاشق تو هستم + خلاصه داستان قسمت آخر

در این مطلب، درباره سریال هندی من عاشق تو هستم و همچنین بازیگران این سریال توضیحاتی خواهیم داشت! با ما همراه باشید. سریال هندی من عاشق تو هستم با نام اصلی ” Meri Aashiqui Tum Se Hi ” سریالی تلویزیونی محصول کشور هند می باشد که برای اولین بار در ۲۴ ژوئن سال ۲۰۱۴ میلادی از شبکه تلویزیونی Colors TV پخش شد. بد نیست بدانید سریال تلویزیونی “من عاشق تو هستم ” براساس داستانی به نام ” ارتفاعات Wuthering ” نوشته ی Emily Brontë ساخته شده است.

پخش سریال هندی من عاشق تو هستم تا ۱۹ فوریه سال ۲۰۱۶ میلادی ادامه داشته است! سریال تلویزیونی ” من عاشق تو هستم ” به کارگردانی و تهیه کنندگی Ekta Kapoor (فیلمساز صاحب نام بالیوود و همچنین مدیر عامل کمپانی فیلم سازی Balaji Telefilms) و با بازی بازیگرانی چون ” Shakti Arora ” (متولد ۱۶ می سال ۱۹۸۶ میلادی) و ” Radhika Madan ” (متولد ۱ می سال ۱۹۹۵ میلادی) بازیگر سینمای بالیوود و همچنین مربی سابق رقص باله در نقش های ” رنویر ” و ” ایشانی ” تهیه شده است.

بد نیست بدانید ” Radhika Madan ” برای اولین بار توانست در سریال هندی من عاشق تو هستم به جلوی دوربین رود! وی در سال ۲۰۱۸ میلادی توانست با بازی در سری فیلم های ” Vishal Bhardwaj’s Pataakha ” به شهرت برسد.

خلاصه داستان قسمت آخر سریال هندی من عاشق تو هستم

سریال هندی ” من عاشق تو هستم ” داستان عشق رنویر با بازی Shakti Arora ، پسری فقیر و ایشانی با بازی Radhika Madan ، دختر یک تاجر ثروتمند است. ” رنویر ” که در خانواده‌ ای فقیر به دنیا آمده است، در دوران کودکی خود در خانه ” ایشانی ” کار می‌ کرده است؛ همچنین پدر ” رنویر ” نیز راننده پدر ” ایشانی ” است. آن ها با هم بزرگ می‌ شوند و به دوستان صمیمی یکدیگر تبدیل می‌ شوند. ” رنویر ” در عالم کودکی خود، عاشق ” ایشانی ” می‌شود اما این حس را از او پنهان می‌ کند چون می‌ داند که خانواده آن ها تفاوت طبقاتی زیادی با یکدیگر دارند. سال‌ ها می‌ گذرد و آن ها بزرگ می‌ شوند.

” ایشانی ” قرار است با ” چیراگ ” (راوجیت سینگ) ازدواج کند! با گذشت زمان ” ایشانی ” به چیراگ علاقمند می‌ شود اما ” رنویر ” سپس متوجه می‌ شود که ” چیراگ ” فقط به خاطر پول و ثروت ” ایشانی ” می‌ خواهد با او ازدواج کند! ” چیراگ ” با یک سری حیله و توطئه ” رنویر ” و خانواده‌ او را از خانه ” ایشانی ” بیرون می‌ کنند.

بعد از گذشت چیزی در حدود دو سال، ” رنویر ” به یک تاجر ثروتمند تبدیل شده و بر می‌گردد! پدر ” ایشانی ” مرده است و آن ها با مشکلات مالی عدیده‌ ای روبه رو شده‌ اند. مادر ” ایشانی ” با مرد دیگری به نام ” نیتین جوشی ” ازدواج کرده است. عمارت پدری ” ایشانی ” نیز به حراج گذاشته شده است و ” رنویر ” عمارت آن ها را می‌ خرد. ” چیراگ ” که متوجه شده است ” ایشانی ” دیگر مال و ثروتی ندارد، در روز عروسی‌ خود، او را ترک می‌ کند!

” رنویر ” که ” ایشانی ” را در این حال و روز می‌ بیند، حاضر می‌ شود بخاطر نجات خانواده‌ وی با او ازدواج کند! در حالی که با دختر دیگری از یک خانواده ثروتمند قول ازدواج داده است. ” رنویز ” از طرفی هم خوشحال است که رویاهایش به واقعیت تبدیل شده است و همچنین توانسته است با عشق دوران کودکی‌ خود ازدواج کند.

با این همه ” ایشانی “، ” رنویر ” را دوست ندارد و فقط به خاطر اصرارهای مادر خود و نجات خانواده‌ ی خود از فقر، حاضر می‌ شود با دوست صمیمی دوران کودکی‌ خود ازدواج کند. عشق یک طرفه و احترام ” رنویر ” به ” ایشانی ” باعث می‌ شود، ” ایشانی ” فکر کند حداقل می‌ تواند همچون گذشته با او دوست باشد!

” چیراگ “، نامزد سابق ” ایشانی ” که در روز عروسی خود، او را ترک کرده بود، برای انتقام گرفتن از ” رنویر” بازمی‌‌ گردد! ” چیراگ ” به ” ایشانی” می‌ گوید که ” رنویر ” دلیل اصلی مرگ پدر وی بوده است! ” ایشانی ” در ابتدا باور نمی‌‌ کند اما ” چیراگ ” یک سری دلیل و مدرک می‌ آورد و نشان می‌ دهد که ” رنویر ” پدر او را به قتل رسانده است. ” ایشانی ” که دلش شکسته است، کل روز کروا چوت (روزی که زنان برای سلامتی شوهران خود روزه می‌ گیرند) در کنار ” چیراگ ” به دنبال پیدا کردن سند و مدرک است.

در همان روز ” چیراگ ” دختری به نام “شنلا ” را با ماشین خود زیر می گیرد و برادر ” شنلا ” به خاطر وضعیت خواهر خود به دنبال انتقام می باشد. ” شنلا ” وقتی به هوش می آید، به برادر خود می گوید که معشوقه‌ ی خود می‌ خواسته او را بکشد. ” رنویر ” که ” ایشانی ” را مقصر این حادثه می‌ دانسته است، ” ایشانی ” را سرزنش می‌ کند و برادر آن دختر فکر می‌ کند که ” رنویر” ، ” شنلا ” را به بیمارستان رسانده است.

در همین حال ” چیراگ ” که سعی داشته است به ” ایشانی ” تجاوز کند، دستش رو می‌ شود و به ” ایشانی ” می گوید که قتل پدر او کار ” رنویر ” نبوده است. ” ایشانی ” سپس از آنجا فرار می‌ کند و ” رنویر ” که فهمیده است ” ایشانی ” با نامزد سابق خود بیرون رفته است، وقتی با ” ایشانی ” روبه رو می‌ شوید، برادر ” شنلا ” به سمت ” رنویر ” شلیک می‌ کند و به بیمارستان برده می‌ شود! ” رنویر ” به کما می رود و ” ایشانی ” علاقه‌ ی خود را به ” رنویر ” به زبان می‌ آورد اما وقتی ” رنویر ” به هوش می‌ آید، دیگر اعتماد خود را به ” ایشانی ” از دست داده است ولی ” ایشانی ” قلب او را تسخیر می‌ کند.

” ریتیکا ” نامزد سابق ” رنویر ” قرار است با پسرعموی ” ایشانی ” ازدواج کند که به یکباره به خاطر فوت پدر خود، زیر قول و قرارشان می‌ زند! پدر ” ریتیکا ” که متوجه شده دختر خود باردار است، ایست قلبی می کند و می‌ میرد!

” چیراگ ” و ” رنویر ” در مکانی مشخصی قرار می گذارند و با هم درگیر می‌ شوند! ” ایشانی ” که آن ها را تعقیب کرده بود، از راه می‌ رسد و با جسد ” چیراگ ” روبه رو می‌ شود و فکر می‌ کند ” رنویر ” او را کشته است. در نهایت مشخص می‌ شود که ” ریتیکا ” از ” چیراگ ” باردار بوده است و او ” چیراگ ” را کشته است! پس از وقوع یک سری اتفاقات میان ” ریتیکا ” و ” ایشانی ” و همچنین ” رنویر ” ، در نهایت ” ریتیکا ” و بچه‌ ی وی می‌ میرند و ” رنویر ” و ” ایشانی ” به هم می‌ رسند.

 

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا