زمستان زمان سرد؛ واژه اصیل پارسى
مهتاب دهقانی
زمستان واژهاى اصیل پارسى است که ماخوذ است از واژهى پهلوى «زَمیستان» به معناى زمان سرد. در این واژه «زم» به معناى «سرد» و «ستان» پسوند زمان یا مکان است. مانند «دبستان» که به معناى محل نـوشتـن می باشد.
زمستان در ادبیات فارسى در دو جایگاه متفاوت به کار رفته است، یکى به معناى سیاهى و زشتى که آن را نماد بدى مىگرفتند و دیگرى به معناى خوبى و زیبایى که این فصل به دلیل برکت و زیبایىها و سپیدىهاى حاصل از برف، خوب خوانده مىشد. ولى آنچه مسلم است این است که سردى و سیاهى زمستان در ادبیات فارسى بیشتر به رخ کشیده شده است و ادیبان روى این جنبهى واژهى زمستان، دیدگاه بیشترى داشتهاند و دارند.
علت اهمیت روز اول زمستان (انقلاب زمستانی) تاثیری است که بر ذهن و جسم ما می گذارد. یعنی تاثیری روانشناختی و فیزیولوژیک دارد که امروزه آن را اختلال تاثیر فصلی می نامند. این اختلال، واکنش جسم به این تغییر جوّی و کاهش سطح تابش نور است. به همین دلیل گذشتگان ما جشن هایی در این فصل برگزار می کردند تا سردی آن را کم تاثیرتر کنند.
جشن های زمستانی ریشه در باستان دارد. مصریان، بابلی ها، پارسیان باستان جشن های نوزایی در طول این مدت داشتند. در بین رومی ها و دیگر فرهنگ های اروپایی جشن هایی نظیر آنها وجود داشت نظیر: جشن خدای زحل، میلاد مسیح در بین ژرمن ها و اهالی اسکاندیناوی و جشن های سلتی.
جشن هایی که در انقلاب زمستانی روی می داد تنها به اروپا محدود نمی شد. پاکستانی ها جشن کاموس، تبتی ها دوموش، چینی ها دانگ زی و ژاپنی ها توجی دارند. همچنین بومیان آمریکا آیین هایی در این خصوص برگزار می کردند. بعد از ورود دین مسیحیت به این مناطق، مراسم آیینی آنان در مراسم عیسوی نفوذ کرد.
ریشه تمام این مراسم ها و جشن ها نبرد بین روشنایی و تاریکی است. لحظه ی مهم این نبرد در انقلاب زمستانی بود، به این دلیل که تاریکی از پیشروی بازمی ایستاد و روشنایی نیرو می گرفت. با بازگشتن، روشنایی تیرگی و تاریکی را می زدود .
پاییز را به دست سرمای زمستان سپردیم و اینک آهسته روی پیاده روهای یخ زده قدم می گذاریم و عشق را در دل نگاه می داریم تا نفس هایمان گرم شود. با آمدن زمستان، اجاق خاطره ها را روشن بگذاریم تا دچار سردی فاصله ها نشویم. سرما را با آغوش های گرم جبران کنیم و با نگاه های گرممان به تلافی سردی رفتارها برویم.