خلاصه داستان قسمت ۵۵ سریال ترکی تردید (هرجایی)

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۵۵ سریال ترکی تردید (هرجایی) را مطالعه می فرمایید. با ما همراه باشید. سریال ترکی هرجایی در روزهای جمعه ساعت ۸ شب به وقت ترکیه پخش می شود و دارای طرفداران بی شماری در ترکیه و دیگر کشورها می باشد. هرجایی (عهدشکن، بی‌وفا) یک مجموعه تلویزیونی درام عاشقانه ترکیه است که حاصل پیدایش یک عشق با طعم انتقام و با بازی آکین آکین اوزو، گولچین سانتیرجی اوغلو، ابرو شاهین، اویا اونوستاشی، احمد تانسو تانشانلر، سرهت توتوملر می‌باشد.

قسمت ۵۵ سریال ترکی تردید (هرجایی)

خلاصه داستان سریال ترکی تردید (هرجایی)

داستان عشقی غیرممکن که زادهٔ انتقام است. میران بعنوان تاجری وارد شهر می‌شود و مراوداتش را با خانوادهٔ شاداوغلوها بیشتر می‌کند و در نهایت نوهٔ نصوح شاداوعلو (ریّان) رو خواستگاری می‌کند. از آنجاییکه ریّان نوهٔ تنی نصوح نیست و میران خواستگار واقعاً خوبی محسوب می‌شود نصوح میخواد که نوهٔ دیگه‌اش یارن شادوغلو رو به او بدهد …

قسمت ۵۵ سریال ترکی تردید (هرجایی)

هازار دخترش را سرزنش می کند و می گوید: «من باور نمی کنم که بدون فکر به سراغ آدمی بروی که به تو ظلم کرده. کسی که به پدرت قاتل می گوید مگر می تواند باعث آرامشت شود. من اجازه نمی دهم با مردی باشی که جوانی ات را به باد داده است. اگر دوباره این کار را تکرار کنی به من و مادر و خواهرت پشت کرده ای. » ریان که برای رسیدن به این نقطه رنج کشیده و با فکر و آگاهانه قدم به این راه گذاشته جوابی ندارد و فقط با تمام وجود و با بغض از پدرش معذرت می خواهد. او برای فردا قرار عقد با میران دارد… میران خوشحال از به دست آوردن عشقش به ستاره ها نگاه می کند و در فکر ریان است. گونول به مادربزرگش می گوید: «میران می خواهد جدا از ما زندگی کند، تو چرا نمی خواهی کاری کنی؟ اگر برای تو مهم نیست خودم دست به کار می شوم. » عزیزه می گوید: «این کارها صبر و تحمل فراوان می خواهد و در آخر نتیجه شیرینی برایت خواهد داشت. » میران، صبح، لباس دامادی بر تن می کند و دستور می دهد حیاط خانه را تزئین کنند و عاقد خبر می کند و سپس منتظر ریان می ماند. از آن طرف ریان برای آخرین بار با خانواده اش وقت می گذراند و برای لحظه ای همه احساس خوشبختی می کنند. ریان در برزخ شادی رسیدن به میران و عذاب جدایی از خانواده و دلبستگی ها به سر می برد. کمی بعد او پیام میران را دریافت می کند و مادرش را در آغوش می گیرد و به طرف عمارت اصلان بی به راه می افتد. در عمارت اصلان بی، عزیزه از دیدن شادی بی حد میران با خود فکر می کند که شاید ریان از تصمیمش پشیمان شده و نیاید. میران نیز کمی نگران می شود و می خواهد به دنبال ریان برود که پشت در او را می بیند و در آغوشش می گیرد.

عزیزه با دیدن ریان فورا به نصوخ زنگ می زند و خبر ازدواج آن دو را می دهد. نصوخ از شنیدن این خبر فریاد می زند و هازار را به خاطر دختر خطاکارش سرزنش می کند. هازار ناباورانه به طرف ماشینش می رود تا مانع آنها شود. عزیزه گردنبند منصوب به خاندان اصلان بی را گردن ریان می اندازد و می گوید این گردنبند لیاقت می خواهد. سپس به آرامی در گوش ریان می گوید: «امیدوارم بلای جانت شود! » ریان با چشمانی که در آن ترس، تردید و شادی موج می زند به همراه میران روبروی عاقد می نشینند…

بیشتر بخوانید: 

خلاصه داستان قسمت آخر سریال ترکی تردید (هرجایی) + جزئیات داستان

 

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا