خلاصه داستان قسمت ۱۰۰ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۱۰۰ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان را می توانید مطالعه کنید. با ما همراه باشید. این سریال ترکیه ای که یکی از پربیننده ترین و پربحث ترین سریال های شبکه تی آر تی محسوب می شود، بر اساس داستانی واقعی درباره بیماران یه روانپزشکی به نام گولسرن بوداییجی اغلو می باشد. پخش سریال ترکی آپارتمان بی گناهان در ژانر هیجان انگیز و درام در شبکه های ترکی از ۱۵ سپتامبر ۲۰۲۰ بود و از شبکه های جم تی وی از شهریور ۱۴۰۰ روی آنتن رفت.

قسمت ۱۰۰ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان
قسمت ۱۰۰ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان

خلاصه داستان قسمت ۱۰۰ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان

همان مرد دیوانه ای که با هان تو درگیر شد تو کوچه ایستاده و به ساختمان اونا نگاه میکنه و چشم برنمیداره. گلبن به دم پنجره میره تا برای پرنده ها غذا بریزه که متوجه اون آدم میشه و فکر میکنه به خاطر اون ایستاده اونجا. گلبن میگه اون کیه دیگه؟ و میترسه میگه نکنه از من خوشش اومده؟ وای منو از کجا دیده؟ همینم مونده بود آبجی بفهمه حتما میگه تو چراغ سبز نشون دادی که اون فکر و خیال کرده و تصمیم میگیرد که به کسی چیزی نگه. بایرام کلیدای جدیدو برای صفیه میبره صفیه میگه اینا واسه چیه؟ چرا قفل درو عوض کردین؟ بایرام میگه شما از ماجرای دیشب خبر ندارین؟ صفیه میگه مگه چیشده؟

بایرام شروع میکنه به تعریف کردن انگاری دیشب دزد اومده ساختمان و تو سر اسرا خانمم زده اونو بیهوش پایین پیدا کردیم، صفیه وحشت میکنه و فکرش میره سمت گلبن و فکر میکنه اون زدتش که از ساختمان بزاره بره. به خاطر همین میره پیشش و ازش میپرسه موش گذاشتی رو تختش کارساز نبود حالا رفتی زدی تو سرش که بره؟ گلبن جا میخوره میگه چی میگی آبجی؟ صفیه ماجرای دیشبو واسش تعریف میکنه که گلبن جا میخوره و میگه آبجی چی میگی؟ من همچین آدمیم؟ من هیچ وقت همچین کاری نمیکنم.  تو مدرسه اگه پیش نریمان میره و سعی میکنه تا باهاش حرف بزنه. بهش میگه باهمدیگه بریم خونه که سر راه نون خامه ای هم باهم بخوریم نریمان خیلی خشک و سرد بهش میگه نه نمیخوام نریمان میپرسه چرا اینجوری میکنی؟ خواهرت نمیزاره گفته ازم دوری کنی؟

نریمان بهش میگه نه خودم دیگه نمیخوام. غمزه میاد و از اگه میخواد که با نریمان تنها حرف بزنه. نریمان ازش عدرخواهی میکنه به خاطر سوءتفاهم دیروز. نریمان ازش میپرسه واسه چی دیروز اومدی خونموت؟ غمزه میگه آخه تنبیه مدرسه ات تموم شد دیدم نیومدی نگرانت شدم، نریمان میگه ممنونم که ترحم میکنی بهم، غمزه میگه ترحم چیه؟ تو دوست خوب منی، واسم مهمی نریمان. نریمان خوشحال میشه و لبخند میزنه بهش. اسرا به اسد میگه اینجا مال کیه؟ اسد بهش میگه اینجا خونه باغ پدرمه نیستن موقع هایی که میخوام خلوت کنم میام اینجا. اسرا از گلبن بهش میگه که خیلی نگرانته، عشق خیلی بزرگی بهت داره این همه سال عشقت هنوز تو سینشه. اسد حس خوبی میگیره از این حرف و از لبخند و رفتارش اسرا متوجه میشه که اونم از گلبن خوشش میاد و لبخند میزنه.

بایرام کلارینت ناجی را که دستش امانت مونده را برمیداره و به خانه ی صفیه میره و بهش میگه من استاد کلارینتشو جا گذاشته پیشم نیومد ازم بگیره نمیدونم چیکارش کنم گفتم بیام بهتون بدم که نگهش دارین، صفیه با دیدن کلارینت عصبی میشه و میگه اونو از اینجا ببر بندازش دور به من ربطی نداره و درو محکم میبنده. بایرام دوباره در میزنه که صفیه میگه مگه نشنیدی چی گفتم بندازش دور! بایرام میگه آخه استاد خیلی اینو دوست داشت من نمیتونم نگهداری کنم ازش، صفیه توهم مادرش حسیبه را میزند که با یه فلوت داره مسخره اش میکنه و میگه خوبه دیگه بگیرش برو یاد بگیر از این بعد خودت واسه خودت کلارینت بزن و برقص و میخنده. صفیه عصبی میشه و داد میزنه میگه بسه بسه ساکت شو بایرام میگه من که چیزی نگفتم صفیه خانم فقط گفتم این سازو بگیرین، صفیه میگه خیلی خوب بزارش اینجا برو.

همان موقع کارگرها پیانوی بزرگی را از راهرو بالا میارن. صفیه با دیدن اون از وحشت نفسش بند میاد و میگه این چیه اوردین همه جارو کثافت گرفت ببرینش پایین. کارگرها میگن سفارش خودتونه صفیه میگه گفتم ببرینش پایین برگردونین نمیخوایم از سر و صدا حکمت میاد تا ببینه چه اتفاقی افتاده که با دیدن پیانو با خوشحالی میگه اِ آوردینش بیارینش من سفارش دادم. صفیه میگه به خدا الان دیگه سکته میکنم. کارگرها میخوان بیارن تو که صفیه فریاد میزنه حق ندارین اینو بیارین تو خونه و به باباش میگه این کثیفه باباجون میدونی پاک کردنش چقدر سخته مریض میشی میخوای همرو به کشتن بدی؟ از طرفی حکمت به کارگرها میگه بیارینش تو خونه این ماله منه پولشو دادم از طرفی صفیه میگه حق ندارین اینو بیارین تو خونه کارگرها کلافه میشن و میگن ما الان باید چیکار کنیم؟

گلبن میاد و میگه چه خبره اینجا؟ با دیدن کلارینت به صفیه میگه این کلارینته؟ ماله کیه آبجی؟ صفیه با عصبانیت میگه تو دیگه چیزی نگو گلبن. گلبن چشمش به پیانو میخوره و با ذوق میگه وای چه پیانو خوشگلی ماله کیه؟ صفیه میگه باباجون سفارش دادن گلبن جا میخوره. صفیه به گلبن میگه برو به هان زنگ بزن بگو بیاد وگرنه الان میوفتم میمیرم. هان و اینجی تو مسیر خونه بودن که گلبن به هان زنگ میزنه و ماجرارو میگه. اینجی وقتی میفهمه قضیه چیه میگه قبلا گفته بود پیانو میزنه و میخواد بخره ها ولی من جدی نگرفتم. وقتی هان و اینجی میرسن، صفیه به هان میگه توروخدا نزار اینو بیان تو خونه همه جارو کثافت میگیره بگو ببرنش پایین برگردونن. حکمت به صفیه میگه نمیزارم این پیانورو ببری این دفعه نمیزارم حرف حرفه تو بشه حسیبه .

هان به کارگرها میگه ببخشید مثل اینکه اشتباهی رخ داده معذرت میخوایم و پولو میخواد بده که برگردن ولی حکمت جلو میاد و گریه میکنه و بهش میگه بابا تو بهم قول داده بودی قول دادی که بهم پیانو یاد بدی . هان به ایام کودکیش میره که مادرش حسیبه ماشیناشو می‌شکست.《 یه روز که غصه ماشین شکستشو میخورد پدرش دلداریش میده و میگه یکی دیگه واست میخرم، هان بهش میگه نگیر چون اونارو هم میشکونه. پدرش بهش میگه پس یه چیزی میگیرم که نتونه بشکنه و از پنجره دوچرخه ای که واسش خریده را نشون میده، هان ذوق میکنه ولی میگه مامان که نمیزاره بیارمش خونه، حکمت میگه نگران نباش تو زیرزمین میزاریم که پیداش نکنه.》هان با یاداوری این خاطره به صفیه میگه ببخشید آبجی ولی این دفعه نمیتونم به حرفت گوش بدم و به گلبن میگه دستکش و روپوش بیاره تا کارگرها بپوشن. وقتی پیانورو میزارن و میرن حکمت هان را در آغوش میگیره و با خوشحالی بهش میگه ممنونم پسرم. هان که میبینه اورا به خاطر داشته خوشحال میشه و بغض میکنه…

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی آپارتمان بی گناهان + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا