خلاصه داستان قسمت ۳۲۹ سریال ترکی روزگاری در چکوروا

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۳۲۹ سریال ترکی روزگاری در چکوروا را می توانید مطالعه کنید. این مجموعه ترکیه ای باء نام ” زمانی در چوکوروا ” نیز در ایران شناخته می شود. ژانر این سریال درام رمانتیک است و کارگردانان این سریال مورات سراچ اغلو می باشد. نخستین قسمت از این مجموعه در تاریخ ۱۳ سپتامبر ۲۰۱۸ از شبکه آ تی وی پخش شد.

قسمت ۳۲۹ سریال ترکی روزگاری در چکوروا
قسمت ۳۲۹ سریال ترکی روزگاری در چکوروا

قسمت ۳۲۹ سریال ترکی روزگاری در چکوروا

غفور با گریه و پشیمانی برای ثانیه تعریف میکند و می‌گوید که من اصلا قصد کشتن خطیب را نداشتم، من فقط از خودم دفاع کردم تو درگیری گلوله شلیک شده است. ثانیه به غفور می‌گوید باید بری و خودتو تسلیم کنی، بعد از تموم شدن مجازاتت برمی گردی پیش ما برمی‌گردد. غفور سرش را روی پای ثانیه می گذازد و با حالی داغون و پشیمانی گریه میکند. دمیر برای پسرش عدنان اسباب بازی قطار خریده و باهاش در حال بازی کردن است. زلیخا به دمیر میگه عدنان را به اتاقش ببرد و بخوابوند. سودا به زلیخا لبخند رضایتمندی می زند و بهش میگه معلومه واسه اینکه دمیر خونست احساس رضایت داری و بهش میگه که چقدر دلش واسه جمع خانوادگیشون تنگ شده بوده .مژگان تا دیر وقت بیدار میماند تا فکرت را ببیند. فکرت با حای داغون و مست به خانه می رسد، مژگان با ذوق و اشتیاق به دم در برای بدرقه می رود و بهش می‌گوید که تا الان منتظرت بودم ببینمت بعد برم بخوابم. فکرت به مژگان می گوید ازم فاصله بگیر و برو از من به تو هیچ خیری نمی رسد.

مژگان که از شنیدن حرفهای فکرت شوکه و ناراحت شده، به رفتن فکرت به اتاقش نگاه می کند سپس تو حال می نشیند و به فکرت و حرف هایش فکر میکند. فکرت هم تو اتاقش دراز می کشد و فقط به مژگان فکر میکند.
دمیر بعد از خوابوندن عدنان خودش هم کنارش خوابش می برد. زلیخا به اتاق می رود و به دمیر نگاه می کند و به خاطراتی که در گذشته باهم ساخته اند فکر می کند.
راشید ماجرای راننده تاکسی را که به خانه دمیر رفته و گفته است که خبر دارد بهیجه هولیا را کشته و از آن طرف دمیر هم می خواسته بهیجه را بکشد ولی جلویش را گرفته اند، را در تمام شهر پر می کند. شرمین تو بازار از این موضوع با خبر  می شود و فورا خودش را به خانه دمیر می رساند تا از صحت این خبر و جزییاتش مطلع شود.

قسمت ۳۲۹ سریال ترکی روزگاری در چکوروا
قسمت ۳۲۹ سریال ترکی روزگاری در چکوروا

دمیر به اسطبل می رود. بعد از مدتی غفور و ثانیه پیشش می روند تا درباره مرگ خطیب حقیقت را بهش بگویند. غفور با ترس و استرس جلو می رود و به دمیر می‌گوید من خطیب را کشتم و تمام ماجرا را برایش تعریف میکند. بهش میگوید زمانی که فهمیدم خطیب، جنگاور را کشته، برایش یه نامه تهدید آمیزی نوشتم تا بتوانم ازش اخاذی کنم. دمیر که این ماجرارو می شنود عصبانی و شوکه می‌شود، چون غفور به جای اینکه حقیقت را درباره قاتل جنگاور که دوست صمیمیش بوده، به او بگوید به دنبال اخاذی کردن از قاتل دوست صیمیش بوده و با این کارش به دمیر هم خیانت کرده.

غفور به دمیر میگه که شرمین هم از این ماجرا خبر داره و زمانی که این اتفاق افتاده شرین اونجا بوده و همه چیز را دیده است ، بعد رفته همه چیز را به بهیجه گفته و نامه را بهش داده. به خاطر همینه که بهیجه از من کار می کشد چون مدرک داره و با همون منو تهدید میکند. شرمین که به خانه دمیر رسیده است، از پشت در اسطبل تمام حرفهای غفور را شنیده است و فورا به داخل می رود و می گوید که من هیچ چیزی درباره قتل نمی دانستم و هیچ مدرکی ندادم به بهیجه و همه چیز را انکار میکند. غفور متوجه می شود که بهیجه بهش دروغ گفته به خاطر همین خیلی عصبی می شود و میفهمد که بهیجه هیچ مدرکی ازش ندارد. شرمین به داخل عمارت پیش زلیخا می رود. دمیر هم به ثانیه می گوید از طویله بیرون برود و به شدت غفور را کتک می زند. ثانیه که بیرون اسطبل ایستاده است گریه میکند. وقتی بیرون می آید بهشون می‌گوید که من فقط به خاطر بچتون اوزوم، به پلیس چیزی نمیگم و غفور را تحویل نمیدم. ثانیه و غفور که خوشحال شدن با گریه ازش تشکر می‌کنند…

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا