خلاصه داستان قسمت ۲۶ سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۲۶ سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر را می توانید مطالعه کنید. با ما همراه باشید. این سریال به کارگردانی علی بیلگین، امیدها و ناامیدی‌ها، جنگ‌ها و تلاش‌های کارکنان صنعت سینما را به تصویر می‌کشد. سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر (Menajerimi Ara) در ژانر درام و کمدی محصول سال ۲۰۲۰ برگرفته از سریال فرانسوی Dix Pour cent به سفارش کانال Star Tv میباشد.

قسمت ۲۶ سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر
قسمت ۲۶ سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر

قسمت ۲۶ سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر

دجله و کراج به سر ست فیلمبرداری میرسن که برن از دور انها را باهم میبینه و حرص می خورد. کراج به فریس زنگ میزنه و میگه کجایی؟ فریس از راه جنگلی خودشو به ست میرسونه که کراج میگه تو کجا بودی؟ سر فیلمبرداری بودی؟ که فریس میگه نپرس چجوری اومدم بعدا بهت میگم. فریس از دور میبینه که امیر داره میاد به خاطر همین به دجله یادآوری میکنه که چه کارهایی باید بکنه و میره تا خودشو  برسونه به نجات. امیر با دیدن دجله درباره همان حرف های قبلی حرف میزنه و میگه جواب سوالامو نگرفتم دجله میگه میشه روابط خصوصی و با کاری قاطی نکنیم؟ امیر میپرسه مگه ما رابطه خصوصی داریم باهم؟ که دجله میگه نه منظورم همین سوالا بود. دجله و امیر در حال حرف زدن هستن که باریش اونارو از دور میبینه و کنجکاو میشه که چی میگن. باریش آنها را زیر نظر دارد که بعد از رفتن دجله باریش و امیر باهم احوالپرسی میکنن. فریس به رستوران برمیگرده که میبینه نجات نشسته، فریس شلوغ بودن سرویس بهداشتی را بهانه میکنه و غذا سفارش میدن. پریده تو آژانس به چینار میگه که جولیده ازت خوشش میاد چینار باور نمیکنه میگه نه بابا مطمئنی؟

پریده میگه مشخص شده که اصلا زنارو نمیشناسی، چینار ته دلش خوشحال میشه. برن و باریش تو کاروان نشستن که دجله در میزنه تا بره گوشیشو بزنه تو شارژ. برن تا میفهمه دجله ست بازوعه باریشو میگیره، دجله گوشیشو تو شارژ میزنه و میره. برن و باریش میرن تا صحنه عقد را فیلمبرداری کنن. دجله و کراج از دور نگاشون میکنن و درباره صحنه صحبت میکنن که برن از دور آنهارو میبینه و فیلمبرداری را متوقف میکنه و میگه دیالوگم یادم رفت میرم یه نگاهی بندازم بعد بیام. برن قبل از به کاروان رفتن پیش دجله میره و میگه داشتین چی میگفتین بهم؟ دجله میگه درباره صحنه حرف میزدیم باید درباره چی حرف میزدیم پس؟ برن با حرص به کاروان میره و از گوشی دجله به اجه پیام میده و میگه من دجله ام و خبر بازی نکردن ایکلین و جایگزین شدنش با یه بازیگر دیگه را میده و بعد از فرستادن پیامو پاک میکنه. برن به دوستش زنگ میزنه و میگه یه کاری کردم که نه تنها از آژانس بلکه از زندگیمونم انداختمش بیرون و ماجرارو براش تعریف میکنه. فریس دوباره به بهونه تلفن زنگ زدن به سر فیلمبرداری میره که امیر بهش میگه میشه بشینی یخورده درباره فیلم و سناریو حرف بزنیم؟

فریس میگه من الان خیلی عجله دارم نمیتونم ولی قول میدم بعدا سر فرصت مفصل حرف بزنیم و میره تا پیش نجات بره که میبینه نجات اونجاست، فریس شوکه میشه. فریس بهش میگه هرچی بگی حق داری کار اشتباهی کردم و معذرت خواهی میکنه و میگه خیلی ناراحتی آره؟ نجات میگه نه خیلی، فهمیدم که این کارارو کردی که ناراحت نشم میخوای بگی که کار واست تو اولویته، همه جا کار باهاته و منو تو کارات جا میدی فریس مخالفت میکنه که نجات میخنده میگه عیبی نداره بریم به کارات برس که میدونم فکرت اونجاست. بعد از انجام شدن کارها فریس و نجات برای استراحت میرن به اتاقشان که فریس تو یه موقعیت سعی میکنه ساک نجات را که درش قفله را باز کنه و با خودش میگه هرچی باشه تو اینه من میفهممش که نجات از پشت سرش میاد و کلیدشو میگیره سمتش. فریس خجالت میکشه و میخواد توضیح بده حرف بزنه که نجات نمیزاره و میگه در ساکو باز کن. نجات خودش یاکو باز میکنه و حلقه را جلوش میگیره و میگه این بود میخواستم ازت خواستگاری کنم گفتم اینجا جاش امنتره ولی مثل اینکه چیزی که دنبالش بودی نیست.

فریس حسابی خجالت زده شده و رابطه شان همانجا تمام می شود. فریس به آژانس میره تا با پریده درباره این کار حرف بزنه. پریده وقتی حال داغون فریس را میبینه دلیلشو میپرسه که فریس بهش میگه تموم کردم با نجات. پریده بهش تبریک میگه و وقتی قیافه شوکه شده فریس را میبینه میگه تو از اول همینو میخواستی فریس میگه نه، پریده بهش میگه تو اصلا درست رفتار نکردی نجات همه کار کرد تا تورو خوشحال کنه اما تو اونارو ندیدی. تمام شب برن صفحه اجه را نگاه میکند تا ببیند کی خبر را منتشر میکنه، در آخر به دوستش زنگ میزنه و میگه هنوز منتشر نکرده نکنه اصلا انتشار نکنه؟ دوستش میگه شاید گذاشته بگذره بعدا، برن میگه آره این مدت خیلی خبر گذاشته تا فردا صبر میکنم ببینم میزاره یا نه اگه نذاشت یه فکر دیگه میکنم.

فردای ان روز برن صفحه اجه را نگاه میکند و میبینه که خبر را گذاشته و بلافاصله به دوستش زنگ میزنه و میگه. دوستش بهش میگه الان میخوای بری به بابات بگی؟ برن میگه نه از طرف مامانم وارد میشم میرم به اون میگم الانم میرم آژانس نمیخوام صحنه ای که دجله اخراج میشه را از دست بدم. تو شرکت کراج میگه سریعا یه جلسه بزارین. قبل از رفتن به جلسه برن عکسی که از گوشی دجله گرفته بود را به مادرش نشون میده. تو جلسه کراج میگه که فهمیدم کار کی بوده، کی خبرهارو به اجه میداده فقط میخوام قبل از اینکه من چیزی بگم خودش بگه، مایلا به دجله میگه نمیخوای چیزی بگی؟ همه تعجب میکنن و به دجله نگاه میکنن که دجله میگه من جرا باید چیزی بگم؟! کراج کلافه میشه و میگه این چه ربطی به دجله داره؟ مایلا میگه که دجله پیامو داده دجله میگه من چیزی نگفتم به خدا به من هیچ ربطی نداره باور کنین فریس خانم مایلا میگه واقعا؟ و همان موقع عکس پیامشو برای همه میفرسته و همه با تعجب به دجله نگاه میکنن، دجله شوکه شده و نمیدونه که چی باید بگه ….

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا