لغت نامه اثر جاودان از دهخدا چگونه انتشار یافت؟

علی اکبر دهخدا ملقب به دخو مردی فرومایه بود که هرگز برای شهرت و نام اوری تن به کاری نمی داد و هر چه کرد برای ماندن زبان فارسی به آیندگان بود طوری که زحمت او را با ابوالقاسم فردوسی مقایسه می کنند.

لغتنامه دهخدا

علی اکبر دهخدا در سال ۱۲۵۷ هجری شمسی در تهران به دنیا آمد. او خود را این گونه معرفی می‌کند:«پدر من خان باباخان است که سپاهی بوده  از او شمشیرها و چند عدد نیزه وخنجر و پیراهنی که آیات قرآنی در پشت و روی آن نوشته شده، بر جای مانده است. پدر من، دار و ندار خود را در قزوین فروخت و به تهران آمد. من در نه سالگی، پدرم را از دست دادم و مادرم تربیت مرا به عهده گرفت. من، علوم قدیم را ازاستادان مختلف یاد گرفتم. معلّمین من شیخ غلامحسین بروجردی و شیخ هادی نجم آبادی بودند و من هرچه دارم بر اثرتعلیم این دو بزرگ مرد است».
دهخدا در همان زمان به فرا گرفتن زبان فرانسوی پرداخت و معلومات خویش را تکمیل کرد.
لغتنامه، مفصّل ترین کتاب لغت در زبان فارسی است. دهخدا برای تالیف این کتاب، نزدیک چهل سال کوشش کرد و در این مدّت، حدود صدنفر با وی همکاری داشته اند.

لغتنامه دهخدا
لغتنامه، مهم ترین و اساسی ترین اثر دهخدا است و بیشتر شهرت دهخدا به خاطر همین اثر اوست. بنا به باور بسیاری، چنین کار بزرگ و عظیمی را برای زبان فارسی به غیر از دهخدا،تنها فردوسی انجام داده بود. امروز در ایران به هر کتابخانه ای که برویم از تعداد مراجعه کنندگانی که در جست و جوی لغتنامه‌ی دهخدا هستند، می‌توانیم ارزش و اهمیت این کتاب را درک کنیم.
تقریبا همه‌ی لغات فارسی و نام شهر ها و روستا ها و کلمات علمی و اشخاص بزرگ و حتّی لغات عربی را می‌توان در لغتنامه‌ی دهخدا یافت. هر کلمه ای، معنا، موارد کاربرد، طرز تلفظ صحیح، همراه با اشعار و اطلاعات دیگر آمده است. لغتنامه‌ی دهخدا در واقع یک دایره المعارف است.
دهخدا برای نوشتن این لغتنامه، شب و روز به مطالعه و جمع آوری اطلاعات مشغول بود. آن طور که نوشته اند، وی چند میلیون یادداشت از روی متون معتبر استادان شعر و نثر فارسی و عربی، لغتنامه های چایی و خطّی، کتاب‌های تاریخ و جغرافیا، طب، ریاضی و علوم دیگر فراهم آورده بود. به گفته‌ی خود او و نزدیکانش، هیچ روزی از کار تحقیق و یادداشت برداری برای لغتنامه، غفلت نکرد مگر دو روز به خاطر در گذشت مادرش و دو روز به خاطر بیماری سختی که دچار شد.
علّامه دهخدا در یکی از یادداشت‌های پراکنده‌اش برای لغتنامه، می‌نویسد: «همه‌ی لغات فارسی زبانان تاکنون در جایی جمع آوری نشده، هزاران لغت فارسی و غیر فارسی به کار می‌رود که تا کنون کسی آنها گرد نیاورده و اگر گرده آورده به چاپ نرسانیده است. ما بسیاری از این لغات را به تدریج از حافظه، نقل و سپس آنها را الفبایی کرده‌ایم… و این کاربی هیچ تاخیر و درنگی، بیرون از بیماری چند روزه و دو روز رحلت مادرم رحمهّ‌الله علیها که این شغل تعطیل شد، ادامه یافت و می‌توان گفت که بسیار شب ها نیز در خواب و در بیداری در این کار بودم. چه بارها که در شب از بستر بر می‌خاستم و چراغ روشن می‌کردم و چیز می‌نوشتم. مرا هیچ چیز جز مظلومیت مشرق در مقابل ظالمین ستمکار مغربی به تحمّل این رنج سنگین وا نداشت؛ چه برای نان، همه‌ی راه‌ها به روی من باز بود و نام را نیز چون جاودانی نمی‌دیدم، پایبند آن نبودم».
در میان دانشمندان معاصر ایران، باید علّامه دهخدا را بزرگ مرد فرهنگ ایران دانست. او سرشار از عشق به فرهنگ وطن بود و نامی بلند در میان دانشمندان ایرانی داشت و آثار باارزشی از خود به یادگار گذاشته است.
غروب روز دوشنبه ۷ اسفند ماه ۱۳۳۴ شمسی بود. رنج و زحمت سال ها مطالعه، تحقیق و جست و جو و سرانجام، بیماری، دهخدا را از پای در آورده بود. هزاران جلد کتاب، که مدت چهل و هشت سال با او سخن گفته بودند، اینک همه خاموش نشسته و استاد پیر را تماشا می‌کردند.
در این هنگام، دو شاگرد، همکار صمیمی و مهربانش، محمّدحسین و سیّدجعفرشهیدی به دیدار وی آمدند. لحظاتی چند با سکوت، سپری شد. استاد پیر، هر لحظه یک بار به حالت سستی و ضعف در آمد و چشمانش را فرو می‌بست و باز به حال عادی بر می‌گشت. در یکی از این لحظات، دهخدا سکوت را شکست و گفت:«که مپرس».
باز برای چند لحظه، همه ساکت شدند و دهخدا بار دیگر گفت: «که مپرس».
در این هنگام، محمّدمعین پرسید: «منظورتان شعر حافظ است؟»
دهخدا جواب داد: «بله».
معین گفت: «استاد می‌خواهید برایتان بخوانم؟»
دهخدا گفت: «بله».
آنگاه، معین، دیوان حافظ را برداشت و چنین خواند:
درد عشقی کشیده‌ام ک مپرس                   زهر هجری چشیده‌‌ام که مپرس
درد و سختی که از عشق و تلخی که از دوری کشیده‌ام قابل بیان نیست.
گشته‌ام در جهان و آخر کار                       دلبری برگزیده‌ام که مپرس
تمام دنیا را جست و جو کرده‌ام و سرانجام دلبری انتخاب کرده ام که قابل توصیف نیست.
بی تو در کلبه‌ی گدایی خویش                   رنج‌هاییکشیده‌ام که مپرس
بدون تو و در غم دوری تو در تنهایی و خلوت فقیرانه خودم رنج‌هایی را تحمل کرده ام که قابل توصیف نیست.
همچو حافظ، غریب در ره عشق                 به مقامی رسیده‌ام که مپرس
مانند حافظ غریبانه در راه عشق به مقام و جایگاهی رسیده ام که قابل توصیف نیست.
اندکی پس از آن، دهخدا بیهوش شد و روز بعد به دیدار پروردگارش رفت. آرامگاه او در شهر ری (ابن بابویه) قرار دارد.

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا