خلاصه داستان قسمت ۸۰ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۸۰ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان را می توانید مطالعه کنید. این سریال ترکیه ای که یکی از پربیننده ترین و پربحث ترین سریال های شبکه تی آر تی محسوب می شود، بر اساس داستانی واقعی درباره بیماران یه روانپزشکی به نام گولسرن بوداییجی اغلو می باشد. پخش سریال ترکی آپارتمان بی گناهان در ژانر هیجان انگیز و درام در شبکه های ترکی از ۱۵ سپتامبر ۲۰۲۰ بود و از شبکه های جم تی وی از شهریور ۱۴۰۰ روی آنتن رفت

قسمت ۸۰ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان
قسمت ۸۰ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان

خلاصه داستان قسمت ۸۰ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان

صفیه و ناجی از پشت پنجره با هم صحبت می کنند و ناجی با اشاره به او می فهماند که ساعت پنج همدیگر را ببینند. گلبن برایشان خیلی خوشحال می شود. صفیه که استرس دارد از او می خواهد همراهش بیاید اما گلبن می گوید: «نه آبجی. شما دوتایی برین. منم براتون چایی درست میکنم و میذارم. »
نریمان تنها کسی است که در امتحان سخت در کلاسشان نمره کامل گرفته. غمزه پیش او می نشیند و می گوید: «تا کی میخوای زندگیت اینجوری باشه نریمان؟ پس کی میخوای زندگی کنی؟ همش درس و درس و درس! » و ادامه میدهد: «اگه میخوای از زندگیت لذت ببری یکم خلافشو ثابت کن! مثلا امتحان امروز رو سفید بده! » نریمان که جا خورده می گوید: «امکان نداره این کارو کنم. مگه دیوونه شدم. »

اما به محض پخش شدن ورقه ها، نریمان کمی فکر می کند و بعد ورقه سفید را به معلم میدهد! معلم که از دانش آموز زرنگی مثل نریمان انتظار نداشته می گوید: «نریمان چیزی شده؟ مریض شدی؟ » نریمان می گوید: «نه استاد! فقط دلم نمیخواد امتحان بدم! » همه کلاس با تعجب و تشویق به نریمان خیره می شوند و او هم به خاطر این شجاعتش لبخند میزند!
وقتی ناجی و صفیه همدیگر را در راهرو می بینند، ناجی این بار به صفیه می گوید که برایش سورپرایز دارد و باید به جای دورتری بروند. صفیه مضطرب می شود و می گوید: «ناجی من نمیتونم. آدما و خیابون منو میترسونن. » ناجی می گوید: «نترس صفیه م. من کنارتم. مثل قدیم قدم زنان میریم جایی که میخوام نشونت بدم. »

صفیه با حرف های او آرام می گیرد و همراهش قدم میزند. او از دیدن این که آدم ها و کوچه ها انقدر تغییر کرده اند تعجب می کند و هیجان زده شده. ناجی هم از این که صفیه کنارش است از ته دل خوشحال است.
گلبن صفیه را می بیند که همراه ناجی قدم زنان از کوچه هم خارج شدند. اول برایشان خوشحال می شود اما بعد دلش به حال خودش می سوزد و گریه اش می گیرد.
ناجی به صفیه سینمایی که یک روزی با هم برای فیلم دیدن آنجا رفته بودند را نشان صفیه میدهد.

صفیه با دیدن سینما ذوق می کند اما جلوتر نمی رود و می گوید: «اونجا پر از میکروبه. » ناجی ناراحت می شود و صفیه که طاقت ندارد او را ناراحت ببیند قبول می کند با هم فیلم تماشا کنند. وقتی صفیه می بیند که ناجی تمام بلیط های سینما را به خاطر او خریده که راحت باشد، لبخند میزند و از این همه توجهش خوشحال می شود. ناجی حتی صندلی ها را به خاطر او ضد عفونی می کند و برایش پارچه ی تمیز می اندازد تا راحت باشد. صفیه می پرسد که این چه فیلمی است و ناجی می گوید: «فیلمی که هیچ وقت دلم نیومد بدون تو نگاهش کنم… منتظرت موندم… »

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا