خلاصه داستان قسمت ۶۱ سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۶۱ سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر را می توانید مطالعه کنید. با ما همراه باشید. این سریال به کارگردانی علی بیلگین، امید و ناامیدی‌ها، جنگ‌ها و تلاش‌های کارکنان صنعت سینما را به تصویر می‌کشد. سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر (Menajerimi Ara) در ژانر درام و کمدی محصول سال ۲۰۲۰ برگرفته از سریال فرانسوی Dix Pour cent به سفارش کانال Star Tv میباشد.

قسمت ۶۱ سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر
قسمت ۶۱ سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر

قسمت ۶۱ سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر

آقا جلال به کراج زنگ میزنه و سراغ برن را میگیره کراج میگه قرار بود سرکان بهتون زنگ بزنه در این باره حرف بزنه باهاتون جلال میگه بله زنگ زد گفتم بگم که هرجوری شده سریع پیداش کنین وگرنه تو دردسر میوفته و از سریال خط میخوره. کراج پیش مایدا میره، مایدا بهش میگه من یه جارو میدونم که احتمال داره اونجا باشه ولی بازم مطمئن نیستم. آنها به طرف یه کلاس رقص باله میرن. برن را اونجا پیدا میکنن. مایدا با دیدنش دعواش میکنه و میگه برن معلوم هست داری چیکار میکنی؟ برن میپرسه شما چرا اومدین؟ از کجا فهمیدین اینجام؟ مایدا میگه تو زندگی کلی اتفاق های غیرمترقبه می افته قرار نیست تا هرچی شد قهر کنی از خونه بزاری بری تو دیگه بزرگ شدی.

برن میگه مامان جون تو این همه راه اومدی تا متو سرزنش کنی؟ کراج میگه مایدا میخوام با برن تنهایی حرف بزنم ۵ دقیقه دیگه سه تایی باهم میریم‌. کراج کنار برن میشینه و با رفتارهاش سعی میکنه او را بخندونه. جانر که از طرف تانر پیشنهاد شده روبروی دوربین قرار میگیره تا کارگردان ازش تست بگیره. دجله که فهمیده اشتباه کرده و به جای اسم بورا اسم بورای را آورده به محل تست میره تا با منشی صحنه صحبت کنه اما میگه فعلا وقت ندارم باشه واسه بعد. دجله کاری از دستش بر نمیاد و با استرس منتظر نتیجه میمونه. جانر به خاطر اشتباهی که پیش اومده یه جورایی شانس بهش رو کرده و به جای نقش سیاهی لشکر تست نقش اول را می دهد. تانر به اونجا میره که چشمش به برد بازیگران می افتد که نقش اول بورای را له جانر دادن.

تانر جا میخوره و به منشی صحنه میگه اینجا چه خبره؟ یه اشتباهی رخ داده که منشی صحنه بهش میگه نه اقا تانر ما از جانر تست گرفتیم خیلی خوب بود حس خوب میگیره بازیش خوبه انرژی زیادی داره من موندم چجوری تا حالا کشف نشده کارگردان خواسته با مدیر برنامه اش حرف بزنه که دجله میره جلو و میگه من مدیر برنامه جانرم. تانر جا میخوره و به چینار زنگ میزنه و ماجرارو میگه. چینار به دجله زنگ میزنه تا ببینه چه اتفاقی داره اونجا می افتد که دجله میگه خیالتون راحت همه چی خوبه همه از بازی جانر خوششون اومده مدیر برنامه هم نداشت از این به بعد من مدیر برنامه اش شدم. باریش تو خونه کلافه شده و میخواد بره با ماشین دور بزنه که آیدین میگه تو دستت تیر خورده کجا میخوای بری و باهاش میره. تو خیابون در حال دور زدن هستن که یکدفعه متوجه میشن ماشین ترمز نداره.

آنها حسابی میترسن و در اخر با سطل زباله تصادف میکنن. باریش میگه ماشین تازه سرویس بوده که چش شد یهو؟ آیدان میگه نمیدونم و به تعمیرگاه میرن. اونجا متوجه میشن که که لنت ترمز بریده شده. آیدین با دیدن لنت ترمز متوجه میشه که یه نفر از قصد این کارو کرده ولی باریش باور نمیکنه و میگه چرا باید بخوان منو بکشن؟ آخه چه دشمنی من دارم؟ و میگه بیخیال و به داخل خانه میره. جولیده با خوشحالی به اتاق چینار میره و میگه چینار بگو چه اتفاقی افتاده؟ هاکان الان زنگ زد گفت که یه اسپانسر دیگه پیدا کرده حتی بین خودشون یه قراردادم بستن، چینار به خاطر بازی جولیده تو این فیلم عصبیه ولی نگفتن هاکان درباره قرارداد را بهانه میکنه و عصبانیتشو نشون میده و میگه من باید درباره این موضوع با هاکان حرف بزنم.

کراج کنار برن میشینه و درباره گذشته و خاطراتشون صحبت میکنن برن میگه وقتی بچه بودم بابام رفت به مامانم گفتم بابام کی برمیگرده که تو اومدی. ازت پرسیدم تا کی هستی گفتی من نمیرم. حالا الان ازت میپرسم میخوای بری؟ کراج میگه برن، دجله دخترمه هر کاری کنی این چیزیو تغییر نمیده تو هم دخترمی اینم غیر قابل تغییره. قرار نیست چیزی تغییر کنه و کنار گذاشته بشه. تو پاره تنمی، برن با گریه کراج را در آغوش میگیره و مایدا از دور آنهارو میبینه. فریس به حرف های چینار ۱ و بهش میگه میخواستی بریم شام بیرون؟ سرکان شوکه میشه و میگه تو که قبول نکردی چیشد الان خودت اومدی میگی؟ فریس میگه گفتم شاید نظرت عوض شده باشه‌ و باهم به یه کافه میرن.

قبل از آماده شدن و آوردن غذا، فریس شراب مینوشه و از خود بیخود میشه و با خوشحالی به سرکان میگه این واسه اولین باره که دارم با کسی شام میخورم که منو قشنگ بلده و درکم می کنه. بعد از صرف شام فریس میخواد دسر کیک شکلاتی بخوره که تو کیک انگشتر میبینه. فریس که شوکه شده میگه این چیه دیگه؟ تو انگشتر گذاشتی؟ سرکان میگه نه کار من نیست من هنچین کار سطحی و ابتدایی انجام نمیدم همان موقع گارسون میاد و میگه اشتباهی رخ داده، فربس میخنده و میگه یه لحظه ترسید، سرکان میپرسه اگه واقعی بود چی؟ فریس میگه من اعتقادی به ازدواج ندارم. کراج با برن مایدا را به خانه پدرش میرسونن. مایدا از کراج تشکر میکنه بابت اینکه برن را برگرداند ولی میگه نظر من هنوز تغییر نکرده و طلاق میخوام و احتیاج دارم که چند روزی تنها باشم کراج ناراحت میشه کلی بهش حق میده.

فریس و سرکان تو کوچه در حالیکه خیلی صمیمی و نزدیک بهم هستن توسط امراه و گولین خیلی اتفاقی دیده میشن و انها بهم میگن یه چیزی بین اونا هست از طرفی فریس هم مضطرب میشه که اونا چیزی فهمیدن یا نه. باریش الکی خودشو به درد کشیدن زده و به دروغ به دجله میگه که ایدین نیست پیشم تنهام شامم ندارم دجله میگه خودم میام واست غذا درست میکنم. قبل از اومدن دجله باریش سر و صدایی میشنوه که مشکوک میشه سپس فکر میکنه توهم زده و سپس دجله پیشش میاد و واسش سوپ درست میکنه. بعد از خوردن غذا گولین و امراه میان و دجله را اونجا میبینن و حسابی جا میخورن.

دجله میگه فریس خانم گفت بیام اینجا قبل از رفتن به خونه سر بزنم به باریش، موقع رفتن گولین به دجله تو نمیای؟ دجله مجبور میشه بره. برای کراج یه پیام میاد که اگه درباره زندگی سرکان تو آمریکا تحقیق کنی شاید بتونی آژانسو پس بگیری ازش، با این پیام ذهن کراج درگیر میشه. دجله دوباره برمیگرده به خانه باریش که میبینه پریده و سرکان اونجا هستن. دجله تو ماشیت قایم میشه و به سرکان زنگ میزنه و میگه بعد از رفتن اینا میام پیشت…

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا