بلاگ جدول یاب https://jadvalyab.ir/blog وبلاگ جدول، سرگرمی و دانستنیها Mon, 22 Apr 2024 23:02:53 +0000 http://backend.userland.com/rss092 fa-IR خلاصه داستان قسمت ۴۱ سریال ترکی نشاط زندگی + عکس قسمت ۴۱ سریال ترکی نشاط زندگی

در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد خلاصه داستان قسمت ۴۱ سریال ترکی نشاط زندگی می باشید همراه ما باشید. سریال نشاط زندگی (شادی زندگی من)، داستانی زنانه است که به موضوعاتی مانند خانواده، عشق، و تلاش برای رسیدن به اهداف می‌پردازد. این سریال ترکیه ای با نگاهی مدرن به مفاهیم سنتی، توانسته است مخاطبان زیادی را جذب کند. سریال نشاط زندگی از تاریخ ۲ بهمن ماه ۱۴۰۲، روزهای زوج ساعت ۲۰:۰۰ و تکرار آن روز بعد ساعات ۱۲:۰۰، ۱۷:۰۰ از شبکه جم تی‌وی پخش می‌شود. بازیگران این سریال عبارتنداز؛ شبنم بوزوکلو در نقش نشه شنبکال، تولگا تکین در نقش مصطفی شنبکال، متین کوشکون در نقش مهمت شنبکال، اوغور دمیریهلوان در صالحا شنبکال، ارس شنول در نقش سردار شنبکال، گیزم کالا در نقش آیلین اوزای، ازگی تومبول در نقش تورکان شنبکال، سوریا گوزل در نقش سودا کورماز، نیسان دوکمچی در نقش زینب شنبکال، گفت اژه ییلدیزیم در نقش امره شنبکال و…

[caption id="attachment_233192" align="aligncenter" width="829"]قسمت ۴۱ سریال ترکی نشاط زندگی قسمت ۴۱ سریال ترکی نشاط زندگی[/caption]

قسمت ۴۱ سریال ترکی نشاط زندگی

نشه با دیدن زلوف خوشحال میشه و ازش میخواد همه جارو بشوره هرچی بیشتر بهتر زلوف از رفتارش جا میخوره و میگه باشه میشورم دیگه من مزاحمتون نشم برم نشه میگه نه بیشتر بمون بیشتر مزاحممون بشو بیا با ما بریم پیکنیک زلوف ناچارا قبول میکنه. مهمت به پسرهاش میگه ما قبل از پیکنیک میریم پیش فروشنده ای که منصرف شده باید ببینم چیشده که منصرف شده. خانم ها تو مسیر  فتن به پیکنیک هستن که زلوف هرسری که حرف از بنیامین پدرش میزنه نشه سرعتو زیاد میکنه و قوانینو هم رعایت نمیکنه که همه میترسن و استرس میگیرن. مهمت با پسرهاش پیش کسی میره که میخواسته مغازه رو بخره و ازش میپرسه که دلیل منصرف شدنش چی بوده؟ خطا از طرف ما بوده؟ او میگه که بچه های خودت اومدن و وقتی ماجرارو تعریف میکنه مهمت با چوب دنبال مصطفی و سردار میوفته که آنها فرار میکنن سپس بهشون میگه من یکم تردید داشتم تو فروش ولی با این کارتون دیگه مطمئن شدم که باید این کارو بکنم! سپس به پیکنیک میرن. تو پیکنیک نشه زیادی انرژی داره و هرکی تا یه چیزی میگه میره پیشش و میگه من کمکت میکنم و کار قبلیم نصفه نیمه رها میکنه. صالحه از روشا میپرسه که نشه یجوری نیست؟ او میگه که رفته بوده پدرشو ببینه و تعریف میکنه همه چیزو.

بعد از چند دقیقه سرای هم به اونجا میاد و مراد میره پیشش و شروع میکنه باهاش حرف زدن تورکان از دور اونارو میبینه و کنجکاو میشه و از رفتار مراد با اون دختر حرص میخوره و حسادت میکنه. او از توجه های مراد به سرای کلافه میشه. نشه تو فکره و اصلا چیزی نمیتونه بخوره و مصطفی هم هرچی باهاش حرف میزنه تاثیری نداره. آنها باهم در حال حرف زدنن که سودا به نشه زنگ میزنه و ازش میخواد تا امروزو بیاد شیفت یکی از دوستاش وایسه نشه هنوز حرف سودا تموم نشده میگه میام میام نیم ساعت دیگه اونجام سودا تعجب میکنه. نشه وقتی به بیمارستان میره تو اورژانس به همه بیمارها خودش رسیدگی میکنه که دوستش ازش میپرسه حالت خوبه؟ یجوری! نشه میگه نمیخوام فکر و خیال کنم اگه بیکار بشم فکر و خیال میکنم اونموقع مثل خوره میوفته به جونم باید خودمو سرگرم کنم. تو خونه مهمت با صالحه بالاخره کنار میان و صالحه راضی میشه که بره با مهمت به شیله….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی نشاط زندگی Hayatim Nesesi

نوشته خلاصه داستان قسمت ۴۱ سریال ترکی نشاط زندگی + عکس اولین بار در بلاگ جدول یاب. پدیدار شد.

]]>
https://jadvalyab.ir/blog/%D8%AE%D9%84%D8%A7%D8%B5%D9%87-%D8%AF%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-%D9%82%D8%B3%D9%85%D8%AA-%DB%B4%DB%B1-%D8%B3%D8%B1%DB%8C%D8%A7%D9%84-%D8%AA%D8%B1%DA%A9%DB%8C-%D9%86%D8%B4%D8%A7%D8%B7-%D8%B2%D9%86/
خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی نشاط زندگی Hayatim Nesesi سریال ترکی نشاط زندگی

در این بخش از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی نشاط زندگی را برای شما دوستداران این سریال قرار داده ایم. همراه ما باشید. سریال نشاط زندگی با نام اصلی Hayatım Neşesi یک مجموعه تلویزیونی کمدی ترکی محصول گویا اینترتینمنت است که اولین قسمت آن در ۷ جولای ۲۰۲۳ به کارگردانی Şahin Altuğ و نویسندگی Ekin Atalar منتشر شد. نقش‌های اصلی توسط شبنم بوزوکلو و تولگا تکین بازی شده است.

خلاصه داستان سریال نشاط زندگی Hayatim Nesesi

نشه شخصیت اصلی سریال کمدی نشاط زندگی به دلیل تشکیل خانواده و بچه‌داری تحصیلات خود را نیمه‌تمام رها کرد. حال پس از سال‌ها می‌خواهد به دانشگاه برگردد و تحصیلات خود را در رشته پزشکی به پایان برساند.


 

 

[caption id="attachment_233192" align="aligncenter" width="829"]قسمت ۴۱ سریال ترکی نشاط زندگی قسمت ۴۱ سریال ترکی نشاط زندگی[/caption]

قسمت ۴۱ سریال نشاط زندگی

نشه با دیدن زلوف خوشحال میشه و ازش میخواد همه جارو بشوره هرچی بیشتر بهتر زلوف از رفتارش جا میخوره و میگه باشه میشورم دیگه من مزاحمتون نشم برم نشه میگه نه بیشتر بمون بیشتر مزاحممون بشو بیا با ما بریم پیکنیک زلوف ناچارا قبول میکنه. مهمت به پسرهاش میگه ما قبل از پیکنیک میریم پیش فروشنده ای که منصرف شده… برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_233143" align="aligncenter" width="2003"]قسمت ۴۰ سریال ترکی نشاط زندگی قسمت ۴۰ سریال ترکی نشاط زندگی[/caption]

قسمت ۴۰ سریال نشاط زندگی

نشه وقتی چشمای بنیامین را باز کرده بهش میگه که فیلیس نیست و دخترشه او شوکه میشه و بدون هیچ حرفی از اونجا میره که نشه با تعجب میگه واقعا بدون هیچ حرفی میخواین بزارین برین؟ او سوار تاکسی میشه و میره. تو خونه مهمت خبر میده که تصمیمش داره جدی میشه و مشتری پیدا کرده… برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_233092" align="aligncenter" width="2374"]قسمت ۳۹ سریال ترکی نشاط زندگی قسمت ۳۹ سریال ترکی نشاط زندگی[/caption]

قسمت ۳۹ سریال نشاط زندگی

صالحه به تورکان میگه برای فردا سردار به نظرت مرادو هم دعوت کرده؟ میاد؟ تورکان میگه من چه میدونم مامان اگه دعوتش کرده باشه میاد حتما دیگه صالحه میگه میتونی تو دعوتش کنی بیاد؟ تورکان میگه به من چه که من دعوتش کنم؟ حتما گفته خود سردار دیگه! سردار با مراد رفته بیرون که مراد تعدادیو بهش نشون میده… برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_233070" align="aligncenter" width="2376"]قسمت ۳۸ سریال ترکی نشاط زندگی قسمت ۳۸ سریال ترکی نشاط زندگی[/caption]

قسمت ۳۸ سریال نشاط زندگی

نشه میره پیش مهمت تا باهاش حرف بزنه و منصرفش کنه از تصمیمش که او میگه میدونم چی میخوای بگی باید بگم الکی خودتو خسته نکن من از تصمیمم برنمیگردم! نشه میره پیش مصطفی و بهش میگه اصلا نزاشت حرف بزنم! آنها درباره خاطراتشون که چجوری باهم آشنا شدن حرف میزنن و یادشون میاد که وقتی نشه رفته بود… برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_232993" align="aligncenter" width="1366"] قسمت ۳۷ سریال ترکی نشاط زندگی[/caption]

قسمت ۳۷ سریال نشاط زندگی

من پیش بچه هام میمونم و هیچ جا نمیام! مهمت میگه من هرجا برم تو هم باهام میای تو زنمی! و باهم بحث میکنن. نشه تو خونه بنیامین ازش درباره خانواده اش میپرسه و میگه زن و بچه ای کسی نداری که بهش خبر بدم از حالت؟ او میگه نه نشه میگه یعنی همیشه تنها بودی؟ هیچ بچه ای نداری؟… برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_232956" align="aligncenter" width="2048"]قسمت ۳۶ سریال ترکی نشاط زندگی قسمت ۳۶ سریال ترکی نشاط زندگی[/caption]

قسمت ۳۶ سریال نشاط زندگی

تورکان با کلافگی تو خیابان مونده و نمیدونه چیکار باید بکنه که سریعا یاد مراد میوفته و به اون زنگ میرنه اونم سریعا به اونجا میره تورکان با دیدن او خوشحال میشه که سریع اومده و باهم راه میوفتن که تو راه ماشین خراب میشه و مراد به تورکان میگه برو پشت فرمون دنده رو خلاص کن تا من هل بدم ماشین راه بیوفته که تورکان.… برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_232885" align="aligncenter" width="752"]قسمت ۳۵ سریال ترکی نشاط زندگی قسمت ۳۵ سریال ترکی نشاط زندگی[/caption]

قسمت ۳۵ سریال نشاط زندگی

مهمت وقتی میبینه نشه تنهایی تو حیاط نشسته میره پیشش و باهاش حرف میزنه وقتی میفهمه دردش چیه بهش میگه هرچی شد میخوام اینو بدونی که تو همیشه یه پدر داری که حواسش بهت هست و میره که نشه خوشحال میشه. مصطفی رویاشو تو خواب میبینه که خواننده معروفی شده و تو یه کلوب در حال اهنگ خوندنه..… برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_232835" align="aligncenter" width="800"]قسمت ۳۴ سریال ترکی نشاط زندگی قسمت ۳۴ سریال ترکی نشاط زندگی[/caption]

قسمت ۳۴ سریال نشاط زندگی

مراد به سردار میگه بریم بیرون آنها بعد از کلی دور ردن با ماشین میرن به سمت قبرستان که سردار میترسه. اونجا مراد به سردار میگه تصمیم گرفتم بشناسمت و ببینم آیلینو میتونی خوشبخت کنی یا نه اگه ناراحتش کنی همینجا یه قبر واست میگیرم و میام بالاسرت سردار میگه نه من خوشبختش میکنم خیالتون راحت..… برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_232780" align="aligncenter" width="640"]قسمت ۳۳ سریال ترکی نشاط زندگی قسمت ۳۳ سریال ترکی نشاط زندگی[/caption]

قسمت ۳۳ سریال نشاط زندگی

مهمت پیش مصطفی میره و میشنوه که درباره یه ماشین داره از اینور اونور سوال میکنه. او باهاش صحبت میکنه درباره تغییر رفتار یهوییه و میگه لازم نیست پولتو الکی واسه همچین چیزهایی که زود از سرت میوفته خرج کنی جای درست واسه زن و بچه ات خرج کن مصطفی میگه اشتباه متوجه شدی.… برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_232779" align="aligncenter" width="2375"]قسمت ۳۲ سریال ترکی نشاط زندگی قسمت ۳۲ سریال ترکی نشاط زندگی[/caption]

قسمت ۳۲ سریال نشاط زندگی

شب تو حیاط نشه در حال آب دادن به گل هاست که امره پیشش میره و او ازش درباره کار کردن نو کافه میپرسه امره میگه از چیزی که فکر میکردم آسون‌تر بود ولی اگه زیاد ازم بخواین برم اونجا کار کنم ازتون شکایت میکنم نشه مسگه این چه حرفیه بالاخر همون داییته باید بهش کمک کنی!.… برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_232720" align="aligncenter" width="2003"]قسمت ۳۱ سریال ترکی نشاط زندگی قسمت ۳۱ سریال ترکی نشاط زندگی[/caption]

قسمت ۳۱ سریال نشاط زندگی

گوسفندی که مهمت برای افتتاحیه کافه سردار آورده بود فرار کرده و همه تصمیم میگیرن دو به دو برن طرفی و بگردن دنبال گوسفند. مراد با تورکان میره و باهاش حرفم میزنه و میفهمه که ماشین سنگین از علایق تورکانه. بعد متوجه میشن که گوسفندو مراد از قصد فراریش داده بود تا به اون بهونه باهمدیگه تنها بشن و حرف بزنن.… برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

قسمت ۳۰ سریال ترکی نشاط زندگی

قسمت ۳۰ سریال نشاط زندگی

نشه به همونجایی میره که فکر میکرده مصطفی رفته اونجا و میبینه حدسش درست بوده. سپس باهمدیگه حرف میزنن و مصطفی از نگرانیش میگه که میترسه اگه بره دانشگاه دیدش فرق کنه و اونو واسه خودش کم بدونه نشه میگه این چه حرفیه تو عشق همیشگیه منی حسم بهت همونجوریه که بار اول دیدمت مصطفی میگه نیاز دارم..… برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_232632" align="aligncenter" width="600"]قسمت ۲۹ سریال ترکی نشاط زندگی قسمت ۲۹ سریال ترکی نشاط زندگی[/caption]

قسمت ۲۹ سریال نشاط زندگی

صالحه و روشا باهمدیگه در حال غذا درست کردن هستن و باهمدیگه خوب خوب همکاری میکنن سپس بحث مصطفی و نشه وسط کشیده میشه که سر بچه هاشون باهمدیگه کل کل میکنن. تو کافه سردار مراد نشسته که وقتی تورکان به اونجا میره مراد سراغش میره و حالشو میپرسه سپس پیشنهاد میده تا برن باهم غذا بخورن تورکان میگه...… برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_232633" align="aligncenter" width="702"]قسمت ۲۸ سریال ترکی نشاط زندگی قسمت ۲۸ سریال ترکی نشاط زندگی[/caption]

قسمت ۲۸ سریال نشاط زندگی

نشه که ناراحت و بهم ریخته ست برای دور شدن از استرس و ناراحتی افتاده به جون خانه و همه جا و میشوره. مصطفی هم اصلا حواسش نیست و تمرکز نداره که مهمت بهش میگه تو برو بیرون یه هوایی بخور من به مشتری میرسم. سردار به کافه رفته و اونجا در حال نصب کردن تابلوعه که برادر آیلین به اونجا میاد..… برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_232634" align="aligncenter" width="1280"]قسمت ۲۷ سریال ترکی نشاط زندگی قسمت ۲۷ سریال ترکی نشاط زندگی[/caption]

قسمت ۲۷ سریال نشاط زندگی

تورکان تو کافه سردار نشسته که برادر آیلین هم به اونجا اومده و با تورکان بحث و کل کل میکنه سپس وقتی تورکان روشو برمیگردونه و مراد اونو میبینه عاشقش میشه سردار میاد و آنها را باهمدیگه آشنا میکنه. مراد بعد از چند دقیقه واسه تورکان دسته گلی میفرسته به مناسبت عذرخواهی و لحظه آشناییشون که تورکان قبول میکنه...… برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_232563" align="aligncenter" width="1000"]قسمت ۲۶ سریال ترکی نشاط زندگی قسمت ۲۶ سریال ترکی نشاط زندگی[/caption]

قسمت ۲۶ سریال نشاط زندگی

سردار بعد از کمی خلوت کردن با برادر آیلین از خونه بیرون میاد و برای آیلین پیغام میزاره که باید باهم حرف بزنیم با برادرت الان آشنا شدم! روشا با زینب به کمپ فیلمبرداری رفتن و اونجا میرن تو کانکس خودشون تا استراحت کنن که تاوقته نقش روبروش بیاد و باهم حرف بزنن و آشنا بشن...… برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_232508" align="aligncenter" width="702"]قسمت ۲۵ سریال ترکی نشاط زندگی قسمت ۲۵ سریال ترکی نشاط زندگی[/caption]

قسمت ۲۵ سریال نشاط زندگی

سودا به نشه میگه باید بیای شیفت وایسی او جا میخوره و میگه حتما باید بیام؟ نمیشه یه روز دیگه؟ اما سودا قبول نمیکنه و میگه نه من اینو شنیدم نه تو همچین چیزی ازم خواستی!و تلفنو قطع میکنه. نشه از مادرش کمک میخواد و میگه چجوری من برم؟ روشا میکه من که گفتم اون شیفت آخریش نیست سپس تصمیم میگیرن..… برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_232479" align="aligncenter" width="2047"]قسمت ۲۴ سریال ترکی نشاط زندگی قسمت ۲۴ سریال ترکی نشاط زندگی[/caption]

قسمت ۲۴ سریال نشاط زندگی

صالحه و نرمین کیکی دیگه درست کردن اما طعمش انقدر بد شده که حتی نمیتونن خودشون بخورن. صالحه یاد نشه میوفته و میگه فهمیدم چیکار کنیم او به نشه زنگ میزنه و میگه یکسر بره پیشش. او یه اسلایس کیکی که مونده را بهش میده بخوره و نشه از روی طعمش میگه که چیا تو کیک ریخته و نرمین مینویسه دستورشو..… برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

قسمت ۲۳ سریال ترکی نشاط زندگی

قسمت ۲۳ سریال نشاط زندگی

نشه کنجکاو شده تا بفهمه چرا مصطفی دوست نداره به مراسم پلوخوری بره سپس میره پیش مصطفی و دوباره ازش میپرسه که چرا نمیخواد بره اونجا او میگه هیچی سپس با نشه درباره هم کلاسیش به اسم هاکان حرف میزنه و از اینکه همیشه بهش حسادت میکرده حرف میزده.… برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_232338" align="aligncenter" width="1043"]قسمت ۲۲ سریال ترکی نشاط زندگی قسمت ۲۲ سریال ترکی نشاط زندگی[/caption]

قسمت ۲۲ سریال نشاط زندگی

همگی وقتی متوجه نبود امره میشن سریعا به طرف خانه برمیگردن. نشه استرس داره و از اینکه نمیدونه امره کجاست و چیکار میکنه همش فکرهای بد میکنه. وقتی به خانه میرسن میبینن امره نشسته رو کاناپه و در حالیکه خوراکی میخوره بازی هم میکنه، همگی خیالشون راحت میشه.… برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_232276" align="aligncenter" width="829"]قسمت ۲۱ سریال ترکی نشاط زندگی قسمت ۲۱ سریال ترکی نشاط زندگی[/caption]

قسمت ۲۱ سریال نشاط زندگی

سما لیست وسایل روشا را نوشته و میگه دیگه کارمون اینجا تموم شد میتونیم بریم. مصطفی سردار را تو سونا خشک پیدا میکنه و ازش میخواد تا برن پیش باباشون اما سردار میگه بیا یکم استراحت کنیم اما مصطفی به زور میبرتش. تورکان و صالحه به اتاق مزایده رفتن و نمیدونن که وسایل روشاست که به مزایده گذاشتن.… برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_232228" align="aligncenter" width="2003"]قسمت ۲۰ سریال ترکی نشاط زندگی قسمت ۲۰ سریال ترکی نشاط زندگی[/caption]

قسمت ۲۰ سریال نشاط زندگی

شخصی به اسم عایشه گل که همسایه و دوست روشا و سماء بوده سما را تو کافه میبینه و میره پیشش و خبر میده که وسایل روشا را دارن تو مزایده میزارن سمت جا میخوره و سریعا میره خونه و ماجرارو برای روشا میگه که حالش بد میشه و بادش میزنن سپس تصمیم میگیرن تا باهمدیگه برن به جایی که وسایل روشا را به مزایده گذاشتن… برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_232177" align="aligncenter" width="2003"]قسمت ۱۹ سریال ترکی نشاط زندگی قسمت ۱۹ سریال ترکی نشاط زندگی[/caption]

قسمت ۱۹ سریال نشاط زندگی

نشه در خانه هنوز در حال درست کردن بادمجون شکم پر به روش مادرش هست تا بتونه همون طعم را دربیاره و همه ی تلاششو میکنه. صالحه پیش مصطفی رفته و باهاهش درد و دل میکنه و نشه حرف های اونارو میشنوه و در آخر تصمیم میگیره که دیگه دست از سر جنگیدن سر غذا با مادر شوهرش برداره… برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_232116" align="aligncenter" width="820"]قسمت ۱۸ سریال ترکی نشاط زندگی قسمت ۱۸ سریال ترکی نشاط زندگی[/caption]

قسمت ۱۸ سریال نشاط زندگی

آیلین سر تمرینه که سردار پیشش میره و از خوندنش تعریف و تشویقش میکنه. نشه به مادرش زنگ میزنه و میپرسه چیشد؟ او میگه اون شوهر اوسگلت چیزی نفهمیده و نمیدونه نشه به دیدن سودا قطع میکنه و پیشش میره. سودا بهش میگه باید بریم شیله یه کنگره پرشکوه و باید بریم نشه جا میخوره و میگه منم باید بیام؟… برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_232083" align="aligncenter" width="2003"]قسمت ۱۷ سریال ترکی نشاط زندگی قسمت ۱۷ سریال ترکی نشاط زندگی[/caption]

قسمت ۱۷ سریال نشاط زندگی

صبح سر میز صبحانه بچه ها بدون گوشی اومدن که نشه با مصطفی استرس میگیرن که اگه بچه‌ها تو این مسابقه ببرن چیکار کنن با جایزه هایی که قرار شده بدن نشه مصطفی زا آروم میگنه و میگه نترس بچه ها از پسش برنمیان نمیتونن تحمل کنن مصطفی میگه مطمئنی؟ او تایید میکنه و میگه آره من بزرگشون کردم مطمئنم… برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_232015" align="aligncenter" width="2003"]قسمت ۱۶ سریال ترکی نشاط زندگی قسمت ۱۶ سریال ترکی نشاط زندگی[/caption]

قسمت ۱۶ سریال نشاط زندگی

زلوف میگه من کارامو کردم دیگه میرم سپس مهمت بعد از رفتنش به نشه میگه که چیکار کنه تا دل صالحه را بدست بیارم نشه همون روشیو بهش میگه که به سردار گفته بود و ازش میخواد بره روغن زیتون بخره. مهمت میره روغن زیتون بهش میده اما واکنش خوبی از صالحه نمیبینه سپس دوباره به نشه زنگ میزنه… برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_231954" align="aligncenter" width="2003"]قسمت ۱۵ سریال ترکی نشاط زندگی قسمت ۱۵ سریال ترکی نشاط زندگی[/caption]

قسمت ۱۵ سریال نشاط زندگی

نشه میخواد آیلینو فراری بده که از خونه بره اما آیلین تو اتاق گیر میکنه. سردار با تورکان در حال حرف زدنه که بهش میگه میونه داداش با نشه خوب نیست شکرآبه تو کان جا میخوره و میگه چی؟ واقعا؟ چرا؟ و سریعا کاسه تخمه میگیره دستش تا واسش تعریف کنه همه چیزو. نشه آیلینو از طبقه بالا برده پایین و وقتی میخواد… برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_231932" align="aligncenter" width="1809"]قسمت ۱۴ سریال ترکی نشاط زندگی قسمت ۱۴ سریال ترکی نشاط زندگی[/caption]

قسمت ۱۴ سریال نشاط زندگی

سردار میره پیش مصطفی دم در مغازه و باهاش درد و دل میکنه و میگه که اونو با یه پسر دیده مصطفی میگه اون کی بود؟ سردار میگه گفت دوستمه ولی معلوم نیست واسه چی قرار گذاشته بودن که! سپس ازش میپرسه من چجوری دلشو بدست بیارم؟ مصطفی میگه چقدر کارت سخته آخه چجوری میخوای بدست بیاری؟… برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_231878" align="aligncenter" width="1200"]قسمت ۱۳ سریال ترکی نشاط زندگی قسمت ۱۳ سریال ترکی نشاط زندگی[/caption]

قسمت ۱۳ سریال نشاط زندگی

نشه یواشکی به معاینه بقیه مریض ها میره تا خانواده خودش او را نبینن او موفق هم میشه و لو نمیره. اما یکی از همکارهای نشه به اونجا میاد و به نشه میگه پسرتو مرخص میکنیم اورژانس یه تصادفی اومده قیامته و میره همگی از صمیمیت او با نشه جا میخورن و مصطفی از رفتارها و حرفهای نشه شوکه شده و بهش میگه تو حالت خوبه؟… برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_231877" align="aligncenter" width="2003"]قسمت ۱۲ سریال ترکی نشاط زندگی قسمت ۱۲ سریال ترکی نشاط زندگی[/caption]

قسمت ۱۲ سریال نشاط زندگی

نشه تو بیمارستان در حال کار کردنه که باید بره به جشن تولد دوست امره واسه همین بیمارستانو بدون گفتن به کسی میپیچونه و با امره میره به جشن. اونجا با مادر دوست‌های امره گرم صحبت میشه با همدیگه درباره زندگیشان صحبت می‌کنند وقتی نشه از کارهایی که تو خونه انجام میده براشون میگه آنها تعجب می‌کنند.… برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_231879" align="aligncenter" width="1280"]قسمت ۱۱ سریال ترکی نشاط زندگی قسمت ۱۱ سریال ترکی نشاط زندگی[/caption]

قسمت ۱۱ سریال نشاط زندگی

صالحه از امره میپرسه که مادربزرگت امروز میره؟ او میگه نمیدونم فکر نکنم بره به این زودیا و میره. نشه تا میخواد به مصطفی بگه که من دارم میرم دانشگاه امره میاد و حرفش نصفه میمونه و نمیتونه بگه. تورکان به سردار میگه بعد از سر کارم میای دنبالم سردار میگه ببخشید چرا؟ تورکان میگه را نداره از این به بعد هرچی من گفتم.… برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_231785" align="aligncenter" width="900"]قسمت ۱۰ سریال ترکی نشاط زندگی قسمت ۱۰ سریال ترکی نشاط زندگی[/caption]

قسمت ۱۰ سریال نشاط زندگی

نشه میخواد به مصطفی بگه که حامله نیست اما هر سری یا گوشی مصطفی زنگ میخوره یا یه اتفاقی میوفته که نمیتونه بگه وقتی میخواد به مصطفی بگه گوشی مصطفی زنگ میخوره که میبینن مادر نشه ست و به نشه میگه اومدم خونه تون اما کسی نیست کجایین؟ او میگه اومدیم ناهار بیرون برو خونه مامان صالحه تا بیایم.… برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_231679" align="aligncenter" width="1280"]قسمت ۹ سریال ترکی نشاط زندگی قسمت ۹ سریال ترکی نشاط زندگی[/caption]

قسمت ۹ سریال نشاط زندگی

مصطفی میره پیش مادرش تا درباره زایمان نشه باهاش حرف بزنه و بهش میگه نظر تو چیه؟ مصطفی درباره زایمان حرف میزنه اما صالحه درباره مراسم حرف میزنه که در آخر مصطفی منظورشو نمیفهمه و میگه تو از چی حرف میزنی؟ من حاملگی نشه را میگم! صالحه خوشحال میشه و او را بغل میکنه که مصطفی میفهمه نمیدونسته… برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_231678" align="aligncenter" width="600"]قسمت ۸ سریال ترکی نشاط زندگی قسمت ۸ سریال ترکی نشاط زندگی[/caption]

قسمت ۸ سریال نشاط زندگی

مصطفی پدرش ازش درباره سردار میپرسه که با آیلین چی میشه رابطه اش او تو تخیلاتش بهش میگه که سردار به هیچ دردی نمیخوره و مغازه ای که میخواد بگیره معلوم نیست بتونه اصلا بچرخونه یا نه و رابطه اس با آیلینو نمیدونم چی میشه چون آیلین اصلا دکتر نیست و تو ذهنش خیالش راحت میشه چون واقعیتو به پدرش گفت… برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_231551" align="aligncenter" width="2003"]قسمت ۷ سریال ترکی نشاط زندگی قسمت ۷ سریال ترکی نشاط زندگی[/caption]

قسمت ۷ سریال نشاط زندگی

سردار به پدرش میگه میخوام حرفمو بزنم دیگه اگه البته اجازه بدین و کسی تو حرفمون نپره! تورکان شروع کرده به حرف زدن درباره تسلط بر استرس که سردار کلافه میشه و یکدفعه میگه من و آیلین داریم ازدواج میکنیم اونا خوشحال میشن و تورکان آروم میگه همینو کم داشتیم! سردار میپرسه چیزی گفتی آبجی؟… برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_231508" align="aligncenter" width="2048"]قسمت ۶ سریال ترکی نشاط زندگی قسمت ۶ سریال ترکی نشاط زندگی[/caption]

قسمت ۶ سریال نشاط زندگی

نشه وقتی پیش سودا میره میگه باید چیکار کنم؟ سودا میگه چرا انقدر دیر کردی؟ حتما داشتی کارهای همیشگیتو میکردی یا غذا درست میکردی یا به خونه میرسیدی یا رفته بودی خرید یا شایدم با مادر شوهرت رفتی به این مهمونی های زنونه مسخره! نشه میگه نه واقعا تو فتوکپی بودم سپس سودا بهش سماره اتاق میده و میگه… برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_231416" align="aligncenter" width="745"]قسمت ۵ سریال ترکی نشاط زندگی قسمت ۵ سریال ترکی نشاط زندگی[/caption]

قسمت ۵ سریال نشاط زندگی

نشه وقتی به خونه میره میبینه همه جا مرتبه و جا میخوره او نوشته ای مصطفی میبینه که بهش گفته خیالت راحت همه چیز روبراهه و به همش رسیدگی کردم نشه خوشحال میشه و میگه خوب الان میتونم به درسام برسم سپس میشینه تمام درساشو میخونه. فردای آن روز صبح زود به بیمارستان میره که بچه هاش وقتی به سر میز صبحانه میرن… برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_231344" align="aligncenter" width="1000"]قسمت ۴ سریال ترکی نشاط زندگی قسمت ۴ سریال ترکی نشاط زندگی[/caption]

قسمت ۴ سریال نشاط زندگی

دانشجوها نشه را فکر میکنن استاده و نشه هرچی میگه بهم نگین استاد منم مثل خودتونم آنها قبول و باور نمیکنن. سپس به اتاق یه مریض میرن و دانشجوها از نشه میخوان مریضو  معاینه کنه او با دیدن پرونده پزشکی و پرسیدن سوال هایی ازش بهش میگه شما برای اینکه خسته شدی از یه خونه به خونه دیگه بری گفتی بیای بیمارستان به مریضی بزنی خودتو… برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_231289" align="aligncenter" width="1280"] قسمت ۳ سریال ترکی نشاط زندگی[/caption]

قسمت ۳ سریال نشاط زندگی

نشه با مصطفی به کافه رفتن و اونجا بهش خبر میده که میخواد بره دوباره دانشگاه مصطفی که تو دهنش کیک گذاشته بود شوکه میشه و تا مرز خفگی میره که نشه کمکش میکنه تا بتونه نفس بکشه. آیلین و سردار آمپول به دستن و نمیدونن چجوری باید آمپول بزنن که وقتی آیلین میزنه به همکار پدر سردار اون مرد داد میرنه و آیلین از ترس از حال میره.… برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_231224" align="aligncenter" width="640"]خلاصه داستان قسمت ۲ سریال ترکی نشاط زندگی خلاصه داستان قسمت ۲ سریال ترکی نشاط زندگی[/caption]

قسمت ۲ سریال نشاط زندگی

مصطفی میره دم در خونه و به نشه میگه بپوش میریم بیرون نشه خوشحال میشه و همان موقع مادرش بهش زنگ میزنه که نشه میگه الان نمیتونم حرف بزنم میدونی چرا؟ مصطفی اومده میخواد منو ببره شام بیرون دیدی میگفتی اصلا از این کارها بلد نیست خیلیم بلده و تلفنو قطع میکنه که مادرش پشت تلفن با ترس میگه وای مصطفی حتما داره خیانت میکنه… برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_231183" align="aligncenter" width="1200"]خلاصه داستان قسمت ۱ سریال ترکی نشاط زندگی خلاصه داستان قسمت ۱ سریال ترکی نشاط زندگی[/caption]

قسمت ۱ سریال نشاط زندگی

نِشِه زنیست که سال‌های پیش برای خانواده‌اش درس پزشکی را ول کرده و به خانه داری پرداخته او برای چندمین بار در خواب رویای پزشک بودن را می‌بیند و دوباره غذایش می‌سوزه زینب دخترش او را از خواب بیدار می‌کنه و میگه زندگی ما مثل بقیه نرمال نیست اینکه مدام غذا می‌سوزونی خسته‌ام کرده!… برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

نوشته خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی نشاط زندگی Hayatim Nesesi اولین بار در بلاگ جدول یاب. پدیدار شد.

]]>
https://jadvalyab.ir/blog/%D8%AE%D9%84%D8%A7%D8%B5%D9%87-%D8%AF%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-%D9%82%D8%B3%D9%85%D8%AA-%D8%A7%D9%88%D9%84-%D8%AA%D8%A7-%D8%A2%D8%AE%D8%B1-%D8%B3%D8%B1%DB%8C%D8%A7%D9%84-%D8%AA%D8%B1%DA%A9%DB%8C-%D9%86%D8%B4%D8%A7%D8%B7-%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C-hayatim-nesesi/
خلاصه داستان قسمت ۵۵ سریال ترکی یاقوت کبود + تصویر قسمت ۵۵ سریال ترکی یاقوت کبود

در این مطلب از بخش فرهنگ و هنر در سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۵۵ سریال ترکی یاقوت کبود را برایتان قرار داده ایم با ما همراه باشید. سریال ترکی یاقوت کبود (Safir) با بازی ایلهان شن و اوزگه یاعیز جدیدترین سریال شبکه ATV ترکیه است. سمیح باعجی کارگردانی این سریال را برعهده دارد. این سریال ترکی از سریال‌های جدید 2023 در ژانر عاشقانه و خانوادگی است. سمیه باغچی کارگردانی سریال را بر عهده دارد. این سریال به داستان ناپدید شدن خانواده گولسوی در جاده‌های خطرناک پر از آزمون‌های شور، اشتیاق، انتقام و قلدری می‌پردازد که یک شبه تغییر می‌کند.ایهان شن، اوزگه یاعیز، بوراک برکای آک‌گول، ایپک توزجواوغلو و… از بازیگران سریال یاقوت کبود هستند. آتش گولسوی با بازی ایلهان، فرایه ییلماز با بازی اوزگه، یامان گولسوی با بازی بوراک نیز کاراکترهای اصلی سریال می‌باشند.

[caption id="attachment_233193" align="aligncenter" width="720"]قسمت ۵۵ سریال ترکی یاقوت کبود قسمت ۵۵ سریال ترکی یاقوت کبود[/caption]

قسمت ۵۵ سریال ترکی یاقوت کبود

باده با خوندن خبری درباره فردی به نام اوزار بولات به خودش میگه پس او کسی که قراره وورال را بکشه تویی اوزار! او نامه ای مینویسه و تو پاکت میزاره و به فردی میده پاکتو و میگه برسه به دست اوزار بولات و بگو وورال هم خیلی سلام رسوند. از مشاور املاک میرن دم در خانه فرایه و هازال و بهشون میگه از دیروز تا الان انقدر زنگ شکایت ازتون داشتم که صاحب خانه ازم خواست بیام بگم یه هفته فرصت دارین تا خونه را تخلیه کنین هازال عصبی میشه و فرایه آرومش میکنه هازال گریه میکنه و میگه خوشیام همین بود؟ زود باید تموم میشد؟ فرایه میگه آروم باش الان باید بریم سرکار تا اخراج نشدیم بعدا قول میدم دوباره خونه دار میشیم. آتش و گوکان وقتی به دادگاه میرسن میبینن که گونش هم اونجاست آتش بهش میگه تو نرفتی؟ او میگه نه نتونستم سپس باهم میرن به دادگاه. عمر با قید وثیقه آزاد میشه و موقع بیرون اومدن یه خبرنگار میاد و با سوال هایی میخواد اونارو تحت فشار بزار که آتش گردنشو میگیره و میگه ببین اگه این سوالامو واسه خودت میپرسی که هیچی ولی اگه از طرف کسی اجیر شدی که اعصاب مارو بریزی بهم که من میدونم این گزینه ست بهتره بری تا بلایی سرت نیاوردم سپس یامان عمر را میبره و آتش با گونش میره تا کمی قدم بزنه حالش خوب بشه. جمیله و آلینا و شرمین به حمام رفتن و اونجا در حال خوش گذرونی هستن سپس از نسرین میخوان تا اونارو کیسه بکشه و نسرین حرصش میگیره.

وقتی بیرون میان تو سالن میشینن و آلینا و جمیله درباره کاری که با فرایه کردن جلوی در خونه اش میگن و ادامه میدن که دیگه نمیتونن به راحتی با هم برن و بیان! شرمین میخنده و میگه همین؟ خوب هم هازال هم فرایه کار دولتی خوب دارن میرن یه جای دیگه رو اجازه میکنن! انها تو فکر میرن و میگن راست میگه حالا باید چیکار کنیم؟ آتش و گونش باهمدیگه تو بازار راه میرن و باهمدیگه حرف میزنن و آتش از گونش دعوت میکنه برن به کمپ تو طبیعت گونش هم لبخند میزنه. استاد فرایه بهش یه فرم مسابقه میده و میگه پر کن شرکت کن اگه برنده بشی خیلی تو موفقیتت تاثیر داره نماینده همه برندهای مطرح میان فرایه خوشحال میشه. موقع ناهار خوردن یامان میره دنبال فرایه و باهم میرن که همان موقع آلینا و جمیله پیش مدیر دانشگاه میرن و از فرایه بدگویی میکنن و میگن که شوهر آلینارو دزدیده برای شما خیلی بد میشه و مدیر میره پیش استاد فرایه و باهاس حرف میزنه فرایه وقتی میره اونجا  میگه آقای مدیر؟ شما هم اومدین طرحامو ببینین؟ او میگه نه، نه میخوام طرح ببینم نه خودتو از فردا…

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکیه یاقوت کبود + عکس

نوشته خلاصه داستان قسمت ۵۵ سریال ترکی یاقوت کبود + تصویر اولین بار در بلاگ جدول یاب. پدیدار شد.

]]>
https://jadvalyab.ir/blog/%D8%AE%D9%84%D8%A7%D8%B5%D9%87-%D8%AF%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-%D9%82%D8%B3%D9%85%D8%AA-%DB%B5%DB%B5-%D8%B3%D8%B1%DB%8C%D8%A7%D9%84-%D8%AA%D8%B1%DA%A9%DB%8C-%DB%8C%D8%A7%D9%82%D9%88%D8%AA-%DA%A9/
خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکیه یاقوت کبود + عکس سریال ترکی یاقوت کبود

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی یاقوت کبود را مطالعه می کنید. همراه ما باشید. سریال ترکی یاقوت کبود (Safir) محصول سال ۲۰۲۳ کشور ترکیه به سفارش شبکه ATV و به کارگردانی سمیح بائجی و به نویسندگان گل آبوس و بورجو اور است. بازیگران این سریال عبارتنداز؛ اوزگه یائیز، ایلهان شن، جان بارتو اصلان، گیزم سویم، ایپک توزکو اوغلو، مفید کایاجان، ارکان بکتاش، سودا باش، سلین ایشیک، منیر جان سیندوروک، الچین زهرا ایرم، نور یازار و سردار بوردانجی. این سریال از ۱۱ آذر ماه ۱۴۰۲ روزهای زوج از شبکه جم سریز در ساعت ۲۱ پخش می شود و یک ساعت بعد از شبکه جم سریز پلاس پخش مجدد دارد.

[caption id="attachment_229844" align="aligncenter" width="1280"]سریال ترکی یاقوت کبود سریال ترکی یاقوت کبود[/caption]

خلاصه داستان سریال ترکی یاقوت کبود

داستان سریال ترکی یاقوت کبود روایت خانواده گولسوی از ثروتمندترین طایفه‌های ترکیه است. یامان یکی از فرزندان این خانواده است که از کودکی عاشق دختر راننده خانوادگی خودشان شده. او در دوران کودکی حلقه یاقوت مادرش را دزدیده و به فرای هدیه می‌دهد.

آتش پسر بزرگ خانواده یامان است که به علت سرباز زدن از دستورات پدربزرگش خانه را ترک کرده و به آمریکا رفته بود. پس از سال‌ها به درخواست مادرش به خانه برگشته تا دوباره خانواده گولسوی کنار هم جمع شوند و تجارت خانوادگی‌شان را از سر گیرند. یامان می‌خواهد با بازگشت برادرش از عشق کودکی‌اش خواستگاری کند و این دو برای این لحظه بسیار هیجان دارند. اما اتفاقی غیرمنتظره همه معادلات را برهم می‌زند. سریال یاقوت کبود داستان سه برادر به نام‌های یامان، آتش و اوکان را روایت می‌کند.


 

[caption id="attachment_233193" align="aligncenter" width="720"]قسمت ۵۵ سریال ترکی یاقوت کبود قسمت ۵۵ سریال ترکی یاقوت کبود[/caption]

قسمت ۵۵ سریال یاقوت کبود

باده با خوندن خبری درباره فردی به نام اوزار بولات به خودش میگه پس او کسی که قراره وورال را بکشه تویی اوزار! او نامه ای مینویسه و تو پاکت میزاره و به فردی میده پاکتو و میگه برسه به دست اوزار بولات و بگو وورال هم خیلی سلام رسوند. از مشاور املاک میرن دم در خانه فرایه و هازال و بهشون میگه از دیروز تا الان…. برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.

قسمت ۵۴ سریال ترکی یاقوت کبود

قسمت ۵۴ سریال یاقوت کبود

اونجا آلینا و فرایه باهم دعواشون میشه و آلینا و مادرش برای آبروریزی شروع میکنن به داد زدن. آتش و گونش باهم کمی حرف میزنن و در آخر گونش میگه که اومده بودم تا مدت طولانی بمونم ولی اتفاق هایی افتاد که فکرشو نمیکردم و باید فرداصبح زود برم سپس به سختی از هم جدا میشن و آتش میره…. برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_233093" align="aligncenter" width="959"]قسمت ۵۳ سریال ترکی یاقوت کبود قسمت ۵۳ سریال ترکی یاقوت کبود[/caption]

قسمت ۵۳ سریال یاقوت کبود

۳تا برادر میرن به شرکت که بهشون خبر میدن آقا عمر اومدن. آتش ازش میپرسه واسه چی اومدی؟ عمر میگه بی تربیت این چه طرز حرف زدنه اومدم سر کارم! او بهشون خبر میده که دوباره مدیریت کارخانه را به دست گرفتم و میخوام که بهم گزارش بدین! همان موقع از امور مالی میان و عمر را به عنوان مدیر کارخانه با خودش میبره.…. برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_233042" align="aligncenter" width="720"] قسمت ۵۲ سریال ترکی یاقوت کبود[/caption]

قسمت ۵۲ سریال یاقوت کبود

جمیله به عمارت برگشته و به چتین میگه که چمدانهامو بیار از این به بعد همونجوری که با گلفم رفتار میکنین باید با منم رفتار کنین و میره داخل. او وقتی گوشی آلینارو میبینه میفهمه که پدر بچه تو شکم آلینا بوراست. او کلافه و عصبی میشه و میره پیش آلینا و میگه تو چیکار کردی؟ میدونی وورال بفهمه که بچه تو شکمت مال بوراست…. برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.

قسمت ۵۱ سریال ترکی یاقوت کبود

قسمت ۵۱ سریال یاقوت کبود

آلینا به یامان میگه چرا انقدر تعجب کردی؟ میگم بچه دار داریم میشیم! یامان به فرایه میگه مزخرف میگه! به حرفاش گوش نکن! فرایه میره و یامان دنبالش میره که. یامان بهش میگه فرایه حرف های اونو باور نکن! فرایه میگه نمیکنم یامان میگه من حتی دستم بهش نزدم! فرایه میگه میدونم حرفتو باور دارم ولی نتونستمم…. برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_232957" align="aligncenter" width="600"]قسمت ۵۰ سریال ترکی یاقوت کبود قسمت ۵۰ سریال ترکی یاقوت کبود[/caption]

قسمت ۵۰ سریال یاقوت کبود

دختری به نام گونش تو جاده ماشینش خراب شده که آتش تو مسیر میبینتش و میره تا بهش کمک کنه اما اون دختر میگه خودم درست میکنم و بعد از کمی حرف زدن آتش از اونجا میره. یامان و فرایه رفتن پیش هازال و باهم در حال صبحانه خوردنن. از طرفی آلینا از اتاق بورا از خواب بیدار میشه و میگه چقدر حالت تهوع دارم فکر کنم…. برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_232884" align="aligncenter" width="1200"]قسمت ۴۹ سریال ترکی یاقوت کبود قسمت ۴۹ سریال ترکی یاقوت کبود[/caption]

قسمت ۴۹ سریال یاقوت کبود

آتش به مادرش میگه حرف های سنگینی بهش زدی با اینکه چیزی از واقعیت نمیدونی! آنها باهم بحث میکنن که گلفم از دهنش میپره و میگه دوتا برادر سر این دختر افتادین به جون هم و روی هم اسلحه کشیدین! میفهمی؟ آتش میگه از کجا میدونی این قضیه رو؟ وورال گفته؟ او میخواد در بره که آتش میگه باید جواب این سوالو بدی از کجا فهمیدی؟…. برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_232834" align="aligncenter" width="696"]قسمت ۴۸ سریال ترکی یاقوت کبود قسمت ۴۸ سریال ترکی یاقوت کبود[/caption]

قسمت ۴۸ سریال یاقوت کبود

آتش و فرایه از یامان میپرسن که حالش چطوره؟ کجاش تیر خورده! انها متوجه میشن که به دستش تیر خورده و به داخل میرن که ببینن اوضاع چجوره. گلفم با وورال دعوا میکنه و میگه تو قاتلی! تو بچه منو کشتی! هرگز نمیبخشمت! همان موقع تک تیرانداز به وورال زنگ میزنه و خبر میده که آتش زنده ست و یامان هم زنده ست…. برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_232562" align="aligncenter" width="1200"]قسمت ۴۷ سریال ترکی یاقوت کبود قسمت ۴۷ سریال ترکی یاقوت کبود[/caption]

قسمت ۴۷ سریال یاقوت کبود

جمیله در حال جمع کردن وسایل آشپزخانه ست و شرمین در حال دلمه درست کردن که جمیله حرص میخوره. گلفم در حال حرف زدنه و میگه که میخوام تمام پرسنلمو عوض کنم همان موقع شرمین میاد که گلفم میگه اجازه نداره کسیو ببینه و ازش میخواد بره اما شرمین میخواد باهاش به خاطر رفتارش دعوا کنه…. برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_232507" align="aligncenter" width="1100"]قسمت ۴۶ سریال ترکی یاقوت کبود قسمت ۴۶ سریال ترکی یاقوت کبود[/caption]

قسمت ۴۶ سریال یاقوت کبود

یامان با فرایه حرف میزنه و بهش این اطمینانم میده که دیگه ولش نمیکنه و شاید این یه شروعی بهتر باشه با بچه مون. عمر خانواده فرایه را صدا زده و بهشون میگه تا حالا خیانت زیاد بهم شده ولی کاری که دخترهای تو کردن باهام محسن قابل هضم نیست کاری کردن که تو خونه خودمون نمیتونیم تو روی همدیگه نگاه کنیم!…. برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_232480" align="aligncenter" width="720"]قسمت ۴۵ سریال ترکی یاقوت کبود قسمت ۴۵ سریال ترکی یاقوت کبود[/caption]

قسمت ۴۵ سریال یاقوت کبود

آتش شروع میکنه به کتک زدن بورا. بورا بهش میگه حال یامان چطوره؟ آتش اسلحه را میزاره رو سرش و میگه تو کی باشی که اسم داداشمو به زبونت بیاری؟ سپس ازش میخواد دیگه اسم برادرهاش و فرایه را به زبونش نیاره! سپس دستاشو میبنده و سوار ماشینش میکنن و از اونجا میرن به طرف شرکت..…. برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.

قسمت ۴۴ سریال ترکی یاقوت کبود

قسمت ۴۴ سریال یاقوت کبود

اوکان بورا را میبینه تو حیاط و اسلحه را برمیداره میره سراغش. او میبینه که داره ترمز ماشین را دست کاری میکنه و وقتی از زیر ماشین درمیاد اوکان با اسلحه میگه پاشو و راه بیوفت بورا خوشش میاد ولی اسلحه را ازش میگیره و ورق برمیگرده و او به اوکان میگه راه بیوفت. همه تو سالن جمع شدن و آتش تشکر میکنه از اومدنشون،.…. برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_232336" align="aligncenter" width="1280"]قسمت ۴۳ سریال ترکی یاقوت کبود قسمت ۴۳ سریال ترکی یاقوت کبود[/caption]

قسمت ۴۳ سریال یاقوت کبود

آتش با دیدن عمر و اوکان میپرسه کجا میرین؟ عمر جواب نمیده و به راهشون ادامه میدن آتش آنها را تعقیب میکنه و میفهمه که با وورال قرار داشتن. آتش تنها راهی که به ذهنش میرسه به باده زنگ میزنه و بابت دیشب که بی خبر رفت معذرت خواهی میکنه باده میبخشتش و آتش را به داخل برای خوردن قهوه دعوت میکنه.…. برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_232277" align="aligncenter" width="959"]قسمت ۴۲ سریال ترکی یاقوت کبود قسمت ۴۲ سریال ترکی یاقوت کبود[/caption]

قسمت ۴۲ سریال یاقوت کبود

عمر به یامان میگه باید ازش جدا بشی فهمیدی؟ تموم شد دیگه! جمیله میره پیش اوکان و بهش میگه که یادتون رفته جونتون دسته منه؟ میرم همه چیزو به وورال میگم! اوکان میگه برو بگو تا به لیستم خودتم اضافه بشی! بورا همه چیزو بورا میدونه جمیله وحشت میکنه و با ترس میره به سمت خونه. فرایه پیش پدرش رفته و ازش معذرت خواهی میکنه…. برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_232229" align="aligncenter" width="1086"]قسمت ۴۱ سریال ترکی یاقوت کبود قسمت ۴۱ سریال ترکی یاقوت کبود[/caption]

قسمت ۴۱ سریال یاقوت کبود

اوکان میگه اینجا چخبره؟ بورا میگه حوصله ام سر رفته گفتم شاید تو هم دلت واسم تنگ شده باشه و اسلحه شو درمیاره و میگه راه بیوفت. یامان به فرایه میگه اگه کسی نفهمه اینجاییم باید بمونیم تا صبح سپس فرایه سردشه که یامان کتشو میده بهش و بغلش میکنه که گرمتر بشه، آتش از دوربینی که تو اون اتاق گذاشته…. برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_232180" align="aligncenter" width="660"]قسمت ۴۰ سریال ترکی یاقوت کبود قسمت ۴۰ سریال ترکی یاقوت کبود[/caption]

قسمت ۴۰ سریال یاقوت کبود

هازال وقتی با شرمین تنها میشه باهاش درباره جمیله حرف میزنه که شرمین میگه خیر باشه جی میخوای بدونی؟ چرا؟ هازال میگه میخوام کلا بدونم آخه خیلی دوستم فرایه رو اذیت میکنه اینجوری میتونم جلوی کاراشو بگیرنم شنیدم انگار قبلا بهیار بوده ولی نتونستم باور کنم واقعا بهیار بوده؟…. برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_232118" align="aligncenter" width="600"]قسمت ۳۹ سریال ترکی یاقوت کبود قسمت ۳۹ سریال ترکی یاقوت کبود[/caption]

قسمت ۳۹ سریال یاقوت کبود

شرمین به خانه جمیله رفته که او با دیدنش جا میخوره شرمین به داخل میره که جمیله استرس میگیره و تو یه فرصت ازش میپرسه تو اینجا چیکار میکنی؟ شرمین میگه مثل اینکه اینجا بهت ساخته اومدم یخورده هم من بسازم خودمو. فرایه با بچه تو شکمش حرف میزنه و میگه انگاری بابات نمیاد ما باید بریم پیشش همان موقع یامان سر قرار میاد…. برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_232084" align="aligncenter" width="700"]قسمت ۳۸ سریال ترکی یاقوت کبود قسمت ۳۸ سریال ترکی یاقوت کبود[/caption]

قسمت ۳۸ سریال یاقوت کبود

وقتی بورا دستشو از روی دهنش برمیداره فرایه بهش میگه من حامله ام بورا میگه شوخی میکنی؟ سپس با اسلحه تهدیدش میکنه و میگه راه بیوفته و از عمارت بیرون میرن سپس سوار ماشینش میکنه و با خودش میبره. آتش سراغ فرایه را از چتین میگیره که او بهش میگه اینجا سر و صدا بود رفت خونه ما استراحت کنه…. برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_232016" align="aligncenter" width="600"]قسمت ۳۷ سریال ترکی یاقوت کبود قسمت ۳۷ سریال ترکی یاقوت کبود[/caption]

قسمت ۳۷ سریال یاقوت کبود

باده بورا را برده به همونجایی که پرتش کرده بودن اونجا و بورا وقتی دستشو میکنه تو آب همه چیز یادش میاد که وقتی باده ازش میپرسه چیزی یادت اومد؟ بورا میگه پام بسته بود و چیز دیگه ای نمیگه باده میگه باشه پاشو برسونمت خونه برم به کارام برسم. فرایه میخواد بره اتاقش که میبینه در اتاق آلینا و یامان بازه و میره…. برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_231956" align="aligncenter" width="700"]قسمت ۳۶ سریال ترکی یاقوت کبود قسمت ۳۶ سریال ترکی یاقوت کبود[/caption]

قسمت ۳۶ سریال یاقوت کبود

آتش میگه که میخوام یه کارخانه نساجی بخرم اما یامان مخالفت میکنه و میگه الان باید به فکر مشتری باشیم عمر تایید میکنه که آتش میگه من با پول خودم میخرم اما عمر میگه نمیشه باید تو جلسه هیئت مدیره مطرح بشه و رأی بگیریم آتش میگه باشه و میره. اوکان که از کار و فشارهای عمر کلافه شده میره به کافه پیش هازال و…. برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_231955" align="aligncenter" width="388"]قسمت ۳۵ سریال ترکی یاقوت کبود قسمت ۳۵ سریال ترکی یاقوت کبود[/caption]

قسمت ۳۵ سریال یاقوت کبود

فرایه با یامان سوار تاکسی میشه و میره به طرف عمارت که فرایه حالش بد میشه و دلش درد میگیره که یامان اونو میبره بیمارستان فرایه وقتی نمیتونه رو پاش وایسه یامان بلندش میکنه و به داخل میبره. او استرس فرایه و بچه شو داره فرایه هم ترسیده و به دکتر میگه صدای بچه رو نمیشنوم چیشده؟…. برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_231855" align="aligncenter" width="821"]قسمت ۳۴ سریال ترکی یاقوت کبود قسمت ۳۴ سریال ترکی یاقوت کبود[/caption]

قسمت ۳۴ سریال یاقوت کبود

فرایه با عصبانیت بهش میگه تو چجوری میتونی انقدر بد باشی مگه شیطانی؟ و ازش میخواد دست از سرش برداره و دیگه تهدیدش نکنه و میره. عمر میره پیش یامان و از آتش گلگی میکنه که خیلی زیادی بهش بها دادم و میگه میخواد سهام خودش و مادرشو بزنه به نام او اما یامان میگه نمیخوام با این چیزا سرو کله داشته باشم.…. برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_231854" align="aligncenter" width="656"]قسمت ۳۳ سریال ترکی یاقوت کبود قسمت ۳۳ سریال ترکی یاقوت کبود[/caption]

قسمت ۳۳ سریال یاقوت کبود

هازال بهش میگه داری میری خودتو معرفی کنی آره؟ او تایید میکنه که هازال بغلش میکنه و باهمدیگه خداحافظی میکنن و هازال میگه دلم تنگ میشه واست سپس میگه آزاد شدی میبینمت. آلینا میره پیش جمیله و واسش تعریف میکنه که کاری که خواستیو انجام دادم ولی اصلا توجه نکرد از اتاق رفت بیرون و ازم خواست که ازش فاصله بگیرم.…. برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_231853" align="aligncenter" width="720"]قسمت ۳۲ سریال ترکی یاقوت کبود قسمت ۳۲ سریال ترکی یاقوت کبود[/caption]

قسمت ۳۲ سریال یاقوت کبود

جمیله یواشکی میره به اتاق سرپ تا ببینه چیزی پیدا میکنه که تهدیدش کنه یا نه که همان موقع سرپ میره داخل و با اسلحه تهدیدش میکنه تا مراقب کارهاش باشه که اتفاقی واسه خودش و دخترش نیوفته. سر میز شام آتش میبینه که یامان نیست میره دنبالش و میارتش سر میز شام. آتش جلوی همه میگه امروز فرایه فارغ التحصیل شد.…. برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_231852" align="aligncenter" width="720"]قسمت ۳۱ سریال ترکی یاقوت کبود قسمت ۳۱ سریال ترکی یاقوت کبود[/caption]

قسمت ۳۱ سریال یاقوت کبود

هازال پیش فرایه میاد و میگه از فردا باید بیام کارمو شروع کنم و خوشحال میشن. سرپ وقتی میبینه اونا میخوان جایی برن میره جلو و بهشون میگه خریداتونو بدین به من بریم سمت ماشین برسونمتون اونا قبول میکنن. وقتی سرپ تنها میشه دفتری که فرایه توش داشت چیزی مینوشت باز میکنه و میخونه و متوجه باردار بودن فرایه میشه..…. برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_231673" align="aligncenter" width="616"]قسمت ۳۰ سریال ترکی یاقوت کبود قسمت ۳۰ سریال ترکی یاقوت کبود[/caption]

قسمت ۳۰ سریال یاقوت کبود

جمیله به دخترش زنگ میزنه و میپرسه که کجاست او بهش چیزی نمیگه و تلفنو قطع میکنه. آلینا به خونه سرپ رفته و اونجا سرپ میپرسه چیشد که اومدی اینجا؟ او میگه هیچی اعصابم خورد بود گفتم یه هوایی بخورم بریم بیرون سرپ میگه چه فرقی میکنه که کجا باشیم اینجام سرگرمت میکنم و ازش تعریف میکنه که آلینا ذوق میکنه..…. برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_231672" align="aligncenter" width="1200"]قسمت ۲۹ سریال ترکی یاقوت کبود قسمت ۲۹ سریال ترکی یاقوت کبود[/caption]

قسمت ۲۹ سریال یاقوت کبود

آلینا با گلفم تو سالن نشستن و باهم کل کل میکنن که گلفم بهش میگه با من کل کل نکن پا پیچم نشو! فرایه به هازال میگه میخوام برم یامانو ببینم هازال میگه نمیشه بسه جلوی در جلوی همه بغلشم کردی! فرایه میگه نمیتونم نگرانشم برم سریع ببینمش و بیام فقط یکبار! هازال با کلافگی نگاهش میکنه. آتش با داروهای عمر بالاسر پدربزرگش میره..…. برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_231585" align="aligncenter" width="959"]قسمت ۲۸ سریال ترکی یاقوت کبود قسمت ۲۸ سریال ترکی یاقوت کبود[/caption]

قسمت ۲۸ سریال یاقوت کبود

هازال به فرایه زنگ میزنه که او ازش میخواد سریع پیشش بیاد چون اصلا حالش خوب نیست. اوکان از شدت استرس زیاد حالش خوب نیست و نمیتونه نفس بکشه سپس ماشینو نگه میداره تا کمی هوا بخوره. آتش به شرکت رفته و با دیدن یاقوز نگهبان شرکت که رو زمین افتاده بالاسرش میره همان موقع پلیسها از راه میرسن و محوطه را میبینن..…. برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_231474" align="aligncenter" width="1600"]قسمت ۲۷ سریال ترکی یاقوت کبود قسمت ۲۷ سریال ترکی یاقوت کبود[/caption]

قسمت ۲۷ سریال یاقوت کبود

اوکان از دور خونه وورال را زیر نظر گرفته که میبینه جمیله به اونجا اومده و میره که جلوشو بگیره اما جمیله زنگو زده بود که همدست وورال میاد و میگه آقا وورال نیستن سپس با اسلحه تهدیدشون میکنه که سوار ماشین بشن سپس سه تایی سوار یه ماشین میشن و راه میوفتن. تو ماشین به سرپ زنگ میزنه و میگه گیرشون انداختم لازم نیست.…. برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_231413" align="aligncenter" width="641"]قسمت ۲۶ سریال ترکی یاقوت کبود قسمت ۲۶ سریال ترکی یاقوت کبود[/caption]

قسمت ۲۶ سریال یاقوت کبود

عمر هنوز حواس پرتیش ادامه داره که آتش بغلش میکنه و سعی میکنه آرومش کنه اما موفق نمیشه که با درماندگی کنارش رو تخت میشینه. سرپ با دست راست وورال به اسم بشیر که تمام کارهای وورال را میکنه حرف میزنه و بهش میگه که فهمیده کار اوکان بوده اما چیزی به وورال نمیگه و ازش میخواد به اون کمک کنه چون زندگی که داره لایقش نیست.…. برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_231343" align="aligncenter" width="959"]قسمت ۲۵ سریال ترکی یاقوت کبود قسمت ۲۵ سریال ترکی یاقوت کبود[/caption]

قسمت ۲۵ سریال یاقوت کبود

یامان را به اتاق عمل بردن اما قلبش وایمیسته و بهش شوک میزنن که به زندگی برمیگرده. از طرفی آسیه که دلش درد گرفته بود پیش دکتر رفته و با ترس میگه صدای قلبشو نمیشنوم! چی شده؟ بچه ام زنده ست؟ همان موقع صدای قلب بچه اکو میشه که آسیه خیالش راحت میشه و با خوشحالی میگه زنده ست.…. برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_231288" align="aligncenter" width="959"]قسمت ۲۴ سریال ترکی یاقوت کبود قسمت ۲۴ سریال ترکی یاقوت کبود[/caption]

قسمت ۲۴ سریال یاقوت کبود

جمیله شبانه میره اتاق فرایه و دستشو میزاره رو دهنش و میگه بیا بریم حیاط حرف بزنیم. فرایه ازش میپرسه چی از جون من میخوای؟ جمیله که برای پاریس رفتن یامان مشکوک شده به همه چیز بهش میگه نه خودت مهمی واسم نه بچه تو شکمت زودتر با آتش ازدواج میکنی آتش بیمه زندگیته اگه بخوای کاری کنی اشتباهی کنی به جفتتون رحم نمیکنم!…. برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_231226" align="aligncenter" width="959"]قسمت ۲۳ سریال ترکی یاقوت کبود قسمت ۲۳ سریال ترکی یاقوت کبود[/caption]

قسمت ۲۳ سریال یاقوت کبود

اوکان با یامان حرف میزنه و میگه دیگه نمیری؟ یامان میگه روز عروسی میرم اوکان بهش میگه همه چیز درست میشه بهت قول میدم یکم دیگه صبر کن یامان میگه حالت خوبه؟ سپس اوکانو بغل میکنه. آتش با فرایه حرف میزنه و میگه چرا اصلا به من فکر نکردی که باید چیکار کنم با پدربزرگ و مادرم؟…. برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_231157" align="aligncenter" width="640"]قسمت ۲۲ سریال ترکی یاقوت کبود قسمت ۲۲ سریال ترکی یاقوت کبود[/caption]

قسمت ۲۲ سریال یاقوت کبود

یامان از باده میپرسه دلیل ازدواجشون چی بوده باده میگه نمیتونم بگم قول دادم هرچی هم بگی نمیگم خواهشا همینم بین خودمون بمونه نرو از داداشت بپرس من این وسط بده میشم یامان میره. اوکان تو اتاق باده میره و ازش میپرسه که ماجرا چیه؟ باده میگه هیچی گفتم که چیزی نیست اوکان میگه پس بزار یه چیز دیگه بپرسم.…. برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_231091" align="aligncenter" width="720"]قسمت ۲۱ سریال ترکی یاقوت کبود قسمت ۲۱ سریال ترکی یاقوت کبود[/caption]

قسمت ۲۱ سریال یاقوت کبود

فرایه میگه من میخوام برم یامان میگه نمیرم داداشم باید بیاد مارو ببینه بعد منو بزنه به حدی که از حال برم تو هم با لذت مارو میبینی. آتش به اتاق میاد و فرایه را صدا میزنه و میگه تو بالکنی؟ فرایه حسابی ترسیده که آتش وقتی جوابی دریافت نمیکنه میره یامان میگه نیومد بعدا بازم امتحان میکنیم و میره که فرایه میشینه و شروع میکنه به گریه کردن.…. برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_231053" align="aligncenter" width="700"]قسمت ۲۰ سریال ترکی یاقوت کبود قسمت ۲۰ سریال ترکی یاقوت کبود[/caption]

قسمت ۲۰ سریال یاقوت کبود

آتش و فرایه باهم حرف میزنن و آتش میگه نمیخواد درباره اون فرد حرف بزنی دیگه باید به فکر این بچه باشی و همونجوری که بهت قول دادم تا آخرش پیشت میمونم و واسه این بچه به اسم و فامیل خودم شناسنامه میگیرم باده همه حرفاشونو میشنوه و شوکه میشه. بعد از رفتن فرایه آتش صدایی میشنوه و از تکون خوردن پرده میفهمه کسی اونجاست که…. برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_230991" align="aligncenter" width="696"]قسمت ۱۹ سریال ترکی یاقوت کبود قسمت ۱۹ سریال ترکی یاقوت کبود[/caption]

قسمت ۱۹ سریال یاقوت کبود

فرایه وقتی میخواد قضیه را بگه آتش بهش میگه تو برو تو عزیزم و با یامان دعوا میکنه که تو به چه حقی زن منو سوال پیچ میکنی؟ یامان میگه تو حق داری واقعیتو از زبان خود فرایه بشنوی! آتش باهاش بحث میکنه و ازش میخواد دیگه تو این کارها دخالت نکنه و اگه بخواد چیزیو بفهمه خودش میره از فرایه میپرسه…. برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_230924" align="aligncenter" width="720"]قسمت ۱۸ سریال ترکی یاقوت کبود قسمت ۱۸ سریال ترکی یاقوت کبود[/caption]

قسمت ۱۸ سریال یاقوت کبود

فرایه وقتی از ماشین پیاده میشه که بره پیش خیاط یامان دوباره باهاش دعوا میکنه و سرش داد میرنه و میگه تو لیاقت پوشیدن این لباسو داری؟ و لباسو رو زمین میندازه و میگه من میگم! نه نداری! فرایه میخواد لباسو برداره و بره که یامان میگیرتش و تو اون کش مکش لباس پاره میشه فرایه گریه میکنه و میگه تنها یادگاری مادرم بود!…. برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_230860" align="aligncenter" width="959"]قسمت ۱۷ سریال ترکی یاقوت کبود قسمت ۱۷ سریال ترکی یاقوت کبود[/caption]

قسمت ۱۷ سریال یاقوت کبود

آتش وقتی دخترهارو میرسونه به فرایه میگه فردا میریم دنبال کارهای عقد بعدشم مراسم عروسی فرایه میگه لازمه؟ نمیشه یه جشن ساده باشه؟ آتش میگه پدربزرگم اینجوری میخواد نمیخوام ناراحتش کنم یه شبه دیگه خوش میگذره فرایه قبول میکنه و میره. فرایه عکسی از خودشو میبینه که مربوط به یکسال پیش تو استانبوله…. برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_230858" align="aligncenter" width="640"]قسمت ۱۶ سریال ترکی یاقوت کبود قسمت ۱۶ سریال ترکی یاقوت کبود[/caption]

قسمت ۱۶ سریال یاقوت کبود

فرایه با دوستاش اومدن و فرایه سوار ماشین آتش میشه که اوکان میگه من دخترهارو میارم سپس به داملا میگه تو با آلینا و یامان بیا آنها فکر میکنن اوکان میخواد با هازال تنها بشه اما او میخواد تو این فرصت باهاش حرف بزنه درباره فرایه. فردی به اسم سرپ به خانه وورال رفته که وورال با دیدنش خوشحال شده…. برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_230759" align="aligncenter" width="1280"]قسمت ۱۵ سریال ترکی یاقوت کبود قسمت ۱۵ سریال ترکی یاقوت کبود[/caption]

قسمت ۱۵ سریال یاقوت کبود

یامان به کلبه ای در دل صحرا رفته تا بتونه با خودش کنار بیاد سپس از آنجایی که میدونه همان روز، روز خواستگاری فرایه ست به خاطر همین راه میوفته به طرف عمارت. هازال و داملا با یه چمدون لباس رفتن پیش فرایه تا همشونو تن بزنه و یکیشو برای مراسم انتخاب کنن در آخر پسرهای کالباسی رنگ انتخاب میکنن.…. برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_230703" align="aligncenter" width="640"]قسمت ۱۴ سریال ترکی یاقوت کبود قسمت ۱۴ سریال ترکی یاقوت کبود[/caption]

قسمت ۱۴ سریال یاقوت کبود

فرایه بعد از دانشگاه سر قرار با آتش میره و میگه اتفاقی افتاده؟ او میگه نه قرار امشب قبل از شام همه چیزو به مامانم بگم گفتم قبلش بهت بگم در جریان باشی فرایه میگه پس امشب میرم پیش هازال خونه نباشم بهتره آتش میگه من دارم سعی میکنم همه چیزو بهتر کنم دلیل نداره فرار کنی کسی نباید با تو بدرفتاری کنه پس دلیلی نداره جایی بری.…. برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_230628" align="aligncenter" width="1280"]قسمت ۱۳ سریال ترکی یاقوت کبود قسمت ۱۳ سریال ترکی یاقوت کبود[/caption]

قسمت ۱۳ سریال یاقوت کبود

جمیله پیش اوکان رفته و میپرسه که مریح چیشد؟ اوکان همه چیزو واسش تعریف میکنه که جمیله گریه میکنه و با عصبانیت میگه چرا بهش کمک نکردی؟ چرا نجاتش ندادی؟ اوکان بهش حمله میکنه و سرش داد میزنه و میگه همه اینا تقصیر توعه! و سرزنشش میکنه سپس بهش میگه از اتاقش بره بیرون او قبول میکنه و از اونجا با گریه میره.…. برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_230555" align="aligncenter" width="1280"]قسمت ۱۲ سریال ترکی یاقوت کبود قسمت ۱۲ سریال ترکی یاقوت کبود[/caption]

قسمت ۱۲ سریال یاقوت کبود

یامان وقتی فرایه را میدزده فرایه تو ماشین داد میزنه که ماشینو نگه داره یامان به راهش ادامه میده و میگه باید به حرفام گوش کنی آنها تو ماشین درگیر میشن که یامان حواسش پرت میشه و میخواست با اتوبوس تصادف کنه که یامان جمعش میکنه و خطر از بیخ گوششون میگذره. فرایه از ماشین پیاده میشه و میخواد بره که یامان جلوشو میگیره…. برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_230465" align="aligncenter" width="2047"]قسمت ۱۱ سریال ترکی یاقوت کبود قسمت ۱۱ سریال ترکی یاقوت کبود[/caption]

قسمت ۱۱ سریال یاقوت کبود

آتش و فرایه به رستوران رفتن و آتش بهش میگه جمیله از کجا فهمیده که بارداری؟ فرایه میگه نمیدونم فقط تو و هازال میدونستین از یه جایی فهمیده دیگه آتش میگه ازدواج میکنیم و همه فکر میکنن این بچه منه و از دست جمیله هم خلاص میشی الانم غذاتو بخور نباید خودتو بچه ات ضعیف بشین. آلینا حاضر شده شب و منتظر یامانه…. برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_230441" align="aligncenter" width="696"]قسمت ۱۰ سریال ترکی یاقوت کبود قسمت ۱۰ سریال ترکی یاقوت کبود[/caption]

قسمت ۱۰ سریال یاقوت کبود

باده از وورال پدرش میپرسه بورا همیشه اینجا تو بیمارستان میمونه؟ وورال میگه نه میبریمش خونه با تمام تجهیزات همه کار میکنم تا خوب بشه. آدم وورال میره پیشش و میگه سیگنال گوشی بورا را پیدا کردم از وقتی گم شده تو عمارت گولسای هاست اونا جا میخورن. گلفام میره پیش عمر پدرش و ازش میخواد با بچه هاش کاری نداشته باشه…. برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_230320" align="aligncenter" width="959"]قسمت ۹ سریال ترکی یاقوت کبود قسمت ۹ سریال ترکی یاقوت کبود[/caption]

قسمت ۹ سریال یاقوت کبود

یامان پشت سر داملا به داخل خانه هازال میره و هازال با دیدنش عصبی میشه و باهاش دعوا میکنه که یامان میگه تو دخالت نکن هازال من باید باهاش حرف بزنم یه واقعیتیو بگم اونم باید بهم توضیح بده. فرایه باهاش بحث میکنه و در آخر تایید میکنه که یکسال با آتش حرف میزده و ازش مخفی کرده بوده یامان میگه یعنی از توجهش به خودت خوشت میومد؟…. برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_230319" align="aligncenter" width="800"]قسمت ۸ سریال ترکی یاقوت کبود قسمت ۸ سریال ترکی یاقوت کبود[/caption]

قسمت ۸ سریال یاقوت کبود

فرایه با هازال تو دانشگاه که آتش بهش میگه من یکم حالم خوب نیست میتونیم حرف بزنیم؟ او میگه آره من دانشگاهم آتش میگه باشه میام اونجا. یامان و اوکان تو جلسه عمر با وورال و باده نشستن و باهم صحبت میکنن درباره کار که به وورال زنگ میزنن و خبر میدن که پسرت الان تو بیمارستانه وورال شوکه میشه و با عمر و باده به اونجا میرن.…. برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_230210" align="aligncenter" width="640"]قسمت ۷ سریال ترکی یاقوت کبود قسمت ۷ سریال ترکی یاقوت کبود[/caption]

قسمت ۷ سریال یاقوت کبود

صبح زود سر میز صبحانه فرایه با برادرش حرف میزنه درباره کار کردنش تو استانبول بعد از فارغ التحصیلی اما چتین بهش میگه لازم نیست میخوای بری بابارو بندازی گردن من؟ آقا عمر داره به کارخانه جدید میزنه باهاش حرف میزنم برو اونجا کار کن ولی فرایه میگه کارخانه تو استانبول خیلی خوبه چتین میگه بری بابارو میزاریم تو یه خانه سالمندان…. برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_230209" align="aligncenter" width="1280"]قسمت ۶ سریال ترکی یاقوت کبود قسمت ۶ سریال ترکی یاقوت کبود[/caption]

قسمت ۶ سریال یاقوت کبود

هازال بعد از رفتن یامان با آلینا از شوک درمیاد و میره پیش فرایه و ازش میپرسه اینجا چخبره؟ فرایه میگه بریم بیرون همه چیزو واست تعریف کنم. آلینا تو ماشین مدام درباره عروسی و چیزهایی که دوست دارد باهاش حرف میزنه اما یامان اصلا بهش توجهی نمیکنه و فکرش درگیر فرایه ست.…. برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_230109" align="aligncenter" width="750"]قسمت ۵ سریال ترکی یاقوت کبود قسمت ۵ سریال ترکی یاقوت کبود[/caption]

قسمت ۵ سریال یاقوت کبود

محسن و پسر و عروسش نگران حال فرایه هستن و هرچی زنگ میزنن میبینن که برنمیداره. فرایه مرخص میشه که اتش گوشیشو میده و میگه زنگ بزن به خونه حتما نگرانت شدن او به برادرش زنگ میزنه و میگه هازال مریض شده بود اومدم باهاش بیمارستان برادرش میگه باشه بیا خونه حرف میزنیم. یامان از دور فرایه و آتشو میبینه…. برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_230058" align="aligncenter" width="720"]قسمت ۴ سریال ترکی یاقوت کبود قسمت ۴ سریال ترکی یاقوت کبود[/caption]

قسمت ۴ سریال یاقوت کبود

آلینا وقتی به خانه برمیگرده به فرایه میگه که تا الان پیش شوهر خواهرت بودم فرایه میگه پیش کی بودی؟ آلینا میگه چون دیگه بهم حلقه داده و همه چیز داره علنی میخواد بشه بهت معرفیش میکنم شوهرخواهرت یامانه. فرایه شوکه شده و میگه چی؟ چی میگی؟ آلینا میگه که من بهت میگفتم که اونم منو دوست داره ولی تو باور نمیکردی…. برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_229930" align="aligncenter" width="720"]قسمت ۳ سریال ترکی یاقوت کبود قسمت ۳ سریال ترکی یاقوت کبود[/caption]

قسمت ۳ سریال یاقوت کبود

یامان میره پیش اوکان تو اتاقش و میگه چیشد؟ چرا نگفتی تو کدوم بیمارستان رفتی؟ اوکان با ترس واسش ماجرارو تعریف میکنه و گریه میکنه یامان میگه تو دیوونه شدی پسر؟ چرا اینکارو کردی؟ اگه به یکی گفته باشه که میاد خونه ما چی؟ اوکان با ترس و گریه میگه اگه اینجوری بود تا الان یه نفر پیگیریشو کرده بود هان؟…. برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_229878" align="aligncenter" width="829"]قسمت ۲ سریال ترکی یاقوت کبود قسمت ۲ سریال ترکی یاقوت کبود[/caption]

قسمت ۲ سریال یاقوت کبود

سر میز شام بورال باکیلجی با پدربزرگ پسرها عمر درباره یکی کردن سرمایه ها و اینکه آتش دیگه اینجا کار راه بندازه حرف میزنن سپس از آتش میپرسه فکر ازدواج کردن تو سرت نیست؟ آتش از قصد میگه چرا با یکی تو رابطه ام ایشالله به زودی ازدواج میکنیم همگی جا میخورن و باده به بهونه آماده کردن دسر میره تو آشپزخانه…. برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱ سریال ترکی یاقوت کبود

قسمت ۱ سریال ترکی یاقوت کبود

قسمت ۱ سریال یاقوت کبود

فرایه منتظر یامان هست تا شب تولدشو باهم جشن بگیرن که وقتی یامان از راه میرسه با حالی داغون بهش میگه یادم رفته بود خیلی سرم شلوغ بود فرایه متوجه میشه که مثل همیشه نیست و میگه پس گفتی سورپرایز داری اونم فراموش کردی آره؟ یامان اسلحه درمیاره که فرایه جا میخوره. از تو خونه صدای شلیک میاد و فرایه اونجارو آتیش میزنه…. برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.

نوشته خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکیه یاقوت کبود + عکس اولین بار در بلاگ جدول یاب. پدیدار شد.

]]>
https://jadvalyab.ir/blog/%D8%AE%D9%84%D8%A7%D8%B5%D9%87-%D8%AF%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-%D9%82%D8%B3%D9%85%D8%AA-%D8%A7%D9%88%D9%84-%D8%AA%D8%A7-%D8%A2%D8%AE%D8%B1-%D8%B3%D8%B1%DB%8C%D8%A7%D9%84-%D8%AA%D8%B1%DA%A9%DB%8C%D9%87-%DB%8C%D8%A7%D9%82%D9%88%D8%AA-%DA%A9%D8%A8%D9%88%D8%AF-%D8%B9%DA%A9%D8%B3/
خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی شربت زغال اخته سریال شربت زغال اخته

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی شربت زغال اخته را برای دوستداران سریال های ترکی قرار داده ایم. با ما همراه باشید. شربت زغال اخته (Kızılcık Şerbeti) یک مجموعه تلویزیونی ترکیه ای در ژانر درام ساخت شرکت گلد فیلم است که اولین قسمت آن در تاریخ 28 اکتبر 2022 به کارگردانی هاکان کیروواچ و نویسندگی ملیس سیولک پخش شد. این سریال برگرفته از یک روایت واقعی است. باریش کیلیچ, اوریم آلاسیا, سیلا ترک اوغلو, سیبل تاشچی اوغلو , موژده اوزمان, دوگوکان گونگور و ستار تانری اوگن در نقش های اصلی مشترک هستند.

[caption id="attachment_224988" align="aligncenter" width="889"]سریال شربت زغال اخته سریال شربت زغال اخته[/caption]

خلاصه سریال شربت زغال اخته

داستان سریال ترکی شربت زغال اخته درباره زوجی با خانواده‌هایی کاملا متفاوت است که باور دارند به واسطه عشقشان می‌توانند از سختی‌های زندگی عبور کنند. ماجرا از این قرار است که کیویلجیم خانم پس از جدایی از همسرش، هر دو دخترش را به تنهایی بزرگ کرده و حالا دختر بزرگش با پسر یک خانواده مذهبی و محافظه‌کار ازدواج کرده است. از آنجایی که کیویلجیم خانم خودش زنی باسواد، واقع‌گرا و مدرن است، با این وصلت موافقت نیست اما…


 

[caption id="attachment_233194" align="aligncenter" width="1280"]قسمت ۱۳۹ سریال ترکی شربت زغال اخته قسمت ۱۳۹ سریال ترکی شربت زغال اخته[/caption]

قسمت ۱۳۹ سریال شربت زغال اخته

سولماز در حال رد شدن از جلوی رستورانه که زلفی میبینتش و دعوتش میکنه داخل و میگه بیاین یه قهوه بخورین و دکور جدیدو ببینین سولماز قبول میکنه. سولماز وقتی میره داخل پنبه باهاش خوش و بش میکنه و مثل یه مشتری باهاش رفتار میکنن که سولماز جا میخوره ولی خودشو جمع و جور میکنه. مهری با مته خان تو کافه قرار میزاره…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_233145" align="aligncenter" width="1280"]قسمت ۱۳۸ سریال ترکی شربت زغال اخته قسمت ۱۳۸ سریال ترکی شربت زغال اخته[/caption]

قسمت ۱۳۸ سریال شربت زغال اخته

شعله با عصبانیت میگه کار تو بود آره؟ تو روانی! سپس با پنبه باهم کل کل میکنن و پنبه میگه اومده بود خونه من اونجا من بهش گفتم که گوشیشو خاموش کنه اونم خاموش کرد فکر کردی تو کی هستی؟ در آخر میگه من برم دیگه جای من اینجور جاها نیست. بعد از رفتنش او دوباره به عبداله خان زنگ میزنه…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_233091" align="aligncenter" width="1280"]قسمت ۱۳۷ سریال ترکی شربت زغال اخته قسمت ۱۳۷ سریال ترکی شربت زغال اخته[/caption]

قسمت ۱۳۷ سریال شربت زغال اخته

تو جلسه دادگاه پنبه نمیاد که عبداله خان میگه میدونستم نمیاد وکیل میگه نگران نباشین همه ی تلاشمونو میکنیم زیاد طول نکشه. شعله و عبداله خان میرن ناهار بخور رستوران که شعله پیشنهاد میده …..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۳۶ سریال ترکی شربت زغال اخته

قسمت ۱۳۶ سریال شربت زغال اخته

دوعا میره پیش پنبه و نیلای و نورسما و میگه شب یه مهمونی گرفتم و شام دعوت کردم خانواده مو برای جشن عقد من و فاتح و از نورسما دعوت میکنه که اونم بیاد نورسما قبول میکنه بعد از رفتنش پنبه حرص میخوره. شب ارطغرل به مهری میگه بدو حاضرشو داره دیر میشه، مهری با ظاهری متفاوت میاد پایین که ارطغرل شوکه میشه…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۳۵ سریال ترکی شربت زغال اخته

قسمت ۱۳۵ سریال شربت زغال اخته

پنبه میخواد به دوعا حمله کنه که جلوشو میگیرن و دوعا میگه جلوشو نگیرین بزار بیاد، او دوباره با دوعا بدرفتاری میکنه که دوعا میگه دیگه روم اثر نداره انقدر زیاد شده تعداد بد رفتاری‌تون که عادت کردم حالا هم میرم پیش دخترم شما بیوفتین به جون هم و میره. فاتح میره پیش دوعا و میگه این چه کاری بود؟…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۳۴ سریال ترکی شربت زغال اخته

قسمت ۱۳۴ سریال شربت زغال اخته

روزگار زنگ میرنه به عامر و برای جشن سال نو دعوتش میکنه او وقتی میفهمه آذرخش هم میاد قبول میکنه. شب سر میز خانواده خودش میشینه که وقتی میبینه آذرخش و مهمت دست تو دست هم به داخل سالن اومدن همگی شوکه میشن بیشتر از همه عامر. شعله تو هتل با عبداله خان حرف میزنه و میگه که برنامه هام یکی یکی داره کنسل میشه…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_232886" align="aligncenter" width="1200"]قسمت ۱۳۳ سریال ترکی شربت زغال اخته قسمت ۱۳۳ سریال ترکی شربت زغال اخته[/caption]

قسمت ۱۳۳ سریال شربت زغال اخته

نیلای قبل از اومدن شعله از دفتر کارش و قرارهای کاریش عکس میگیره و میره. شعله باهاش دعوا میکنه که این چه کاری بود کردی؟ او میگه تازه اولشه من باهات لج افتادم و میره. نورسما به مغازه ای که امید راه انداخته میره و اونجارو به نورسما نشون میده نورسما حسابی خوشش اومده و میگه چقدر قشنگه اینجا!…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_232832" align="aligncenter" width="750"]قسمت ۱۳۲ سریال ترکی شربت زغال اخته قسمت ۱۳۲ سریال ترکی شربت زغال اخته[/caption]

قسمت ۱۳۲ سریال شربت زغال اخته

پنبه به شخصی به اسم حکمت زنگ میزنه و ازش میخواد یه سر بره پیشش. آذرخش وقتی ماجرارو فهمیده با عامر حسابی دعوا میکنه و میگه باورم نمیشه همچین کاری کرده باشی آخه چرا؟ واسه چی؟ عامر میگه میترسیدم و نمیخواستم از روی ترحم بهم نزدیک بشی! و نمیخواستم ناراحت بشی آذرخش میگه چی میگی؟…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_232784" align="aligncenter" width="1280"]قسمت ۱۳۱ سریال ترکی شربت زغال اخته قسمت ۱۳۱ سریال ترکی شربت زغال اخته[/caption]

قسمت ۱۳۱ سریال شربت زغال اخته

تو خونه عبداله خان همه نشستن که دوباره پنبه شروع میکنه به دوعا و خانواده اش تیکه انداختن که دوعا باهاش دعوا میکنه و میگه نمیزارم به مادرم توهین کنین! اونا باهم بحث میکنن و میره تو اتاقش که فاتح بهش میگه مامان خیلی زیاده روی کردی! و پشت دوعا درمیاد و دنبالش میره. از طرفی…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_232783" align="aligncenter" width="1280"]قسمت ۱۳۰ سریال ترکی شربت زغال اخته قسمت ۱۳۰ سریال ترکی شربت زغال اخته[/caption]

قسمت ۱۳۰ سریال شربت زغال اخته

عبداله خان شعله را به خانه اش میرسونه که همان موقع آذرخش و سولماز از خونه بیرون میان و همدیگرو میبینن سولماز با شعله دعوا میکنه و میگه خجالتم نمیکشین؟ انگار نه انگار که خانواده هارو ریختین به هم؟ و سرزنشش میکنه که شعله میگه شما هم دنبال بهونه بودین که از من متنفر بشین اومدم برم خونه ام!…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_232719" align="aligncenter" width="774"]قسمت ۱۲۹ سریال ترکی شربت زغال اخته قسمت ۱۲۹ سریال ترکی شربت زغال اخته[/caption]

قسمت ۱۲۹ سریال شربت زغال اخته

همه خانواده اونال ها پشت در اتاق عمل وایسادن. ارطغرل با آذرخش در حال حرف زدنه و بهش از احساسش بهش میگه و ازش یجورهایی خواستگاری میکنه آذرخش میگه تو که میدونی تو چه موقعیتی هستم یکم بهم زمان بده ارطغرل قبول میکنه. آذرخش وقتی به خونه میره دوعا را میبینه او ازش میخواد بره پیشش تا باهم حرف بزنن…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_232678" align="aligncenter" width="640"]قسمت ۱۲۸ سریال ترکی شربت زغال اخته قسمت ۱۲۸ سریال ترکی شربت زغال اخته[/caption]

قسمت ۱۲۸ سریال شربت زغال اخته

فاتح پیش دوعا میره و بهش میگه بیا بریم سر میز صبحانه دوعا میگه مادرت چشم دیدن منو نداره شوخیت گرفته؟ فاتح میگه اون الان حال خوبی نداره بهش حق بده سپس میرن سر میز صبحانه. آذرخش به خانه روزگار رفته و میگه میخواستم قبل از ضبط برنامه ببینمت و درباره اتفاق ها حرف بزنیم…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_232653" align="aligncenter" width="750"]قسمت ۱۲۷ سریال ترکی شربت زغال اخته قسمت ۱۲۷ سریال ترکی شربت زغال اخته[/caption]

قسمت ۱۲۷ سریال شربت زغال اخته

شعله به خانه میره که سولماز با دیدنش به طرفش حمله میکنه و میخواد کتکش بزنه و بهش بد و بیاره میگه که آذرخش و بقیه جلوشو میگیرن که شعله جا میخوره و میگه مگه من چیکار کردم؟ آنها باهاش دعوا میکنن و میگن یعنی چی چیکار کردم؟ تو کاری کردی که ما نمیتونیم سرمونو بالا نگه داریم! دوعا باهاش دعوا میکنه…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_232652" align="aligncenter" width="750"]قسمت ۱۲۶ سریال ترکی شربت زغال اخته قسمت ۱۲۶ سریال ترکی شربت زغال اخته[/caption]

قسمت ۱۲۶ سریال شربت زغال اخته

شب همه منتظر اومدن عبداله خان هستن که میبینن دیر کرده مصطفی زنگ میزنه که میبینه گوشیش خاموشه پنبه استرس میگیره و همه نگران میشن. تو خونه آذرخش به شعله زنگ میزنن که میبینن گوشیش خاموشه سولماز استرس میگیره که آذرخش میگه چیزی نیست حتما با روزگاره حواسش به گوشیش نیست…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_232654" align="aligncenter" width="970"]قسمت ۱۲۵ سریال ترکی شربت زغال اخته قسمت ۱۲۵ سریال ترکی شربت زغال اخته[/caption]

قسمت ۱۲۵ سریال شربت زغال اخته

نورسما به کانال رفته و اونجا روزگار باهاش حرف میزنه، نورسما میگه که شاید از پسش بر نیام روزگار میگه از این حرفا اصلا نزن من تا وقتی چیزیو تو کسی نبینم اصلا بهش حتی پیشنهادم نمیدم پس خودتو دست کم نگیر از پسش برمیای مبارک باشه نورسما میگه چی؟ الان استخدام شدم؟…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_232561" align="aligncenter" width="575"]قسمت ۱۲۴ سریال ترکی شربت زغال اخته قسمت ۱۲۴ سریال ترکی شربت زغال اخته[/caption]

قسمت ۱۲۴ سریال شربت زغال اخته

شعله به خانواده اش میگه که قراره عقدو بندازیم جلو سولماز میپرسه چرا؟ آذرخش میگه اشکالش کجاست؟ خیلیم خوبه اینا خیلی وقته همو میشناسن سپس میگه که ارطغرل و مهری فرداشب شام دعوتن اینجا سولماز میگه من که تئاتر دعوتنم شعله هم میگه منم دنبال کارهای عقدم آذرخش میگه باشه به کارهاتون برسین…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_232512" align="aligncenter" width="1783"]قسمت ۱۲۳ سریال ترکی شربت زغال اخته قسمت ۱۲۳ سریال ترکی شربت زغال اخته[/caption]

قسمت ۱۲۳ سریال شربت زغال اخته

عبداله خان به یاد میاره که شعله بهش ماجرای پیامو گفته بود مصطفی میگه چیشده بابا؟ عبداله خان دعواش میکنه به خاطر کاری که کرده و میگه تو و نیلای هم دیگه شورشو درآوردین! سپس ازش میخواد از اونجا بره و به زنشم بگه دست از این کارها برداره. مصطفی وقتی به خانه برمیگرده نیلای بهش میگه چیشد؟…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_232478" align="aligncenter" width="641"]قسمت ۱۲۲ سریال ترکی شربت زغال اخته قسمت ۱۲۲ سریال ترکی شربت زغال اخته[/caption]

قسمت ۱۲۲ سریال شربت زغال اخته

پدر نازلی به کمک روزگار تحصیلو قبول کرده و به برنامه زنگ میزنه و به نازلی میگه که قبوله میتونی ادامه تحصیل بدی نازلی و همه خوشحال میشن. شعله به سر قرار با عبداله خان رفة و اونجا درباره وضعیت امید و نورسما حرف میزنن. دوعا تو خونه هرکاری میخواد بکنه دلبر گیر میده و میگه اینجوری انجام بدی بهتره دوعا کلافه میشه…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_232386" align="aligncenter" width="1200"]قسمت ۱۲۱ سریال ترکی شربت زغال اخته قسمت ۱۲۱ سریال ترکی شربت زغال اخته[/caption]

قسمت ۱۲۱ سریال شربت زغال اخته

روزگار به آذرخش میگه فردا پخش زنده ست آذرخش میگه چی؟ من تا حالا پخش زنده نداشتم! روزگار میگه تو میتونی باید با اون دختر رو پخش زنده برین. چیمن و مهری باهم رفتن به کافه و باهمدیگه وقت میگذرونن که مته خان زنگ میزنه به چیمن و اونم بهشون ملحق میشه چیمن از ظاهر مهری متوجه میشه که کمی تو هم رفته و ازش میپرسه…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_232337" align="aligncenter" width="1366"]قسمت ۱۲۰ سریال ترکی شربت زغال اخته قسمت ۱۲۰ سریال ترکی شربت زغال اخته[/caption]

قسمت ۱۲۰ سریال شربت زغال اخته

عامر میره پیش بشیر و میگه تو چطور اومدی اینجا؟ چجوری زنده ای؟ من هنوز شوکه ام! بشیر میگه من با لمان به زور ازدواج کرده بودم وقتی تصادف کردم دیدم بهترین موقع ست واسه خلاص شدن. من عاشق یه نفر شده بودم وقتی خبر ازدواجت با لمانو شنیدم ناراحت شدم من ازش خلاص شده بودم ولی تو گرفتار شدی…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_232275" align="aligncenter" width="750"]قسمت ۱۱۹ سریال ترکی شربت زغال اخته قسمت ۱۱۹ سریال ترکی شربت زغال اخته[/caption]

قسمت ۱۱۹ سریال شربت زغال اخته

آذرخش به دم در خانه نازلی میره و میگه میخوام با نازلی حرف بزنم از مراکز بورسیه میایم پدرش سریع میگه ما به کسی زنگ نزدیم و میخواد درو ببنده که آذرخش باهاش حرف میزنه و با این حرف که واستون بسته های معیشتی میارن به داخل میره. نازلی میاد و با اینکه خیلی استرس میکشه و نمیتونه حرف دلشو بزنه به آذرخش میگه…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_232227" align="aligncenter" width="549"]قسمت ۱۱۸ سریال ترکی شربت زغال اخته قسمت ۱۱۸ سریال ترکی شربت زغال اخته[/caption]

قسمت ۱۱۸ سریال شربت زغال اخته

سر میز شام دوعا بحث ازدواجو پیش میکشه و میگه من میخوام ازدواج کنیم ولی فاتح نمیخواد همگی تعجب میکنن و میگن چی؟ پنبه میگه یعنی چی؟ شیرمو حلالت نمیکنم! عبداله خان میگه راست میگه فاتح؟ او تایید میکنه و میگه آره من قبول نکردم چون میخواست باهام ازدواج کنه بعد حضانت بچه رو بگیره و طلاق بگیره همه دوباره جا میخورن..…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_232178" align="aligncenter" width="640"]قسمت ۱۱۷ سریال ترکی شربت زغال اخته قسمت ۱۱۷ سریال ترکی شربت زغال اخته[/caption]

قسمت ۱۱۷ سریال شربت زغال اخته

دوعا وقتی می بینه که فاتح از ازدواج کردن منصرف شده و به همون وضعیت خودشون راضیه جا می‌خوره و نمی‌دونه باید چیکار کنه فاتح بهش میگه حالا که رضایت دادی با هم ازدواج کنیم پس قطعاً مشکلی نداری که همین جا بخوابم دوعا مجبور میشه که قبول کنه و میگه آره میتونی همین جا باشی..…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_232179" align="aligncenter" width="640"]قسمت ۱۱۶ سریال ترکی شربت زغال اخته قسمت ۱۱۶ سریال ترکی شربت زغال اخته[/caption]

قسمت ۱۱۶ سریال شربت زغال اخته

عبدالله خان وقتی متوجه میشه که عامر صبح های زود تو آب سرد دریا شنا میکنه تعجب میکنه و به یوسف میگه این اواخر عامر کارهای عجیب و غریب‌ زیاد میکنه یکیو بزار تعقیبش کنه تا سر از کارهاش دربیاره و یوسف فردای ان روز میبینه که یک ساعتی عامر تو آب سرد شنا کرد.…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_232095" align="aligncenter" width="1280"]قسمت ۱۱۵ سریال ترکی شربت زغال اخته قسمت ۱۱۵ سریال ترکی شربت زغال اخته[/caption]

قسمت ۱۱۵ سریال شربت زغال اخته

بالاخره نیلای راضی به عمل سزارین می‌شه و به دوعا میگه اگه برای من اتفاقی افتاد مواظب عبدالله کوچولو باش بچه نیلای به دنیا میاد ولی مصطفی ترس داره که نتونه پدر خوبی برای بچه‌اش باشه فاتح آرومش می‌کنه و میگه اینجوری نیست همونقدر که برادر خوبی بودی پدر خوبی هم میشی شک نکن.…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_232057" align="aligncenter" width="750"]قسمت ۱۱۴ سریال ترکی شربت زغال اخته قسمت ۱۱۴ سریال ترکی شربت زغال اخته[/caption]

قسمت ۱۱۴ سریال شربت زغال اخته

آذرخش برای عامر احضاریه دادگاه طلاق فرستاده که عامر با دیدن او حسابی به هم ریخته و ناراحته اما با این وجود برای عشقش آرزوی خوشبختی می‌کند. مته‌خان ازش می‌پرسه که چرا خوب می‌خوای طلاق بگیری وقتی انقدر دوسش داری عامر میگه وقتی بزرگ میشی خیلی چیزها پیچیده‌تر و سخت‌تر می‌شه…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_232059" align="aligncenter" width="1200"]قسمت ۱۱۳ سریال ترکی شربت زغال اخته قسمت ۱۱۳ سریال ترکی شربت زغال اخته[/caption]

قسمت ۱۱۳ سریال شربت زغال اخته

همگی در رستوران جمع شدند که وقتی پنبه و عبدالله خان به اونجا میرن می‌فهمن که یک شام ساده نیست و به مناسبت سالگرد ازدواجشان نیلای و مصطفی سوپرایز ترتیب دادن و خوشحال میشن. بعد از چند دقیقه عامر با یک زنی زیبارو به نام غنچه وارد مجلس میشه که همگی شوکه میشن. دوعا و سلماز به همراه فاتح ترجیح می‌دهند…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_231986" align="aligncenter" width="842"]قسمت ۱۱۲ سریال ترکی شربت زغال اخته قسمت ۱۱۲ سریال ترکی شربت زغال اخته[/caption]

قسمت ۱۱۲ سریال شربت زغال اخته

نیلای برای خود شیرینی به مصطفی زنگ می‌زنه و میگه فردا سالگرد ازدواج مامان و باباست بیا تو رستوران غافلگیرشون کنیم مصطفی جا می‌خوره و میگه مادر من از این چیزا خوشش نمیاد اصلاً تا حالا مراسمی نگرفتن نیلای میگه من الان باهاش حرف زدم گفت دوست دارم سورپرایز بشم مصطفی قبول می‌کنه.…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_231985" align="aligncenter" width="1280"]قسمت ۱۱۱ سریال ترکی شربت زغال اخته قسمت ۱۱۱ سریال ترکی شربت زغال اخته[/caption]

قسمت ۱۱۱ سریال شربت زغال اخته

فاتح با شنیدن حرف‌های دوعا حسابی به سرش زده و حتی نمی‌تونه تصور کنه که دوعا با مرد دیگه‌ای باشه به خاطر همین سرگردان تو کوچه خیابان‌ها رانندگی می‌کنه و برای مشورت گرفتن پیش عمویش عامر میره عامر وقتی ماجرارو می‌شنود به فاتح اطمینان میده که همچین کاری دوعا نمی‌کنه…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_231824" align="aligncenter" width="616"]قسمت ۱۱۰ سریال ترکی شربت زغال اخته قسمت ۱۱۰ سریال ترکی شربت زغال اخته[/caption]

قسمت ۱۱۰ سریال شربت زغال اخته

چیمن به آشپزخانه پیش مهری میره و بهش پیشنهاد میده تا با او و مته خان با همدیگه برن سینما و با هم وقت بگذرونن مهری که همش در خانه بوده حتی درسشم در خانه به صورت غیر حضوری خونده استقبال می‌کنه. در مسیر برگشت نورسما از دست امید ناراحت شده و ازش گلگی می‌کنه که چرا ماجرای کار کردنشو به همه گفت…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_231825" align="aligncenter" width="1375"]قسمت ۱۰۹ سریال ترکی شربت زغال اخته قسمت ۱۰۹ سریال ترکی شربت زغال اخته[/caption]

قسمت ۱۰۹ سریال شربت زغال اخته

پلین دوست دختر روزگار بارها از طرف روزگار پس زده میشه و پلین متوجه این فاصله بینشون شده و با کلافگی بهش میگه من مثل دوست دخترای دیگه ا نیستم اگه خیانت کنی بد می‌بینی اما روزگار می‌دونه که هر چند تا هم که دوست دختر داشته باشه عاشق شعله شده. عامر پیش دکترش میره و بهش میگه…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_231826" align="aligncenter" width="750"]قسمت ۱۰۸ سریال ترکی شربت زغال اخته قسمت ۱۰۸ سریال ترکی شربت زغال اخته[/caption]

قسمت ۱۰۸ سریال شربت زغال اخته

نیلای پشت در اتاق رفته او صداهایی از داخل اتاق می‌شنود که یه نفر کمک می‌خواد او ازشون می‌خواد تا درو باز کنن از سر و صداها اهالی خانه به اونجا میان و می‌پرسند که چی شده؟ همان موقع سلوی خدمتکار آن خانه باحالی پریشان از داخل اتاق به بیرون میاد و با گریه بهشون میگه که مصطفی منو به زور کشوند…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_231827" align="aligncenter" width="1280"]قسمت ۱۰۷ سریال ترکی شربت زغال اخته قسمت ۱۰۷ سریال ترکی شربت زغال اخته[/caption]

قسمت ۱۰۷ سریال شربت زغال اخته

عامر صبح وقتی از خواب بیدار میشه آذرخش درباره دیشب باهاش صحبت می‌کنه که عامر میگه من واقعاً اینجوری حرف زدم؟ نه منظورم اینی که میگی نبوده هر کاری می‌خوای بکنی بکن من پشتتم. آذرخش از این تغییر رفتار تعجب می‌کنه و زمانی بیشتر شوکه میشه که کایهان بعد از رفتن عامر زنگ می‌زنه و بهش میگه دیشب عامر اومد…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_231731" align="aligncenter" width="480"]قسمت ۱۰۶ سریال ترکی شربت زغال اخته قسمت ۱۰۶ سریال ترکی شربت زغال اخته[/caption]

امید با اصرارهای یوسف به سر کار برمی‌گرده اما از اینکه اصلاً کاری نداره اونجا و حوصلش سر میره کلافه است. عامر پیش عبدالله خان رفته، وقتی ماجرای دیشبو ازش می‌شنوه بهش میگه بزار هر کسی هر کاری می‌خواد بکنه هر کسی موظفه برای زندگی خودش تصمیم بگیره سپس ادامه میده و میگه که …..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_231578" align="aligncenter" width="750"]قسمت ۱۰۵ سریال ترکی شربت زغال اخته قسمت ۱۰۵ سریال ترکی شربت زغال اخته[/caption]

نورسما وقتی می‌بینه ابراهیم بهش می‌خواد حمله کنه چاقویی از روی میز برمی‌داره و تهدیدش می‌کنه که اگه نزدیک بشی بلایی که سرت میاد مقصرش خودتی! ابراهیم بهش میگه اومدی زندگیمو سیاه کردی الانم قهرمان بازیت گرفته؟ مهری که در اتاق بغلی ساکن هست ‌صدای آنها را می‌شنود و به بیرون میره همان موقع ابراهیم به نورسما میگه…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_231579" align="aligncenter" width="1000"]قسمت ۱۰۴ سریال ترکی شربت زغال اخته قسمت ۱۰۴ سریال ترکی شربت زغال اخته[/caption]

قسمت ۱۰۴ سریال شربت زغال اخته

شعله که به بهانه سر زدن به امید به شرکت رفته به اتاق عبدالله خان میره. آنجا او را سرزنش می‌کنه که در مقابل تحقیرها و حرف‌هایی که پنبه بهش زد او سکوت کرد و پشت او را خالی کرد عبدالله خان میگه من که بهتون گفته بودم در توان من نیست این اصلا شدنی هم نیست همان موقع پنبه زنگ می‌زنه به عبدالله خان که او بهش میگه…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_231442" align="aligncenter" width="990"]قسمت ۱۰۳ سریال ترکی شربت زغال اخته قسمت ۱۰۳ سریال ترکی شربت زغال اخته[/caption]

قسمت ۱۰۳ سریال شربت زغال اخته

ارطغرل خان بعد از صحبت کردن با عبدالله خان و پسرهایش و عامر تصمیم می‌گیرد با نورسما هم صحبت کند وقتی نورسما با امید در میون میزاره امید حاضر نیست حرفی بزنه و می‌خواد از این ماجرا فاصله بگیره اما نورسما میگه من نمی‌خوام بلاهایی که سر من اومد سر زندگی یک دختر دیگه بیاد و با ارطغرل خان در کافه قرار می‌گذارد…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_231376" align="aligncenter" width="840"]قسمت ۱۰۲ سریال ترکی شربت زغال اخته قسمت ۱۰۲ سریال ترکی شربت زغال اخته[/caption]

قسمت ۱۰۲ سریال شربت زغال اخته

امید وقتی چشمش به ابراهیم می‌افتد به طرفش حمله می‌کنه که مصطفی جلوشو می‌گیره عبدالله خان جلو میره و سیلی محکمی تو صورت ابراهیم می‌زنه. در عرض چند دقیقه مهمانی تبدیل به میدان جنگ می‌شود ارطغرل شوکه شده و ازشون می‌پرسه اینجا چه خبره عبدالله خان میگه این پسر وقتی با دختر من ازدواج کرد اونو از پنجره انداخت پایین و…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_231325" align="aligncenter" width="840"]قسمت ۱۰۱ سریال ترکی شربت زغال اخته قسمت ۱۰۱ سریال ترکی شربت زغال اخته[/caption]

قسمت ۱۰۱ سریال شربت زغال اخته

لمان به خواست کایهان به خانه پنبه رفته که او بهش میگه دوعا از وقتی که برگشته بی‌تربیت‌تر و گستاخ شده و از دوعا پیش لمان گلگی می‌کنه لمان تصمیم می‌گیره بره پیش دوعا و باهاش صحبت کنه و نصیحتش کنه. سپس میگه مردها گاهی اوقات از این کارها می‌کنند برای ذاتشونه اما ما زن‌ها باید چشم پوشی کنیم و به زن و خانه مان رسیدگی کنیم…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_231258" align="aligncenter" width="774"]قسمت ۱۰۰ سریال ترکی شربت زغال اخته قسمت ۱۰۰ سریال ترکی شربت زغال اخته[/caption]

قسمت ۱۰۰ سریال شربت زغال اخته

امید با نورسما تصمیم می‌گیره تا در شرکت عبدالله خان مشغول به کار بشه نورسما خوشحال می‌شه از این تصمیمش و میگه کار تو هیچ مشکلی نداره اما من نمی‌تونم به زندگی شبانه تو عادت کنم، سپس امید بهش میگه نظرت چیه به مناسبت این همکاری دور همدیگه در رستوران مصطفی شام بخوریم؟…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_231158" align="aligncenter" width="640"]قسمت ۹۹ سریال ترکی شربت زغال اخته قسمت ۹۹ سریال ترکی شربت زغال اخته[/caption]

قسمت ۹۹ سریال شربت زغال اخته

آذرخش از اینکه دوعا مجبور شده به خانه عبدالله برگرده و به خاطر دخترش تن به این خفت بده به شدت ناراحت و عصبانیه او تمام راه را گریه می‌کند و به عامر زنگ می‌زنه سپس با همدیگه قرار می‌گذارند و عامر با دیدن آذرخش در آغوشش می‌گیرد. او آذرخش را دلداری میده و میگه نمی‌زارم کسی تو رو اذیت کنه…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_231127" align="aligncenter" width="1079"]قسمت ۹۸ سریال ترکی شربت زغال اخته قسمت ۹۸ سریال ترکی شربت زغال اخته[/caption]

قسمت ۹۸ سریال شربت زغال اخته

شعله وقتی میره مادرشو ببینه با جشن اونال‌ها روبرو میشه و از روی خشم و عصبانیت نگاهی به آنها می‌اندازد سولماز ازش می‌خواد تا مردمداری کنه و چیزی بهشون نگه شعله ناچاراً قبول می‌کنه. در پایان جشن پنبه پیش شعله میره و ازش می‌پرسه پس کی آنها را به جشن عروسیش دعوت می‌کنه…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_231052" align="aligncenter" width="800"]قسمت ۹۷ سریال ترکی شربت زغال اخته قسمت ۹۷ سریال ترکی شربت زغال اخته[/caption]

قسمت ۹۷ سریال شربت زغال اخته

شعله به رستوران رفته اما هرچی منتظر می‌مونه روزگار به آنجا نمیاد سپس از رستوران بیرون میاد. اونال‌ها با ارطغرل قرارداد تجاری بستند به خاطر همین عامر با ارطغرل قراره شام گذاشته و حین غذا خوردن بهش میگه چند هتل در آلمان دارند که قرار است فردا به آنجا برود برای سرکشی ارطغرل میگه…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_231017" align="aligncenter" width="640"]قسمت ۹۶ سریال ترکی شربت زغال اخته قسمت ۹۶ سریال ترکی شربت زغال اخته[/caption]

قسمت ۹۶ سریال شربت زغال اخته

فاتح بعد از بردن جمره به خانه‌اش بهش قول میده که همه دوباره دور همدیگه جمع بشن و مادرش هم پیشش بیاد پنبه از اینکه نوه‌اش به خانه آمده سر از پا نمی‌شناسد و سعی می‌کند به بهترین نحو از نوه‌اش مراقبت و بزرگش کنه. دوعا وقتی به خانه می‌رسد با حالی داغون که حتی روی پاهاش نمی‌تونه وایسه در آغوش مادرش گریه می‌کنه…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_230954" align="aligncenter" width="640"]قسمت ۹۵ سریال ترکی شربت زغال اخته قسمت ۹۵ سریال ترکی شربت زغال اخته[/caption]

قسمت ۹۵ سریال شربت زغال اخته

بالاخره شب مهمونی آذرخش و عامر می‌رسد مهمان‌ها یکی یکی به آنجا میان همانطور که انتظار می‌رفت نیلای بدون فکر کردن ‌حرف هایی می‌زنه و فاتح هم جوابشو میده پنبه وقتی می‌بینه شعله به مهمانی نیامده از خوشحالی پوزخندی می‌زنه و به عبدالله خان نگاه می‌کند این از چشم‌های سولماز دور نمی‌ماند به خاطر همین سولماز به شعله زنگ می‌زنه…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_230953" align="aligncenter" width="1280"]قسمت ۹۴ سریال ترکی شربت زغال اخته قسمت ۹۴ سریال ترکی شربت زغال اخته[/caption]

قسمت ۹۴ سریال شربت زغال اخته

امید در خانه عبدالله خان مدام حرف‌های نامربوط و متلک می‌شنود و به خاطر نورسما تحمل می‌کنه و چیزی نمیگه. همان شب امید به جای دوستش که مریض شده شبانه به بار میره تا جای او روی سن بره و آهنگ بخونه وقتی به خانه برمی‌گرده عبدالله خان برای خواندن نماز صبح بیدار شده و او را می‌بینه و بهش میگه من…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_230830" align="aligncenter" width="750"]قسمت ۹۳ سریال ترکی شربت زغال اخته قسمت ۹۳ سریال ترکی شربت زغال اخته[/caption]

قسمت ۹۳ سریال شربت زغال اخته

روز دادگاه فرا رسیده و دوعا با فاتح تصمیم گرفتن خودشون برن و کسی از خانواده نیاد جز شعله که میخواد شهارت بده. نیلای به خاطر حرف های عبداله خان و تهدیدهای فاتح از شهادت دادن منصرف شده. پنبه غصه میخوره و میگه عامر از لمان جدا شد نورسما هم که رفت خونه خودش الان فاتح و دوعا هم دارن از هم جدا میشن خانواده مون پراکنده شده…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_230829" align="aligncenter" width="1280"]قسمت ۹۲ سریال ترکی شربت زغال اخته قسمت ۹۲ سریال ترکی شربت زغال اخته[/caption]

قسمت ۹۲ سریال شربت زغال اخته

پنبه موقع بدرقه کردن عبدالله خان بهش میگه دیروز حد و حدود شعله را بهش فهموندم و درباره این موضوع دیگه صحبت نمی‌کنم و پرونده شو بستم عبدالله خان میگه من قبلاً بهت گفته بودم بازم میگم چیزی بین ما نبوده و نیست. عامر به فاتح میگه به جای اینکه اینجا بشینی و حسرت بخوری…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_230706" align="aligncenter" width="1000"]قسمت ۹۱ سریال ترکی شربت زغال اخته قسمت ۹۱ سریال ترکی شربت زغال اخته[/caption]

قسمت ۹۱ سریال شربت زغال اخته

امید هر از گاهی از دستش در میره و فراموش می‌کند که باید به عقاید نورسما احترام بزاره و چیزهایی که ازش می‌شنوه را مسخره می‌کنه نورسما حساس شده و از این رفتارش ناراحت می‌شه و بهش میگه من به الکل خوردن تو کاری ندارم و گلگی نمی‌کنم تو هم به عقاید من احترام بذار امید عذرخواهی می‌کنه و می‌بوستتش سپس به سر کار میره.…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_230664" align="aligncenter" width="1000"]قسمت ۹۰ سریال ترکی شربت زغال اخته قسمت ۹۰ سریال ترکی شربت زغال اخته[/caption]

قسمت ۹۰ سریال شربت زغال اخته

عامر پیش دکتر رفته و او بهش میگه بعد از تصادف حبابی در مغزت ایجاد شده که اگه بخواهیم عملش کنیم خیلی ریسک داره ولی می‌تونی باهاش به زندگیت ادامه بدی اما باید بدونی مثل یک بمب می‌مونه و هر لحظه امکان داره بترکه عامر مدتی با خودش خلوت می‌کنه و تصمیم می‌گیره اینو به کسی نگه سپس به آذرخش و مته خان میگه…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_230557" align="aligncenter" width="1280"]قسمت ۸۹ سریال ترکی شربت زغال اخته قسمت ۸۹ سریال ترکی شربت زغال اخته[/caption]

قسمت ۸۹ سریال شربت زغال اخته

آذرخش به خانه اونال‌ها رفته و به فاتح میگه جلوی خانوادت برای آخرین بار میگم دختر منو اذیت نکن! فاتح میگه به جای اینکه دخترتونو آروم کنین تا زندگیشو نجات بدین شدین آتیش بیار معرکه؟ چون خودتون طلاق گرفتین و خوشبخت نیستین چشم ندارین خوشبختی بقیه را ببینین؟ آذرخش سیلی به او می‌زند که همگی شوکه میشن فاتح میگه.…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_230531" align="aligncenter" width="600"]قسمت ۸۸ سریال ترکی شربت زغال اخته قسمت ۸۸ سریال ترکی شربت زغال اخته[/caption]

قسمت ۸۸ سریال شربت زغال اخته

دوعا به خانه آمده و همگی دور او و دخترش جمع شدند آذرخش می‌پرسه اسمشو یاز میزاری؟ دوعا میگه نه اونو با فاتح انتخاب کرده بودم دیگه به تاریخ پیوست عامر ناراحت میشه و بهش میگه ایشالا زیر سایه پدر و مادرش بزرگ بشه دوعا با کلافگی میگه قرار نیست پدرشو اصلاً ببینه پس نشدنیه.…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_230435" align="aligncenter" width="800"]قسمت ۸۷ سریال ترکی شربت زغال اخته قسمت ۸۷ سریال ترکی شربت زغال اخته[/caption]

قسمت ۸۷ سریال شربت زغال اخته

دوعا در اتاق عمل هستش از طرفی آذرخش و عامر را به بیمارستان می‌برند تو مسیر آذرخش ایست قلبی می‌کنه و سعی می‌کنند تا او را به زندگی برگردونند. عامر نیمه هوشیار هست و مدام سراغ آذرخش را می‌گیرد. خانواده فاتح به بیمارستان می‌رسند فاتح از دکتر می‌پرسه حال بچه‌هاش چطوره دکتر بهشون میگه…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_230342" align="aligncenter" width="710"]قسمت ۸۶ سریال ترکی شربت زغال اخته قسمت ۸۶ سریال ترکی شربت زغال اخته[/caption]

قسمت ۸۶ سریال شربت زغال اخته

نورسما روز سختیو پشت سر میگذرونه، دو نفر از بانک به اونجا میان و میگن که به خاطر بدهی امید به بانک واسه مصادره اموال اومدیم نورسما با دستپاچگی به یوسف دستیار پدرش زنگ میزنه. یوسف به اونجا میاد و میگه که پولو پرداخت کردم و گفتم یه تلویزیون بخرن بیارن تو هم به امید بگو واستون هدیه خریدن نورسما ازش میخواد بین خودشون بمونه…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_230341" align="aligncenter" width="750"]قسمت ۸۵ سریال ترکی شربت زغال اخته قسمت ۸۵ سریال ترکی شربت زغال اخته[/caption]

قسمت ۸۵ سریال شربت زغال اخته

پنبه به عبدالله خان میگه چطوره برای امید وانت بگیریم که از ماشین نورسما استفاده نکنه؟ عبدالله خان میگه امید پسر مغروریه اجازه همچین کاری نمیده در ضمن نورسما خودش انتخاب کرده این آدمو باید زندگی و سبکشم بپذیره. آیلین عکس‌هایی از خودش و فاتحو به همراه یک فایل صوتی برایش می‌فرستد…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_230277" align="aligncenter" width="700"]قسمت ۸۴ سریال ترکی شربت زغال اخته قسمت ۸۴ سریال ترکی شربت زغال اخته[/caption]

قسمت ۸۴ سریال شربت زغال اخته

پنبه با دیدن شعله و عبدالله خان می‌پرسه اینجا چه خبره شعله با دستپاچگی میگه چیزی نیست پنبه خانم گردنبندم باز شد از عبدالله خان خواهش کردم ببندن، عبدالله خان هم به زنش میگه زیادی شلوغش نکن بیا بریم پیش مهمون‌ها زشته و اتاق را ترک می‌کند. پنبه با عصبانیت به شعله میگه خجالت نمی‌کشی…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_230278" align="aligncenter" width="720"]قسمت ۸۳ سریال ترکی شربت زغال اخته قسمت ۸۳ سریال ترکی شربت زغال اخته[/caption]

قسمت ۸۳ سریال شربت زغال اخته

در هتل آذرخش دیگه نمیتونه تحمل کنه و با شوهر یشیم دعواش میشه که عامر متوجه میشه با خشم او را هل میده و تو استخر پرتش میکنه. نیلای به خاطر اینکه ماشین های دوعا و پنبه از یه گالری دیگه خریداری شده مشکوک میشه و میخواد سر از کارها دربیاره به خاطر همین از برادرش احسان میخواد تا پیشش بره…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_230114" align="aligncenter" width="480"]قسمت ۸۲ سریال ترکی شربت زغال اخته قسمت ۸۲ سریال ترکی شربت زغال اخته[/caption]

قسمت ۸۲ سریال شربت زغال اخته

آذرخش پیش عامر رفته و حرف‌های شعله را که تهمت می‌دونست بهش میگه اما علی رغم میل باطنیش او تایید می‌کنه و میگه آره همچین کاری کردم اما نه برای صدمه زدن به ابراهیم بلکه برای ترسوندنش که دیگه این کارو با کسی دیگه‌ای نکنه کاری که با نورسما کردن بخشش ندار،ه سپس برای پرت کردن حواس آذرخش بهش پیشنهاد میده …..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_230051" align="aligncenter" width="800"]قسمت ۸۱ سریال ترکی شربت زغال اخته قسمت ۸۱ سریال ترکی شربت زغال اخته[/caption]

قسمت ۸۱ سریال شربت زغال اخته

عبدالله خان از فاتح به شدت عصبانی میشه و رو به آیلین میگه تو نمی‌دونستی پسر من متاهله زنشم بارداره؟ سپس به فاتح میگه از این به بعد دیگه حتی بهش زنگم نمی‌زنی! عبدالله خان که حسابی عصبانیه با فاتح سوار ماشین میشن فاتح با گریه و دستپاچگی به پدرش میگه که هیچ قصد خاصی نداشته فقط…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_230052" align="aligncenter" width="800"]قسمت ۸۰ سریال ترکی شربت زغال اخته قسمت ۸۰ سریال ترکی شربت زغال اخته[/caption]

قسمت ۸۰ سریال شربت زغال اخته

پرنده مدام بی ادبی میکنه که نیلای وقتی به خانه میره پنبه سرزنشش میکنه و میگه این چه پرنده ی بی ادبیه که اوردی و باید سریع از قفس آزادش کنی که بره نیلای ازش میخواد تا اجازه بده بمونه چون به غیر از اون همدم دیگه ای نداره. نورسما با شعله به انکارا رسیدن نورسما به داخل میره و مادر امید بهش میگه..…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_229931" align="aligncenter" width="900"]قسمت ۷۹ سریال ترکی شربت زغال اخته قسمت ۷۹ سریال ترکی شربت زغال اخته[/caption]

قسمت ۷۹ سریال شربت زغال اخته

یاقوز با سختگیری بیش از حد با بچه‌ها رفتار می‌کند که آذرخش پیشش میره و اعتراض می‌کنه یاقوز میگه من می‌دونم دارم چیکار می‌کنم و اومدم که به این مدرسه نظم بدم تو کارم دخالت نکنین و میره آذرخش متوجه میشه که با او به مشکل می‌خوره. دوعا که طاقتش تمام شده به شعله میگه حتی اگه فاتح هم خیانت نمی‌کرد..…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_229835" align="aligncenter" width="820"]قسمت ۷۸ سریال ترکی شربت زغال اخته قسمت ۷۸ سریال ترکی شربت زغال اخته[/caption]

قسمت ۷۸ سریال شربت زغال اخته

مته خان هضم حرف های عامر واسش سنگین بوده با ناباورانه بهش زل زده عامر با عصبانیت مشتی تو صورت کایهان میزنه و باهم درگیر میشن که اونارو از هم جدا میکنن. مته خان که اون فضا واسش سنگینه از اونجا بیرون میزنه. بعد از اتمام دعواشون متوجه میشن که مته خان نیست و دنبالش میگردن...…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_229777" align="aligncenter" width="645"]قسمت ۷۷ سریال ترکی شربت زغال اخته قسمت ۷۷ سریال ترکی شربت زغال اخته[/caption]

قسمت ۷۷ سریال شربت زغال اخته

نورسما شکلات‌ها را بین همه تعارف می‌کند پنیه یک شکلات قرمز رنگ را برمی‌دارد و از طعم عجیبش جا می‌خوره شعله با بی‌خیالی همیشگی‌اش میگه چیزی نیست مزه‌اش متفاوت به خاطر الکلیه که توش هست خانواده نورسما هاج و واج به همدیگه نگاه می‌کنند و سلماز نگاه خشمگینی به شعله می‌اندازد..…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_229706" align="aligncenter" width="800"]قسمت ۷۶ سریال ترکی شربت زغال اخته قسمت ۷۶ سریال ترکی شربت زغال اخته[/caption]

قسمت ۷۶ سریال شربت زغال اخته

سولماز ظرف نقره ای را به امید میده و میگه اینو برو پر از شکلات کن برای مراسم ببریم یه دسته گل کمه اینم هدیه من به شما امید خوشحال میشه و دستشو میبوسد. تو خونه عبداله سر میز شام نیلای بحث آیلین را پیش میکشه که اصلا ازش خوشش نیومده دوعا میگه چیزی دیدی که اینو مدام میگی؟.…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_229705" align="aligncenter" width="800"]قسمت ۷۵ سریال ترکی شربت زغال اخته قسمت ۷۵ سریال ترکی شربت زغال اخته[/caption]

قسمت ۷۵ سریال شربت زغال اخته

پنبه اولین نفری هست که متوجه بی حالی و دمغ بودن دوعا می شود دوعا بی خوابی و خستگیو بهونه میکنه پنبه میگه نکنه زایمان زودرس داری؟! عبدلله خان میگه میخوای بریم دکتر؟ دوعا میگه نه استراحت کنم خوب میشم از طرفی نیلای میگه امروز جنسیت بچه مشخص میشه و حسم میگه که پسره...…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_229614" align="aligncenter" width="720"]قسمت ۷۴ سریال ترکی شربت زغال اخته قسمت ۷۴ سریال ترکی شربت زغال اخته[/caption]

قسمت ۷۴ سریال شربت زغال اخته

نیلای وقتی گردن بند جدید دوعارو میبینه ازش میپرسه هدیه بدون مناسبت؟ نکنه فاتح کار اشتباهی کرده که هدیه خریده! این حرف نیلای که قشنگ زده بود به هدف فاتح را بیش از اندازه عصبانی میکنه. دوعا وقتی تعریف میکه که با چیمن رفته بوده به گالری فاتح به لکنت میوفته که همه جا میخورن..…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_229615" align="aligncenter" width="900"]قسمت ۷۳ سریال ترکی شربت زغال اخته قسمت ۷۳ سریال ترکی شربت زغال اخته[/caption]

قسمت ۷۳ سریال شربت زغال اخته

فاتح پیش نورسما میره و به خاطر رفتار گذشته ازش معذرت خواهی میکنه و میگه تو اتاق خودشو حبس نکنه و دنبال آرزوهاش بره او بهش میگه تو برو به دوعا برس مردها فکر میکنن با مادیات میتونن زنهارو خوشبخت کنن اما یه زن به درک و توجه و احترام احتیاج داره. عبدلله خان نورسمارو صدا میزنه و میگه.…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_229494" align="aligncenter" width="800"]قسمت ۷۲ سریال ترکی شربت زغال اخته قسمت ۷۲ سریال ترکی شربت زغال اخته[/caption]

قسمت ۷۲ سریال شربت زغال اخته

فاتح به خاطر خیانتش به دوعا مدام به خودش لعنت میفرسته و به خودش میگه اگه دوعا بفهمه حتما منو ترک میکنه او با شرمندگی به خانه میره و تا صبح فکر میکنه. فردای آن روز فاتح از دوعا برای رفتارهای اخیرش ازش عذرخواهی می‌کنه و میگه به خاطر اتفاقی که برای نورسما افتاد و اتفاف های بعد از اون حالم زیاد خوب نبود.…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_229495" align="aligncenter" width="1200"]قسمت ۷۱ سریال ترکی شربت زغال اخته قسمت ۷۱ سریال ترکی شربت زغال اخته[/caption]

قسمت ۷۱ سریال شربت زغال اخته

پنبه با عبداله خان در حال حرف زدن و غر زدنه درباره مراسمی که برای بچه های دوعا گرفتن و حسادت نیلای عبداله خان که کلافه شده از غر زدناش از خدا طلب صبر میکنه در این ما بین عبداله خان به نورسما میگه که حکم طلاقش صادر شده و از اونجایی که نورسما زجر زیادی کشیده نمیدونه خوشحال باشه یا ناراحت.…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_229394" align="aligncenter" width="1200"]قسمت ۷۰ سریال ترکی شربت زغال اخته قسمت ۷۰ سریال ترکی شربت زغال اخته[/caption]

قسمت ۷۰ سریال شربت زغال اخته

خانم ها تو خونه عبداله خان نشستن و پنبه به نورسما میگه برای شب بورک درست کنیم نورسما میگه شما درست کن من خطاطی دارم دوعا تحسینش میکنه که پنبه میگه اونوقت واسه چی؟ دوعا میگه واسه اینکه دنبال چیزی میره که دوست داره و پا پس نمیکشه سپس بعد از کمی حرف زدن به بهونه کارآموزی داشتن میره..…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_229393" align="aligncenter" width="820"]قسمت ۶۹ سریال ترکی شربت زغال اخته قسمت ۶۹ سریال ترکی شربت زغال اخته[/caption]

دوعا تا میخواد دمنوشو بنوشد نیلای که از کارش منصرف شده کوسن مبل را میکوبد به صورتش تا از نتونه بنوشه پنبه و نورسما او را سرزنش میکنند و دوعا با عصبانیت میگه تو کلا عقلتو از دست دادی و به اتاقش میره که نیلای پشت سرهم ازش معذرت خواهی میکنه  و میگه میخواستم عنکبوتی که داشت رو دستت میرفتو بکشم..…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۶۸ سریال ترکی شربت زغال اخته

قسمت ۶۸ سریال شربت زغال اخته

نورسما به دوعا نامه امیدو با ذوق نشون میده و دوعا خوشش میاد و میگه این فوق العاده ست و نورسما ازش کمک میخواد تا باهم نامه بنویسن دوعا قبول میکنه. شعله به شرکت پیش عبداله خان رفته و بهش ماجرای ساعتو میگه که مادرش متوجه شده قیمتش چقدره و نمیدونه چیکار باید بکنه عبداله خان میگه درستش میکنم نگران نباشید.…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_229140" align="aligncenter" width="720"]قسمت ۶۷ سریال ترکی شربت زغال اخته قسمت ۶۷ سریال ترکی شربت زغال اخته[/caption]

شعله پیش سولماز رفته که او ماجرارو کامل واسش تعریف میکنه شعله شوکه شده و پالتوشو در میاره که سولماز ساعتشو میبینه و میپرسه این چیه؟ شعله میگه هیچی ساعته یه پروژه تو تابستون داشتم وقتی تموم شد بهم اینو هدیه دادن فیکه اصل نیست سولماز ازش میخواد تا بده که تو دورهمی فردا تو رستوران بندازه شعله باز میکنه….برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_229060" align="aligncenter" width="640"]قسمت ۶۶ سریال ترکی شربت زغال اخته قسمت ۶۶ سریال ترکی شربت زغال اخته[/caption]

قسمت ۶۶ سریال شربت زغال اخته

تو اداره پلیس مته خان با آذرخش بحث و دعوا میکنه و میگه من شمارو نمیبخشم به خاطر شما بابای من تو اون اتاق داره بازجویی میشه! عبداله خان ازش میخواد آروم باشه. دوعا با فاتح رفتن به نمایشگاه ماشین تا دوعا روکش صندلی ماشینشو انتخاب کنه که اونجا پدرش بهش زنگ میزنه و خبر میده که عامر بازداشته…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_229059" align="aligncenter" width="710"]قسمت ۶۵ سریال ترکی شربت زغال اخته قسمت ۶۵ سریال ترکی شربت زغال اخته[/caption]

پنبه با دیدن احسان برادر نیلای تو حیاط باهاش حرف میزنه که احسان بهش میگه خدا بده شانس پنبه خانم عبدله خان خیلی عاشقتونه پنبه میگه چطور؟ احسان میگه چون دوتا جعبه هدیه تو ماشین بود پنبه میگه مطمئنی؟ آخه عبداله خان که اصلا تو این وادیا نیست که هدیه بخره نمیدونم! ایشالله خیره.…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_228928" align="aligncenter" width="960"]قسمت ۶۴ سریال ترکی شربت زغال اخته قسمت ۶۴ سریال ترکی شربت زغال اخته[/caption]

قسمت ۶۴ سریال شربت زغال اخته

نورسما میخواد بره ساحل که به مادرش خبر میده نیلای میگه چرا بابا اینجا نمیاد حرف بزنه؟ نورسما با کلافگی میگه شاید واسه اینکه تو اینجایی! و میره. کنار دریا عبداله خان پیش نورسما میره و باهاش حرف میزنه و میگه اون چیزی که تو شنیدی فقط واسه این بود که حرفمو گفته باشم و تو لحظه اومد هیچ نقشه ای پشتش نبوده!…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_228929" align="aligncenter" width="700"]قسمت ۶۳ سریال ترکی شربت زغال اخته قسمت ۶۳ سریال ترکی شربت زغال اخته[/caption]

قسمت ۶۳ سریال شربت زغال اخته

آذرخش که فولدرهای تو اون فلش مته خان را دیده به چیمن میگه تو میدونستی؟ خبر داشتی از محتویاتش؟ چیمن میگه نه نمیدونستم قسم میخورم آذرخش میگه تو اون فلش پر از فیلم های غیر اخلاقی از دخترهای مختلفه این جرمه! آذرخش ازش میخواد تا خودش با مته خان صحبت کنه.…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_228807" align="aligncenter" width="640"]قسمت ۶۲ سریال ترکی شربت زغال اخته قسمت ۶۲ سریال ترکی شربت زغال اخته[/caption]

قسمت ۶۲ سریال شربت زغال اخته

ابراهیم وقتی از خونه بیرون میزنه یکسری آدم جلوی ماشینشو میگیرن و ابراهیم جا میخوره. فاتح پیش عامر میره و درباره کایهان که پولشو هنوز حواله نکرده میگه که عامر بهش میگه ما بارها خواستیم بهت بفهمونیم ولی تو توجه نکردی سپس بهش میگه نگران نباش من انجام میدم کارشو بزار اگه چیزی شد من پشت این قضیه باشم…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_228806" align="aligncenter" width="750"]قسمت ۶۱ سریال ترکی شربت زغال اخته قسمت ۶۱ سریال ترکی شربت زغال اخته[/caption]

قسمت ۶۱ سریال شربت زغال اخته

مته با چیمن پیش لمان رفتن و او از دیدنشون خوشحال شده، کایهان به اونجا میره که با دیدن مته و دخترش چیمن سریع از اونجا میره. بعد از رفتن اونا کایهان پیش لمان میره و بعد از کمی قربون صدقه رفتن بهش میگه که عاشقش شده و میخواد باهاش ازدواج کنه لمان شوکه و خوشحال شده و نمیدونه چی باید بگه..…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_228737" align="aligncenter" width="663"]قسمت ۶۰ سریال ترکی شربت زغال اخته قسمت ۶۰ سریال ترکی شربت زغال اخته[/caption]

قسمت ۶۰ سریال شربت زغال اخته

حمدی بهشون میگه بس کنین تو خونه من دارین پسرمو میزنین؟ برین ببینین دختر خودتون چه مشکلی داره! عامر با شنیدن این حرف مشتی میزنه تو صورتش و باهاش دعوا میکنه که عبداله خان سعی میکنه جلوشو بگیره. نورسما از خونه بیرون زده که شعله اونو میبینه و میره پیشش و آرومش میکنه.…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_228738" align="aligncenter" width="1024"] قسمت ۵۹ سریال ترکی شربت زغال اخته[/caption]

ابراهیم در اتاقو میزنه و میگه باز کن چرا درو قفل کردی؟ نورسما بهش میگه که هر مزاحمی نتونه سرشو بندازه بیاد تو! ابراهیم بهش میگه عروستون اومده اینجا نورسما جا میخوره و میگه نیلای؟ و میره پیشش. نیلای باهاش حرف میزنه و میگه کی اومدین؟ دلم تنگ شده بود واست گفتم بیام یه سر بزنم نورسما میگهگارسون تذکر میده که نباید اجازه بدن تو ماه رمضان الکل تو رستوران بخورن، آذرخش باهاش درباره این موضوع بحث میکنه و میگه یه میز دیگه چی میخورن به ما چه ربطی داره؟…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_228534" align="aligncenter" width="696"] قسمت ۵۸ سریال ترکی شربت زغال اخته[/caption]

قسمت ۵۸ سریال شربت زغال اخته

آذرخش و عامر با دوست و همسرش رفتن بزای صرف افطاری به رستوران اونجا دوست عامر نسبت به یه میز که الکل میخورن حساسیت نشون میده و به گارسون تذکر میده که نباید اجازه بدن تو ماه رمضان الکل تو رستوران بخورن، آذرخش باهاش درباره این موضوع بحث میکنه و میگه یه میز دیگه چی میخورن به ما چه ربطی داره؟…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_228535" align="aligncenter" width="745"] قسمت ۵۷ سریال ترکی شربت زغال اخته[/caption]

سولماز به خانه شعله میاد و از اونا میپرسه اینجا چخبره؟ شعله میگه تو رستوران باهم روبرو شدیم کیف پولم اونجا جا مونده بود واسم آورده بود و از عبداله خان تشکر میکنه و او از اونجا میره. سولماز از شعله میپرسه اینجا چخبره؟ این مرد تو خونه ات چیکار میکرد؟ شعله میگه گفتم که اومده بود کیف پولمو بده…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۵۶ سریال ترکی شربت زغال اخته

قسمت ۵۶ سریال شربت زغال اخته

دوعا بعد از دیدن پیام نورسما سریعا به شعله زنگ میزنه و میگه باید سریعا ببینمت. مصطفی پیش عبداله خان میره و میگه من به آشپزی خیلی علاقه دارم و توشم خیلی موفقم میخوام با مامان سولماز یه رستوران بزنیم خواستم ازتون اجازه بگیرم عبداله خان میگه باشه پسرم مصطفی که متوجه نیست میگه باشه بابا فداسرت…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_228395" align="aligncenter" width="1200"]قسمت ۵۵ سریال ترکی شربت زغال اخته قسمت ۵۵ سریال ترکی شربت زغال اخته[/caption]

عامر درباره خانه با آذرخش حرف میزنه و میگه همینجا زندگی کنیم یا یه خونه دیگه بگیریم؟ آذرخش میگه بیاین خونه ما همه باهم زندگی کنیم اما عامر میگه میتونیم بریم یه خونه بزرگتر بگیریم تا مادرتم بیاد باهامون زندگی کنه آذرخش میگه چقدر فهمیده ای ولی مامان من زیر بار نمیره.…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۵۴ سریال ترکی شربت زغال اخته

قسمت ۵۴ سریال شربت زغال اخته

نورسما خودشو از پنجره پایین انداخته که ابراهیم با دستپاچگی بالاسرش میره و وقتی میبینه بیهوشه مادر و پدرشو سریعا صدا میزنه. آنها بالاسر نورسما میرن و حمدی از ابراهیم میپرسه این کار تو بوده؟ آب دهیم میگه نه به خدا، بابا این دختر دیوونه ست خودش خودشو پرت کرد پایین حمدی میگه اگه تو اینکارو نکردی…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.
قسمت ۵۳ سریال ترکی شربت زغال اخته
آذرخش به خانه شعله میره که ببینه چیشده که وقتی وارد میشه خونه را میبینه که با شمع تزیین شده و عامر اونجا وایساده. آذرخش با خوشحالی میگه اینجا چخبره؟ عامر بهش ابراز علاقه میکنه و میگه که این کارهارو به کمک مامان سولماز هم انجام دادیم آذرخش جا میخوره سپس عامر ازش خواستگاری میکنه…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_228271" align="aligncenter" width="750"]قسمت ۵۲ سریال ترکی شربت زغال اخته قسمت ۵۲ سریال ترکی شربت زغال اخته[/caption]

قسمت ۵۲ سریال شربت زغال اخته

سر میز صبحانه پنبه از دوعا میپرسه امروز چیکاره ای؟ دوعا میگه عصر فقط کلاس دارم چطور؟ پنبه میگه هیچی همینجوری پرسیدم سپس یکدفعه بچه ها تو شکم دوعا تکون میخورن که پنبه میگه، میگن اولین باری که بچه تو شکم مادر تکون بخوره مادر به هرکی نگاه کنه شبیه اون میشه خداروشکر اینجا بودی…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

 

[caption id="attachment_228270" align="aligncenter" width="1275"]قسمت ۵۱ سریال ترکی شربت زغال اخته قسمت ۵۱ سریال ترکی شربت زغال اخته[/caption]

قسمت ۵۱ سریال شربت زغال اخته

نورسما شب اول ازدواجش با لباس عروسی میره لب پنجره اتاقش و میخواد با گریه بپره پایین که ابراهیم سعی میکنه جلوشو بگیره و میگه چیکار میکنی روانی؟ و میره سمتش که نورسما با فشار دست او پرت میشه پایین. دو روز قبل، سر میز صبحانه شعله حال روحیش خوب نیست که سولماز و بقیه فکر میکنن مریض شده…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_228194" align="aligncenter" width="1200"]قسمت ۵۰ سریال ترکی شربت زغال اخته قسمت ۵۰ سریال ترکی شربت زغال اخته[/caption]

قسمت ۵۰ سریال شربت زغال اخته

خانواده خواستگار نورسما از راه میرسن. وقتی خدمه براشون مایع ضدعفونی میبره ازشون میپرسه که الکل توش داره یا نه آخه میدونید که کلا الکل حرامه چه خوردنش چه تماس با پوست دوعا جا میخوره و میگه چی میشه اونوقت؟…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_228079" align="aligncenter" width="1200"]قسمت ۴۹ سریال ترکی شربت زغال اخته قسمت ۴۹ سریال ترکی شربت زغال اخته[/caption]

دوعا به شعله میگه هرجور که شده باید نورسمارو نجات بدیم من نمیتونم به عنوان یه زن ساکت بمونم! شعله بهش میگه که این کار پیرکی بوده دوعا میگه اون پنبه مرد به اون نازنینی را هم دیوونه کرده! سپس بهش میگه من باید برم الان بعدا باهم حرف میزنیم. نیلای حالش بد شده و تو اتاق دراز کشیده…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_228041" align="aligncenter" width="970"]قسمت ۴۹ سریال ترکی شربت زغال اخته قسمت ۴۹ سریال ترکی شربت زغال اخته[/caption]

به زور برای نورسما با پسر دوست عبداله خان صیغه محرمیت میخونن. دعا میکنن و عاقد میگه مبارک باشه، نیلای پوزخند میزنه و دوعا با ناراحتی و غم نورسمارو نگاه میکنه. امید به خانه رفته و از دست خودش حسابی عصبانیه و خونه رو میریزه بهم و گریه میکنه و به خودش میگه نتونستی دست عشقتو بگیری بیاری بیرون خاک تو سرت!…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_227937" align="aligncenter" width="1280"]قسمت ۴۷ سریال ترکی شربت زغال اخته قسمت ۴۷ سریال ترکی شربت زغال اخته[/caption]

قسمت ۴۷ سریال شربت زغال اخته

مراسم خواستگاری نورسما شروع شده و حمدی نورسما را برای ابراهیم خواستگاری میکنه و عبداله خان هم قبول میکنه که نورسما به زور خودشو کنترل میکنه که بغضشو بخوره و گریه نکنه. دوعا تو اتاقش عصبیه که فاتح میره پیشش و حالشو میپرسه دوعا میگه چیشد نورسمارو دادین؟.…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_227910" align="aligncenter" width="750"]قسمت ۴۶ سریال ترکی شربت زغال اخته قسمت ۴۶ سریال ترکی شربت زغال اخته[/caption]

قسمت ۴۶ سریال شربت زغال اخته

بعد از رفتن دوعا از پیش آنها نورسما میگه که من میخوام برم پیش امینه پنبه با طعنه میگه برو عزیزم بالاخره امینه صمیمی ترین دوستته، نیلای میگه منم میام نورسما میگه ای بابا ما میخوایم تنها باشیم سری بعدی باهم میریم. عبداله خان با عامر حرف میزنه و به خاطر کارش سرزنشش میکنه که عامر میگه مگه ما چیکار کردیم؟.…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_227824" align="aligncenter" width="616"]قسمت ۴۵ سریال ترکی شربت زغال اخته قسمت ۴۵ سریال ترکی شربت زغال اخته[/caption]

قسمت ۴۵ سریال شربت زغال اخته

وقتی عامر دستشو به سمت آذرخش دراز میکنه همگی شوکه شدن که آذرخش دستشو میگیره و از اونجا میرن. شعله بهشون میگه الکی انقدر بزرگش کردین بالاخره دوتا آدم بالغ و عاقلن تصمیم گرفتن باهم باشن چه مشکلی داره؟ پنبه میگه بله اینچیزا شاید از طرف شما عادی باشه ولی از طرف ما اینجوری نیست..…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_227746" align="aligncenter" width="820"]قسمت ۴۴ سریال ترکی شربت زغال اخته قسمت ۴۴ سریال ترکی شربت زغال اخته[/caption]

قسمت ۴۴ سریال شربت زغال اخته

مصطفی دسته گلی گرفته و رفته به دیدن سولماز برای دستبوسی و رفع دلتنگی و تشکر سولماز خیلی خوشحال میشه و میگه بچه هام هیچکدوم اینکارارو نکردن که تو کردی و باهم حرف میزنن. آذرخش و عامر باهم سر قرار میرن و آذرخش درباره مته و مشکلاتش باهاش حرف میزنه و میگه که مته درباره دیشب باهام حرف زد.…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۴۳ سریال ترکی شربت زغال اخته

قسمت ۴۳ سریال شربت زغال اخته

آذرخش بنا به خواسته فاتح باهاش تو کافه رفته تا باهم حرف بزنن. فاتح ازش میخواد تا با دوعا حرف بزنه و بگه که برگرده اما آذرخش میگه شما دوتا از دوتا دنیای مختلفین! من نمیتونم اینو از دوعا بخوام مگر اینکه خودش بخواد برگرده. این ممنوعیت های بیجا که سگ نه دانشگاه نه دیگه به کاغذ دیواری اتاق بچه هم رسید.…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۴۲ سریال ترکی شربت زغال اخته

همگی شوکه شدن که پنبه از لمان دعوت میکنه بیاد داخل که عبداله خان میگه شما برین من میرم دیگه و با فاتح و مصطفی میرن. لمان میپرسه که اینو میشناسین؟ پنبه میگه متاسفانه آره. فاتح و مصطفی تو مسیر شرکت باهم حرف میزنن و میگن از عمو بعید بود همچین کاری و درباره اش با هم حرف میزنن.…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_227529" align="aligncenter" width="700"]قسمت ۴۱ سریال ترکی شربت زغال اخته قسمت ۴۱ سریال ترکی شربت زغال اخته[/caption]

فاتح بعد از کلاس دوعا بهش زنگ میزنه و ازش میخواد دوباره برگرده اما دوعا به حرفاش اعتنایی نمیکنه. کایهان به آذرخش زنگ میزنه و میگه باهمدیگه قرار بزاریم درباره بچه ها حرف بزنیم آذرخش میگه برای بار چندم بهت میگم به فاتح و دوعا کار نداشته باش خودشون بزار حل کنن سپس بهش میگه که من باید دیگه قطع کنم…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_227304" align="aligncenter" width="820"]قسمت ۴۰ سریال ترکی شربت زغال اخته قسمت ۴۰ سریال ترکی شربت زغال اخته[/caption]

قسمت ۴۰ سریال شربت زغال اخته

نیلای و پنبه با مصطفی صحبت میکنن و بهش میگن که درسته میدونم دلت شکسته اما عبداله خان هم ناراحته اگه خدایی نکرده سکته کنه چی؟ بعد از کمی حرف زدن بازم قانع نمیشن و اونا از اونجا میرن. عبداله خان درباره ماجرای مصطفی و نیلای با عامر حرف میزنه عامر تعجب میکنه و میگه اونم رفته خونه آذرخش خانم؟.…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_227303" align="aligncenter" width="1280"]قسمت ۳۹ سریال ترکی شربت زغال اخته قسمت ۳۹ سریال ترکی شربت زغال اخته[/caption]

قسمت ۳۹ سریال شربت زغال اخته

آذرخش با شنیدن داستانی که عامر تعریف کرده شوکه شده و میپرسه این چیزی که گفتی حقیقت داره؟ عامر میگه وقتی دیدم دارم از دستت میدم ترسیدم واسه همین گفتم بزرگترین رازمو بهت بگم. آذرخش میگه من اصلا باورم نمیشه این چه کاریه که! یه پدر چطور میتونه همچین کاری بکنه زندگی پسرشو سیاه کنه!…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_227207" align="aligncenter" width="1600"]قسمت ۳۸ سریال ترکی شربت زغال اخته قسمت ۳۸ سریال ترکی شربت زغال اخته[/caption]

قسمت ۳۸ سریال شربت زغال اخته

عامر به آذرخش زنگ میزنه که آذرخش به خودش میگه هرچی در بری نمیشه و جوابمیده عامر ازش میخواد بیاد باهمدیگه صحبت کنن اما آذرخش قبول نمیکنه عامر میگه تو خیلی چیزارو نمیدونی بیا باهمدیگه صحبت کنیم اما آذرخش قبول نمیکنه. او سر قرار با پنبه خانم میره.…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_227115" align="aligncenter" width="970"]قسمت ۳۷ سریال ترکی شربت زغال اخته قسمت ۳۷ سریال ترکی شربت زغال اخته[/caption]

قسمت ۳۷ سریال شربت زغال اخته

آذرخش پیش دوعا و چیمن میره و بغلشون میکنه و از احساسش به اونا میگه. پنبه پیش عبداله خان میره و بهش میگه که باید دوعارو میدیدی که تو خونه مامانش چقدر زبون درآورده بود یه چشم غره هاییم میرفت! نکنه بخوان جدا بشن! عبداله خان بهش میگه سر همین موضوع مسخره؟ مگه میشه!…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_227060" align="aligncenter" width="700"]قسمت ۳۶ سریال ترکی شربت زغال اخته قسمت ۳۶ سریال ترکی شربت زغال اخته[/caption]

قسمت ۳۶ سریال شربت زغال اخته

چیمن میپرسه چرا میخوای جدا بشی؟ آذرخش میگه کتک زده؟ دوعا میگه نه کسی نمیتونه بزنه منو چون من خودم میزنمش آنها میپرسن خوب بگو واسه چی؟ دوعا میگه سر کاغذ دیواری اونا شوکه میشن و میگن چی؟ کاغذدیواری گفتی؟ دوعا ماجرارو واسشون تعریف میکنه که آذرخش از حرص میخنده…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_226984" align="aligncenter" width="1200"]قسمت ۳۵ سریال ترکی شربت زغال اخته قسمت ۳۵ سریال ترکی شربت زغال اخته[/caption]

دوعا به پدرش زنگ میزنه و میگه فردا پنبه خانم سفره زکریا انداخته که مراسم زنونه ست بعدش شام خانوادگی میخوایم بخوریم گفتم بهت زنگ بزنم فردا بیای کایهان میگه تنها بیام؟ دوعا تایید میکنه و میگه فردا مامان اینا هم هستن دیگه دلخوری پیش نیاد کایهان قبول میکنه. بعد از قطع تماس کایهان به اجم میگه…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_226895" align="aligncenter" width="700"]قسمت ۳۴ سریال ترکی شربت زغال اخته قسمت ۳۴ سریال ترکی شربت زغال اخته[/caption]

قسمت ۳۴ سریال شربت زغال اخته

پنبه به دفتر کار شعله میره و برای اینکه امیدو از نورسما دور کنه میگه مراسم نامزدی نورسماست واسه همین دیگه تو نمایشگاه هم شرکت نمیکنه و قضیه کنسله سپس از اونجا میره که امید شوکه شده. دوعا با فاتح رفتن برای دیدن و خرید سرویس خواب رفتن که آذرخش به اونجا میره و باهمدیگه میگردن…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_226844" align="aligncenter" width="635"]قسمت ۳۳ سریال ترکی شربت زغال اخته قسمت ۳۳ سریال ترکی شربت زغال اخته[/caption]

قسمت ۳۳ سریال شربت زغال اخته

آذرخش بعد از سیلی که از لمان خورد به سرویس رفته و از اونجا میره. عامر وقتی میبینه آذرخش اونجا نیست مدام بهش زنگ میزنه که میبینه گوشیشو خاموش کرده او کلافه و نگران میشه. آذرخش به خونه رفته و بعد از دوش گرفتن هنوز تو شوکه و اتفاقی که واسش افتاده را مرور میکنه او با چشمانی گریان و بغض به دستاش نگاه میکنه و میگه من چیکار کردم؟…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_226769" align="aligncenter" width="834"]قسمت ۳۲ سریال ترکی شربت زغال اخته قسمت ۳۲ سریال ترکی شربت زغال اخته[/caption]

قسمت ۳۲ سریال شربت زغال اخته

شعله و امید به مکانی میرن که بازسازی شده و قراره مراسم افتتاحیه شو انجام بدن و شعله حسابی خوشش میاد و میگه معلوم نیست این دیوارها چه عشق هاییو دیده به خودش! امید میگه چیشده رفتی تو خط عشق و عاشقی! شعله میگه امروز احساساتی شدم امید میگه چرا؟…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_226736" align="aligncenter" width="570"]قسمت ۳۱ سریال ترکی شربت زغال اخته قسمت ۳۱ سریال ترکی شربت زغال اخته[/caption]

قسمت ۳۱ سریال شربت زغال اخته

نیلای به خونه میره و سریعا هرجی طلا و سکه داره برمیداره تا برای خرید کشتی بره بفروشه. چیمن تو کلاس با مته درباره جیلان دوست دخترش حرف میزنه و میگه که من فکر میکردم تو زرنگی! رفتی یکیو پیدا کردی که تو مدرسه اکثرا میشناسنش پارسال هم به یکی دیگه پیچیده بود تا پولشو بالا بکشه و…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

قسمت ۳۰ سریال ترکی شربت زغال اخته

قسمت ۳۰ سریال شربت زغال اخته

عامر سریعا لباسی میپوشه و از اتاق بیرون میره و میپرسه چیشده؟ مته میگه مامان اومده میگه میخواد ببینتت عامر جا میخوره و میگه این موقع صبح؟ باشه تو برو من لباس بپوشم بیام. عامر از آذرخش معذرت خواهی میکنه و میگه درست شنیده بودی صدای مته خان بود آذرخش با کلافگی میگه برو الان اصلا نمیخوام حرف بزنم!.…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_226617" align="aligncenter" width="1200"]قسمت ۲۹ سریال ترکی شربت زغال اخته قسمت ۲۹ سریال ترکی شربت زغال اخته[/caption]

قسمت ۲۹ سریال شربت زغال اخته

سولماز به خانواده فاتح میگه ما هرسال برای جشن سال نو هدیه های کوچیک میگیریم میدیم به هم عبداله خان میگه ما آخه چیزی نگرفتیم همچین رسمی نداشتیم نمیدونستیم! سولماز میگه عیب نداره ما که گرفتیم سپس به مته و چیمن میگن تا کادوهارو بیارن از پای درخت کریسمس و با توجه به اسم روش بدن به صاحباشون.…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_226576" align="aligncenter" width="740"]قسمت ۲۸ سریال ترکی شربت زغال اخته قسمت ۲۸ سریال ترکی شربت زغال اخته[/caption]

قسمت ۲۸ سریال شربت زغال اخته

پنبه با عبداله درباره کار فاتح حرف میزنه که عبداله میگه من نمیتونم دخالت کنم اون با پول خودش این کارو کرده! بعد از کمی صحبت کردن پنبه درباره نورسما باهاش حرف میزنه که عبداله میپرسه اون خواستگاری که گفتی قبلا چیشد؟ او میگه اومدن از نورسما هم خوششون اومد اما دریغ از یه لبخند از دخترت، کلا تو عالم هپروت و رویا سیر میکنه!.…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_226575" align="aligncenter" width="750"]قسمت ۲۷ سریال ترکی شربت زغال اخت قسمت ۲۷ سریال ترکی شربت زغال اخت[/caption]

قسمت ۲۷ سریال شربت زغال اخته

آذرخش که قبل از حمله بوراک، همون مردی که زنش به خاطر کمک های آذرخش ازش جدا شده بود، به عامر زنگ زده. عامر وقتی تلفنو جواب میده صدای جیغ های آذرخش و داد زدن های اون مرد را میشنوه و با ترس به سرعت به طرف خانه آذرخش میره. وقتی میرسه به طرف اون مرد حمله میکنه و شروع میکنه به کتک زدنش و میگه تو کی هستی؟..…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_226468" align="aligncenter" width="616"]قسمت ۲۶ سریال ترکی شربت زغال اخته قسمت ۲۶ سریال ترکی شربت زغال اخته[/caption]

قسمت ۲۶ سریال شربت زغال اخته

عامر سر قرار با کایهان میره. عامر بهش میگه که شنیدم با برادرزاده ام همکار شدی! کایهان میگه پس بالاخره بهتون گفت سپس عامر بهش با طعنه میگه که آره گفت و معلوم نیست کی ذهنشو شستشو داده کایهان پوزخند میزنه و میگه الان منظورت این بود که من ذهنشو شستشو دادم؟..…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_226404" align="aligncenter" width="1200"]قسمت ۲۵ سریال ترکی شربت زغال اخته قسمت ۲۵ سریال ترکی شربت زغال اخته[/caption]

قسمت ۲۵ سریال شربت زغال اخته

نورسما عکس هایی که از طراحیاش گرفته برای امید میفرسته و باهم انتخاب میکنن که کدومو تو نمایشگاه بزارن. عامر با فاتح تو رستوران هستن و درباره همکاریش با کایهان صحبت میکنن. فاتح میگه انقدر بابا ناراحت شده؟ او میگه نه ولی میدونی که پدرت یه مرد سنتیه و با این چیزا کمی مشکل داره..…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.
قسمت ۲۴ سریال ترکی شربت زغال اخته
دوعا وقتی وارد ساختمان میشه میبینه فاتح روبروشه و بهش میگه تو از کجا میدونستی که میام اینجا؟ فاتح یادش میاد که وقتی به خودش میاد میبینه خیلی با دوعا بد رفتار کرده و به خانه برمیگرده که میبینه دوعا چمدان به دست داره از خونه میره که تعقیبش میکنه. فاتح ازش معذرت خواهی میکنه و...…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_226279" align="aligncenter" width="1200"]قسمت ۲۳ سریال ترکی شربت زغال اخته قسمت ۲۳ سریال ترکی شربت زغال اخته[/caption]

قسمت ۲۳ سریال شربت زغال اخته

دوعا تو اتاق با فاتح هستش و در حال آماده شدنن که فاتح به دوعا میگه به مامان خبر دادی مامان اینا دارن میان؟ او میگه نه الان میرم بهش میگم سپس میگه در ضمن من تصمیممو گرفتم میخوام درس خوندنمو ادامه بدم من مادر این بچه ام و واسه من این بچه از همه مهمتره...…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_226209" align="aligncenter" width="840"]قسمت ۲۲ سریال ترکی شربت زغال اخته قسمت ۲۲ سریال ترکی شربت زغال اخته[/caption]

قسمت ۲۲ سریال شربت زغال اخته

آذرخش رفته پیش فاطما و باهاش درد و دل میکنه فاطما بهش میگه بیا موضوعو عوض کنیم مثلا ناظم، سپس بهش میگه که ازت خیلی خوشش اومده آذرخش میگه نه بابا! او میگه خودت نفهمیدی؟ آذرخش میگه که آره فهمیدم ولی اینو بگم که اصلا سر و کله زدن با کسیو ندارم بس کن! فاطما قبول میکنه...…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_226130" align="aligncenter" width="1200"]قسمت ۲۱ سریال ترکی شربت زغال اخته قسمت ۲۱ سریال ترکی شربت زغال اخته[/caption]

قسمت ۲۱ سریال شربت زغال اخته

آذرخش با فاتح دعوا میکنه و به دوعا میگه بریم خونه اما از طرفی فاتح میگه شما دخالت نکنین و دست دوعارو میگه بیا بریم خونه دوعا دستشو میکشه و میگه خسته شدم از بس بین شما دونفر بودم من با هیچ کدومتون نمیام و با عصبانیت و ناراحتی از اونجا میره. آذرخش با فاتح دعوا میکنه و میگه تو به چه حقی سر دختر من دعوا میکنه و بازوشو میکشی؟..…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_226051" align="aligncenter" width="642"]قسمت ۲۰ سریال ترکی شربت زغال اخته قسمت ۲۰ سریال ترکی شربت زغال اخته[/caption]

عامر به جان زنگ میزنه و میگه چشممون روشن کبری و خواهرش شکایتشونو پس میگیرن جان میگه واقعا؟! چقدر خوب شد آذرخش باید تا عمر داره ازت تشکر کنه عامر میگه نه نباید آذرخش بفهمه که من این وسط پادرمیونی کردم جان میگه باشه. نیلای با مدیرهای انجمن خیریه به همون رستورانی که عامر اونجاست میرن...…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_226002" align="aligncenter" width="640"]قسمت ۱۹ سریال ترکی شربت زغال اخته قسمت ۱۹ سریال ترکی شربت زغال اخته[/caption]

چیمن با شنیدن حرف های مادرش میفهمه که ماجرای شعله و عبداله خان چی بوده او سریعا به دوعا پیام میده و میگه خبر جدید! دوعا که سر میز شام بود میگه چیشده؟ چیمن میگه باید برم غذا بخورم بعدا میگم بهت. سر میز شام آذرخش از حجم کاری که روش هست گلگی میکنه سولماز مادرش بهش میگه..…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.
پنبه از جاش بلند میشه و میگه من میرم تنهاتون میزارم و نورسما هم میره. بعد از رفتنشون عبداله خان میگه من اومده بودم به خاطر رفتار زنم ازتون معذرت خواهی کنم، شعله بهش میگه بهتره الان برین دنبال خانمتون الان برین بهش میرسین! عبداله خان از اونجا میره و اونا شوکه شدن..…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_225858" align="aligncenter" width="640"]قسمت ۱۷ سریال ترکی شربت زغال اخته قسمت ۱۷ سریال ترکی شربت زغال اخته[/caption]

امید به دم در خانه عبداله خان میره. نورسما با دیدنش دست پاچه میشه و کارتنی که واسش آورده بود را بهش میده سپس میگه بیام تو یه قهوه ای چیزی بخوریم؟ نورسما میگه نه نمیشه امید میگه چرا؟ خوب میخوای بیا بریم جایی که تو راحت باشی اونجا نورسما میگه نه من الان جایی نمیتونم بیام.…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_225811" align="aligncenter" width="700"]قسمت ۱۶ سریال ترکی شربت زغال اخته قسمت ۱۶ سریال ترکی شربت زغال اخته[/caption]

آذرخش و چیمن با عامر و مته به بولینگ رفتن و باهمدیگه بازی میکنن و حرف میزنن. حسابدار عبداله خان بهش خبر میده که عروسشون نیلای مبلغ زیادی پول خواستن تا واسشون واریز کنم.…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_225812" align="aligncenter" width="840"]قسمت ۱۵ سریال ترکی شربت زغال اخته قسمت ۱۵ سریال ترکی شربت زغال اخته[/caption]

آذرخش پیش فاطما میره و بهش میگه ازم شکایت شده او میگه چی؟ کی ازت شکایت کرده؟ آذرخش میگه چند وقت پیش با چیمن  فته بودیم بیرون یه زن محجبه اونجا بود.…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_225814" align="aligncenter" width="990"]قسمت ۱۴ سریال ترکی شربت زغال اخته قسمت ۱۴ سریال ترکی شربت زغال اخته[/caption]

سر میز شام فاتح به پدرش میگه بابا درباره سگی که دوعا آورده تو خونه یه فکری کردم که یه کلبه درست کنم تو حیاط اونجا بمونه سپس ازش اجازه میگیره که این کارو بکنه که.…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.
قسمت ۱۳ سریال ترکی شربت زغال اخته
نیلای از نورسما میخواد تا باهمدیگه قهوه بخورن اما او میگه حوصله ندارم نیلای میپرسه دوعا کجاست؟ او میگه نمیدونم حتما تو اتاقشه نیلای میگه پس با ما حوصله نداره وقت بگذرونه!.…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.
قسمت ۱۲ سریال ترکی شربت زغال اخته
شعله وقتی میپرسه ماجرا از چه قراره انها ماجرارو بهش میگن که شعله با کلافگی میگه چی؟ منظورتون چیه؟ پنبه با شرمندگی و ناراحتی و چشمانی گریان سعی میکنه ازش معذرت خواهی کنه…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_225530" align="aligncenter" width="850"]قسمت ۱۱ سریال ترکی شربت زغال اخته قسمت ۱۱ سریال ترکی شربت زغال اخته[/caption]

چیمن تو فضای مجازی میبینه که یه نفر واسش صفحه باز کرده و درباره او حرف زده و چرت و پرت نوشته او عصبی میشه و میره با مامانش دعوا میکنه که اگه مثل بقیه با من رفتار نمیکردی و پشت من درمیومدی اینجوری نمیشد! او بعد از کمی دعوا کردن از خونه بیرون میزنه.…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_225531" align="aligncenter" width="1200"]قسمت ۱۰ سریال ترکی شربت زغال اخته قسمت ۱۰ سریال ترکی شربت زغال اخته[/caption]

دوعا میره فسمت کتابخانه خانه تا کتاب بردار اما چشمش به آلبوم میوفته و نگاه میکنه پنبه پیشش میره و باهمدیگه به عکسا نگاه میکنن و از خاطراتش بهش میگه از اونجا دوعا میفهمه که از اول پنبه باحجاب نبوده و ازش میپرسه چیشد که عوض شده عبدالله خان اصرار کرد؟ پنبه میگه نه…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_225532" align="aligncenter" width="700"]قسمت ۹ سریال ترکی شربت زغال اخته قسمت ۹ سریال ترکی شربت زغال اخته[/caption]

قسمت ۹ سریال شربت زغال اخته

آذرخش با عامر در حال حرف زدن است که کایهان به اونجا میاد و با دیدن اونا پیششون میره. آذرخش اونارو بهم معرفی میکنه و بعد از رفتن عامر کایهان بهش میگه چرا منو فقط یه پدر بچه هات معرفی کردی؟ بعدشم چرا تو عروسی دخترت اینجا با این مرد داری حرف میزنی؟ آذرخش میگه چون هیچ نسبیتی بهم نداری.…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_225355" align="aligncenter" width="650"]قسمت ۸ سریال ترکی شربت زغال اخته قسمت ۸ سریال ترکی شربت زغال اخته[/caption]

نورسما ازش میپرسه اتفاقی افتاده آقا امید؟ او میگه نه و واسش عکس گل سینه اش را میفرسته. نورسما با دیدن اون عکس خوشحال میشه و میگه فکر کردم جایی افتاده دیگه پیدا نمیشه و ازش تشکر میکنه امید میگه واستون بیارم؟ نورسما میگه نه خودم میام میگیرم ازتون.…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_225354" align="aligncenter" width="990"]قسمت ۷ سریال ترکی شربت زغال اخته قسمت ۷ سریال ترکی شربت زغال اخته[/caption]

قسمت ۷ سریال شربت زغال اخته

آذرخش به پنبه میگه شما الان میخواین دختر منو محجبه کنین؟ اگه قصدتون اینه بگین منم بدونم! نورسما جوابشو میده که آنها کمی باهم بحث میکنن دوعا بیرون میاد و میگه چیشده؟ سپس ازشون گلگی میکنه که چرا باهمدیگه بحث میکنن سپس میگه دیگه حالم گرفته شده بریم بعدا دوباره میگردم.…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_225356" align="aligncenter" width="990"]قسمت ۶ سریال ترکی شربت زغال اخته قسمت ۶ سریال ترکی شربت زغال اخته[/caption]

قسمت ۶ سریال شربت زغال اخته

آذرخش بعد از رفتن پنبه خانم با نورسما پیش منشیش میره و میگه هرچی دیدی همینجا از یادت میبری و به اتاقش بر میگرده. دوعا با نورسما به دفتر خاله اش شعله میرن تا تدارکات را ببینن. نورسما با دیدن ظاهر شعله جا میخوره و زبانش بند میاد. شعله میپرسه چطوره؟ خوبه؟…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_225241" align="aligncenter" width="1200"]قسمت ۵ سریال ترکی شربت زغال اخته قسمت ۵ سریال ترکی شربت زغال اخته[/caption]

آذرخش پیش دوستش فاطما که همسایه اش هم هست میره و باهاش درد و دل میکنه. دوعا پیش پنبه و عروسش نیلای و دخترش نورسما میره و باهمدیگه حرف میزنن. نورسما تیکه میندازه که باید کمتر جایی بره و بیشتر تو خونه باشه به خاطر بارداریش دوعا میره سرویس بهداشتی که درد بدی میگیره…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_225242" align="aligncenter" width="616"]قسمت ۴ سریال ترکی شربت زغال اخته قسمت ۴ سریال ترکی شربت زغال اخته[/caption]

قسمت ۴ سریال شربت زغال اخته

عبداله خان پدر فاتح بعد از شنیدن حرف های فاتح که چرا دوعا رفته پیش مادرش قبول میکنه و به پنبه زنش میگه که با مادر دوعا یه تماس بگیره اگه کاری ندارن امشب یا فرداشب شام دعوتشون کن تا بیشتر باهم آشنا بشیم و درباره عروسی هم حرف بزنیم پنبه قبول میکنه.…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_225076" align="aligncenter" width="740"]قسمت ۳ سریال ترکی شربت زغال اخته قسمت ۳ سریال ترکی شربت زغال اخته[/caption]

فاتح با دوعا به دست بوسی مادر فاتح میرن وقتی فاتح میبینه دوعا استرس داره ازش میخواد به خودش مسلط باشه و میگه مادر من خیلی مهربونه نگزان نباش وقتی فاتح در اتاق مادرشو باز میکنه دوعا میبینه که او محجبه ست و جا میخوره و تو ذهنش فقط به ری اکشن مادرش فکر میکنه.…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_224990" align="aligncenter" width="856"]قسمت ۲ سریال ترکی شربت زغال اخته قسمت ۲ سریال ترکی شربت زغال اخته[/caption]

قسمت ۲ سریال شربت زغال اخته

دوعا و چیمن بعد از کمی حرف زدن سر میز صبحانه میرن. دوعا به خاطر بارداریش گریه کرده و چشماش حسابی قرمز و پف کرده به خاطر همین با عینک آفتابی میره سر میز صبحانه میره که مادرش میپرسه چرا عینک زدی؟ دوعا میگه فکر کنم حساسیت پیدا کرده چشمام نور اذیتش میکنه…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_224989" align="aligncenter" width="637"]قسمت ۱ سریال ترکی زغال اخته قسمت ۱ سریال ترکی زغال اخته[/caption]

قسمت ۱ سریال شربت زغال اخته

آذرخش مدیر مدرسه ای است. او وقتی به مدرسه میرسه همه ی بچه ها ازش حساب میبرن و به هرکی یه گیری میده. تو خونه سولماز پیش نوه اش دوعا میره و باهاش کمی صحبت میکنه. او بهش میگه که فهمیده با اون پسره فاتح در ارتباطه هنوز. او بهش میگه انگاری چیزیو نمیشه ازت مخفی کرد!…..برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.

نوشته خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی شربت زغال اخته اولین بار در بلاگ جدول یاب. پدیدار شد.

]]>
https://jadvalyab.ir/blog/%D8%AE%D9%84%D8%A7%D8%B5%D9%87-%D8%AF%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-%D9%82%D8%B3%D9%85%D8%AA-%D8%A7%D9%88%D9%84-%D8%AA%D8%A7-%D8%A2%D8%AE%D8%B1-%D8%B3%D8%B1%DB%8C%D8%A7%D9%84-%D8%AA%D8%B1%DA%A9%DB%8C-%D8%B4%D8%B1%D8%A8%D8%AA-%D8%B2%D8%BA%D8%A7%D9%84-%D8%A7%D8%AE%D8%AA%D9%87/
خلاصه داستان قسمت ۱۳۹ سریال ترکی شربت زغال اخته + عکس قسمت ۱۳۹ سریال ترکی شربت زغال اخته

در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد قسمت ۱۳۹ سریال ترکی شربت زغال اخته می باشید. همراه ما باشید. سریال ترکی «شربت زغال آخته» (Kızılcık Şerbeti) محصول سال 2022 کشور ترکیه می باشد که به سفارش شبکه «شو تی وی» ساخته شده است. کارگردان این سریال را «هاکان کیرواوانچ» و نویسندگی اش را «ملیس جیولک» برعهده دارند. این سریال روزهای زوج ساعت ۲۳:۰۰ از شبکه جم سریز پخش می شود و یک ساعت بعد از شبکه جم سریز پلاس پخش می شود.

[caption id="attachment_233194" align="aligncenter" width="1280"]قسمت ۱۳۹ سریال ترکی شربت زغال اخته قسمت ۱۳۹ سریال ترکی شربت زغال اخته[/caption]

قسمت ۱۳۹ سریال ترکی شربت زغال اخته

سولماز در حال رد شدن از جلوی رستورانه که زلفی میبینتش و دعوتش میکنه داخل و میگه بیاین یه قهوه بخورین و دکور جدیدو ببینین سولماز قبول میکنه. سولماز وقتی میره داخل پنبه باهاش خوش و بش میکنه و مثل یه مشتری باهاش رفتار میکنن که سولماز جا میخوره ولی خودشو جمع و جور میکنه. مهری با مته خان تو کافه قرار میزاره و اونجا بهش میگه که ازش خوشش میاد مته خان جا میخوره و بهش میگه تو دختر خیلی خوبی هستی مهری واست خیلی ارزش قائلم ولی تو تایپ من نیستی! مهری ناراحت میشه و به بهونه کار داشتن سریع از اونجا میره مته خان بهم میریزه. دوعا طبق گفته شعله رفته به دفتر و اونجا امید واسش توضیح میده که باید چیکار کنه. سولماز به لمان میگه یه چیزیش کمه و لمان ازش میخواد تا درست کنه که ببینن چجوری درست میکنه سولماز قبول میکنه و با پنبه جفتشون شروع میکنن به درست کردن همان غذا تا ببینن مزه کدوم بهتره که مزه جفتشون خوب شده. عبداله خان به شعله زنگ میزنه که میبینه خاموشه سپس میره دم در خانه اش هرچی در میرنه میبینه کسی درو باز نمیکنه. مهری رفته خونه چیمن و باهاش میخواد حرف بزنه که زنگ در خانه زده میشه و میبینه که عبداله خانه. او به داخل میره و به سولماز میگه موفق نشدم با شعله تماس برقرار کنم نگرانش شدم او میگه رفته خارج از کشور عبداله خان میگه من خبر نداشتم سولماز میگه اگه چیزی نگفته بهتون پس دیگه جایی ندارین تو زندگیش شما زندگی دختر منو نابود کردین برین سر خونه زندگی خودتون.

چیمن وقتی حرف های مهری را میشنوه عصبی میشه و میگه اعصابمو این مته خان خورد کرد من باهاش حرف میزنم مهری میگه نه چیزی نگو اصلا هرچی بود تموم شد و رفت. تو کانال روزگار میزه پیش نورسما و بهش میگه از کارت خیلی راضیم و بهش ترفیع داده او جا میخوره و حسابی خوشحال میشه. بقیه که قدیمی تر بودن تو کانال حسادت میکنن و باهم درباره این موضوع پچ پچ میکنن. ارطغرل دنبال آذرخش اومده تا باهم برن ناهار بیرون، سر ناهار خوردن ارطغرل بهش پیشنهاد میده تا باهم ازدواج کنن اما آذرخش میگه من دوتا ازدواج ناموفق داشتم نمیخوام واردش بشم همینجوری خیلی خوبه مشکلی نداریم که ارطغرل میگه باشه اگه نمیخوای که هیچی. گورکم وقتی به اتاق کارش میره ایمیلشو چک میکنه و ایمیل عامر را میبینه و با خودش میگه از این مخمصه چجوری دربیام؟ و یادش میاد که با پدرش دعواش شده بود چون او بهش گفته بود که بشینه خونه ازدواج کنه و به بچه داری مشغول بشه جای کار کردن و درباره حجابم باهم بحث کرده بودن که گورکم گفته بود حجاب اجباری نمیشه! اما پدرش میگه تا وقتی که اسم من روی توعه باید طبق قوانین من زندگی کنی. گورکم که عصبی شده بوده آخر شب حاضر میشه و بدون حجاب میره کباب که اونجا با عامر روبرو میشه او با یادآوری این خاطره میگه همه ی اینا تقصیر توعه بابا! شب دوعا وقتی میره خونه فاتح میپرسه کجا بودی دیر کردی؟ دوعا میگه رفته بودم دفتر شعله رفته مسافرت ازم خواسته تا برمیگرده من کاراشو بکنم. اونجا دوعا کمی با پنبه کل کل و بحث میکنه که فاتح دوعارو میبره با خودش. مته خان تو خونه میبینه عامر داره مشروب میخوره و جا میخوره عامر میگه تصمیم گرفتم دیگه رفتار خشک نداشته باشن مته خان باهاش درباره مهری که ابراز علاقه کرده و جوری که جوابشو داده به عامر میگه او بهش میگه خوب نگفتی بهش اونم جوونه غرور داره بزار یکم آروم بشه بعد حرف بزن باهاش….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی شربت زغال اخته

نوشته خلاصه داستان قسمت ۱۳۹ سریال ترکی شربت زغال اخته + عکس اولین بار در بلاگ جدول یاب. پدیدار شد.

]]>
https://jadvalyab.ir/blog/%D8%AE%D9%84%D8%A7%D8%B5%D9%87-%D8%AF%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-%D9%82%D8%B3%D9%85%D8%AA-%DB%B1%DB%B3%DB%B9-%D8%B3%D8%B1%DB%8C%D8%A7%D9%84-%D8%AA%D8%B1%DA%A9%DB%8C-%D8%B4%D8%B1%D8%A8%D8%AA-%D8%B2/
فال حافظ امروز سه شنبه ۴ اردیبهشت ماه ۱۴۰۳

فال و فالگیری به معنی تلاش برای پیشگویی آینده یک فرد از روشهای پنهانی و یا فراطبیعی میباشد.فال گیری یکی از شاخه های علم پنهان شناسی است.باید توجه داشت که فال را نباید با طالع بینی اشتباه گرفت. در این مطلب از سایت جدولیاب فال حافظ امروز سه شنبه 4 اردیبهشت ماه 1403 را مطالعه می کنید.

[caption id="attachment_40395" align="aligncenter" width="600"]فال حافظ امروز فال حافظ امروز[/caption]

فال حافظ متولدین فروردین

🌸دیر است که دلدار پیامی نفرستاد

🍃ننوشت سلامی و کلامی نفرستاد

🌸صد نامه فرستادم و آن شاه سواران

🍃پیکی ندوانید و سلامی نفرستاد

🔮تعبیر: 

🔸از انتظار خسته شده اید. منتظر جواب ثانیه شماری می کنید. باز هم شانس خود را محک بزنید. برای رسیدن به جواب به کسی دروغ نگویید، چون مشت شما باز می شود. متوسل به حیله نشوید. صبر داشته باشید. انشاالله جواب خواهید گرفت.

فال حافظ متولدین اردیبهشت

🌸ز کوی یار می‌آید نسیم باد نوروزی

🍃از این باد ار مدد خواهی چراغ دل برافروزی

🌸چو گل گر خرده‌ای داری خدا را صرف عشرت کن

🍃که قارون را غلط‌ها داد سودای زراندوزی

🔮تعبیر: 

🔸فکر دنیا و ظواهر و زیبایی آن را رها کن و خوش باش. غم و اندوه را دور بینداز و به آنچه داری قناعت کن. قناعت بزرگترین ثروت انسان است. اگر فعلاً دچار شکست و ناکامی شده ای ناراحت و ناامید نباش. روزگار فراز و نشیب بسیار دارد. پایان شب نا امیدی، صبح پیروزی است. فرصت ها را غنیمت بدان و از آن به نفع خود استفاده کن.

فال حافظ متولدین خرداد‌‏

🌸بلبلی خون دلی خورد و گلی حاصل کرد

🍃باد غیرت به صدش خار پریشان دل کرد

🌸طوطی ای را به خیال شکری دل خوش بود

🍃ناگهش سیل فنا نقش امل باطل کرد

🔮تعبیر: 

🔸شما تلاش خودتان را کرده اید، ناراحت نباشید. وجدانتان را ناراحت نکنید تا حدودی هم موفق شده اید ولی حسود زیاد دارید که آنها باعث اخلال در کارتان شده اند. به ائمه توسل جویید از بازی ایام غافل نشوید. فرصت باز هم پیش می آید.

فال حافظ متولدین تیر

🌸روز وصل دوستداران یاد باد

🍃یاد باد آن روزگاران یاد باد

🌸کامم از تلخی غم چون زهر گشت

🍃بانگ نوش شادخواران یاد باد

🔮تعبیر: 

🔸خیلی غمگین هستی. فکر می کنی همه تو را فراموش کرده اند و دیگر وفا وجود ندارد. تدبیری برای غم خود کن. رازت را به کسی نگو. فعلا" در دام بلا هستی که با سعی خودت نجات پیدا می کنی. به عنایت خداوند امیدوار باش.

فال حافظ متولدین مرداد

🌸خیال روی تو در هر طریق همره ماست

🍃نسیم موی تو پیوند جان آگه ماست

🌸به رغم مدعیانی که منع عشق کنند

🍃جمال چهره تو حجت موجه ماست

🔮تعبیر: 

🔸با خیال او زندگی می کنی. مدعی هستی که عاشق شده ای اما می دانی که برای رسیدن به وصال یار باید صبر داشته باشی. با گوشه نشینی کار به جایی نمی بری. تلاش کن، هر چند که سال ها طول بکشد. ولی عاقبت به مراد خودت می رسی.

فال حافظ متولدین شهریور

🌸خوش خبر باشی ای نسیم شمال

🍃که به ما می‌رسد زمان وصال

🌸قصه العشق لا انفصام لها

🍃فصمت‌ها هنا لسان القال

🔮تعبیر: 

🔸خبری را که مدت ها در اتظارش بودی رسیده است. زما وصال نزدیک است. قصه عشق شروع شده و زمان جدایی پایان یافته است. تو هم به کمال و جمال می رسی. میدان برای نشان دادن هنرهایت خالی است پس مرد میدان باش.

فال حافظ امروز

فال حافظ امروز

 فال حافظ متولدین مهر

🌸دیر است که دلدار پیامی نفرستاد

🍃ننوشت سلامی و کلامی نفرستاد

🌸صد نامه فرستادم و آن شاه سواران

🍃پیکی ندوانید و سلامی نفرستاد

🔮تعبیر: 

🔸از انتظار خسته شده اید. منتظر جواب ثانیه شماری می کنید. باز هم شانس خود را محک بزنید. برای رسیدن به جواب به کسی دروغ نگویید، چون مشت شما باز می شود. متوسل به حیله نشوید. صبر داشته باشید. انشاالله جواب خواهید گرفت.

فال حافظ متولدین آبان

🌸ز کوی یار می‌آید نسیم باد نوروزی

🍃از این باد ار مدد خواهی چراغ دل برافروزی

🌸چو گل گر خرده‌ای داری خدا را صرف عشرت کن

🍃که قارون را غلط‌ها داد سودای زراندوزی

🔮تعبیر: 

🔸فکر دنیا و ظواهر و زیبایی آن را رها کن و خوش باش. غم و اندوه را دور بینداز و به آنچه داری قناعت کن. قناعت بزرگترین ثروت انسان است. اگر فعلاً دچار شکست و ناکامی شده ای ناراحت و ناامید نباش. روزگار فراز و نشیب بسیار دارد. پایان شب نا امیدی، صبح پیروزی است. فرصت ها را غنیمت بدان و از آن به نفع خود استفاده کن.

فال حافظ متولدین آذر

🌸بلبلی خون دلی خورد و گلی حاصل کرد

🍃باد غیرت به صدش خار پریشان دل کرد

🌸طوطی ای را به خیال شکری دل خوش بود

🍃ناگهش سیل فنا نقش امل باطل کرد

🔮تعبیر: 

🔸شما تلاش خودتان را کرده اید، ناراحت نباشید. وجدانتان را ناراحت نکنید تا حدودی هم موفق شده اید ولی حسود زیاد دارید که آنها باعث اخلال در کارتان شده اند. به ائمه توسل جویید از بازی ایام غافل نشوید. فرصت باز هم پیش می آید.

بفال حافظ متولدین دی

🌸روز وصل دوستداران یاد باد

🍃یاد باد آن روزگاران یاد باد

🌸کامم از تلخی غم چون زهر گشت

🍃بانگ نوش شادخواران یاد باد

🔮تعبیر: 

🔸خیلی غمگین هستی. فکر می کنی همه تو را فراموش کرده اند و دیگر وفا وجود ندارد. تدبیری برای غم خود کن. رازت را به کسی نگو. فعلا" در دام بلا هستی که با سعی خودت نجات پیدا می کنی. به عنایت خداوند امیدوار باش.

فال حافظ متولدین بهمن

🌸خیال روی تو در هر طریق همره ماست

🍃نسیم موی تو پیوند جان آگه ماست

🌸به رغم مدعیانی که منع عشق کنند

🍃جمال چهره تو حجت موجه ماست

🔮تعبیر: 

🔸با خیال او زندگی می کنی. مدعی هستی که عاشق شده ای اما می دانی که برای رسیدن به وصال یار باید صبر داشته باشی. با گوشه نشینی کار به جایی نمی بری. تلاش کن، هر چند که سال ها طول بکشد. ولی عاقبت به مراد خودت می رسی.

فال حافظ متولدین اسفند

🌸خوش خبر باشی ای نسیم شمال

🍃که به ما می‌رسد زمان وصال

🌸قصه العشق لا انفصام لها

🍃فصمت‌ها هنا لسان القال

🔮تعبیر: 

🔸خبری را که مدت ها در اتظارش بودی رسیده است. زما وصال نزدیک است. قصه عشق شروع شده و زمان جدایی پایان یافته است. تو هم به کمال و جمال می رسی. میدان برای نشان دادن هنرهایت خالی است پس مرد میدان باش.

روی تصویر زیر کلیک کنید

[caption id="attachment_213714" align="aligncenter" width="1024"]فال حافظ امروز # فال حافظ امروز[/caption]

منظور از شاهد فال حافظ چیست؟

اگر نتیجه پاسخ نیت خود را پیدا نکردید باید به غزل بعدی رفته و یکی از بیت های شماره ۱ – ۳ – ۵ غزل دوم که اصطلاحا به آن شاهد فال حافظ می گویند و مطالب غزل قبلی را تایید و تکرار می کنند بخوانید تا به پاسخ نیت خود برسید.

تعبیر فال حافظ چگونه است؟

برای تفسیر فال حافظ می توانید از یک نفر که در امر شعر خوانی و تفسیر آگاه است کمک بگیرید اما مطمئنا بهترین تعبیر کننده فال حافظ برای شما خودتان هستید.

تمامی غزل های حافظ معمولا چند معنی متفاوت دارند و پذیرفتن خوب و بد غزل به وضعیت روحی و عاطفی صاحب فال بستگی دارد. شما باید هر بیت از غزل را که بیشتر با شرایط فعلی و نیت شما سازگار است به عنوان تعبیر فال حافظ خودتان در نظر بگیرید.

لیست دیگر قسم ها برای فال گرفتن

? ای حافظ شیرازی، تو کاشف هر رازی، ما طالب یک فالیم، بر ما بنما رازی
? حافظ ای حافظ شیرازی، بر من نظر اندازی، من طالب یک رازم، تو کاشف هر فالی، قسم به شاخه نباتت قسم می‌دهم به قرآنی که در سینه داری، این فال مرا بگشای.
? ای خواجه حافظ شیرازی / تو که دانای هر رازی / آینده ما را خوب بنوازی

فال حافظ به انگلیسی چه می شود؟

فال حافظ به انگلیسی را هم می توان به صورت fal-e hafez بیان کرد هم با معنای دقیق تر که می شود fortune telling of divane hafez

نوشته فال حافظ امروز سه شنبه ۴ اردیبهشت ماه ۱۴۰۳ اولین بار در بلاگ جدول یاب. پدیدار شد.

]]>
https://jadvalyab.ir/blog/%D9%81%D8%A7%D9%84-%D8%AD%D8%A7%D9%81%D8%B8-%D8%A7%D9%85%D8%B1%D9%88%D8%B2/
فال روزانه فردا آنلاین و شخصی چهارشنبه ۵ اردیبهشت ۱۴۰۳

در این پست از جدولیاب هر روز فال روزانه فردا آنلاین و شخصی منتشر می شود. فال روزانه امروز جدولیاب در زیر از نظرتان می گذرد. می توان فال را اینطور تعریف کرد که فال روشی برای شناخت آینده است، نهیبی به آینده زدن و آگاهی پیدا کردن از آنچه قرار است رخ بدهد و یا رخ ندهد و آیا میتوان از آینده خبری آورد؟ آیا آینده را میتوان بیان کرد؟ اگر می خواهید بدانید در سال 1403 برایتان چ اتفاقی می افتد این مطلب از قسمت فال و طالع بینی سایت جدولیاب را از دست ندهید.با ما همراه باشید.

[caption id="attachment_29345" align="aligncenter" width="512"] فال ابجد امروز[/caption]

روزانه متولدین فروردين

اعتماد به نفس شمابه طور خیلی ناگهانی افزایش قابل توجهی پیدا کرده است و به شما انگیزه می دهد تا مانعی که بر سر راهتان قرار گرفته را از میان بردارید. متاسفانه این موج جدید مثبت اندیشی به آن سرعتی که شما انتظار دارید نتیجه بخش نخواهد بود. با این حال تلاش و پشتکار همراه با صبوری برای رسیدن به اهدافتان حتی اگر امروز نتیجه چندانی نداشته باشد هم باعث رضایت خاطر شما خواهد شد. با وجود آنکه خودتان را برای کارهایی کاملا متفاوت آماده کرده اید بهتر است برای مدتی به همین مسیرتان ادامه بدهید تا به خودتان شانس بیشتری برای رسیدن به موفقیت بدهید. هیچگاه قدرت و اثر داشتن پشتکار را دست کم نگیرید.

**********************

 فال روزانه متولدین اردیبهشت

شاید در حال حاضر احساس خوبی نداشته باشید و کمی بهم ریخته باشید. با وجود این که همیشه سعی دارید در هر موقعیتی هم که قرار می گیرید به بهترین نحو ممکن از آن استفاده کنید، اگر امروز شرایط آنطوری که دلتان می خواهد نباشند نسبت به آینده و رویاهایتان احساس بی تفاوتی می کنید. این که انتظار داشته باشید همه چیز به همان سرعتی که در ذهنتان می گذرد اتفاق بیفتد غیر منطقی است و نباید افکار و انتظارات خود را با واقعیت اشتباه بگیرید. چه باور داشته باشید چه نداشته باشید زمان به نفع شما دارد پیش می رود، پس نگران نباشید. امروز برای شما روز عشق است، چه مجرد باشید و چه متاهل اوضاع به کامتان خواهد بود.

************************

فال روزانه متولدین خرداد

نگرش شما نسبت به یکی از مسائل شخصیتان با کسی که به شما بسیار نزدیک است، با وجود این که هر دوی شما اطلاعاتی یکسان در مورد آن دارید، کاملا فرق می کند. نباید این اختلاف نظر فعلی باعث دلسردی و نا امیدی شما بشود، اگر بخواهید با طرف مقابلتان کنار بیایید، داشتن یک مکالمه صادقانه کمک زیادی به شما خواهد کرد. خوشبختانه انعطاف پذیری شما می تواند شما را برنده این میدان کند. اگر پرچم سفید را خیلی زود بیرون نیاورید، شانستان برای به دست آوردن آنچه می خواهید نسبتا زیاد خواهد بود. امروز روز خیلی خوبی برای پرداختن به کارهای خانه است، تعمیرات کوچکی که مدتهاست به تعویق انداخته اید را انجام داده و کمی در دکوراسیون منزلتان تغییر ایجاد کنید.

************************

فال روزانه متولدین تیر

شما امروز ایده های بزرگی درباره آنچه می خواهید به دست آورید در سر دارید، ولی واقع بین بودن در این مورد اهمیت بسیار زیادی دارد، در غیر این صورت با نا امیدی مواجه خواهید شد. اگر درگیر احساساتتان بشوید توجه و تمرکزتان را از دست خواهید داد و نخواهید توانست به کارهایتان برسید. خوشبختانه شرایط زندگیتان به آن پیچیدگی و سختی که خودتان فکر می کنید نیست. اگر زاویه دیدتان را گسترش داده و نگرشی عمیق تر داشته باشید مشکلات و تنش های موجود در رابطه عاطفیتان بهبود پیدا خواهند کرد. برداشتن قدم هایی کوچک همراه با کسی که دوست دارید می تواند انرژی مثبت و امیدی که به آن نیاز دارید را به شما ببخشد.

************************

فال روزانه متولدین مرداد

امروز دست به هیچ گونه معامله و یا فعالیت اقتصادی نزنید، چرا که اوضاع زیاد به نفع شما نیست، فردا هم برای این کارها وقت خواهد بود. با وجود این که به نظر می رسد امروز روزی فوق العاده برای عاشق شدن باشد، اگر در مکالماتی که در این زمینه دارید با صراحت در مورد اهداف و انگیزه هایتان صحبت نکنید به مشکل برخواهید خورد. اگر کسی در این زمینه به شما کمک کرده و یا انگیزه بدهد از او بسیار ممنون و متشکر خواهید بود. در هر صورت این را در نظر داشته باشید که رویاهایتان می توانند به واقعیت تبدیل شوند، ولی این شما هستید که باید قدم اول را بردارید. شجاع باشید و برای آنچه می خواهید تلاش کنید، اگر سریع حرکت نکنید هرگز نخواهید فهمید چه چیزی در انتظارتان است.

************************

فال روزانه متولدین شهریور

این که شما شهریوری ها پیش از برنامه ریزی و دست به کار شدن بخواهید روی جزئیات شرایط فعلیتان تمرکز کنید بسیار طبیعی است. ولی امروز و تحت شرایط کیهانی موجود نگرشتان کلی گرا شده است و خیلی خودتان را درگیر مسائل کوچک و جزئیات نمی کنید. با این حال همین مسئله می تواند باعث شود بین این دو حالت گیر کنید و موجب نگرانی و استرس شما شود. نفس عمیق بکشید و ذهنتان را روی برنامه هایی که برای این هفته تان دارید متمرکز کنید. امروز سعی کنید کمی از اعضای خانواده تان فاصله بگیرید. به نظر می رسد که بین آنها درگیری هایی وجود دارد که درمورد آنها از دست شما کمکی بر نمی آید، پس یا از خانه بیرون بزنید یا در اتاقتان بمانید.

[caption id="attachment_161987" align="aligncenter" width="943"]فال روزانه فال روزانه[/caption]

فال روزانه متولدین مهر

به هر طرف که نگاه میکنید آنقدر اتفاقات مختلف در جریان هستند که کاملا گیج شده اید و نمی دانید چه کار باید بکنید و کدام جهت بروید. امروز می توانید کارهای مختلف و زیادی انجام دهید و بی آنکه به شما فشاری وارد شود از انجام همه آنها لذت ببرید. سعینکنید آشفتگی امروز را مهار کنید و تنها با موسیقی آن برقصید و خودتان را با آن هماهنگ کنید. اگر خودتان بخواهید این می تواند برای شما تبدیل به تجربه ای جالب و هیجان انگیز شود. سعی کنید امروز تا جای ممکن با دیگران قاطی نشوید، زیرا به نظر می رسد هیچکس حالات روحی مشخص و با ثباتی ندارد، اگر کارهای روزمره تان تمام شد به خانه بروید و سر خودتان را با فیلم و کتاب و غیره گرم کنید.

************************

فال روزانه متولدین آبان

امروز شما شجاعت کافی برای مواجه شدن با آنچه تا کنون از آن فراری بوده اید را دارید. شما فکر میکنید که اگر پول وجود نداشت زندگی چقدر خوب و لذت بخش می شد، ولی خوب متاسفانه اینطور نیست. با این حال خوشبختانه می توانید از انرژی مثبت امروز استفاده کرده و به مسائل مالیتان تا حدودی سر و سامان بدهید. البته اعتماد به نفس بیش از اندازه و بیجا هم به ضررتان تمام خواهد شد و باعث می شود مشکلات جدی را بی اهمیت و کوچک ببینید. مشکلات و مسائل منفی را نادیده نگیرید و حالا که دنیا دارد به نفع شما می چرخد برای حل آنها تلاش کنید. اگر فکر می کنید به کمک و همفکری کسی نیاز دارید خجالت نکشید و از فردی مورد اطمینان تقاضای کمک کنید.

************************

فال روزانه متولدین آذر

امروز حالات روحی شما مدام عوض می شوند و احساسات شدید و متغیرتان کنترل رفتارهایتان را در دست گرفته اند. ولی اگر امروز بتوانید دست از بیهوده به دور خودتان چرخیدن بردارید و به ندای قلبتان گوش کنید درس مهمی فرا خواهید گرفت. گاهی باید عقل و منطق بیش از حد را کنار گذاشت و از زندگی لذت برد. امروز انرژی بسیار شدیدی در وجود خودتان احساس میکنید که باید از آن بهره ببرید، ولی حواستان باشد زیاده روی هم نکنید. اگر امروز ناگهان شروع به ورزش کردن آن هم از نوع سنگین کنید فردا بدن درد شدیدی خواهید گرفت، یا مثلا تلاش نکنید که تمام کارهای عقب افتادهمنزل را همین امروز انجام دهید، 

************************

فال روزانه متولدین دی

شما یکی از قابل اعتمادترین افرادی هستید که می تواند در اطراف یک نفر قرار بگیرد، زیرا خوب می دانید چطور هم بدون پرواز در عالم خیال پایتان را روی زمین بگذارید، هم روش رسیدن به قله کوه را پیدا کنید. با این حال امروز به دنبال یک راه فرار یا میانبر هستید، ولی جای هیچ گونه نگرانی نیست، چرا که نگرش منطقیتان به قوت خود باقی است. به خودتان اجازه بدهید که در عجیب ترین و دیوانه وارترین رویاهایتان غرق شوید تا با آگاهی ارزشمندی به دنیای واقعی بازگردید که حتی با خواندن کتاب هم به دست نخواهید آورد. امروز روز خوبی برای سفر رفتن و یا آغاز یک پروژه جدید نیست. تا جایی که ممکن است در منزل بمانید و از بیکاری لذن ببرید.

************************

فال روزانه متولدین بهمن

نگرش مثبتتان شما را قادر خواهد ساخت که نگرشی سالم و منطقی نسبت به مشکلات سطحی که دارند برایتان پیش می آیند داشته باشید و آنها را به خوبی کنترل کنید. دیگران شاید به شما انرژی بدهند و تشویقتان کنند، ولی بیش از این از آنها انتظار نداشته باشید. این خود شما هستید که باید تلاشتان را کمی بیشتر کرده و نقشه هایی که در سر دارید را عملی کنید. با این حال از کسی ناراحت نشوید، همین انرژی و عشق و محبتی که از جانب آنها دریافت می کنید را قدر بدانید چرا که باعث افزایش روحیه و پیشرفت بیشتر شما خواهد شد. ارزش هیچ زمانی به اندازه اکنون نیست، چرا که امروزتان است که فردای شما را می سازد، پس از آن نهایت استفاده را ببرید.

***********************

فال روزانه متولدین اسفند

امروز یکی از دوستان و آشنایانتان ممن است به سراغتان بیاید و از شما تقاضای کمک و یا همفکری کند. متاسفانه با وجود نیت خیری که دارید پیشنهاداتی که به آنها می کنید چندان کارساز نخواهند بود. با دقت و توجه به حرف هایشان گوش کنید و ببینید چه می خواهند، ولی فقط برای راضی نگه داشتن آنها چیزی بیش از آن چه در حد توانتان است را به آنها وعده ندهید. هرچقدر در مورد توانایی ها و امکاناتتان صداقت بیشتری داشته باشید هم برای خودتان و هم طرف مقابلتان بهتر است. احساس می کنید راه خیلی زیادی باقی مانده تا به هدفتان برسید، کافی است روی مقصدتان متمرکز شوید تا خیلی زودتر از آنچه فکرش را میکنید به آن برسید.

نوشته فال روزانه فردا آنلاین و شخصی چهارشنبه ۵ اردیبهشت ۱۴۰۳ اولین بار در بلاگ جدول یاب. پدیدار شد.

]]>
https://jadvalyab.ir/blog/%D9%81%D8%A7%D9%84-%D8%B1%D9%88%D8%B2%D8%A7%D9%86%D9%87-%D8%AC%D8%AF%D9%88%D9%84%DB%8C%D8%A7%D8%A8/
فال اعداد امروز | فال اعداد روزانه مخصوص اردیبهشت ۱۴۰۳ فال اعداد

فال و طالع بینی در میان بسیاری از افراد علاقمندان و طرفداران بسیار زیادی دارد. فال اعداد یکی از مهمترین انواع فال ها می باشد که به شکل های مختلف موجود است. اگر کلماتی مانند فال اعداد ، فال اعداد امروز، فال اعداد روزانه و ... را جستجو می کنید و به دنبال خواندن فال روزانه اعداد هستید این مطلب متعلق به شماست! در این بخش از قسمت سرگرمی سایت جدول یاب، فال اعداد را برای شما عزیزان آماده کرده ایم.

[caption id="attachment_59609" align="aligncenter" width="1024"]فال اعداد فال اعداد[/caption]

فال اعداد امروز

#فَروردين : درباره آنچه نیت شماست و هدفی که دارید علیرغم مخالفتی که ممکن است باشد شما با مقاومت به پیش خواهید رفت.

#اُرديبهشت : در برخورد با مظکلی که در حال حاضر دارید, بی احتیاط عمل نکنید خدتوند از سما حمایت خواهد کرد.

#خُرداد :از حادثه یا یک خطر ناچیز بطور کاملا و به موقع و به هنگام, نجات می یابید.

#تير :خبر و پیغامی به شما می رسد که از آن شاد خواهید شد.

#مُرداد :یک کادو و هدیه به شما تقدیم خواهد شد.

#شهريور :از شکست عاطفی که در گذشته داشته اید جبران آن در زندگی آیندع تان از فرد دیگری خواهد شد.

#مِهر :شما شخصی بسیار حساس هستید و از قلب پاکی برخوردارید.

#آبان :خوشحالی و هیجان فوق العاده از موضوعی که شما را غافلگیر خواهد ساخت.

#آذر :یک دلواپسی و نگرانی از شما می گذرد.(خدا به شما کمک خواهد کرد).

#دِى :دیدار و روبوسی با یک یا چند نفرذاز بستگان یا دوستان نزدیک خواهید داشت.

#بهمن :خبری را که مدتهای طولانی در انتظار رسیدن به آن بوده اید به شما خواهد رسید.

#اسفند :در آینده ای نزدیک از توجه (احساسی) شخصی نسبت به خودتان احساژ خوشبختی بسیاری خواهید کرد.

نوشته فال اعداد امروز | فال اعداد روزانه مخصوص اردیبهشت ۱۴۰۳ اولین بار در بلاگ جدول یاب. پدیدار شد.

]]>
https://jadvalyab.ir/blog/%D9%81%D8%A7%D9%84-%D8%A7%D8%B9%D8%AF%D8%A7%D8%AF/
تقویم نجومی امروز سه شنبه ۴ اردیبهشت ۱۴۰۳

در پست زیر رویدادها و تقویم نجومی سه شنبه ۴ اردیبهشت سال 1403 شمسی و ۱۴ شوال 1445 هجری قمری مصادف با ۲۳ آوریل 2024 میلادی را آماده کرده ایم که امیدواریم مورد استفاده شما قرار گیرد. روز سه شنبه طبق روایات متعلق حضرت امام سجاد علیه السلام و امام باقر علیه السلام و امام صادق علیه السلام. سفارش شده تا اعمال نیک خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان گردد.

مناسبت و احکام های دینی

امروز ساعت 18:52 قمر وارد برج عقرب می شود.

و جمعه ساعت 5:07 صبح قمر از برج عقرب خارج میشود.

سفر : مسافرت مکروه و در صورت ضرورت همراه صدقه انجام شود.

زایمان خوب و نوزاد سلیم النفس و پشتکار خوبی در امور دارد.

بیمار امروز زود خوب شود.

احکام و اختیارات نجومی

امروز قمر در برج میزان است و برای امور زیر خوب است :

فروش جواهرات.

خوردن نوشیدنی ها و معجون های دارویی.

و آغاز معالجه و درمان خوب است.

نوشتن حرز و سایر ادعیه و نماز و بستن آن برای اولین بار مناسب نیست.

احکام امور شخصی

طبق روایات، اصلاح مو (سروصورت) در این روز از ماه قمری ، باعث شادی می شود.

خون دادن یا حجامت در این روز از ماه قمری ، سلامتی در پی دارد.

سه شنبه برای گرفتن ناخن، روز مناسبی نیست و در روایتی گوید باید بر هلاکت خود بترسد.

سه شنبه برای بریدن،و دوختن لباس نو روز مناسبی نیست و شخص، از آن لباس خیری نخواهد دید( به روایتی آن لباس یا در آتش میسوزد یا سرقت شود و یا شخص، در آن لباس مرگش فرا رسد)(خرید لباس اشکال ندارد)(کسانی که شغلشان خیاطی است میتوانند در روزهای خوب بُرش بزنند و در روزهای دیگر ان را تکمیل کنند)

تقویم نجومی

احکام مباشرت

مباشرت و زفاف کراهت دارد و ممکن است فرزند دیوانه متولد شود.

تعبیر خواب امشب

تعبیر خوابی که امشب شبِ چهار شنبه دیده شود طبق ایه ی 15 سوره مبارکه "حجر"  است.

لقالوا انما سکرت ابصارنا بل نحن قوم... 

و از معنای آن استفاده می شود که شخصی بی حد و حساب با خواب بیننده گفتگویی باطل کند ولی به جایی نرسد و کار خواب بیننده روبراه شود. ان شاءالله. و شما مطلب خود را در این مضامین قیاس کنید.

بهترین وقت برای استخاره

از ساعت ۱۰ صبح تا ساعت ۱۲ ظهر و بعداز ساعت ۱۶ عصر تاعشای آخر( وقت خوابیدن)

ذکر امروز

یا ارحم الراحمین  ۱۰۰ مرتبهه

ذکر بعد از نماز صبح ۹۰۳ مرتبه یاقابض که موجب رسیدن به آرزوها میگردد .

نوشته تقویم نجومی امروز سه شنبه ۴ اردیبهشت ۱۴۰۳ اولین بار در بلاگ جدول یاب. پدیدار شد.

]]>
https://jadvalyab.ir/blog/%D8%AA%D9%82%D9%88%DB%8C%D9%85-%D9%86%D8%AC%D9%88%D9%85%DB%8C-%D8%A7%D9%85%D8%B1%D9%88%D8%B2-%DB%8C%DA%A9%D8%B4%D9%86%D8%A8%D9%87-6-%D8%A7%D8%B3%D9%81%D9%86%D8%AF-1402/
فال عطسه امروز | فال عطسه روزانه

فال و طالع بینی در میان بسیاری از افراد علاقمندان و طرفداران بسیار زیادی دارد. فال‌عطسه یکی از مهمترین انواع فال ها می باشد که به شکل های مختلف موجود است. اگر کلماتی مانند فال عطسه، فال‌عطسه امروز، فال‌عطسه روزانه و ... را جستجو می کنید و به دنبال خواندن فال روزانه عطسه هستید این مطلب متعلق به شماست! در این بخش از قسمت سرگرمی سایت جدول یاب، فال‌عطسه را برای شما عزیزان آماده کرده ایم.

فال عطسه

فال عطسه امروز

ساعت #٦_تا_٧ 👈🏻 روح یکی از آشنایانتان برایتان آرزوی خوب کرده است🍃

ساعت #٧_تا_٨ 👈🏻 با نگاه بر ستارگان آرزو کن که بر آورده میشود🍃

ساعت #٨_تا_٩ 👈🏻 از ظهور عشقی جدید و هیجان انگیز در زندگیتان خبر می دهد🍃

ساعت #٩_تا_١٠ 👈🏻 نشان دهنده رویدادی مثبت مانند رسیدن به اهدافتان است🍃

ساعت #١٠_تا_١١ 👈🏻 آنگونه که شایسته و لایق هستید به رسمیت شناخته می شوید 🍃

ساعت #١١_تا_١٢ 👈🏻 به معنی اینکه برای خواسته ات مسیر دیگری پیدا کن 🍃

ساعت #١٢_تا_١٣ 👈🏻 خبر می دهد که خمه چیز رو به راه میشود🍃

ساعت #١٣_تا_١٤ 👈🏻 همه چیز آرام و ملایم جریان دارد🍃

ساعت #١٤_تا_١٥ 👈🏻 بر ارتباط نوشتارب با یک دوست اشاره دارد🍃

ساعت #١٥_تا_١٦ 👈🏻 تعبیر خاصی ندارد به فال نیک بگیرید🍃

ساعت #١٦_تا_١٧ 👈🏻 آرامش دهنده و اطمینان بخش است🍃

ساعت #١٧_تا_١٨ 👈🏻 به معنای اندکی تاخیر آن کار را انجام بده🍃

ساعت #١٨_تا_١٩ 👈🏻 تعریف و تمجید و تاییدکاری شما🍃

ساعت #١٩_تا_٢٠ 👈🏻 ارتباطی است که در حال تقویت و پیشرفت است🍃

ساعت #۲۰_تا۲۱ 👈🏻از مهر و محبت و علاقه ای عاشقانه خبر می دهد🍃

ساعت #٢١_تا_٢٢ 👈🏻 بیانگر دریافت شغل رویایی تان🍃

ساعت #٢٢_تا_٢٣ 👈🏻 نشانگر سلامت بر احساسات و هورمون های شما🍃

ساعت #٢٣_تا_٢٤ 👈🏻 خبر از وقوع اتفاق خوب🍃

نوشته فال عطسه امروز | فال عطسه روزانه اولین بار در بلاگ جدول یاب. پدیدار شد.

]]>
https://jadvalyab.ir/blog/%D9%81%D8%A7%D9%84-%D8%B9%D8%B7%D8%B3%D9%87/
وضعیت طرح ترافیک امروز سه شنبه ۴ اردیبهشت ۱۴۰۳ وضعیت طرح ترافیک امروز

در این مطلب از جدولیاب، توضیحاتی درباره وضعیت طرح ترافیک امروز و ساعت شروع و پایان طرح ترافیک سه شنبه 4 فروردین 1403 خواهیم داشت. با ما همراه باشید! طبق آخرین اخبار وضعیت طرح ترافیک امروز سه شنبه ۴ اردیبهشت 1403 برقرار می باشد. ساعت شروع طرح ترافیک به همراه آخرین وضعیت طرح ترافیک امروز در زیر از نظرتان می گذرد. دوربین‌های ورود به طرح ترافیک و محدوده کنترل آلودگی هوا از ۱۴ فروردین‌ ماه ۱۴۰۳ در تهران روشن خواهد شد.

برای سال‌جاری نیز شورای شهر تهران که مسئولیت نرخ گذاری را بر عهده دارد در اواسط بهمن ماه سال گذشته، رقم پایه طرح ترافیک و ضرایب محاسبه را مشخص کرد که بر این اساس رقم نرخ پایه طرح ترافیک از ۵۲ هزار و ۵۰۰ تومان در سال ۱۴۰۲ به مبلغ ۷۵ هزار تومان در سال‌جاری افزایش یافت. همچنین بر اساس مجوزی که شورای شهر به شهرداری تهران داده است، به مانند هر سال عوارض تردد وسایل نقلیه‌ای که به صورت غیرمجاز در محدوده‌‎های ممنوعه تردد می‌کنند، در صورت تکمیل نبودن ظرفیت سقف مجاز تردد روزانه، مطابق حداکثر ضرایب پیش‌بینی شده و در جداول ضرایب مربوط به روز و ساعت تردد و همچنین ضرایب مربوط به آلایندگی وسایل نقلیه محاسبه خواهد شد.

به عبارتی ساده تر ضریب تردد در محدوده طرح ترافیک (حلقه اول) ۱.۵ درصد، محدوده کنترل آلودگی هوا(حلقه دوم) در روزهای غیرمجاز ۰.۷۵ درصد و هر دو محدوده طرح ترافیک (حلقه اول) و کنترل آلودگی هوا (حلقه دوم) ۱.۵ درصد پیش‌بینی شده است.

​بنابر این گزارش، زمان ورود و خروج خودروها به محدوده طرح ترافیک نیز یکی از شاخص‌های تعیین قیمت خواهد بود، بگونه‌ای که بر اساس مصوبه شورای شهر تهران، ضریب مربوط به ساعت تردد، برای اولین ورود یا تردد در ساعات اوج صبحگاهی یعنی ساعت ۶:۳۰ تا ۱۰ صبح و آخرین خروج یا تردد از ساعت ۱۶ تا ۱۹ ضریب ۱.۵ درصد خواهد بود.

همچنین اولین ورود یا تردد در ساعات اوج صبحگاهی یعنی ۶:۳۰ تا ۱۰ صبح و آخرین خروج یا تردد در ساعات غیراوج  یعنی قبل از ۱۶ یا بعد از ۱۹ ضریب یک درصد خواهد بود و اولین ورود یا تردد در ساعات غیر اوج یعنی ساعت ۱۰ صبح به بعد و آخرین خروج یا تردد در ساعات اوج عصرگاهی یک درصد، اولین ورود یا تردد در ساعات اوج عصرگاهی یعنی ساعت ۱۶ تا ۱۹ عصر  و آخرین خروج یا تردد در ساعات اوج عصرگاهی یعنی ساعت ۱۶ تا ۱۹،  یک درصد و اولین ورود یا تردد در ساعات غیر اوج یعنی ساعت ۱۰ صبح به بعد و آخرین خروج یا تردد در ساعات غیر اوج یعنی قبل از ۱۶ یا بعد از ۱۹،  ۰.۷ درصد اعمال خواهد شد.

​علاوه بر شاخص هایی همچون زمان و محدوده تردد، آیتم سومی نیز در محاسبه نرخ طرح ترافیک موثر است و آن هم ضریب مربوط به آلایندگی وسیله نقلیه است، بگونه‌ای که بر این اساس و با توجه به مصوبه شورای شهر تهران برای تردد وسایل نقلیه هیبریدی و وسایل نقلیه برقی ضریب صفر درصد، وسایل نقلیه دارای گواهی معاینه فنی برتر تهران ۰.۸ درصد، وسایل نقلیه دارای گواهی معاینه فنی معتبر از مراکز معاینه فنی تهران ۰.۹ درصد و وسایل نقلیه دارای گواهی معاینه فنی معتبر یک درصد تعیین شده است.

همچنین بر اساس مصوبه شورای شهر تهران، عوارض تردد خودروی متعلق به ساکنین محدوده‌های طرح ترافیک و کنترل آلودگی هوا که در سامانه «تهران من» ثبت نام و عوارض سالیانه خودرو و بدهی عوارض تردد در محدوده طرح ترافیک و کنترل آلودگی هوای خودروی خود را پرداخت کرده باشند، جهت صدور مجوز تردد به محدوده‌ها، متناسب با محدوده مرتبط با محل سکونت با ضریب ۰.۵ محاسبه می‌شود.

این در حالی است که بنا به گفته سازمان حمل و نقل شهرداری تهران، طرح ترافیک و طرح کنترل آلودگی هوا از روز سه‌شنبه ۱۴ فروردین ماه ۱۴۰۳، همانند سنوات گذشته از ساعت ۶:۳۰ تا ۱۸:۰۰ اجرا می‌شود و افرادی که به صورت روزانه قصد ورود به محدوده طرح ترافیک را دارند، می توانند طرح خود را به صورت هفتگی، از روز چهارشنبه هفته قبل و یا به صورت روزانه رزرو کنند.

نوشته وضعیت طرح ترافیک امروز سه شنبه ۴ اردیبهشت ۱۴۰۳ اولین بار در بلاگ جدول یاب. پدیدار شد.

]]>
https://jadvalyab.ir/blog/%D9%88%D8%B6%D8%B9%DB%8C%D8%AA-%D8%B7%D8%B1%D8%AD-%D8%AA%D8%B1%D8%A7%D9%81%DB%8C%DA%A9-%D8%A7%D9%85%D8%B1%D9%88%D8%B2-%DB%8C%DA%A9%D8%B4%D9%86%D8%A8%D9%87-29-%D8%A8%D9%87%D9%85%D9%86-1402/
فال پاسور امروز | فال پاسور روزانه اردیبهشت ۱۴۰۳

فال و طالع بینی در میان بسیاری از افراد علاقمندان و طرفداران بسیار زیادی دارد. فال‌پاسور یکی از مهمترین انواع فال ها می باشد که به شکل های مختلف موجود است. اگر کلماتی مانند فال‌پاسور ، فال پاسور امروز، فال پاسور روزانه و ... را جستجو می کنید و به دنبال خواندن فال روزانه پاسور هستید این مطلب متعلق به شماست! در این بخش از قسمت سرگرمی سایت جدول یاب، فال پاسور را برای شما عزیزان آماده کرده ایم.

فال پاسور

فال‌ پاسور امروز

•┄┅💯 متولد فروردین ┅┄•

قصد و نيتت خوب است با توكل به خداوند به آن خواهي رسيد. مقصودت برآورده نخواهد شد. آن را از ذهن بيرون كن.

•┄┅💯 متولد اردیبهشت ┅┄•

آنچه را كه قصد كردي ، بايد برايش هزينه كني. اين قصد و نيت كه در دل داري ، به خوبي انجام خواهد شد .

•┄┅💯 متولد خرداد ┅┄•

آنچه را كه نيت كرده اي خوب است به آن مي رسي.با كمي سعي آنچه را كه انتظار داري سرانجام بدست خواهي آورد.

•┄┅💯 متولد تیر ┅┄•

آنچه را كه مقصود داري ، انجام خواهد شد .فالت خوب است ، اما فكرت خوب نيست . چند روزي صبر كن .

•┄┅💯 متولد مرداد ┅┄•

آنچه را كه در دل داري ، به آن مي رسي.كاري را كه به آن فكر مي كني ميسر خواهد شد اميدت به خداوند باشد.

•┄┅💯 متولد شهریور ┅┄•

نيت خوبي است . انشاالله مقصود برآورده خواهد شد.هر نيتي كه در دل داري بر آورده خواهد شد . پس فكرت را مغشوش نكن.

•┄┅💯 متولد مهر ┅┄•

از اين حذر كن برايت خوب نيست.نيتي كه در دل داري خوب است . با توكل به خداوند به آن خواهي رسيد.

•┄┅💯 متولد آبان ┅┄•

اگر به خدا توكل كني ،آنچه را كه بخواهي به دست خواهي آورد.اين كار شدني نيست از اين قصد پرهيز كن.

•┄┅💯 متولد آذر ┅┄•

نيت خوبي است . انشاالله مقصود برآورده خواهد شد.از قصد و نيتي كه در دل داري حذر كن . زیرا اگر به آن عمل كني پشيمان خواهي شد.

•┄┅💯 متولد دی ┅┄•

توكل به خداوند ، به آنچه كه در دل داري خواهي رسيد .آنچه را كه آرزو كرده اي برآورده خواهد شد . غم به دل راه نده.

•┄┅💯 متولد بهمن ┅┄•

آنچه را كه در دل داري، به آن مي رسي.اين  كار شدني نيست ، حتي اگر جد و جهد كني .

•┄┅💯 متولد اسفند ┅┄•

نيتي كه در دل داري خوب است. با توكل به خداوند به آن خواهي رسيد. اين كار به خوبي سرانجام خواهد يافت.

نوشته فال پاسور امروز | فال پاسور روزانه اردیبهشت ۱۴۰۳ اولین بار در بلاگ جدول یاب. پدیدار شد.

]]>
https://jadvalyab.ir/blog/%D9%81%D8%A7%D9%84-%D9%BE%D8%A7%D8%B3%D9%88%D8%B1/
فال ابجد امروز | فال ابجد روزانه آنلاین سه شنبه ۴ اردیبهشت ۱۴۰۳

فال و طالع بینی در میان بسیاری از افراد علاقمندان و طرفداران بسیار زیادی دارد. فال ابجد یکی از مهمترین انواع فال ها می باشد که به شکل های مختلف موجود است. اگر کلماتی مانند فال ابجد ، فال‌ ابجد امروز، فال‌ ابجد روزانه و ... را جستجو می کنید و به دنبال خواندن فال روزانه ابجد هستید این مطلب متعلق به شماست! در این بخش از قسمت سرگرمی سایت جدول یاب، فال ابجد را برای شما عزیزان آماده کرده ایم.

[caption id="attachment_59595" align="aligncenter" width="512"]فال ابجد فال ابجد[/caption]

فال ابجد امروز

فال‌ ابجد امروز متولدین فروردین

هر جا که هستید و هر چه که هستید بخاطر آن است که خودتان اینطور خواسته اید.

مسئولیت کامل آنچه که هستید، آنچه که بدست آورده اید و آنچه که خواهید داشت بر عهده ی خود شماست.

نخود سبز را بيشتر استفاده كنيد.

************************

فال‌ ابجد امروز متولدین اردیبهشت

این که تا چه حد در مورد خودتان مثبت فکر می کنید بستگی به این دارد که فکر می کنید تا چه حد زندگی تان را تحت کنترل دارید.

سلامتی، شادی و عملکرد عالی از طریق کنترل کامل افکار، اعمال و شرایط پیرامونتان به وجود می آید.

فندق و بادام را زياد بخوريد.

************************

فال‌ ابجد امروز متولدین خرداد

عالم در نظم  و تعادل کامل به سر می برد. شما همیشه پاداش کامل اعمالتان را می گیرید.

همیشه از همان دست که می دهید از همان دست می گیرید. اگر از عالم بیشتر دریافت می کنید به این دلیل است که بیشتر می بخشید.

روز ها ورزش داشته باشيد.

************************

فال ابجد امروز متولدین تیر

پاداش هایی که در زندگی می گیرید با میزان خدمت شما به دیگران رابطه مستقیم دارد.

هر چه بیشتر برای بهبود زندگی و سعادت دیگران کار و مطالعه کنید و توانایی های خود را افزایش دهید، در عرصه های مختلف زندگی خود نیز پیشرفت بیشتری به دست می آورید.

امشب كمي مطالعه كنيد

************************

فال‌ ابجد امروز متولدین مرداد

همه ی امیدها، رویاها، هدف ها و آرمان های شما در گرو سخت کوشی شماست.

هر چه بیشتر تلاش کنید، بخت و اقبال بهتری پیدا می کنید.

هیچ راه میانبری وجود ندارد.

قبل خواب آب خنك بخوريد.

************************

فال ابجد امروز متولدین شهریور

شانس در واقع به هم پیوستن موقعیت و آمادگی است. عملکرد خوب نتیجه ی آمادگی کامل است که مراحل کسب آن اغلب از هفته ها، ماه ها و سال ها قبل آغاز می شود.

در هر حوزه ای موفق ترین افراد آنهایی هستند که همواره در مقایسه با افراد نا موفق وقت بیشتری را صرف کسب آمادگی برای انجام کار می کنند.

امشب زياد پرخوري نكنيد

************************

فال‌ ابجد امروز متولدین مهر

هیچ وقت برای انجام همه ی کارها وقت کافی وجود ندارد ولی همیشه برای انجام مهمترین کارها وقت کافی است.

هر چه بیشتر کار کنید کارایی بیشتری پیدا می کنید. اما اگر بخواهید بیش از حد حد توانتان انجام امور مختلف را به عهده بگیرید نتیجه ای جز این نخواهد داشت که بفهمید توانایی شما برای انجام کارها حدی دارد.

موز خاصيت ضد سرطاني دارد

************************

فال‌ ابجد امروز متولدین آبان

مصمم بودن از ویژگی های اساسی افراد موفق است.

در زندگی شما هر جهشی در جهت پیشرفت، هنگامی حاصل می شود که در موردی تصمیم روشنی گرفته باشید.

در اين فصل غذاهاي مايعاتي و خنك بخوريد.

*********************

فال‌ ابجد امروز متولدین آذر

ذهن شما می تواند به هر چیزی که برایش قابل درک باشد و آن را باور داشته باشد دست یابد.

هر نوع پیشرفتی در زندگی تان با یک ایده آغاز می شود و چون توانایی شما در خلق ایده های جدید نا محدود است آینده ی شما نیز محدودیتی نخواهد داشت.

لوبيا سبز خاصيت بالايي دارد حتما بخوريد.

************************

فال ابجد امروز متولدین دی

در تعیین اهداف خود قاطعیت داشته باشید، اما در مورد روش دستیابی به آنها انعطاف پذیر باشید.

در عصر تحولات سریع، رقابت شدید و کهنه شدن مدام همه چیز، انعطاف پذیری و سازگاری از شرایط اساسی موفقیت است.

گردو را زياد بخوريد.

************************

 فال‌ ابجد امروز متولدین بهمن

معیار ایمان به خود، توانایی استقامت در برابر سختی ها، شکست ها و نا امیدی هاست.

استقامت ویژگی اساسی موفقیت است. اگر شما به اندازه ی کافی استقامت کنید، طبیعتا سرانجام موفق می شوید.

در اين فصل زمان مناسبي براي حجامت است.

************************

فال‌ ابجد امروز متولدین اسفند

خوشبختی و داشتن عملکرد عالی هنگامی به سراغ شما می آید که تصمیم بگیرید هماهنگ با والاترین ارزش ها و عمیق ترین اعتقادات خود زندگی کنید.

همیشه با آن بهترین ِ بهترین ها که در درون شماست صادق باشید.

كشمش لاغر كننده خوبي است.

***********************

⇐ برای دیدن موارد بی. شتر در خصوص فال به لینک برچسب های فال و طالع بینی و همچنین فال روزانه مراجعه کنید.

نوشته فال ابجد امروز | فال ابجد روزانه آنلاین سه شنبه ۴ اردیبهشت ۱۴۰۳ اولین بار در بلاگ جدول یاب. پدیدار شد.

]]>
https://jadvalyab.ir/blog/%D9%81%D8%A7%D9%84-%D8%A7%D8%A8%D8%AC%D8%AF-%D8%A7%D9%85%D8%B1%D9%88%D8%B2-%D9%81%D8%A7%D9%84-%D8%A7%D8%A8%D8%AC%D8%AF-%D8%B1%D9%88%D8%B2%D8%A7%D9%86%D9%87-%D8%A2%D9%86%D9%84%D8%A7%DB%8C%D9%86/
خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی خواهران و برادران kardeslerim (فصل ۲) سریال ترکی خواهران و برادران

در این قسمت از سایت جدولیاب شما شاهد خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی خواهران و برادران هستید. همراه ما باشید. این سریال ترکی یکی از سریال های پربازدید ترکیه ای است که با کارگردانی سرکان بیرینچی و نویسندگی گول ابوس سرمچی در ژانر درام و خانوادگی ساخته شده است. این مجموعه تلویزیونی ترکیه ای ساخت استدیو ان جی ام (NGM) می باشد. فصل اول زبان اصلی سریال خواهران و برادران 16 قسمت و هر قسمت 120 دقیقه است اما گفته شده کارگردان و تهیه کننده در حال تولید فصل های بعدی با توجه به سلیقه مخاطب هستند.

[caption id="attachment_228593" align="aligncenter" width="650"]سریال ترکی خواهران و برادران سریال ترکی خواهران و برادران[/caption]

معرفی نقش های بازیگران

جلیل نالچکان    آکیف اتاکول        رئیس شرکت
آهو یاگتا    سوزان مانیاسلی        معشوقه آکیف که با آکیف رابطه نامشروع دارد، مادر تنی عمر و هاریکا
جونیت مته    اورهان عرن        شوهر شنگول و پدر اولجان و آی بیکه
فادیک سوین آتایوی    شنگول عرن        زن اورهان و مادر اولجان و آی بیکه
هالیت اوزگور ساری    کادیر عرن        پسر بزرگ خدیجه و ولین، برادر بزرگ عمر، اسیه و امل.
ایگیت کوچاک    عمر عرن        پسر کوچیک و ناتنی خدیجه و ولین، برادر دوقلو اما ناتنی اسیه، برادر تنی هاریکا
سو بورجو یازگی کوشکون    آسیه عرن        دختر بزرگ خدیجه و ولین، خواهر دوقلو و ناتنی عمر.
آیلین آکپینار    امل هرن        کوچکترین دختر خدیجه و ولین، خواهر کوچک، کادیر، اسیه و عمر.
جهان شیمشک    اولجان عرن        پسر شنگول و اورهان
ملیس مینکاری    آی بیکه عرن        دختر شنگول و اورهان
انور سعید یاران    دورک اتاکول        پسر آکیف، برادر بزرگتر ملیسا
مراد اونوک    کنان مانیاسلی        شوهر سوزان، پدر تنی هاریکا
سیمگه سلچوک    نباهات اتاکول        همسر آکیف، مادر دورک و ملیسا.
داملا سو اکیزاوگلو    ملیسا اتاکول        دحتر آکیف، خواهر دوروک.
جان سوی    مظلوم        دوست صمیمی کادیر.
رجب اوستا    برک        دوست صمیمی دوروک
گوزده تورکر    هاریکا مانیاسلی        دختر کنان و سوزان،

خلاصه داستان سریال ترکی خواهران و برادران

این سریال حکایت ۴ خواهر برادر را برایمان بازگو میکند که پس از ، از دست دادن پدر و مادرشان در یک روز ، چه راهی را برای زندگیشان انتخاب میکنن. قدیر، عمر، آسیه و امل، چهار خواهر و برادر که بشدت بهم وابسته هستند طی ماجراهایی هم پدر و هم مادر خودشون رو از دست میدن. در این دنیای به این بزرگی جز پناه بردن به همدیگر هیچ کاری نمیتوانستند بکنند و هیچکسی نبود که ازآنها حمایت کند. تا این که درهای دانشکده ای که عاکف(کسی که مسبب تمام این اتفاقات بود) رئیسش بود به روی انها باز شد. درهای دنیایی که ثروتمند و فقیر، مظلوم و ظالم راه هایشان با هم تلاقی میکرد. در این بین قدیر تنها تلاشش این بود که از برادر و خواهرانش محافظت کند و آن ها را یکجا نگه دارد…


 

[caption id="attachment_233171" align="aligncenter" width="700"]قسمت ۳۷۲ سریال ترکی خواهران و برادران قسمت ۳۷۲ سریال ترکی خواهران و برادران[/caption]

قسمت ۳۷۲ سریال خواهران و برادران

تو خونه هنوز اوگولجان تو خودشه و بهم ریخته ست که عمر میگه چرا ناراحتی؟ و باهم کمی حرف میزنن. فاطما با مادر جانسو میرن به حیاط واسه جمع میدن لباس ها اونجا مادر جانسو فاطما را کنار گلها میکشه و اونجا فاطما گردنبندو میبینه و میگه پیدا شد و به داخل میرن و به آیبیکه میگه….برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_233123" align="aligncenter" width="821"]قسمت ۳۷۱ سریال ترکی خواهران و برادران قسمت ۳۷۱ سریال ترکی خواهران و برادران[/caption]

قسمت ۳۷۱ سریال خواهران و برادران

آکیف با ثریا تو کلوب روبرو میشه و بهش میگه که من اگه طبق گفته تو از نباهت جدا بشم دست خالی میخوایم چیکار کنیم؟ تو پارک بریم؟ ثریا میگه ۳۰٪ اینجا مال منه یادت رفته؟ او میگه نه یادمه ولی من اونو جعل کردم یعنی بالا کشیدم ازش میتونه پس بگیره و منو بندازه تو زندان! ثریا میگه پس چیکار کنیم؟….برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.

قسمت ۳۷۰ سریال ترکی خواهران و برادران

 

قسمت ۳۷۰ سریال خواهران و برادران

برک به دم در خانه اورهان میره و به ایبیکه هدیه میده او میگه اینجا چیکار میکنی؟ برک میگه هدیه تو توی خونه جا گذاشته بودم نتونستم صبر کنم تا فردا آیبیکه خوشحال میشه که جانسو از پشت پنجره میبینه و میره پیششون و خودشو معرفی میکنه. سپس بعد از کمی حرف زدن از اونجا میره به سمت کلوب تا کارشو شروع کنه.….برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.قسمت ۳۶۹ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۳۶۹ سریال خواهران و برادران

شوال با اورهان میرن کنار پرتگاه و شوال گریه میکنه و از اورهان میخواد تا برای ۱٫۲ ساعتی بره و اونو تنها بزاره اورهان اول قبول نمیکنه اما سپس میره. بعد از رفتنش شوال لبه پرتگاه میره و به خودش میگه معذرت میخوام دخترم من نمیخواستم اینجوری بشه و میخواد خودشو پرت کنه اورهان که وسط راه منصرف شده برگشته.….برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.

قسمت ۳۶۸ سریال ترکی خواهران و برادران

قسمت ۳۶۸ سریال خواهران و برادران

یاسمین تو خونه تو خودشه که ایاس ازش میپرسه چیشده؟ او ماجرارو برایش میگه و تعریف میکنه و ازش کمک میخواد تا بفهمه تو لپ تاپ تولگا چی بوده او میگه یکیو میشناسم که خدای کامپیوتره تو مدرسه یاسمین خوشحال میشه و ازش تشکر میکنه. عمر امل را راهی اردو فضانوردی میکنه و به طرف مدرسه میره.….برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_232991" align="aligncenter" width="2048"]قسمت ۳۶۷ سریال ترکی خواهران و برادران قسمت ۳۶۷ سریال ترکی خواهران و برادران[/caption]

قسمت ۳۶۷ سریال خواهران و برادران

تو کلوب گوکان آیلا را میبینه و به آکیف میگه که اصلا کار خوب نمیکنه نظرت چیه اخراجش کنیم؟ او آیلا را میبینه و میگه آیلا خودمونو میگی؟ این که خیلی کار میکنه حرفه ای هم هست چرا باید اخراج کنیم؟ نه لازم نیست من میدونم به خاطر ناراحتی بینتون میخوای اخراج بشه بره ولی آیلا خانم خیلی خوبه تو کارش بهونه ای پیدا نمیشه….برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_232857" align="aligncenter" width="1280"]قسمت ۳۶۶ سریال ترکی خواهران و برادران قسمت ۳۶۶ سریال ترکی خواهران و برادران[/caption]

قسمت ۳۶۶ سریال خواهران و برادران

تو کلوب شب نباهت به آکیف میگه هتلی پیدا نکردم تو ساپانجا آکیف هم از فرصت استفاده میکنه و میگه خوب نریم یه دفعه دیگه میریم ثریا خوشحال میشه و میره انبار از طرفی به آکیف پیام میده که بره پیشش. اونجا بغلش میکنه و میگه خیلی خوشحال شدم که کنسل شد سپس آکیف بهش گردنبندی هدیه میده و میخواد ببنده دور گردنش که….برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_232833" align="aligncenter" width="2048"]قسمت ۳۶۵ سریال ترکی خواهران و برادران قسمت ۳۶۵ سریال ترکی خواهران و برادران[/caption]

قسمت ۳۶۵ سریال خواهران و برادران

عمر میبینه که نوچه خلیل، حمید داره با خلیل حرف میزنه و باهاش قرار گذاشته که عمر تعقیبش میکنه و تو راه به ایاس زنگ میزنه تا بیاد. آنها به دنبالشون راه میوفتن. اورهان رفته به سوپرمارکت واسه خرید که اونجا یه زن از دور میبینتش و میره جلو که او هان با دیدنش جا میخوره و میگه آیتَن؟….برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_232781" align="aligncenter" width="600"]قسمت ۳۶۴ سریال ترکی خواهران و برادران قسمت ۳۶۴ سریال ترکی خواهران و برادران[/caption]

قسمت ۳۶۴ سریال خواهران و برادران

آیلا به خاطر حرف ها و رفتارهای گوکان عصبیه و با نباهت درد و دل میکنه که نباهت از ناراحتیش بابت مرگ آسیه میگه سپس دوباره درباره گوکان حرف میزنن که نباهت پیشنهاد میده دوباره بحثشو بندازه وسط و صداشو ضبط کن بده برک گوش کنه. عمر به داخل کلاس میره که میبینن روی صندلی….برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_232727" align="aligncenter" width="1280"]قسمت ۳۶۳ سریال ترکی خواهران و برادران قسمت ۳۶۳ سریال ترکی خواهران و برادران[/caption]

قسمت ۳۶۳ سریال خواهران و برادران

آسیه چشماشو باز کرده و بهشون لبخند میزنه اما یکدفعه یاد خاطرات مرگ مادر و پدرش و برادر و زن عموش میوفته و حالش بد میشه سپس قلبش می ایسته. آنها از پشت شیشه شوکه شدن و دکتر و پرستارها به داخل رفتن و سعی میکنن با احیای قلب اونو به زندگی برگردونن اما موفق نمیشن همه گریه میکنن و عمر داغون میشه….برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_232702" align="aligncenter" width="600"]قسمت ۳۶۲ سریال ترکی خواهران و برادران قسمت ۳۶۲ سریال ترکی خواهران و برادران[/caption]

قسمت ۳۶۲ سریال خواهران و برادران

تو کلوب آیلا در حال راه رفتنه که حرف های گوکان با دوستشو میشنوه و میفهمه که پولهایی که پسرش بهش داده بود را تو قمار از دست داده و به برک دروغ گفته و بازیش داده او عصبی میشه و یکراست میزه سمت خونه برک. آکیف با ثریا صحبت میکنه و میگه که فاطما ازش کار میکشه ثریا میخنده و میگه به خاطر من واقعا داری کار میکنی اونجا؟….برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_232655" align="aligncenter" width="640"]قسمت ۳۶۱ سریال ترکی خواهران و برادران قسمت ۳۶۱ سریال ترکی خواهران و برادران[/caption]

قسمت ۳۶۱ سریال خواهران و برادران

پسرها تو خونه تولگا جمع شدن و باهمدیگه حرف میزنن و میگن که نباید اصلا کوتاه بیان اما اوگولجان از ته دل راضی نیست. دخترها هم تو خونه سوسن جمع شدن و باهمدیگه درباره بی احساس بودن پسرها حرف میزنن و باهمدیگه درد و دل میکنن. اوگولجان تو یه فرصت میره تو آشپزخانه و به الیف زنگ میزنه و ابراز دلتنگی میکنه.….برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_232607" align="aligncenter" width="774"]قسمت ۳۶۰ سریال ترکی خواهران و برادران قسمت ۳۶۰ سریال ترکی خواهران و برادران[/caption]

قسمت ۳۶۰ سریال خواهران و برادران

اورهان به خانه شوال رفته تا ازش تشکر کنه به خاطر کمکی که بهشون کرده شوال بابت شیرینی تشکر میکنه و میپرسه تا ببینه مشغول به کاری هست یا نه او میگه نه که شوال او را به عنوان راننده شخصیش استخدام میکنه اورهان خوشحال میشه و قبول میکنه. تو کلاس سوسن و یاسمین و الیف با عمر و اوگولجان و تولگا بد رفتاری میکنن و.….برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_232606" align="aligncenter" width="800"]قسمت ۳۵۹ سریال ترکی خواهران و برادران قسمت ۳۵۹ سریال ترکی خواهران و برادران[/caption]

قسمت ۳۵۹ سریال خواهران و برادران

گلتن به آکیف از تو زندان زنگ میزنه که آکیف با طعنه میگه خوش میگذره؟ اگه چیزی لازم داشتی بگو بیارم زندان و پوزخند میزنه گه گلتن میگه فکر کردی منو از میدون بیرون کردی آره؟ از اون فیلم بازم کپی دارم و دادم به پست تا دو روز آینده میرسه دست عمر اون موقع تو زندان میبینمت آکیف جا میخوره و استرس میگیره.….برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_232605" align="aligncenter" width="400"]قسمت ۳۵۸ سریال ترکی خواهران و برادران قسمت ۳۵۸ سریال ترکی خواهران و برادران[/caption]

قسمت ۳۵۸ سریال خواهران و برادران

برک با پدرش رفته به لباس فروشی که گوکان میپرسه چرا اومدیم اینجا؟ برک ماجرای قرارداد بستن و شریک شدنش با آکیف را بهش میگه که گوکان حسابی خوشحال میشه و سرگرم پرو لباس و لباس خریدن میشن. بچه ها به مدرسه رفتن و تصمیم میگیرن که دیگه به درسشون برسن. سپس با دیدن شوال میرن ازش تشکر کنن….برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_232535" align="aligncenter" width="829"]قسمت ۳۵۷ سریال ترکی خواهران و برادران قسمت ۳۵۷ سریال ترکی خواهران و برادران[/caption]

قسمت ۳۵۷ سریال خواهران و برادران

گلتن سر قرار با آکیف میره و آکیف بهش کیف پولو میده که گلتن خوشحال میشه و میگه چقدر شما آدم خوبی هستین نزاشتین حرفمو تکرار کنم حتی سریع بهم پولو دادین! بعد از چند دقیقه پلیس ها به اونجا میان و آکیف گه گلتن را لو داده بود به خاطر دزدی که اخیرا کرده بود گلتن را با خودشون میبرن. آکیف با ثریا قرار گذاشته.….برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_232534" align="aligncenter" width="600"]قسمت ۳۵۶ سریال ترکی خواهران و برادران قسمت ۳۵۶ سریال ترکی خواهران و برادران[/caption]

قسمت ۳۵۶ سریال خواهران و برادران

هاله به شوال زنگ زده و بهش گفته که آیبیکه و آسیه دزدی کردن حواست باشه بالاخره تو خونه تو هم رفت و آمد دارن شوال جا میخوره و با صرب درباره این موضوع حرف میزنه و میگه البته عادیه نمیدونم چرا تعجب کردم از اونا بر میاد این کارها. ایاس به دم در خانه هاله رفت و باهاش حرف میزنه..….برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_232418" align="aligncenter" width="414"]قسمت ۳۵۵ سریال ترکی خواهران و برادران قسمت ۳۵۵ سریال ترکی خواهران و برادران[/caption]

قسمت ۳۵۵ سریال خواهران و برادران

نفر اول المپیاد اعلام میشه و اسم عمر ارن پیج میشه تو سالن که همه خوشحال میشن. تو مدرسه همه خوشحال میشن و آسیه از خوشحالی ایاس را هم بغل میکنه و وقتی به خودش میاد ازش عذرخواهی میکنه و میگه خیلی هیجانی شدم ببخشید. عمر پشت تریبون میره و جایزه شو به مادرش که تازه از دست دادن تقدیم میکنه..….برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_232360" align="aligncenter" width="959"]قسمت ۳۵۴ سریال ترکی خواهران و برادران قسمت ۳۵۴ سریال ترکی خواهران و برادران[/caption]

قسمت ۳۵۴ سریال خواهران و برادران

آسیه از کلاس بیرون میاد و با لیدیا به خاطر کاری که کرده تا صفر بگیرن دعوا میکنه صرب مداخله میکنه که ایاس و آسیه پشت هم درمیان صرب میخواد به آسیه بگه ماجرای شرط بندیو که ایاس عصبی میشه و به صرب حمله میکنه سپس وقتی به خودش میاد ازش معذرت خواهی میکنه که.….برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_232310" align="aligncenter" width="829"]قسمت ۳۵۳ سریال ترکی خواهران و برادران قسمت ۳۵۳ سریال ترکی خواهران و برادران[/caption]

قسمت ۳۵۳ سریال خواهران و برادران

ثریا به خانه رفته و مدام به صحنه تصادف فکر میکنه و با گریه خودخوری میکنه. آکیف پیشش میره ثریا گریه اش شدت میگیره که آکیف سعی میکنه آرومش کنه که سوسن از خواب بیدار میشه و میره پیششون که با دیدن مادرش میترسه و میگه چیشده؟ آکیف میگه هیچی رفته بودیم یه شام کاری بخوریم که اونجا باهم چند نفر دعواشون میشها..….برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_232252" align="aligncenter" width="820"]قسمت ۳۵۲ سریال ترکی خواهران و برادران قسمت ۳۵۲ سریال ترکی خواهران و برادران[/caption]

قسمت ۳۵۲ سریال خواهران و برادران

نباهت با خودش میجنگه که برای دیدن آکیف بره کلوب باهاش حرف بزنه یا نه که در آخر احساسش برنده میشه و راه میوفته میره. یکی از کارکنان کلوب به نباهت زنگ میزنه و باهاش کار داره که نباهت ازش میپرسه آکیف اونجاست یا نه او بهش میگه که مرخصی گرفته. نباهت با برنامه تو گوشیش میفهمه آکیف کجاست و راه میوفته میره اونجا..….برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_232200" align="aligncenter" width="1280"]قسمت ۳۵۱ سریال ترکی خواهران و برادران قسمت ۳۵۱ سریال ترکی خواهران و برادران[/caption]

قسمت ۳۵۱ سریال خواهران و برادران

سوزان میره خونه شوال و بازخواستش میکنه بابت استخدام گلتن او میگه من که گفتم همچین کسی اینجا نیست! سوزان میگه از پسرت شنیدم یعنی پسرتم دروغ گفته؟ سپس میره سمت  بقیه بالا تا بگرده گلتن را پیدا کنه که شوال جلوشو میگیره رو پله که سوزان تصادفی از پله ها میوفته شوال و گلتن او را به بیمارستان میرسونن.….برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_232201" align="aligncenter" width="1280"]قسمت ۳۵۰ سریال ترکی خواهران و برادران قسمت ۳۵۰ سریال ترکی خواهران و برادران[/caption]

قسمت ۳۵۰ سریال خواهران و برادران

استاد از بچه‌ها امتحان می‌گیره که اوگو پپللجان برگه را خالی میده و از کلاس بیرون میره آسیه سعی می‌کنه به آیبیکه تقلب برسونه اما آیبیکه امتحان واسش مهم نیست و اصلاً اهمیت نمیده استاد متوجه تقلب میشه و از آسیه می‌خواد تا از کلاس بیرون بره آسیه با استاد صحبت می‌کنه و میگه به تازگی مادر خودشونو از دست دادند….برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_232086" align="aligncenter" width="1280"]قسمت ۳۴۹ سریال ترکی خواهران و برادران قسمت ۳۴۹ سریال ترکی خواهران و برادران[/caption]

قسمت ۳۴۹ سریال خواهران و برادران

گلتن به خانه شوال برگشته که او با دیدن گلتن میخنده و میگه چی شد به پول نرسیدی دوباره برگشتی؟ سپس مجبور میشه دوباره گلتن را به عنوان خدمتکار در خانه خودش استخدام کنه. در خانه اورهان اوگلجان از اینکه پول‌ها را از دست دادند حرص می‌خوره فاطما بهش میگه آروم باش پسرم پول که مال ما نبود بین نیازمندها تقسیم شد….برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_232058" align="aligncenter" width="700"]قسمت ۳۴۸ سریال ترکی خواهران و برادران قسمت ۳۴۸ سریال ترکی خواهران و برادران[/caption]

قسمت ۳۴۸ سریال خواهران و برادران

شنگول برای آیبیکه یک پیام تصویری می‌فرسته و میگه دلش براشون تنگ شده و برای دو روز دیگه بلیط داره و برمی‌گرده و خانواده‌اش با همدیگه این پیامو می‌بینند و از اومدن مادرشان خوشحال میشن. در خانه صرب از شوال درباره پدر برک که مستخدم مدرسه شده می‌پرسه شوال میگه انگاری برک وقتی بچه بوده ….برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_232022" align="aligncenter" width="414"]قسمت ۳۴۷ سریال ترکی خواهران و برادران قسمت ۳۴۷ سریال ترکی خواهران و برادران[/caption]

قسمت ۳۴۷ سریال خواهران و برادران

عمر با پدرش به خانه‌شان میره و ماجرای پدرشو برای آیلا تعریف می‌کنه و ازش می‌خواد تا به صورت موقت اومجا پیششون بمونه آیلا قبول می‌کنه آنها بعد از رفتن به آشپزخانه الیف با پدرش دعوا می‌کنه و میگه بسه دیگه دروغ گفتن هم حدی داره تو داری الان از احساسات پاک برک سوء استفاده می‌کنی؟….برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_231993" align="aligncenter" width="385"]قسمت ۳۴۶ سریال ترکی خواهران و برادران قسمت ۳۴۶ سریال ترکی خواهران و برادران[/caption]

قسمت ۳۴۶ سریال خواهران و برادران

آسیه وقتی می‌بینه عمر دیر کرده با سوسن و اوگولجان به دنبالش میرن که او را روی زمین درازکش پیدا می‌کنند آنها ازش می‌پرسند که چی شده؟! عمر میگه هیچی چنگیز آدماشو فرستاده بود تا تهدیدم کنن که شکایتمو پس بگیرن اما با این کارشون میرم کلانتری و یک بار دیگه ازشون شکایت می‌کنم آنها کمک می‌کنند….برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_231903" align="aligncenter" width="1280"]قسمت ۳۴۵ سریال ترکی خواهران و برادران قسمت ۳۴۵ سریال ترکی خواهران و برادران[/caption]

قسمت ۳۴۵ سریال خواهران و برادران

همگی در خانه اورهان جمع شدند و سوزان هم به آنها ملحق شده سپس اورهان برای همه داشتن سالی خوب را آرزو می‌کند قرار است بچه‌ها بعد از خوردن شام در خانه تولگا جمع بشن و سال تحویلو پیش هم باشند. در کلوب لیدیا وقتی آکف را در لباس پارکبان می‌بیند جا می‌خوره سپس خنده‌اش می‌گیرد بعد از کمی صحبت کردن..….برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_231904" align="aligncenter" width="1280"]قسمت ۳۴۴ سریال ترکی خواهران و برادران قسمت ۳۴۴ سریال ترکی خواهران و برادران[/caption]

قسمت ۳۴۴ سریال خواهران و برادران

اوگولجان و آیبیکه با فاطما و اورهان در حال فیلم دیدن هستن که بچه ها از رویای اورهان میپرسن او خودشو تو یه سوپر مارکت تصور میکنه که دم درش با دوستش تخته نرد بازی میکنه انها میگن سوپر مارکت کمه اونا خیلی پول دارن اورهان اینبار خودشو تو یه هایپر مارکت که زنجیره ای هم هست تصور میکنه که بازم تخته مرد بازی میکنه..….برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_231905" align="aligncenter" width="1280"]قسمت ۳۴۳ سریال ترکی خواهران و برادران قسمت ۳۴۳ سریال ترکی خواهران و برادران[/caption]

قسمت ۳۴۳ سریال خواهران و برادران

عمر به بیمارستان میره تا زخم سرشو پانسمان کند همان جا به پلیس بیمارستان گزارش ضرب و شتم میده. آکف به خانه تولگا میره و اول می‌خواد وانمود کنه که نباهت مهمون داشت که اومده اونجا اما بعدش بهش میگه که با نباهت دعواش شده. عمر وقتی به خانه برمی‌گرده ماجرا رو برای آسیه و بقیه تعریف می‌کنه اوگولجان هم..….برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_231756" align="aligncenter" width="821"]قسمت ۳۴۲ سریال ترکی خواهران و برادران قسمت ۳۴۲ سریال ترکی خواهران و برادران[/caption]

قسمت ۳۴۲ سریال خواهران و برادران

یامان در کلوب در حال نگاه کردن به مدل‌های جدید مبلمان است تا سفارش بده آکف وقتی می‌فهمه می‌خواد دکوراسیونو عوض کنه میگه خرج اضافیه و لازم نیست یامان میگه بهتره هر کسی به کار خودش برسه آکف عصبانی میشه و می‌خواد باهاش بحث و دعوا کنه که نباهت از راه می‌رسه و میگه از آنجایی که با پول من اینجا کار می‌کردی..….برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_231753" align="aligncenter" width="850"]قسمت ۳۴۱ سریال ترکی خواهران و برادران قسمت ۳۴۱ سریال ترکی خواهران و برادران[/caption]

قسمت ۳۴۱ سریال خواهران و برادران

سوسن پیش عمر میره و میگه با مادرم حرف می‌زنم تا به یامان بگه به سر کار برگردی اما عمر ازش می‌خواد همچین کاری نکنه سپس سوسن میگه کنسرتی که دوست داشتم امروز روز آخرشه تو استانبول عمر که پول نداره با کلافگی میگه بزار ببینم چی میشه. استاد سر کلاس از ارتباطات صحبت می‌کنه.….برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_231754" align="aligncenter" width="414"]قسمت ۳۴۰ سریال ترکی خواهران و برادران قسمت ۳۴۰ سریال ترکی خواهران و برادران[/caption]

قسمت ۳۴۰ سریال خواهران و برادران

آکف به کلانتری پیش ثریا میره و به خاطر کاری که کرده او را سرزنش می‌کنه ثریا بهش میگه خودت باعث شدی همچین کاری کنم تو باعث شدی یامان بیفته تو زندان منم دیگه از کوره در رفتم و اون فیلمو برای نباهت فرستادم تا دست از سر من برداری همان موقع لیدیا به اونجا میاد و سراغ پدرشو می‌گیره.….برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_231632" align="aligncenter" width="641"]قسمت ۳۳۹ سریال ترکی خواهران و برادران قسمت ۳۳۹ سریال ترکی خواهران و برادران[/caption]

قسمت ۳۳۹ سریال خواهران و برادران

وقتی عمر و سوسن حواسشان به چرخ نیست لیدیا و صرب پنهانی چرخ را از آنجا می‌برند آنها به کوچه ای می‌روند که سرازیریه و از بالا چرخ را رها می‌کنند. چرخ به شیشه مغازه‌ای می‌خورد و آن را میشکند و به داخل مغازه می رود. سوسن و عمر وقتی می‌بینند چرخ نیست شروع به گشتن می‌کنند آنها چرخ را داخل مغازه پیدا می‌کنند..….برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_231631" align="aligncenter" width="385"]قسمت ۳۳۸ سریال ترکی خواهران و برادران قسمت ۳۳۸ سریال ترکی خواهران و برادران[/caption]

قسمت ۳۳۸ سریال خواهران و برادران

بچه‌ها حاضر شدن تا به مدرسه برن اورهان با دیدن جایی که اوگلجان و فاطما وایسادن میگه چرا اونجا کنده شده؟ آنها سعی می‌کنند بحث را عوض کنند و اوگولجان میگه از توی خونه بوی گاز میاد اورهان با رفتن به داخل اوگولجان هم به دنبالش میره تا فاطما جای پول‌ها را عوض کند...….برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_231509" align="aligncenter" width="700"]قسمت ۳۳۷ سریال ترکی خواهران و برادران قسمت ۳۳۷ سریال ترکی خواهران و برادران[/caption]

قسمت ۳۳۷ سریال خواهران و برادران

الیف با عصبانیت از آن مرد می‌پرسد که چرا به آنجا اومده چه جوری آزاد شده؟ آن مرد بهش میگه آزادی مشروط داشتم از همسایه‌ها فهمیدم که سرپیل مرده و ازشون آدرس تورو گرفتم و اومدم اینجا الیف به برک اشاره می‌کنه و میگه این همون بچه‌ایه که فروختی خوب نگاش کن! سپس بعد از کمی گلگی کردن با عصبانیت پدرشو از خونه بیرون می‌کنه..….برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_231415" align="aligncenter" width="2047"]قسمت ۳۳۶ سریال ترکی خواهران و برادران قسمت ۳۳۶ سریال ترکی خواهران و برادران[/caption]

قسمت ۳۳۶ سریال خواهران و برادران

آکف که در خوردن نوشیدن زیاده‌روی کرده حالت طبیعی ندارد و به دم در خانه ثریا می‌رود و شروع می‌کند به سر و صدا کردن ثریا به داخل می‌آوردش تا سوسن او را نبیند بعد از چند دقیقه راهیش می‌کنه تا بره.….برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_231345" align="aligncenter" width="996"]قسمت ۳۳۵ سریال ترکی خواهران و برادران قسمت ۳۳۵ سریال ترکی خواهران و برادران[/caption]

قسمت ۳۳۵ سریال خواهران و برادران

تو مدرسه همه بچه ها به استقبال استاد بوراک رفتن و اومدنشو جشن میگیرن استاد بوراک تشکر میکنه و خوشحال میشه سپس ازشون میخواد برگردن سرکارشون. بعد از مدرسه اوگولجان با عمر دفتر نظرسنجیو که به الیف داده بود میخونه و میگه مکانی که خیلی دوست داره فضاست من چیکار کنم الان؟….برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_231287" align="aligncenter" width="1366"]قسمت ۳۳۴ سریال ترکی خواهران و برادران قسمت ۳۳۴ سریال ترکی خواهران و برادران[/caption]

قسمت ۳۳۴ سریال خواهران و برادران

فاطما در مقابل آکف به اورهان میگه که مچشو با ثریا گرفتم به خاطر همینه که این گوشی و گاز را بهمون داد اورهان از کار مادرش شرمنده می‌شه و گوشی را به آکف پس میده و میگه به زودی گاز را هم بهت پس میدم و با مادرش از اونجا میره. تولگا به آکف زنگ می‌زنه و برای برگردوندن استاد بوراک ازش کمک می‌خواد آکف قبول می‌کنه….برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_231225" align="aligncenter" width="400"]قسمت ۳۳۳ سریال ترکی خواهران و برادران قسمت ۳۳۳ سریال ترکی خواهران و برادران[/caption]

قسمت ۳۳۳ سریال خواهران و برادران

عمر با دست و پای بسته به صندلی به ته استخر فرو رفته سوسن از راه می‌رسه و تو آب می‌پرد اما نمی‌تونه طناب‌ها رو باز کنه به خاطر همین در استخر دنبال چیزی هست که بتونه طناب‌ها رو پاره کنه سپس با سیم چین سراغ عمر میره و بالاخره با سختی موفق میشه طناب‌ها رو پاره کنه و عمر را از آب بیرون بکشه.….برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_231159" align="aligncenter" width="821"]قسمت ۳۳۲ سریال ترکی خواهران و برادران قسمت ۳۳۲ سریال ترکی خواهران و برادران[/caption]

قسمت ۳۳۲ سریال خواهران و برادران

سوزان به پیشنهاد یامان بعد از خوردن شام به بار میرن تا کمی بیشتر خوش بگذرونن. فردای آن روز یامان وقتی از خواب بیدار می‌شه و سوزان را کنار خودش رو تخت می‌بینه شوکه می‌شه لیدیا قبل از رفتن به مدرسه پدرش را صدا می‌زند که او بهش میگه من بیدارم تو برو مدرسه.….برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_231132" align="aligncenter" width="400"]قسمت ۳۳۱ سریال ترکی خواهران و برادران قسمت ۳۳۱ سریال ترکی خواهران و برادران[/caption]

قسمت ۳۳۱ سریال خواهران و برادران

لیدیا به کافه مدرسه رفته که صرب از تیپ و ظاهرش تعریف می‌کنه لیدیا تشکر می‌کنه سپس صرب بهش میگه که می‌دونه او ازش خوشش میاد لیدیا می‌خنده و میگه اینو از کی شنیدی؟ صرب میگه وقتی آسیه به سوسن می‌گفت شنیدم لیدیا میگه من اونجوری گفتم به آسیه که به گوش سوسن برسه بتونم راحت‌تر به عمر نزدیک بشم….برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_231016" align="aligncenter" width="960"]قسمت ۳۳۰ سریال ترکی خواهران و برادران قسمت ۳۳۰ سریال ترکی خواهران و برادران[/caption]

قسمت ۳۳۰ سریال خواهران و برادران

شوال وقتی یاسمین را می‌بینه چاقو را از دستش میندازه رو زمین که یاسمین با ترس پیش مادرش میره و ازش می‌پرسه چه اتفاقی افتاده؟ شوال وقتی می‌بینه دخترش داره ازش حمایت می‌کنه خودشو به مریضی می‌زنه صرب و نباهت هم به آنجا میرن. صرب سریعا به اورژانس زنگ می‌زنه.….برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_230990" align="aligncenter" width="1280"]قسمت ۳۲۹ سریال ترکی خواهران و برادران قسمت ۳۲۹ سریال ترکی خواهران و برادران[/caption]

قسمت ۳۲۹ سریال خواهران و برادران

آسیه به خانه میره و به امل میگه واسش کفش خریده امل خوشحال میشه و ازش تشکر میکنه. آیبیکه به اونجا میاد و میگه بابامو داره تلویزیون نشون میده و باهم به خانه میرن. در تلویزیون فیلم دوربین مداربسته بانک را اخبار نشون میده و آنها به اورهان افتخار میکنن. همان موقع از بانک به اونجا میان برای تشکر و بهش لوح تقدیر میدن….برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_230925" align="aligncenter" width="1280"]قسمت ۳۲۸ سریال ترکی خواهران و برادران قسمت ۳۲۸ سریال ترکی خواهران و برادران[/caption]

قسمت ۳۲۸ سریال خواهران و برادران

پلیس‌ها به بانک میان و با اورهان صحبت می‌کنند تا اظهاراتشو ثبت کنند افراد داخل بانک اوهان را تشویق می‌کنند شنگول هم با افتخار دست اورهان را می‌گیرد و میگه شوهر منه اون یه قهرمانه. سوزان در حیاط کلوب در حال رسیدگی به بوته‌های گل هست یامان پیشش میره و از روحیه لطیفش خوشش میاد و ازش تعریف می‌کنه….برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_230866" align="aligncenter" width="1280"]قسمت ۳۲۷ سریال ترکی خواهران و برادران قسمت ۳۲۷ سریال ترکی خواهران و برادران[/caption]

قسمت ۳۲۷ سریال خواهران و برادران

آکف وقتی از خانه بیرون می‌زنه ثریا با یک خط ناشناس به نباهت پیام میده و میگه که همسرت در ویلا بهت خیانت می‌کنه نباهت با دیدن این پیام جا می‌خوره و سریعاً حاضر میشه تا به ویلا برود. یامان و سوزان هنوز در شهرستان هستند چون هنوز ماشین تعمیر نشده آنها برای اقامت به هتلی رفتند و در حیاط هتل نشستن و با هم صحبت می‌کنند….برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_230800" align="aligncenter" width="850"]قسمت ۳۲۶ سریال ترکی خواهران و برادران قسمت ۳۲۶ سریال ترکی خواهران و برادران[/caption]

قسمت ۳۲۶ سریال خواهران و برادران

فاطما و شنگول دو رمال را به خانه شان می اورند تا انرژی های منفی را ازشون دور کنن. انها تظاهر میکنند که کارشونو شروع کردن ولی فاطما و شنگول را بیهوش میکنن. اوگولجان پیش الیف میره و میگه از کلاس رقص پیام دادن که بریم الیف میگه دلیلی نداره با تو برم با تولگا میرم.….برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_230799" align="aligncenter" width="600"]قسمت ۳۲۵ سریال ترکی خواهران و برادران قسمت ۳۲۵ سریال ترکی خواهران و برادران[/caption]

قسمت ۳۲۵ سریال خواهران و برادران

سوزان با عصبانیت به مدرسه سراغ شوال میره و فیلم سادو رو بهش نشون میده و با عصبانیت میگه تو باعث مرگ احمد شدی و الان میرم پیش پلیس تا به سزای اعماللت برسی شوال جلوشو می‌گیره و میگه اگه نری پیش پلیس منم صرب را راضی می‌کنم تا شکایتشو پس بگیره او اول قبول نمی‌کنه اما با یادآوری اینکه آسیه بی‌گناه افتاده زندان قبول می‌کنه….برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_230670" align="aligncenter" width="600"]قسمت ۳۲۴ سریال ترکی خواهران و برادران قسمت ۳۲۴ سریال ترکی خواهران و برادران[/caption]

قسمت ۳۲۴ سریال خواهران و برادران

وقتی شوال با یاسمین و صرب از کلانتری بیرون میان عمر با عصبانیت می‌خواد به صرب حمله کنه که اورهان جلوشو می‌گیره شوال طلبکارانه میگه پسر من داشت می‌مرد! صرب هم میگه آسیه قبل از هول دادنم باید به اینا فکر می‌کرد اوگولجان که از این تهمت عصبی شده یه طرف صرب حمله می‌کنه و آکف آنها را از هم جدا می‌کند….برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_230605" align="aligncenter" width="829"]قسمت ۳۲۳ سریال ترکی خواهران و برادران قسمت ۳۲۳ سریال ترکی خواهران و برادران[/caption]

قسمت ۳۲۳ سریال خواهران و برادران

شنگول با فاطما و بقیه شرکت کنندگان شروع می‌کنند به آشپزی کردن شنگول زیر چشمی فاطما را زیر نظر داره از طرفی فاطما هم او را با حرص نگاه می‌کند در آخر غذاهایشان را بعد از درست کردن در یخچال قرار میدن. عمر سوسن را با خود به حیاط مدرسه می‌بره و با کیکی که گرفته او را سورپرایز می‌کنه سوسن با دیدن کیک تعجب می‌کنه.….برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_230556" align="aligncenter" width="700"]قسمت ۳۲۲ سریال ترکی خواهران و برادران قسمت ۳۲۲ سریال ترکی خواهران و برادران[/caption]

قسمت ۳۲۲ سریال خواهران و برادران

همه در حیاط خونه اورهان نشستن و اورهان و شنگول گلگی میکنن که چرا به اونا چیزی نگفتن عمر میگه فعلا مشکلی نیست آسیه را هم آزاد کردن گفتم نگران نشین سپس تصمیم میگیره بره به بیمارستان تا قبل از اینکه صرب اظهاراتشو ثبت کنه باهاش حرف بزنه آسیه میخواد همراهش بره اما عمر میگه نه نمیخواد خودم برم بهتره.….برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_230464" align="aligncenter" width="1200"]قسمت ۳۲۱ سریال ترکی خواهران و برادران قسمت ۳۲۱ سریال ترکی خواهران و برادران[/caption]

قسمت ۳۲۱ سریال خواهران و برادران

همگی به پرت شدن صرب نگاه می‌کنند و شوکه میشن یاسمین با فریاد برادرش را صدا می‌زند و بالا سرش میره آسیه و آیبیکه بالا سر صرب میرن و یاسمین بهش میگه تو برادرمو هول دادی خودم دیدمت اون بالا بودی آسیه انکار می‌کنه و میگه من کاری نکردم. استاد بوراک پیش شوال میره و خبر پرت شدن صرب را می‌دهد….برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_230434" align="aligncenter" width="700"]قسمت ۳۲۰ سریال ترکی خواهران و برادران قسمت ۳۲۰ سریال ترکی خواهران و برادران[/caption]

قسمت ۳۲۰ سریال خواهران و برادران

آیبیکه با عمر و سوسن در حیاط مدرسه نشستن که برک پیششون میره و به عمر میگه درباره کار مدلینگ که بهت گفته بودم باهام تماس گرفتن شب باید بریم برای عکاسی عمر قبول می‌کنه از طرفی آیبیکه خوشحال می‌شه اما سوسن حسادت می‌کنه. شنگول وانت نجار محله را قرض گرفته و دنبال اوهان میره ازش می‌خواد سوار ماشین بشه... برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید

[caption id="attachment_230315" align="aligncenter" width="1200"]قسمت ۳۱۹ سریال ترکی خواهران و برادران قسمت ۳۱۹ سریال ترکی خواهران و برادران[/caption]

قسمت ۳۱۹ سریال خواهران و برادران

ثریا با سوزان در کلوب صحبت می‌کنه و میگه چقدر دلم می‌خواد با کاروان برم جایی و کمپ بزنم و مدتی استراحت کنم آکف حرف‌های او را می‌شنود. تو کافه مدرسه صرب با یک پسر جر و بحث می‌کند آسیه میره جلو و وساطت می‌کند و به صرب میگه به اون پسر کاری نداشته باشد صری با کلافگی از اونجا میره..... برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید

[caption id="attachment_230314" align="aligncenter" width="385"]قسمت ۳۱۸ سریال ترکی خواهران و برادران قسمت ۳۱۸ سریال ترکی خواهران و برادران[/caption]

قسمت ۳۱۸ سریال خواهران و برادران

شنگول که حالش بهتر شده سوزان میگه من حرف‌های نباهت خانم و آکیف را شنیدم و گفتم کار شوال بوده آکیف میگه منو نباهت درباره یه خبر مربوط می‌شد به یه کلاهبرداری صحبت می‌کردیم بحث به سادو کشید و به شوخی گفتیم کسی که این کارها ازش برمیاد شواله شنگول هم اینو شنیده و اشتباه برداشت کرده شنگول سریعاً تایید می‌کنه.... برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید

[caption id="attachment_230212" align="aligncenter" width="2048"]قسمت ۳۱۷ سریال ترکی خواهران و برادران قسمت ۳۱۷ سریال ترکی خواهران و برادران[/caption]

قسمت ۳۱۷ سریال خواهران و برادران

یاسمین پیش ماهر میره تا با هم صحبت کنند ماهر اتفاقی کتابی مصور در کیف یاسمین می‌بینه آنها به حیاط میرن تا درباره کتاب‌های مصور که مورد علاقه هردویشان هست صحبت کنند یاسمین وقتی اشتیاق ماهر را می‌بینه می‌خواد نسبت به علاقه‌اش به او اعتراف کند اما همان موقع گارسونی روی زمین می‌افتد و ماهر میره کمکش..... برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید

[caption id="attachment_230211" align="aligncenter" width="2048"]قسمت ۳۱۶ سریال ترکی خواهران و برادران قسمت ۳۱۶ سریال ترکی خواهران و برادران[/caption]

قسمت ۳۱۶ سریال خواهران و برادران

ماشین پلیس میاد و عمر را با خودش میبره. آسیه امل را خونه میزاره و با اورهان میره کلانتری. اورهان سرزنشش میکنه که چرا خودشو کنترل نکرده. انها پیش سوزان میرن و او بهشون میگه باید برن رضایت بگیرن تا بیاد بیرون سپس میگه من میرم با پدر اون بچه حرف بزنم..... برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید

[caption id="attachment_230083" align="aligncenter" width="700"]قسمت ۳۱۵ سریال ترکی خواهران و برادران قسمت ۳۱۵ سریال ترکی خواهران و برادران[/caption]

قسمت ۳۱۵ سریال خواهران و برادران

شنگول پیش نباهت رفته و میگه همه تو خونه باهام قهرن و ازش میخواد اونجا بمونه چند وقت نباهت قبول میکنه. در مدرسه شوال پیش بچه ها میره و برگه ای میدهد تا به والدینشون بدن تا از سمیناری که واسه کنکور ترتیب داده مطلع بشن. سوسن پیش عمر میره و بهش میگه که باهم بعد مدرسه برن بیرون برنامه سورپرایز داره..... برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید

[caption id="attachment_230082" align="aligncenter" width="616"]قسمت ۳۱۴ سریال ترکی خواهران و برادران قسمت ۳۱۴ سریال ترکی خواهران و برادران[/caption]

قسمت ۳۱۴ سریال خواهران و برادران

شنگول و حلمیه و امل سوار ماشین شدن و شنگول به شدت مضطرب و بهم ریخته ست و به جون حلمیه غر میزنه عمر به شنگول زنگ میزنه که حال امل را بپرسه اما او از ترس جواب نمیده‌. ثریا و نباهت سر میز تو رستوران نشستن که ثریا میگه یامان و آکیف را هم دعوت کردم تا آشتیشون بدیم چون تو کلوب دعوا کردن نباهت میگه..... برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید

[caption id="attachment_229974" align="aligncenter" width="616"]قسمت ۳۱۳ سریال ترکی خواهران و برادران قسمت ۳۱۳ سریال ترکی خواهران و برادران[/caption]

قسمت ۳۱۳ سریال خواهران و برادران

اکیف تو کلوب از ثریا میپرسه که دلیل کارهای اخیرش چی بوده او میگه هیچی فقط نمیخواستم رابطه ات با نباهت بهم بخوره آکیف میگه من خودم اشتباه کرده بودم خودمم درستش کردم سپس با طعنه میگه نکنه از من خوشت میاد؟ ثریا میخنده و بحثو عوض میکنه سپس از اونجا میره. لیدیا با اوگولجان که هم گروهیه رفتن به کلوب..... برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید

[caption id="attachment_229880" align="aligncenter" width="1280"]قسمت ۳۱۲ سریال ترکی خواهران و برادران قسمت ۳۱۲ سریال ترکی خواهران و برادران[/caption]

قسمت ۳۱۲ سریال خواهران و برادران

شنگول رفته پیش آیلا تا بهش سر بزنه او مدام گریه میکنه و میگه برک از خونه رفته و ازم متنفر شده دیگه نمیخواد حتی منو ببینه شنگول میگه اینجوری نیست برمیگرده فقط به زمان احتیاج داره خودتو اذیت نکن. آیبیکه سر کلاس میره و میگه استاد نمیتونه بیاد به من گفته تکالیف گروهیتونو بگم بهتون سپس گروه هارو میخونه.... برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید

[caption id="attachment_229810" align="aligncenter" width="821"]قسمت ۳۱۱ سریال ترکی خواهران و برادران قسمت ۳۱۱ سریال ترکی خواهران و برادران[/caption]

قسمت ۳۱۱ سریال خواهران و برادران

برک اول حرف های آیبیکه را باور نمیکنه اما وقتی به رفتارهای مشکوک اخیرا آیلا فکر میکنه باور میکنه و با عصبانیت میخواد بره پیش آیلا تا سوالاتی بکنه آیبیکه هم دنبالش می رود. نباهت با عصبانیت کلوب را ترک میکنه و آکیف سعی میکند جلوشو بگیرد اما موفق نمیشه و نباهت از اونجا میره.... برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید

[caption id="attachment_229735" align="aligncenter" width="829"]قسمت ۳۱۰ سریال ترکی خواهران و برادران قسمت ۳۱۰ سریال ترکی خواهران و برادران[/caption]

قسمت ۳۱۰ سریال خواهران و برادران

اکیف و یامان برای مهمون ها سخنرانی میکنن و درباره کلوب صحبت میکنن سپس آکیف دور از چشم نباهت پیش ثریا میره و گرم صحبت میشه ثریا میگه فکر میکنم از من خوشت میاد ولی نمیشه چون متعهلی آکیف درباره رابطه اش با یامان میپرسه که او میگه یامان مردی خوشتیپه و مانعی بینمون نیست درباره اش میتونم فکر کنم... برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید

[caption id="attachment_229710" align="aligncenter" width="2048"]قسمت ۳۰۹ سریال ترکی خواهران و برادران قسمت ۳۰۹ سریال ترکی خواهران و برادران[/caption]

قسمت ۳۰۹ سریال خواهران و برادران

یاسمین پیش تولگا میره تا باهمدیگه بعد از مدرسه بیرون برن که درباره مسئله ای باهاش حرف بزنه. برک متنی درباره خداحافظی استوری میکنه که آیبیکه با خوندنش جا میخوره و از الیف میپرسه ماجرا چیه حالش خوبه؟ الیف از نگرانیش و حسی که هنوز به برک داره خنده اش میگیره و میگه نگران نباش حالش خوبه جایی هم نمیخواد بره.... برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید

[caption id="attachment_229613" align="aligncenter" width="1280"]قسمت ۳۰۸ سریال ترکی خواهران و برادران قسمت ۳۰۸ سریال ترکی خواهران و برادران[/caption]

قسمت ۳۰۸ سریال خواهران و برادران

ماهر نباهت و آکیف را به کلوب رسونده که آکیف کتش را تو ماشین جا میزاره نباهت دستمال گردنو تو جیب کتش میبینه و تعجب میکنه. آیبیکه تو مدرسه وقتی میبینه برک نیومده نگران میشه که الیف میگه سر درد داشت. سوسن پیش عمر میاد و میگه مادرم برگشته و نمیخواد دیگه تنهام بزاره عمر واسش خوشحال میشه.... برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید

[caption id="attachment_229612" align="aligncenter" width="1200"]قسمت ۳۰۷ سریال ترکی خواهران و برادران قسمت ۳۰۷ سریال ترکی خواهران و برادران[/caption]

قسمت ۳۰۷ سریال خواهران و برادران

اسیه تو خونه خالخ مریم در حال جمع کردن لباس هاست که خاله مریم میره گازو باز میکنه تا برای پسرش نیمرو درست کنه که میبینه تخم مرغ ندارن واسه همین میره از خونه بیرون برای خرید تخم مرغ اسیه متوجه رفتنش نمیشه. اکسف به استانبول برگشته و با نباهت میره به رستوران نباهت از تیپ آکیف خوشش میاد.. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید

[caption id="attachment_229456" align="aligncenter" width="2048"]قسمت ۳۰۶ سریال ترکی خواهران و برادران قسمت ۳۰۶ سریال ترکی خواهران و برادران[/caption]

قسمت ۳۰۶ سریال خواهران و برادران

آیبیکه به چتر برک نگاه میکند و غصه میخورد شنگول میره پیشش و میپرسه چیشده که آیبیکه باهاش دعوا میکنه و میگه تو آیلا خانم باعث شدین ما از هم جدا بشیم شنگول بهش میگه به جای اینا باید فکرت درس و مشقت باشه و میره. آسیه به خانه میره که میبینه فاطما نرفته و خوشحال میشه فاطما بهشون میگه... برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید

[caption id="attachment_229457" align="aligncenter" width="1280"]قسمت ۳۰۵ سریال ترکی خواهران و برادران قسمت ۳۰۵ سریال ترکی خواهران و برادران[/caption]

قسمت ۳۰۵ سریال خواهران و برادران

سوزان به پلیس ها میگه که دارین اشتباه میکنین من نکشتمش قاتلش بیرون داره میگرده واسه خودش! مامورها میگن تو کلانتری همه چیز مشخص میشه. بچه ها به خانه برمیگردن که آسیه با دیدن آیبیکه میگه شماها برین کتابهای بگم حرف بزنم سپس ازش میپرسه چرا انقدر بهم ریخته ای؟ میونه ات با برک خوب شد؟.... برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید

[caption id="attachment_229348" align="aligncenter" width="1280"]قسمت ۳۰۴ سریال ترکی خواهران و برادران قسمت ۳۰۴ سریال ترکی خواهران و برادران[/caption]

قسمت ۳۰۴ سریال خواهران و برادران

سوزان به پلیس ها میگه که دارین اشتباه میکنین من نکشتمش قاتلش بیرون داره میگرده واسه خودش! مامورها میگن تو کلانتری همه چیز مشخص میشه. بچه ها به خانه برمیگردن که آسیه با دیدن آیبیکه میگه شماها برین کتابهای بگم حرف بزنم سپس ازش میپرسه چرا انقدر بهم ریخته ای؟ میونه ات با برک خوب شد؟.... برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید

[caption id="attachment_229349" align="aligncenter" width="1280"]قسمت ۳۰۳ سریال ترکی خواهران و برادران قسمت ۳۰۳ سریال ترکی خواهران و برادران[/caption]

قسمت ۳۰۳ سریال خواهران و برادران

بچه ها منتظرن تا لیدیا بیاد که اوگولجان از لیدیا مدام تعریف میکنه که تولگا میگه تو الان داری جلو من به دختر داییم نخ میدی؟ بعد از چند دقیقه لیدیا میاد و به تولگا میگه که بابام دوستشو شام دعوت کرده تو هم بیا که تنها نباشم سپس از بچه ها میخواد اونا هم بیان که عمر و آسیه مخالفت میکنن اما اوگولجان.... برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید

[caption id="attachment_229237" align="aligncenter" width="650"]قسمت ۳۰۲ سریال ترکی خواهران و برادران قسمت ۳۰۲ سریال ترکی خواهران و برادران[/caption]

قسمت ۳۰۲ سریال خواهران و برادران

نباهت پیش سوزان رفته و باهاش حرف میزنه تا بفهمه تونسته پول جور کنه یا نه. سوزان بهش میگه نه هنوز به چندتا از دوستام گفتم ولی کی آخه ۳ میلیون یکدفعه بهم میده؟ تو فکر وام گرفتنم نباهت با شنیدن این موضوع بهش میگه نکنیا! خودتو درگیر وام و قرص نکن و سعی میکنه اونو منصرف کنه از وام گرفتن.. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید

[caption id="attachment_229236" align="aligncenter" width="1280"]قسمت ۳۰۱ سریال ترکی خواهران و برادران قسمت ۳۰۱ سریال ترکی خواهران و برادران[/caption]

قسمت ۳۰۱ سریال خواهران و برادران

سوزان پیش اکیف و نباهت می رود و قضیه را برایشان تعریف میکند انها دستپاچه میشوند و آکیف میگه که نباید به حرفش اعتماد کنی اون یه کلاهبرداره سوزان ازشون ۳ میلیون لیر قرض میخواد که اکیف میگه به خاطر سرمایه گذاری تو یه کلوب دستشون خالیه و ندارن. بعد از رفتن سوزان اکیف پیش شوال میره و میگه پول ندادنت... برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید

[caption id="attachment_229151" align="aligncenter" width="959"]قسمت ۳۰۰ سریال ترکی خواهران و برادران قسمت ۳۰۰ سریال ترکی خواهران و برادران[/caption]

قسمت ۳۰۰ سریال خواهران و برادران

آکیف با ماهر به رستوران رفتن که میبینن یامان دایی تولگاست و خود تولگا هم اونجاست و بعد از کمی حرف زدن باهمدیگه خوش و بش میکنن و فقط میشن. شب عمر و آسیه با اوگولجان و آیبیکه میرن به مدرسه و شروع میکنن به رنگ کردن دیوارهای تریا. یاسمین پیش سوسن رفته و باهم درباره تکلیف مدرسه شون تحقیق میکنن... برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید

[caption id="attachment_229150" align="aligncenter" width="1280"]قسمت ۲۹۹ سریال ترکی خواهران و برادران قسمت ۲۹۹ سریال ترکی خواهران و برادران[/caption]

قسمت ۲۹۹ سریال خواهران و برادران

از اونجایی که شنگول به خاطر تبلیغ اخراج شده، شب کسایی که بهش پول داده بودن واسه تبلیغ به دم در خونه شون میرن تا پولشونو پس بگیرن که شنگول میگه بهتون میدم فرار که نمیکنم. سپس وقتی به داخل میرن اورهان میگه چرا پس ندادی بهشون؟ شنگول میگه گفتم که سرمایه گذاری کردم اورهان میگه کجا؟.. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید

[caption id="attachment_228952" align="aligncenter" width="1280"]قسمت ۲۹۸ سریال ترکی خواهران و برادران قسمت ۲۹۸ سریال ترکی خواهران و برادران[/caption]

قسمت ۲۹۸ سریال خواهران و برادران

ماهر با آکیف وارد مدرسه میشه که نظر بچه ها جلب میشه که اون کیه! سپس آکیف اونارو به همدیگه معرفی میکنه و وقتی به آسیه میرسه میگه تو هم میشناسیش دیگه. بعد از رفتنشون اوگولجان میگه تو از کجا میشناسیش؟ او میگه این پسر همونیه که عمو آکیفو نجات داد رسوندش بیمارستان تولگا میگه چی میگی؟... برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید

[caption id="attachment_228953" align="aligncenter" width="600"]قسمت ۲۹۷ سریال ترکی خواهران و برادران قسمت ۲۹۷ سریال ترکی خواهران و برادران[/caption]

قسمت ۲۹۷ سریال خواهران و برادران

استاد بوراک عمر و آسیه و صرب را تنبیه کرده که مدرسه را تمیز کنن اما شوال میاد و به صرب میگه تو برو من به خدمه میگم اینجارو تمیز کنن عمر اعتراض میکنه که همان موقع سوزان میاد و میگه چخبره؟ اونا باهم بحث میکنن که در آخر شوال کم میاره و از اونجا میره. آکیف و ماهر رفتن به دم در خونه تولگا و منتظر اون هستن... برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید

[caption id="attachment_228804" align="aligncenter" width="1280"]قسمت ۲۹۶ سریال ترکی خواهران و برادران قسمت ۲۹۶ سریال ترکی خواهران و برادران[/caption]

قسمت ۲۹۶ سریال خواهران و برادران

آسیه و نباهت به اتاق دوروک رفتن و اونجارو میگردن که صندوقی پیدا میکنن، آنها تو صندوق فیلمی پیدا میکنن که سریعا تو پروژکتور میزارن و رو دیوار اتاقش پخش میشه. دوروک آهنگی خونده و نواخته که روی فیلم رقصیدنش با آسیه گذاشته اونا با دیدن فیلم گریه شان میگیره و نباهت از رمانتیک بودن پسرش تعریف میکنه... برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید

[caption id="attachment_228805" align="aligncenter" width="600"]قسمت ۲۹۵ سریال ترکی خواهران و برادران قسمت ۲۹۵ سریال ترکی خواهران و برادران[/caption]

قسمت ۲۹۵ سریال خواهران و برادران

برک قبل از رفتن به مدرسه میره از سطل آشغال گوشی که آیلا شکوندو برمیداره تا ببینه ماجرا چیه. آسیه وقتی به مدرسه میره با دیدن اونجا یاد خاطراتش با دوروک میوفته باهمدیگه  و گریه اش میگیره. آنها به داخل میرن که میبینن شوال به مدرسه اومده و تو ورودی وایساده و به عنوان صاحب مدرسه در حال گیر دادن به ظاهر بچه ها هست.... برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید

[caption id="attachment_228690" align="aligncenter" width="641"]قسمت ۲۹۴ سریال ترکی خواهران و برادران قسمت ۲۹۴ سریال ترکی خواهران و برادران[/caption]

قسمت ۲۹۴ سریال خواهران و برادران

مراسم خاکسپاری دوروک برپا شده و همگی سرخاک هستن و با گریه دفنش میکنن. آسیه از حال بد تو بیمارستانه و آرامبخش بهش زدن. سوزان و آیلا نباهت را از اونجا میبرن، همگی میرن و آکیف تنهایی بالاسر قبر دوروک میشینه و گریه میکنه. بعد از مراسم سوسن پیش عمر میره و میخواد باهاش حرف بزنه که عمر بهش اعتنایی نمیکنه... برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید

[caption id="attachment_228596" align="aligncenter" width="692"] قسمت ۲۹۳ سریال ترکی خواهران و برادران[/caption]

قسمت ۲۹۳ سریال خواهران و برادران

استاد سر کلاس درباره شخصیت یه رمان حرف میزنه که صرب شروع میکنه به تیکه انداختن و بعد از کلاس عمر بهش میگه چرا دستای سر من برنمیداری؟ من که گفتم ارث نمیخوام! آنها بحث میکنن که در آره صرب به عمر میگه به نظرم از سوزی بپرس داداشت چجوری مرده! و میره... برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید

[caption id="attachment_228595" align="aligncenter" width="745"] قسمت ۲۹۲ سریال ترکی خواهران و برادران[/caption]

قسمت ۲۹۲ سریال خواهران و برادران

صرب و عمر باهم درحال گپ زدنن که شوال میاد و ماجرای تو جلسه را میگه و به صرب میگه که این عمر هنوز خاک پدرت خشک نشده افتاده رو مال و اموالشون و میخوان نبش قبر کنن! شنگول و سوزان میان و با شوال بحث و دعوا میکنن که دعوا به عمر و صرب هم کشیده میشه و اونا هم باهم دعوا میکنن و دوباره باهم بد میشن... برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید

[caption id="attachment_228594" align="aligncenter" width="1280"]قسمت ۲۹۱ سریال ترکی خواهران و برادران قسمت ۲۹۱ سریال ترکی خواهران و برادران[/caption]

قسمت ۲۹۱ سریال خواهران و برادران

یاسمین و صرب در حال جمع کردن وسایل پدرشون هستن که تو تصادف مرده، عمر هم اونجاست و کلاهی از باباش احمد دستش گرفته و میگه ای کاش بیشتر باهم وقت میگذروندیم زودتر پیدا میکردیم همو. شوال مادر یاسمین و صرب میاد و به عمر میگه اینجا چیکار میکنی؟ عمر میگه من واسه دیدن خواهر و برادرام از تو اجازه نمیگیریم!... برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید

نوشته خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی خواهران و برادران kardeslerim (فصل ۲) اولین بار در بلاگ جدول یاب. پدیدار شد.

]]>
https://jadvalyab.ir/blog/%D8%AE%D9%84%D8%A7%D8%B5%D9%87-%D8%AF%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-%D9%82%D8%B3%D9%85%D8%AA-%D8%A7%D9%88%D9%84-%D8%AA%D8%A7-%D8%A2%D8%AE%D8%B1-%D8%B3%D8%B1%DB%8C%D8%A7%D9%84-%D8%AA%D8%B1%DA%A9%DB%8C-%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%87%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D9%88-%D8%A8%D8%B1%D8%A7%D8%AF%D8%B1%D8%A7%D9%86-kardeslerim-%D9%81%D8%B5%D9%84-%DB%B2/
خلاصه داستان قسمت ۳۷۲ سریال ترکی خواهران و برادران + تصویر قسمت ۳۷۲ سریال ترکی خواهران و برادران

در این مطلب از سایت جدولیاب برای طرفداران خلاصه داستان قسمت ۳۷۲ سریال ترکی خواهران و برادران را گذاشته ایم، برای خواندن این مطلب ما را همراهی کنید. سریال ترکیه ای Kardeslerim خواهران و برادران به کارگردانی سرکان بیرینجی داستان یک خانواده را روایت می‌کند. خانواده‌ای که علی‌رغم تمامی مشکلات و سختی ها سعی دارند هر طور شده کنارهم باشند و با تکیه بهم از پس سختی‌های زندگی بربیایند. این سریال خانواده بودن،کنارهم بودن،بدی‌ و خوبی را نشان می‌دهد. نویسندگی این اثر گول ابوس سرمچی می باشد. بازیگران این سریال جذاب عبارتنداز؛ Celil Nalçakan – Halit Özgür Sarı – Ahu Yağtu – Cüneyt Mete – Fadik Sevin Atasoy – Su Burcu Yazgı Coşkun  و …

[caption id="attachment_233171" align="aligncenter" width="700"]قسمت ۳۷۲ سریال ترکی خواهران و برادران قسمت ۳۷۲ سریال ترکی خواهران و برادران[/caption]

قسمت ۳۷۲ سریال ترکی خواهران و برادران

تو خونه هنوز اوگولجان تو خودشه و بهم ریخته ست که عمر میگه چرا ناراحتی؟ و باهم کمی حرف میزنن. فاطما با مادر جانسو میرن به حیاط واسه جمع میدن لباس ها اونجا مادر جانسو فاطما را کنار گلها میکشه و اونجا فاطما گردنبندو میبینه و میگه پیدا شد و به داخل میرن و به آیبیکه میگه. آیبیکه میگه عجیبه من اصلا ننداختم این گردنبندو چجوری اونجا افتاده؟ اوگولجان میگه چه جالب بعد از اینکه گردنبند آیبیکه گم میشه سر از حیاط درمیاره اونم بلافاصله! سپس رو به جانسو میگه شاید همه رو بتونی بپیچونی ولی منو نمیتونی! دوباره بحث بین بچه ها بالا میگیره که اورهان عصبی میشه و ازشون میخواد تموم کنن رفته رفته اوگولجان با عمر و اورهان هم دعواش میشه و میگه بسه دیگه همش منو سرزنش میکنی! انگار خودشون اصلا اشتباه نمیکنین! هنوز یه ماه هم از مرگ مامانم نگذشته بود که سر و کله این زن و بچه اش پیدا شد تو این خونه خیلی دوست دارم ببینم باز کسی دیگه ای میاد یا نه او هان همان موقع سیلی تو گوشش میزنه که اوگولجان میگه دیگه پسری نداری و از اونجا میره خونه تولگا. فاطما سرزنشش میکنه و میگه نباید اینجوری رفتار میکردی اورهان!

اوگولجان با تولگا درد و دل میکنه و تولگا به آیبیکه زنگ میزنه و خبر میده که اوگولجان اینجاست نگران نباش. فردای آن روز سر میز صبحانه الیف به آیلا ماجرای تاسیس شرکتو میگه که برک تمام اطلاعات بانکیشو به پدرش داده آیلا شوکه و عصبی میشه و میگه این چه کاریه دیگه؟ این پسر دیوونه شده؟ چرا همچین کاری کرده؟ سپس از الیف میخواد به برک چیزی نگه تا خودش یه راهی پیدا کنه. تو کلوب آکیف با ثریا حرف میزنه میرای گلگی میکنه که چرا به نباهت درباره طلاق چیزی نگفته او میگه مریضه بزار خوب بشه بد تب خیلی بدی داشت. ثریا وقتی تنها میشه به نباهت زنگ میزنه که میبینه تو باشگاهه و آکیف دروغ گفته و بهم میریزه و میره با آکیف دعوا میکنه. تو مدرسه اوگولجان با رفتارش به همه نشون میده که با عمر مشکل داره و با هرکی که از عمر تعریف میکنه بحث میکنه که عمر کلافه میشه و ازش میخواد این مسخره بازیو تموم کنه. آیلا با نباهت حرف میزنه و بهش میگه که گوکان داره پول برک و بالا میکشه نباهت میگه با آکیف حرف میزنم اون تو این کارها وارده میدونه باید چیکار کنی. اوگولجان تو حیاط تنها میشینه که صرب میره پیشش و میگه خوشحالم بالاخره فهمیدی که اونا درست حسابی نیستن و اصلا به تو توجه ندارن و با حرفاش سعی میکنه رابطه اوگولجان با خانواده شو بد کنه و بکشه سمت خودش سپس میگه نقشه ای دارم که نمره شیمیتو عالی میشی حالا ببین….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی خواهران و برادران kardeslerim + عکس (فصل ۱) 

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی خواهران و برادران kardeslerim (فصل ۲)

نوشته خلاصه داستان قسمت ۳۷۲ سریال ترکی خواهران و برادران + تصویر اولین بار در بلاگ جدول یاب. پدیدار شد.

]]>
https://jadvalyab.ir/blog/%D8%AE%D9%84%D8%A7%D8%B5%D9%87-%D8%AF%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-%D9%82%D8%B3%D9%85%D8%AA-%DB%B3%DB%B7%DB%B2-%D8%B3%D8%B1%DB%8C%D8%A7%D9%84-%D8%AA%D8%B1%DA%A9%DB%8C-%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%87%D8%B1/
خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست + عکس سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست

در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست می باشید. همراه ما باشید. سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست ترکی یکی از جدیدترین سریال های شبکه TRT1 ترکیه است. سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست (Kendi Düşen Ağlamaz) یک مجموعه تلویزیونی ترکی در ژانر عاشقانه و کمدی به کارگردانی اینجی بالابان اوغلو و با بازی هاکان یلماز، سلن سویدر، انس کوچاک و ایلول تومبر است. این سریال روزهای فرد ساعت ۲۰:۰۰ از شبکه جم تیوی و یک ساعت بعد از شبکه جم تیوی پلاس پخش می شود.

[caption id="attachment_228852" align="aligncenter" width="768"]سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست[/caption]

خلاصه داستان سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست

داستان این سریال یک قصه عاشقانه و کمدی را روایت می کند. مادر آلیز در زمان بدنیا آوردنش از دنیا می رود. او دختری بسیار زیبا و بسیار خودخواه است که توسط پدرش بزرگ شده و بسیار لوس بار آمده است. آلیز متوجه ازدواج دوم پدرش می شود. این موضوع او را بسیار عصبانی می کند و او برای انتقام از پدرش تصمیم می گیرد با فردی که پدرش هرگز اجازه ازدواج با او را نمی دهد بصورت جعلی ازدواج کند. اما همه چیز طبق برنامه ریزی او پیش نخواهد رفت.


 

[caption id="attachment_233172" align="aligncenter" width="1920"]قسمت ۷۲ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست قسمت ۷۲ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست[/caption]

قسمت ۷۲ سریال ترکی خودکرده را تدبیر نیست

آلیزه و سرکان چون نتونستن برن بیرون بهاء برنامه ای واسه شب تو کافه ترتیب داده. بچه ها آهنگ میخونن و شروع میمیکنن به رقصیدن. آلیزه و سرکان هم دونفری میرقصن که ییلدیز حرص میخوره. توچه در حال رقصیدنه که مادرش به اونجا میاد و از دیدن اونجا و توچه تو اون وضع جا میخوره و میگه چه وضعشه؟….برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

قسمت ۷۱ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست

قسمت ۷۱ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست

قسمت ۷۱ سریال ترکی خودکرده را تدبیر نیست

با اومدن آلیزه به دم در اتاق سرکان، ییلدیز میره پشت در و آلیزه میگه چیشده؟ صدا شنیدم سرکان میگه داشتم فیلم میدیدم حتما صدای اون بوده آخه بدون تو خوابم نمیبره سپس بعد از کمی حرف زدن آلیزه میره و سرکان با ییلدیز دعوا میکنه و میگه بره از اتاقش ییلدیز میگه آلیزه لیاقت تو رو نداره تو یکیو میخوای همونجوری که تو آلیزه رو دوست داری.….برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

قسمت ۷۰ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست

قسمت ۷۰ سریال ترکی خودکرده را تدبیر نیست

با اومدن آلیزه به دم در اتاق سرکان، ییلدیز میره پشت در و آلیزه میگه چیشده؟ صدا شنیدم سرکان میگه داشتم فیلم میدیدم حتما صدای اون بوده آخه بدون تو خوابم نمیبره سپس بعد از کمی حرف زدن آلیزه میره و سرکان با ییلدیز دعوا میکنه و میگه بره از اتاقش ییلدیز میگه آلیزه لیاقت تو رو نداره تو یکیو میخوای همونجوری که تو آلیزه رو دوست داری.….برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_233046" align="aligncenter" width="720"] قسمت ۶۹ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست[/caption]

قسمت ۶۹ سریال ترکی خودکرده را تدبیر نیست

معجزه برای اینکه شوهرش درخواست طلاق داده حسابی خونه رو گذاشته رو سرش که همه کلافه شدن. آلیزه و سرکان وقتی به ویلا میرسن میبینن که تورکان و سرپ اونجان سرکان میفهمه که آلیزه گفته بیان و کلافه میشه. نورالدین میخواد اسماء را برسونه به فرودگاه که او میگه نمیخواد خودم میرم ۵ روز دیگه میبینمتون و میره.….برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

قسمت ۶۸ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست

قسمت ۶۸ سریال ترکی خودکرده را تدبیر نیست

تورکان به دم در خانه سرکان و آلیزه میره و به سرکان میگه سرپ هنوز نیومده خونه از رفتن باباش ناراحته رفته کنار ساحل سرکان میگه باشه من می رسونمت خودم میرم پیش سرپ. سرکان میره سراغ سرپ و باهاش حرف میزنه و حالشو خوب میکنه سپس اونو می رسونن و خودشون برمیگردن سمت خونه و سرکان میگه یعنی….برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

قسمت ۶۷ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست

قسمت ۶۷ سریال ترکی خودکرده را تدبیر نیست

مسعود وقتی اسماء را میرسونه به شیرینی فروشی بهش میگه من کی میتونم دوباره ببینمت؟ اسماء میگه نمیدونم هماهنگ میشیم سپس خداحافظی میکنه و میره. شب سرکان تنهایی نشسته و به حلقه اش نگاه میکنه و یاد شبی میوفته که از آلیزه خواستگاری کرده بود تو رستوران و ازش خواسته بود واقعی برای یه عمر ازدواج کنن سپس راهی میشه….برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_232856" align="aligncenter" width="2004"]قسمت ۶۶ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست قسمت ۶۶ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست[/caption]

قسمت ۶۶ سریال ترکی خودکرده را تدبیر نیست

دخترها تو خونه حرص میخورن پس چرا خبری از پسرها نیست؟ تا الان باید حداقل عصبانی میشدن زنگ میزنن! دنیز میگه نکنه دارن تدارکات خوشگذرونیشونو آماده میکنن! آلیزه عصبی میشه من اونجارو رو سرشون خالی میکنم! بعد از چند دقیقه سرکان زنگ میزنه یه آلیزه که توچه از قصد صدای ضبطو زیاد میکنه….برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_232612" align="aligncenter" width="720"]قسمت ۶۵ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست قسمت ۶۵ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست[/caption]

قسمت ۶۵ سریال ترکی خودکرده را تدبیر نیست

سرکان به آلیزه میگه میدونستم آلیزه جا میخوره و میگه چی؟ سرکان میگه میدونم و یادش میاد که قبل از امضاء کردن قرارداد تارخ خودش بهش گفته بود که مسعوده و ماجرارو واسش تعریف کرده بود، سرکان وقتی فهمیده بود عصبی شد و ازش میخواد از اونجا بره که مسعود واسش تعریف میکنه از اون زمان ها که چرا همچین کاری کرده….برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_232533" align="aligncenter" width="720"]قسمت ۶۴ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست قسمت ۶۴ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست[/caption]

قسمت ۶۴ سریال ترکی خودکرده را تدبیر نیست

آلیزه برای عقب انداختن کار سرکان به تعمیرگاه میره و با تعریف کردن داستان هایی از محله سر بهاء و سرپ را گرم میکنه که در آخر سرکان آلیزه را از اونجا بیرون میکنه تا به کارشون برسن. خیری آفتابه را از تو دکور درمیاره و بهشون نشون میده که معجزه میگه این جلوی چشممون بود نفهمیدیم؟.….برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_232487" align="aligncenter" width="720"]قسمت ۶۳ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست قسمت ۶۳ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست[/caption]

قسمت ۶۳ سریال ترکی خودکرده را تدبیر نیست

معجزه از نوری پدرش میشنوه که یه آفتابه عتیقه داشته و قیمتی بوده به خاطر همین جایی مخفیش کرده معجزه ازش میخواد تا فکر کنه کجا مخفیش کرده بعد از کمی تلاش کردن نوری میگه نقشه شو کشیدم سپس بهش نشون میده که معجزه میگه این که حیاط پشتی خونه خودمونه! او حسابی خوشحال میشه سپس میره تو حیاط پشتی و شروع میکنه.….برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_232417" align="aligncenter" width="720"]قسمت ۶۲ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست قسمت ۶۲ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست[/caption]

قسمت ۶۲ سریال ترکی خودکرده را تدبیر نیست

آلیزه به بهونه کار داشتن از شرکت بیرون میزنه و با خودش میگه من باید برم همه چیزو به سرکان بگم دیگه چیزی از سرکان پنهان نمیکنم وقتی به اونجا میره تارخ را اونجا میبینه و میگه اتفاقا خوب شد که شما هم هستین چون شما هم بشنوین بد نیست تارخ جا میخوره. سرکان میگه بزار اول من خبر خودمو بدم دارم پروژه مو استارت میزنم.….برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

قسمت ۶۱ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست

قسمت ۶۱ سریال ترکی خودکرده را تدبیر نیست

تارخ به سرویس رفته و اونجا فکر میکنه تا چجوری از این مخمصه بیرون بیاد و به بشیر دستیارش زنگ میزنه. بشیر به اسماء زنگ میزنه و میگه که به قنادی دزد زده سریعا بیاین اینجا اسماء شوکه شده و با خانواده اش به اونجا میرن. تارخ بیرون میاد و میگه چیشد یهو؟ هم رفتن! سرکان میگه ماجرارو که تارخ میگه.….برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_232309" align="aligncenter" width="720"]قسمت ۶۰ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست قسمت ۶۰ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست[/caption]

قسمت ۶۰ سریال ترکی خودکرده را تدبیر نیست

نورالدین از بازداشتگاه آزاد شده و خبر میدن بهش که هتل پلمپ شده او شوکه میشه و بعد از چند دقیقه به آلیزه زنگ میزنه و خبر میده که او با سرکان سریعا به اونجا میرن. وقتی آلیزه و سرکان به اونجا میرن و آلیزه نیگه من به دوستام خبر میدم ک همه هتل نرن صنم میگه منم به همه پرسنل خبر دادم فقط به آشپز دسترسی نداشتم !.….برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_232251" align="aligncenter" width="1140"]قسمت ۵۹ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست قسمت ۵۹ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست[/caption]

قسمت ۵۹ سریال ترکی خودکرده را تدبیر نیست

سرکان به آلیزه میگه باورم نمیشه این کارو کردی! آلیزه میخواد واسش توضیح بده ولی سرکان میگه ممنونم ولی صدقه تون باشه واسه خودتون و میره. نورالدین از این حرفش عصبی میشه و آلیزه دنبال سرکان میره. آنها باهم بحث میکنن و تو خونه آلیزه بهش میگه میخواستم بهت خوبی کنم ببین چقدر بزرگش کردی!.….برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_232202" align="aligncenter" width="720"]قسمت ۵۸ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست قسمت ۵۸ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست[/caption]

قسمت ۵۸ سریال ترکی خودکرده را تدبیر نیست

قدیر و تورکان تصمیم گرفتن که هرجور شده صنم و نورالدینو را آشتی بدن تورکان به صنم زنگ میرنه تا کوتاه بیاد و ببینه مزه دهنش چجوریه که متوجه میشه خیلی از دستش عصبیه و مثل انبار باروته. بعد از قطع تماس خیری داد میزنه که تلویزیون چش شده؟ اونا میگن وای تلویزیون! و سریعا میرن.….برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_232203" align="aligncenter" width="2375"]قسمت ۵۷ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست قسمت ۵۷ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست[/caption]

قسمت ۵۷ سریال ترکی خودکرده را تدبیر نیست

آلیزه از سرکان میپرسه که پول اینارو از کجا آوردی؟ او از جواب دادن طفره میره و در آخر میگه که کار جدید پیدا کردم قرارداد بستیم اینم پول اولیشه آلیزه میگه این چه کاریه؟ سپس آلیزه ازش میخواد تا برن موتورشو ببینن و درباره کارش بگه بهش که سرکان میگه نه الان نمیشه هنوز خوب نشدی!….برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_232117" align="aligncenter" width="1024"]قسمت ۵۶ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست قسمت ۵۶ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست[/caption]

قسمت ۵۶ سریال ترکی خودکرده را تدبیر نیست

آلیزه به هوش میاد و خودشو تو بیمارستان میبینه او میپرسه کی منو آورد؟ پرستار میگه پدرت و شوهرت، بیرون منتظرن. نورالدین با سرکان بیرون از اتاق دعوا میکنه و میگه فقط دعا کن اتفاقی واسش نیوفته وگرنه من میدونم و تو! دکتر میاد و میگه حالش خوبه و به هوش اومده الان میخواد پدرشو ببینه، نورالدین به داخل میره و حالشو میپرسه….برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

<div class=

قسمت ۵۵ سریال ترکی خودکرده را تدبیر نیستمعجزه به خانه میره که به قدیر بگه بابا گم شده اما پدرشو اونجا میبینه و جا میخوره. خیری اونو دزد میدونه و میگه داشت منو میدزدید میبرد جایی به اسم دفترخونه یه چیزی تو این مایه ها قدیر میگه دفترخونه واسه چی؟ معجزه میگه نه بابا دفترخونه چیه دیگه و بحثو عوض میکنه. سراپ در حال بادکنک باد کردنه….برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_231990" align="aligncenter" width="1600"] قسمت ۵۴ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست[/caption]

قسمت ۵۴ سریال ترکی خودکرده را تدبیر نیست

بعد از مراسم عروسی وقتی نورالدین و صنم به خانه میرن نورالدین بهش میگه اینجوری نمیشه باید تو بغلم من وارد این خونه بشی! سپس وقتی می‌خواست صنم را بلند کنه کمرش می‌گیره و صنم از اسما و بیگه کمک می‌گیره تا او را به سالن ببرند. اسما به کمر نورالدین شل کننده عضلات می‌زنه که او بهش حساسیت داره….برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_231924" align="aligncenter" width="720"]قسمت ۵۳ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست قسمت ۵۳ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست[/caption]

قسمت ۵۳ سریال ترکی خودکرده را تدبیر نیست

سرکان برمیگرده که آلیزه بهش میگه میدونستم بیداری سپس باهمدیگه حرف میزنن و آلیزه ازش معذرت خواهی میکنه. آنها باهم کل کل میکنن که زنگ در خانه زده میشه و اونا تعجب میکنن که تو اون موقع شب کی میتونه باشه آنها با باز کردن در با پلیس روبرو میشن که بهشون میگن گزارش اجناس تاریخی دادن و باید بگردیم خونه رو….برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_231926" align="aligncenter" width="720"]قسمت ۵۲ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست قسمت ۵۲ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست[/caption]

قسمت ۵۲ سریال ترکی خودکرده را تدبیر نیست

آلیزه به کمک تورکان ناهار مفصلی درست کرده که سرکان وقتی به خانه میره باور نمیکنه که اون غذاهارو آلیزه درست کرده که آلیزه میگه میتونی خودت بخوری تا بفهمی سرکان با خوردن دلمه متوجه میشه که دست پخت خانگیه آلیزه میگه یکم از مامان تورکان کمک گرفتم ولی یکم سرکان میگه قبول هنوز شروع نکردن به غذا خوردن….برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_231925" align="aligncenter" width="720"]قسمت ۵۱ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست قسمت ۵۱ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست[/caption]

قسمت ۵۱ سریال ترکی خودکرده را تدبیر نیست

سرکان و آلیزه وقتی به خانه باهم برمیگردن به همشون میگن که دارن میرن سر خونه زندگی خودشون و سرکان خونه خریده همگی جا میخورن و خوشحال میشن اما سراپ هم به خاطر رفتن سرکان ناراحت میشه و از این خبر جا میخوره سپس غر میزنه. دوست های آلیزه و سرکان اومدن و همگی در حال تمیز کردن خونه و چیدن وسایل هستن.….برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_231780" align="aligncenter" width="720"]قسمت ۵۰ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست قسمت ۵۰ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست[/caption]

قسمت ۵۰ سریال ترکی خودکرده را تدبیر نیست

آلیزه وقتی میشنوه که قدیر میگه من شاهد میشم که تو یه جلسه از هم جدا بشین اول کمی جا میخوره چون ته دلش نمیخواد جدا بشه از سرکان ولی به خاطر غرورش با قاطعیت میگه باشه حالا که ماجرارو میدونین که به خاطر چی اومدم اینجا پس هرچی زودتر این اتفاق بیوفته خیلی بهتره سرکان یا کلافگی آلیزه را صدا میکنه….برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_231779" align="aligncenter" width="720"] قسمت ۴۹ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست[/caption]

قسمت ۴۹ سریال ترکی خودکرده را تدبیر نیست

خانواده سرکان وقتی متوجه میشن که معجزه خواهر قدیر و عمه بچه ها داره میاد اونجا، همه استرس میگیرن و بهم میریزن و میگن این دوباره داره میاد منو بریزه بهم! تورکان ازش میخواد تا از ماجرای آلیزه و سرکان بهش چیزی نگن چون اینجوری معلوم نیست چه بلایی سر آلیزه میاره سراپ خوشحال میشه و میگه همینه.….برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_231778" align="aligncenter" width="1280"]قسمت ۴۸ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست قسمت ۴۸ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست[/caption]

قسمت ۴۸ سریال ترکی خودکرده را تدبیر نیست

بهاء شروع میکنه با عصبانیت از کار آلیزه به بچه ها و دوستاش گفتن که آلیزه و سرکان به اونجا میان توچه ازش میخواد دیگه چیزی نگه اما بهاء ادامه میده که آلیزه بهش میگه خوب میگفتی! بهاء میگه حرفامو میشنوی؟ آلیزه میگه انقدری نزدیکم که بشنوم بهاء میگه پس دورشو انقدری از من و دوستم دورشو که چیزی نشنوی!.….برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_231639" align="aligncenter" width="720"]قسمت ۴۷ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست قسمت ۴۷ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست[/caption]

قسمت ۴۷ سریال ترکی خودکرده را تدبیر نیست

بهاء که سعی میکنه جلوی ویراژ دادن عمو نورالدین با موتورو جلوی هتل بگیره آخر با موتور تصادف میکنه و همه با ترس بالا سرش میرن و سریعا به اورژانس زنگ میزنن. سراپ به خانه برگشته و برای طبیعی جلوه دادن خودش میره به اتاق آلیزه و تمام وسایلشو جمع میکنه تورکان سعی میکنه جلوشو بگیره ولی موفق نمیشه.….برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_231638" align="aligncenter" width="720"]قسمت ۴۶ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست قسمت ۴۶ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست[/caption]

قسمت ۴۶ سریال ترکی خودکرده را تدبیر نیست

عادل با یه دسته گل میره سراغ سراپ و بهش پیشنهاد میده تا برن کافه و باهم حرف بزنن سراپ اول لبخند میزنه و دسته گلو میگیره سپس شروع میکنه به زدنش و گلو تو سرش پر پر میکنه و میگه مارو بدبخت کردی! که عادل از اونجا میره. خیری وقتی از قدیر میفهمه آلیزه واسه همیشه رفته عصبی میشه و میگه معلوم نیست سرکان چیکار کرده….برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_231548" align="aligncenter" width="2004"]قسمت ۴۵ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست قسمت ۴۵ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست[/caption]

قسمت ۴۵ سریال ترکی خودکرده را تدبیر نیست

آلیزه اول از پدرش تو فیلم تعریف میکنه که همیشه پشتش بوده سپس از شوهر خوشتیپش تعریف میکنه سپس جلوی همه تو فیلم میگه که اونا باهم دست به یکی کرده بودن که به روش پدرم منو ادب کنن و با بشه سرکان اومده بود تو زندگیم همگی شوکه میشن که آلیزه تو فیلم به سرکان میگه یادته گفتی فردا اولین روز جدید زندگیمونه؟….برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_231441" align="aligncenter" width="829"]قسمت ۴۴ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست قسمت ۴۴ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست[/caption]

قسمت ۴۴ سریال ترکی خودکرده را تدبیر نیست

نورالدین آلیزه را با خودش میبره و میگه فردا عروسیه دخترو باید از خونه پدرش ببرین دیگه سپس میرن. تو خونه نورالدین و اسماء به آلیزه میگه که چطوره امشب فیلم ببینیم؟ پاپ کورن هم درست میکنیم نظرت چیه؟ او قبول میکنه و میره تا لباساشو عوض کنه. تو کان به اتاق سرکان رفته و باهاش حرف میزنه و بهش بقچه ای که واسش آماده کرده بود….برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_231375" align="aligncenter" width="829"]قسمت ۴۳ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست قسمت ۴۳ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست[/caption]

قسمت ۴۳ سریال

اسماء و سراپ برای خرید کیفت عروسی رفتن به یک مغازه که اسماء اصلا خوشش نمیاد و باهم بحث میکنن سراپ اعتنایی نمیکنه و میگه گیفتو سمت داماد میگیره و ما از همین خوشم اومده و سفارش میده. سرکان و آلیزه با توچه و بهاء تو کمپی که عادل اونجا بود شرکت میکنن و استاد میگه چشماشونو ببندن و به خشم درونشون فکر کنن….برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_231324" align="aligncenter" width="720"]قسمت ۴۲ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست قسمت ۴۲ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست[/caption]

قسمت ۴۲ سریال

رضوان صندوقی می‌آورد که توش پر از عکس‌های خانوادگیه سرکان حاضر نیست به اون عکس‌ها نگاه کنه سپس او پتویی بافتنی به آلیزه میده و میگه هر طبقه از این پتو رو یکی از زنهای خاندان ما بافته الان این متعلق به توئه او خوشحال می‌شه سپس به توچه زنگ می‌زنه و میگه کاری جز صبر کردن نمی‌تونه بکنه چون هنوز ابلاغیه نیومده.….برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_231257" align="aligncenter" width="720"]قسمت ۴۱ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست قسمت ۴۱ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست[/caption]

قسمت ۴۱ سریال

صنم از آلیزه میخواد تا باهم یکم حرف بزنن. او که از احظاریه فهمیده طلاقش جدی شده باهاش دعوا میکنه و میگه واقعا فکر اینجاشو نکرده بودی؟ آلیزه میگه نه قرار نبود نامه رو بده به دادگاه قرار بود الکی باشه ولی جدی گرفته قصیه رو. خودم قبل از اینکه کسی چیزی بفهمه حل میکنم نمیزارم سرکان بفهمه صنم میگه باشه.….برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_231200" align="aligncenter" width="600"]قسمت ۴۰ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست قسمت ۴۰ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست[/caption]

قسمت ۴۰ سریال

آلیزه و سرکان برای طبیعی کردن جلوی خیری و رضوان و سراپ باهمدیگه کمی بحث میکنن سپس بعد از خوردن چای عصبانیتشو بیشتر میشه و از خونه بیرون میرن سراپ به رضوان و خیری میگه چیشد؟ اینا که بیشتر عصبانی شدن! اونا میگن نمیدونیم والا چرا اینجوری شد! سرکان بیرون از خونه به آلیزه میگه بسه دیگه آلیزه میگه چیو بسه؟.….برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_231126" align="aligncenter" width="720"]قسمت ۳۹ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست قسمت ۳۹ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست[/caption]

قسمت ۳۹ سریال

آلیزه به اتاقش رفته و پنهانی با سرکان در حال تلفن صحبت کردنه سرکان ابراز دلتنگی می‌کنه و بهش میگه بیا واقعیتو بگیم برگرد خونه اما آلیزه میگه باید چند روزی صبر کنیم. اسما متوجه میشه که آلیزه پنهانی در حال غذا خوردنه در حالی که خودشو داغون جلوه می‌داد که غذا از گلوش پایین نمیره سپس باهاش صحبت می‌کنه.….برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_231092" align="aligncenter" width="414"]قسمت ۳۸ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست قسمت ۳۸ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست[/caption]

قسمت ۳۸ سریال

آلیزه که منتظر تا اونا حرفشونو بزنن که بفهمه ماجرا چیه بهاء و توچه از راه میرسن و توچه الیزه را صدا میزنه تا ماجرارو بهش بگه که بهاء با کتاب میزنه تو سر توچه و او بیهوش میشه و روی زمین میوفته اونا وقتی به اونجا میرن توچه را بیهوش رو زمین میبینن و جا میخورن. بعد از مدتی توچه به هوش میاد که نورالدین میخواد از فرصت استفاده کنه.….برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_231018" align="aligncenter" width="720"]قسمت ۳۷ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست قسمت ۳۷ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست[/caption]

قسمت ۳۷ سریال

سرکان آلیزه را به مکانی برده و میگه قبلا وقتی دلم میگرفت به اینجا پناه میبردم ولی الان دیگه پناهگاه پیشمه. آلیزه قند تو دلش آب میشه و ازش میخواد که کمی کوتاه بیاد و مادرشو درک کنه اما سرکان با دلخوری از مادرش حرف میزنه و در آخر میگه نمیتونه ببخشتش. سرکان آلیزه را به خانه میرسونه و خودش میره گاراج تا اونجا بخوابه.….برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_230952" align="aligncenter" width="720"]قسمت ۳۶ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست قسمت ۳۶ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست[/caption]

قسمت ۳۶ سریال

آلیزه و سرکان به خانه صنم میرن تا ببینن سرپ اونجاست یا نه اما صنم میگه نه اینجا نیست! آنها با کلافگی میرن و سرکان به خودش میگه تو کجایی پسر کجایی؟ دنیز میره پیش آلپ و میگه تو چته؟ خوب نیستی انگار! او میگه نه بابام همه چیزو میخواد کنترل کنه حتی من و زندگیمو ولی من میخوام خودم واسه خودم تصمیم بگیرم و راهمو پیدا کنم….برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_230951" align="aligncenter" width="720"]قسمت ۳۵ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست قسمت ۳۵ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست[/caption]

قسمت ۳۵ سریال

نورالدین وقتی با سرکان حرف میزنه و میگه اگه قدیر بیاد و به آلیزه ماجرارو بگه او اصلا منو نمیبخشه آلیزه به اونجا میاد و میگه تو چیکار کردی که اگه من بفهمم دیگه نمیبخشمت؟ آنها موضوعو عوض میکنن سپس میگن از بیرون یه صدایی میاد بریم ببینیم چیشده. آنها بیرون میرن و نورالدین با دیدن قدیر میره پیشش و سعی میکنه جلوشو بگیره….برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

 

[caption id="attachment_230871" align="aligncenter" width="720"]قسمت ۳۴ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست قسمت ۳۴ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست[/caption]

قسمت ۳۴ سریال

نورالدین و صنم سراغ صالح دوست نورالدین و خانواده اش تو غذاخوری میرن و ازشون دعوت میکنن برای مراسم حنابندان آنها با خوشحالی قبول میکنن. تو اتاق سرکان و آلیزه دنبال سنجاق سینه ای که رضوان بهشون داده بود میگردن اما پیدا نمیکنن که سرکان میگه حنابندان نزدیکه و سنجاق سینه نیست!….برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_230805" align="aligncenter" width="720"]قسمت ۳۳ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست قسمت ۳۳ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست[/caption]

قسمت ۳۳ سریال

بچه‌ها تو هتل توی حیاط جمع شدن و بهاءالدین شعبده بازی میکنه اما اونجوری که میخواست پیش نمیره و همه میرن سر کارهای خودشون. اسما با سراپ قرار گذاشته و باهم صحبت میکنن سراپ به اسما میگه انگاری تو یه چیزیت هست نمیگی! اسما میگه نه بابا خوبم سپس سراپ باهاش درد و دل میکنه و از این میترسه که دوباره مادرش ولشون کنه بره.….برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_230705" align="aligncenter" width="720"]قسمت ۳۲ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست قسمت ۳۲ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست[/caption]

قسمت ۳۲ سریال

آلیزه به دوستاش مسگه خوب دیگه تا اتفاقی نیوفتاده برین دیگه آنها از اونجا میرن. قدیر تو حیاط با عصبانیت بانورالدین و صنم حرف میزنه و میگه قرار بود آرامش خانواده مو بهم نزنی و نگردی دنبال تورکان گفتم بهم بزنیآرامشتو بهم میزنم! حالا نه تنها پیداش نکردی تو هتلم بهش کار دادی؟ صنم میگه اون کار من بوده نورالدین خبرنداشت..….برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_230627" align="aligncenter" width="720"]قسمت ۳۱ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست قسمت ۳۱ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست[/caption]

قسمت ۳۱ سریال

خانواده سرکان با آلیزه به بهاءالدین میگن خیری و رضوان را ببرن پیش خاله حوریه و وقتی بهش گفتن، بیارنشون خونه نورالدین بهاءالدین قبول میکنه. آلیزه با تماس تصویری به دوستاش تو هتل میگه که امشب خواستگاریشه اونا جا میخورن و میگن چی؟.….برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_230604" align="aligncenter" width="720"]قسمت ۳۰ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست قسمت ۳۰ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست[/caption]

قسمت ۳۰ سریال

آلیزه به پدرش زنگ میزنه و میگه باید حرف بزنیم نورالدین میگه درباره تورکان خانم؟ او تایید میکنه که نورالدین میگه باشه بهت خبر میدم کی ببینیم همو. بعد از قطع آلیزه سرکان زنگ میزنه و میگه آلیزه را هتل رسوندم میام اونجا باید حرف بزنیم نورالدین قبول میکنه. تورکان به سرپ میگه من امروز میخوام برم با پدرت حرف بزنم سرپ خوشحال میشه.….برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_230532" align="aligncenter" width="720"]قسمت ۲۹ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست قسمت ۲۹ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست[/caption]

قسمت ۲۹ سریال

سرکان بقیه را خبر میکنه و با بچه ها سریعا آلیزه را به طرف بیمارستان میبرن. آلپ به صنم خبر میده و صنم سریعا به نورالدین زنگ میزنه و میگه نترسیا چیز خاصی نیست آلیزه از حال رفته و دارن میبرنش بیمارستان نورالدین ترسیده و سریعا با اهالی خانه به طرف بیمارستان راهی میشن.….برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_230466" align="aligncenter" width="720"]قسمت ۲۸ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست قسمت ۲۸ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست[/caption]

قسمت ۲۸ سریال

توچه با گوشیش لایو میگیره و از سرکان که هیزم میشکنه فیلم میگیره که توچه بهش میگه خیلی داری لایک میخوریا و از تعریف دخترا میگه که آلیزه حسادت میکنه و با سرکان هم بحث میکنه. هازال به اونجا میاد و میگه اینارو ول کنین بیاین والیبال بازی کنیم. تورکان از سرپ خواهش میکنه که دیگه دنبال پدرش نره خودش هروقت موقعش شد….برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_230409" align="aligncenter" width="1200"]قسمت ۲۷ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست قسمت ۲۷ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست[/caption]

قسمت ۲۷ سریال

آلیزه با دوستاش حرف میزنه و میگه بیاین بگین حالا چیکار کنم چجوری میتونم یه درس درست حسابی به این شوهر کله پوکم بدم؟ تا بفهمه که نباید اینجوری با من رفتار کنه! توچه بهش میگه خودت باعثش شدی با همه چیزش کنار اومدی اونم فکر کرده که همه جوره تو هستی و از وجودت تو زندگیش مطمئنه….برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_230408" align="aligncenter" width="720"]قسمت ۲۶ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست قسمت ۲۶ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست[/caption]

قسمت ۲۶ سریال

بهار وقتی میبینه سرکان و آلیزه دست تو دست هم هستن حسادت میکنه و میره جلو از قصد میگه کلیدشو گم کردم امکان داره تو گاراژت دیشب افتاده باشه؟ آلیزه جا میخوره که بهار میگه انگاری نمیدونستی ببخشید! آلیزه میگه نه جونم میدونستم ما زن و شوهریم مگه میشه چیزیو از هم مخفی کنیم؟.….برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_230273" align="aligncenter" width="720"]قسمت ۲۵ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست قسمت ۲۵ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست[/caption]

قسمت ۲۵ سریال

صبح سر میز صبحانه آلیزه با طعنه از سرکان میپرسه که دیشب کجا بوده اما سرکان جواب سربالا میده و آلیزه از قصد چای میریزه روش و میسوزه. وقتی سرکان میخواد بره هتل سراپ میره پیشش و باهاش حرف میزنه تا بره به پدرش تبریک بگه واسه ماشین که سرکان میگه مبارکتون باشه و بحث مامانشون کشیده میشه وسط که سرکان عصبی میشه.….برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_230272" align="aligncenter" width="720"]قسمت ۲۴ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست قسمت ۲۴ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست[/caption]

قسمت ۲۴ سریال

سرکان موقع رفتن از خانه بهار اونو میبینه و میره پیشش اما سرکان با بی اعتنایی میخواد بره که بهار ازش میخواد اینجوری نکنه و بهار اونو بخشیده اونم ببخشتش سرکان وقتی اصرارشو میبینه میگه باشه چون آلیزه بخشیدتت منم میبخشم بهار خوشحال میشه. سراپ رفته به خانه نورالدین و به اسما میگه ازت به سوال دارم….برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_230158" align="aligncenter" width="640"]قسمت ۲۳ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست قسمت ۲۳ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست[/caption]

قسمت ۲۳ سریال

صنم یکدفعه میگه ای بابا برین بیرون من کار دارم نمیتونین هروقت خواستین بیاین تو اتاقم! اونا جا میخورن از این رفتار و میگن چیشد الان؟ آلیزه میگه ببین این هنوز با بابام ازدواج نکرده اینجوری میکنه ببین زنش بشه دیگه چیکار میکنه! صنم یکیو میفرسته تا تورکان و پسرش را به یه اتاق خالی تو هتل ببرن که تا اطلاع ثانویه اونجا بمونن.….برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_230050" align="aligncenter" width="600"]قسمت ۲۲ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست قسمت ۲۲ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست[/caption]

قسمت ۲۲ سریال

آلیزه پیش دوستاش میره و میگه وقتی اتحاد مردونه وسط باشه نم پس نمیدن! توچه میگه خوب یعنی چی؟ آلیزه میگه ما میخوایم بریم پارتی ولی یه مشکل هست که جاشو نمیدونیم! سپس از توچه میخوان تا از طریق بهاء الدین بفهمه او اول مخالفت میکنه اما با اصرار اونا میگه. اسرا موقع رفتن از خونه پدر سرکان به رضوان و خیری میگه….برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_230024" align="aligncenter" width="720"]قسمت ۲۱ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست قسمت ۲۱ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست[/caption]

قسمت ۲۱ سریال

پدربزرگ سرکان به همه میگه که زن قدیر تورکان را دیده همگی جا میخورن و سرکان بهم میریزه و میره آلیزه پیشش میره و سعی میکنه باهاش حرف بزنه و ببینه که نظرش چیه از اینکه مادرشو دیدن خوشحال شده یا نه اما سرکان حرفو میپیچونه و در آخر میگه بس کن دیگه به چیزی که بهت مربوط نیست دخالت نکن….برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_230023" align="aligncenter" width="720"]قسمت ۲۰ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست قسمت ۲۰ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست[/caption]

قسمت ۲۰ سریال

آلیزه با سرکان به خاطر خراب کردن نقشه اش دعوا میکنه و میگه واسه این کمک کردی بهشون که میدونستی اگه ازدواج کنن از شر من خلاص میشی آره؟ سرکان سکوت میکنه که او با گربه از اونجا میره. خیری حلقه های نوالدین و صنم را تو انگشتشون میندازه و میخواد ربان را ببرد که تورکان را تو لباس خدمه میبینه….برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_229834" align="aligncenter" width="720"]قسمت ۱۹ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست قسمت ۱۹ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست[/caption]

قسمت ۱۹ سریال

آلیزه که قبول کرده تو کارهای عروسی به پدرش و صنم کمک کنه به خودش میگه میدونم چیکار کنم هیچکی به اون مجلس نمیاد! و کارت های دعوت میندازه تو سطل آشغال و سرکان پشت سرش میره برمیداره. سرکان میره به اتاق صنم تو هتل و بهش میگه که آلیزه میخواد عروسیو بهم بزنه صنم میگه چرا اومدی به من میگی؟….برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_229776" align="aligncenter" width="720"]قسمت ۱۸ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست قسمت ۱۸ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست[/caption]

قسمت ۱۸ سریال

شب سرکان به حرف های آلیزه فکر میکنه و به خاطر دروغش به آلیزه عذاب وجدان داره. فردای آن روز سر میز صبحانه سراپ و آلیزه در حال کل کل کردنن که قدیر حاضر شده و میاد و نظر اونارو برای تیپ روز اول کاریش میپرسه که همه میگن خوشتیپ شده سرکان از آلیزه فرار میکنه و صبحانه ای که آماده کرده نمیخوره و میره قدیر میگه….برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_229737" align="aligncenter" width="720"]قسمت ۱۷ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست قسمت ۱۷ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست[/caption]

قسمت ۱۷ سریال

آلیزه به سرکان میگه چرا حرف نمیزنی؟ میگم امکان داره بابام از قبل خانواده شمارو بشناسه؟ سرکان میگه نه بابا وگرنه ماهم میدونستیم دیگه! آلیزه میره از قدیر اینا بپرسه که جواب سربالا میدن و آلیزه جوابشو نمیگیره اسما بدون هیچ حرفی از اونجا میره که همه جا میخورن.….برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_229648" align="aligncenter" width="720"]قسمت ۱۶ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست قسمت ۱۶ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست[/caption]

قسمت ۱۶ سریال

آلیزه میره پیش سرکان و میگه باید هرجور شده بابا قدیر به این مراسم بره واسش خوبه سرکان هم میگه منم همینه عقیده ام ولی قبول نمیکنه میشناسمش آلیزه میگه من یه نقشه دارم و میرن از گوشی قدیر پیام میدن به کسی که اونو دعوت کرده بود به مراسم افتتاحیه آتش نشانی و خبر میدن که میره.….برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_229647" align="aligncenter" width="720"]قسمت ۱۵ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست قسمت ۱۵ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست[/caption]

قسمت ۱۵ سریال

آلیزه پیش توچه میره و باهاش دعوا میکنه آلیزه به خاطر کاری که کرده و توچه به خاطر پنهان کاریش باهاش دعوا میکنه آنها در حال جر و بحث هستن که دوستاشون به اونجا میرن و آلیزه به توچه میگه که باید عذرخواهی کنه اما توچه این کارو نمیکنه دوستاشون هم پشت آلیزه را میگیرن و از اونجا میرن که….برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_229559" align="aligncenter" width="1400"]قسمت ۱۴ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست قسمت ۱۴ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست[/caption]

قسمت ۱۴ سریال

آلیزه بعد از کمی سخنرانی از همه دعوت میکنه بیان خونه شونو بهشون نشون بده. آنها به طرف خانه سرکان اینا میرن و آلیزه شروع میکنه به نشون دادن خونه و اینفولئنسرها شروع میکنن به فیلم گرفتن، آلیزه به اتاقش میبرنشون و اونجارو هم نشون میده دوستاش شوکه شدن و آلپ میپرسه واقعا تو اینجا میمونی؟….برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_229558" align="aligncenter" width="990"]قسمت ۱۳ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست قسمت ۱۳ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست[/caption]

قسمت ۱۳ سریال

توچه از دوستاش میپرسه چه چیزی از همه مخفی کردن و بهمدیگه نگفتن اونو بگن. دنیز میگه من میخوام اعتراف کنم که از آلپ، هنوز حرفش تموم نشده که بهش میگن ما اینو میدونستیم چون خیلی تابلو بود از رفتارت، هرکی یه چیزی میگه که یکی از دوستاشون میگه میخوام منم اعتراف کنم که از سرکان خوشم میاد….برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_229433" align="aligncenter" width="1200"]قسمت ۱۲ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست قسمت ۱۲ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست[/caption]

قسمت ۱۲ سریال

آلیزه از خواب بیدار میشه میبینه سرکان کنارش نشسته و نگاهش میکنه که باهمدیگه کل کل و بحث میکنن. توچه تو هتل دنبال دوستاش میگرده تا خبری که فهمیده را بهشون بگه و وقتی آلپ و دنیزو میبینه میره پیششون تا بهشون بگه که نورالدین به اونجا میره و میخواد بگه که عشقش توچه ست اما او مدام بحثو عوض میکنه….برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_229432" align="aligncenter" width="1345"]قسمت ۱۱ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست قسمت ۱۱ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست[/caption]

قسمت ۱۱ سریال

نورالدین با دیدن آلیزه خوشحال شده و به داخل تعارفش میکنه که آلیزه میگه واسه همیشه اومدم نورالدین جا میخوره و به داخل میرن. اسما میاد و میگه چه سورپرایز قشنگی سرکان کجاست؟ او بهشون میگه که من تنها اومدم دیگه نمیتونم با سرکان ادامه بدم میخوام جدا بشم اونا جا میخورن که اسما سریعا به سراپ پیام میده….برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_229320" align="aligncenter" width="720"]قسمت ۱۰ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست قسمت ۱۰ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست[/caption]

قسمت ۱۰ سریال

آلیزه برای مهمونا یکی از خاطراتشو تعریف میکنه که برای یکی از مشتری ها بوراک با ماکارونی درست کرده همگی جا میخورن و میپرسن چجوری؟ آلیزه میگه دستورشو بهتون میدم راحته سراپ سعی تو تخریبش داره اما مهمونا خوششون میاد و میگن حتما امتحان میکنیم. دنیز گوشیشو چک میکنه….برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_229319" align="aligncenter" width="720"]قسمت ۹ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست قسمت ۹ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست[/caption]

قسمت ۹ سریال

آلیزه تو حیاط نشسته و در حال فکر کردن به لحظه ای هست که سرکان را بغل کرده بود و او جلوی همه گفت که آلیزه را دوست داره واسه همین همش اطرافشه. سرکان میره پیشش و میگه کجایی همه جارو دنبالت گشتم! و بهش میگه که باباهامون به جون هم افتادن و خواهرم فهمیده که من ظرف شورم آلیزه میترسه و میگه….برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_229203" align="aligncenter" width="720"]قسمت ۸ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست قسمت ۸ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست[/caption]

قسمت ۸ سریال

نورالدین به سرکان میگه بریم حرف بزنیم سپس ازش میپرسه که چرا همچین کاری کردین؟ سرکان گردن میگیره و میگه آلیزه بی گناهه تقصیر من بود نورالدین میگه این کار دیگه زیاده روی بوده! من گفتم تو روی آلیزه تاثیر میزاری تا از این بچه ننه بودن و لوس بودن دربیاد و مثل تو بشه ولی انگار تو داری شبیه اون میشی!….برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_229202" align="aligncenter" width="720"]قسمت ۷ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست قسمت ۷ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست[/caption]

قسمت ۷ سریال

میتاد پدر آلپ با نورالدین حرف میزنه و میگه شنیدم پسری که تازه استخدام شده دیروز با پسر من دعوا کرده میخوام اخراج بشه اما نورالدین ازش حمایت میکنه و با اخراجش مخالفه و باهم حرف میزنن. سراپ به آرایشگاه میره و به بهار میگه بریم بیرون به دوری بزنیم یه قهوه ای بخوریم؟….برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_228993" align="aligncenter" width="720"]قسمت ۶ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست قسمت ۶ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست[/caption]

قسمت ۶ سریال

آلپ میره جلو و میپرسه اینجا چخبره؟ سرکان بهش میگه دیگه میخوای چخبر باشه؟ از کار بیکارم کرده! سپس بهشون میگه حالا هم بردارینش از اینجا ببرینش سراپ جا خورده که آلیزه با توچه و آلپ میره از طرفی سرکان هم سراپ را میبره. صنم پیش نورالدین رفته و استعفا نامه اش را میده و میگه دیگه تو بازی کثیفتون نیستم….برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_228992" align="aligncenter" width="720"]قسمت ۵ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست قسمت ۵ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست[/caption]

قسمت ۵ سریال

سراپ که با بهار رفته به عیادت اونجا وقتی وضعیت صاحب کار سرکان را میبینه خنده اش را نمیتونه کنترل کنه که زن اون مرد عصبی و کلافه میشه و به خاطر این کار او را سرزنش میکنه که صاحب کارش از یه دختر تعریف میکنه که اونجا بوده و اون به پلیس و آمبولانس زنگ زده از طرفی تو کلانتری هم شهادت داده….برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_228857" align="aligncenter" width="1200"]قسمت ۴ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست قسمت ۴ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست[/caption]

قسمت ۴ سریال

سراپ با آلیزه صحبت میکنه تو آشپزخانه و میگه که چرا برگشتی؟ آلیزه میگه بله؟ مگه قرار بود نیام؟ آنها باهم بحث میکنن که سراپ میگه تو به زور خودتو عروس ما کردی؟ اگه نبودی  بهار عروسمون باید میشد! آلیزه میگه یعنی من مانعش شدم؟ آنها باهم کل کل میکنن که سراپ از قصد ظرف تو دستشو میندازه زمین….برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_228856" align="aligncenter" width="663"]قسمت ۳ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست قسمت ۳ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست[/caption]

قسمت ۳ سریال

قبل از خواب آلیزه به وضعیتی که توش گیر کرده فکر میکنه و چشماش پر از اشک میشه و بعد از قفل کردن در میخوابه. نورالدین هم به اتاق دخترش رفته و کلافه ست. فردای آن روز سراپ به در اتاقش میزنه و ازش میخواد صبحانه را آماده کنه آلیزه به آشپزخانه رفته و میخواد پنکک درست کنه اما موادشو پیدا نمیکنه….برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_228855" align="aligncenter" width="537"]قسمت ۲ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست قسمت ۲ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست[/caption]

قسمت ۲ سریال

صاحب مکانیکی میاد و با سرکان شروع میکنه به حرف زدنه ماشین عمر را میبینه و میگه تو با این ماشین رفتی بیرون تصادف کردی؟ سرکان میگه بزرگش نکنین او میگه چی چیو بزرگ نکنم! تو اگه حد و آبادتم بیاد اینجا نمیتونه پول خسارت اینو بدن! و باهم بحث میکنن که سرکان مدام میگه مؤدب باشه….برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

[caption id="attachment_228854" align="aligncenter" width="720"]قسمت ۱ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست قسمت ۱ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست[/caption]

قسمت ۱ سریال

تولد آلیزه دختری پولدار است که از خونه بیرون میزنه و میگه برای مراسم برمیگرده. تو مسیر دوستش توچه بهش زنگ میزنه و برای تبریک تولدش لایو گرفته با دوستاشون و در حال خوندن آهنگی هستن که حواس آلیزه پرت میشه و با ماشینی تصادف میکنه. تو ماشین مقابل که دوتا پسر به اسم های سرکان و بهاءالدین هستن با دختر کل کل میکنن….برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

 

نوشته خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست + عکس اولین بار در بلاگ جدول یاب. پدیدار شد.

]]>
https://jadvalyab.ir/blog/%D8%AE%D9%84%D8%A7%D8%B5%D9%87-%D8%AF%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-%D9%82%D8%B3%D9%85%D8%AA-%D8%A7%D9%88%D9%84-%D8%AA%D8%A7-%D8%A2%D8%AE%D8%B1-%D8%B3%D8%B1%DB%8C%D8%A7%D9%84-%D8%AA%D8%B1%DA%A9%DB%8C-%D8%AE%D9%88%D8%AF-%DA%A9%D8%B1%D8%AF%D9%87-%D8%B1%D8%A7-%D8%AA%D8%AF%D8%A8%DB%8C%D8%B1-%D9%86%DB%8C%D8%B3%D8%AA-%D8%B9%DA%A9%D8%B3/
خلاصه داستان قسمت ۷۲ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست + عکس قسمت ۷۲ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست

شما شاهد خلاصه داستان قسمت ۷۲ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست در این مطلب از سایت جدولیاب می باشید. تا آخر این مطلب همراه ما باشید. این مجموعه به کارگردانی امره کاباکوشاک (Emre Kabakuşak) و اینجی بالابانوغلو آهیسکا (İnci Balabanoğlu Ahıska) و به نویسندگی تونا کیگی و گولبیکه اوته ساخته شده است. بازیگرانی که در این سریال ترکی نقش آفرینی کردن عبارتنداز؛Hakan Yılmaz, Selen Soyder, Eylül Tumbar, Enes Koçak, Berat Yenilmez, Sema Çeyrekbasi, Yigit Kagan Yazici, Yonca Sahinbas, Serhan Onat, Yigit Kalkavan, Hivda Zizan Alp, Çagla Boz, Sait Genay.

[caption id="attachment_233172" align="aligncenter" width="1920"]قسمت ۷۲ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست قسمت ۷۲ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست[/caption]

قسمت ۷۲ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست

آلیزه و سرکان چون نتونستن برن بیرون بهاء برنامه ای واسه شب تو کافه ترتیب داده. بچه ها آهنگ میخونن و شروع میمیکنن به رقصیدن. آلیزه و سرکان هم دونفری میرقصن که ییلدیز حرص میخوره. توچه در حال رقصیدنه که مادرش به اونجا میاد و از دیدن اونجا و توچه تو اون وضع جا میخوره و میگه چه وضعشه؟ بعد از چند دقیقه مامور دوباره میاد و به سراپ میگه بهتون گفته بودم که سری بعدی جریمه بیشتری میشین و الان مجبورم که پلمپ کنم اینجارو سراپ جا میخوره و نمیدونه باید چیکار کنه. شب تو خونه به آلیزه یه نفر زنگ میزنه و میگه که باید فردا بیان برای برنامه مسابقه همزاد من انتخاب شدین آلیزه جا میخوره و میگه ولی من که اصلا شرکت نکرده بودم! ییلدیز میگه من ثبت نامتون کردم آلیزه میگه بهتون زنگ میزنم و قطع میکنه سپس به ییلدیز میگه ای کاش قبل از این کار بهم خبر میدادی! سرکان میگه مسخره ست نمیخواد بریم ولی آلیزه دوشت دارن که شرکت کنن سرکان میگه باشه تو میخوای میریم. فردای آن روز سر میز صبحانه آلیزه اطلاعاتی درباره خودش نوشته و به سرکان میده که او داره میکنه و میگه اصلا لازم نیست به این چیزا من هرچی که به تو ربط داره را تو ذهن و قلبم حک کردم.

تو خونه نورالدین، اسراء از صبح آماده شده و استرس مراسم خواستگاری عصرو داره و وقتی میبینه که نورالدین و صنم حاضر نیستن و با پیژامه تو خونه میگردن حرص میخوره که اونا میگن هنوز کلی وقت هست الکی استرس گرفتی! عصر میشه و خانواده سرکان به اونجا اومدن تا در مراسم خواستگاری حضور داشته باشن. اونجا رضوان با دیدن مسعود میگه یادم اومد تورو کجا دیدم تو صاحب کار سرکان تارخ نیستی؟ نورالدین از این کار او جا میخوره و دوباره با مسعود دعوا میکنه و میگه من دختر به آدم دغل کار نمیدم! اما خیری میگه مگه دست توعه! من دادم دخترو تموم شد و رفت! تو اون کش مکش و دعوا صنم و اسرا از اونجا رفتن که نورالدین و مسعود وقتی میفهمن جا میخورن که کجان. اسرا و صنم تو تاکسی میخندن و میگن خوب شد از اونجا زدیم بیرون از دعواهاشون خسته شده بودم. تو برنامه سرکان و آلیزه رفتن که میبینن سراپ و بیلگه هم اومدن همگی جا میخورن و سراپ یادش میاد که وقتی از این برنامه مطلع شده بود به این فکر کرده بود که چقدر به پول جایزه اش برای جریمه مغازه احتیاج داره و از بیلگه میخواد نامزد کنن و تو برنامه شرکت کنن. آلیزه میخواد بگه که اینا زوج نیستن که سراپ حلقه هاشونو نشون میده همه تعجب میکنن و تورکان به سراپ میگه به حسابت میرسم!

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست + عکس

نوشته خلاصه داستان قسمت ۷۲ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست + عکس اولین بار در بلاگ جدول یاب. پدیدار شد.

]]>
https://jadvalyab.ir/blog/%D8%AE%D9%84%D8%A7%D8%B5%D9%87-%D8%AF%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-%D9%82%D8%B3%D9%85%D8%AA-%DB%B7%DB%B2-%D8%B3%D8%B1%DB%8C%D8%A7%D9%84-%D8%AA%D8%B1%DA%A9%DB%8C-%D8%AE%D9%88%D8%AF-%DA%A9%D8%B1%D8%AF/
خلاصه داستان قسمت ۵۴ سریال ترکی یاقوت کبود + تصویر قسمت ۵۴ سریال ترکی یاقوت کبود

در این مطلب از بخش فرهنگ و هنر در سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۵۴ سریال ترکی یاقوت کبود را برایتان قرار داده ایم با ما همراه باشید. سریال ترکی یاقوت کبود (Safir) با بازی ایلهان شن و اوزگه یاعیز جدیدترین سریال شبکه ATV ترکیه است. سمیح باعجی کارگردانی این سریال را برعهده دارد. این سریال ترکی از سریال‌های جدید 2023 در ژانر عاشقانه و خانوادگی است. سمیه باغچی کارگردانی سریال را بر عهده دارد. این سریال به داستان ناپدید شدن خانواده گولسوی در جاده‌های خطرناک پر از آزمون‌های شور، اشتیاق، انتقام و قلدری می‌پردازد که یک شبه تغییر می‌کند.ایهان شن، اوزگه یاعیز، بوراک برکای آک‌گول، ایپک توزجواوغلو و… از بازیگران سریال یاقوت کبود هستند. آتش گولسوی با بازی ایلهان، فرایه ییلماز با بازی اوزگه، یامان گولسوی با بازی بوراک نیز کاراکترهای اصلی سریال می‌باشند.

قسمت ۵۴ سریال ترکی یاقوت کبود

قسمت ۵۴ سریال ترکی یاقوت کبود

اونجا آلینا و فرایه باهم دعواشون میشه و آلینا و مادرش برای آبروریزی شروع میکنن به داد زدن. آتش و گونش باهم کمی حرف میزنن و در آخر گونش میگه که اومده بودم تا مدت طولانی بمونم ولی اتفاق هایی افتاد که فکرشو نمیکردم و باید فرداصبح زود برم سپس به سختی از هم جدا میشن و آتش میره. آلینا با گریه و فریاد همه رو دور خودش جمع کرده و به دروغ میگه که فرایه زدتش و به زور شوهرشو ازش گرفته. یامان از اونجا میبرتشون و میفرسته برن سپس با فرایه تو پارک روبروی خونه فرایه قرار میزارن تا باهم حرف بزنن و راهی پیدا کنن. فرایه میگه تا وقتیکه جواب آزمایش نیومده نمیتونیم کاری کنیم فقط باید آرامش خودمونو حفظ کنیم! یامان به خونه رفته و میره سراغ مادرش و بهش میگه که پدربزرگم بردن بازداشتگاه او میگه چی؟ تو این سن آخه واسه چی؟ یامان میگه چون کارهای غیرقانونی میکرده از امور مالی اومدن همه اش لو رفته و بردنش، گلفم با ناراحتی میگه نه نه نمیشه! اونجا دوام نمیاره! و گریه میکنه.

شرمین هرچی به عمر زنگ میزنه جوابی دریافت نمیکنه که نگران و کلافه میشه جمیله پیشش میره و میگه چقدر انقدر حرص میخوری ولشون کن هیچکی تو عمارت نیست بیا یکبارم ما اونجا خوش بگذرونیم شرمین میگه راست میگی بیا بریم چرا الکی بزرگش کردم! یامان و آتش و گوکان تو شرکت در حال حل کردن ماجرای پدربزرگشون هستن چون فردا صبح دادگاه پدربزرگشونه. باده وسایلشو جمع کرده و رفته به دم در خانه گونش و میگه ببخشید جایی نداشتم این موقع شب مجبور شدم بیام. گونش ازش میپرسه چیشده؟ او میگه وورال فهمیده که دارم درباره ماجرا تحقیق میکنم همش دست و پامو میبنده! نمیزاره!  مجبور شدم بزنم بیرون گونش میگه با بد کسی درافتادی بیا با من بریم استانبول! اما باده قبول نمیکنه. فردای آن روز یامان و گوکان و آتش از شرکت بیرون میان و میگن حاضرین واسه دادگاه؟ و همگی به طرف دادگاه راهی میشن. باده داره برای تو راه گونش کیک میزاره که گونش میگه منصرف شدم یخورده دیگه میمونم باده میگه واسه من؟ او میگه هم تو هم به نفر دیگه و میره سمت ماشینش تا بره دادگاه عمر که بازم ماشینش روشن نمیشه و کلافه میشه…..

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکیه یاقوت کبود + عکس

نوشته خلاصه داستان قسمت ۵۴ سریال ترکی یاقوت کبود + تصویر اولین بار در بلاگ جدول یاب. پدیدار شد.

]]>
https://jadvalyab.ir/blog/%D8%AE%D9%84%D8%A7%D8%B5%D9%87-%D8%AF%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-%D9%82%D8%B3%D9%85%D8%AA-%DB%B5%DB%B4-%D8%B3%D8%B1%DB%8C%D8%A7%D9%84-%D8%AA%D8%B1%DA%A9%DB%8C-%DB%8C%D8%A7%D9%82%D9%88%D8%AA-%DA%A9/
خلاصه داستان قسمت ۱۳۸ سریال ترکی شربت زغال اخته + عکس قسمت ۱۳۸ سریال ترکی شربت زغال اخته

در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد قسمت ۱۳۸ سریال ترکی شربت زغال اخته می باشید. همراه ما باشید. سریال ترکی «شربت زغال آخته» (Kızılcık Şerbeti) محصول سال 2022 کشور ترکیه می باشد که به سفارش شبکه «شو تی وی» ساخته شده است. کارگردان این سریال را «هاکان کیرواوانچ» و نویسندگی اش را «ملیس جیولک» برعهده دارند. این سریال روزهای زوج ساعت ۲۳:۰۰ از شبکه جم سریز پخش می شود و یک ساعت بعد از شبکه جم سریز پلاس پخش می شود.

[caption id="attachment_233145" align="aligncenter" width="1280"]قسمت ۱۳۸ سریال ترکی شربت زغال اخته قسمت ۱۳۸ سریال ترکی شربت زغال اخته[/caption]

قسمت ۱۳۸ سریال ترکی شربت زغال اخته

شعله با عصبانیت میگه کار تو بود آره؟ تو روانی! سپس با پنبه باهم کل کل میکنن و پنبه میگه اومده بود خونه من اونجا من بهش گفتم که گوشیشو خاموش کنه اونم خاموش کرد فکر کردی تو کی هستی؟ در آخر میگه من برم دیگه جای من اینجور جاها نیست. بعد از رفتنش او دوباره به عبداله خان زنگ میزنه و بهش میگه که بازداشت شده عبداله خان میره اونجا و  با رئیس کلانتری حرف میزنه و میگه که این کارها از شعله بعیده همچین کاری نمیکنه محاله! رییس پلیس میگه پرینت حسابشو گرفتیم مدرک هست و طبق قانون باید بریم جلو. عبداله خان با وثیقه شعله را آزاد میکنه که شعله تو مسیر باهاش حرف میزنه و میگه که این کار پنبه ست واسم پاپوش درست کرده اما عبداله خان بگه پنبه از این کارها سرش نمیشه همش در حال بزرگ کردن بچه بوده! شعله میگه آهان از پنبه این کارها برنمیاد ولی من میتونم انجام بدم آره؟ سپس با عصبانیت میگه منو بزار خونه ام و به خانه اش میره. فردای آن روز سر میز صبحانه عبداله خان میره اونجا که پنبه میگه چخبر شده اومدی اینجا باز؟ عبداله میگه باید باهم حرف بزنیم او میگه درباره چی؟ هرچی هست همینجا جلوی بچه ها بگو! بعد از کمی بحث کردن ماجرارو میگه که پنبه در آخر میگه شکایتمو به یه شرط پس میگیرم که تو هم طلاقتو پس بگیری عبداله میگه اینا باهم یکین؟ او میگه واسه من یکیه!

دوعا از اونجا میره خونه مادرش تا ماجرارو برای اونا تعریف کنه. شعله تو خونه اش مدام حرف ها و طرفداری کردنش از پنبه را به خاطرش میاره و شروع میکنه به جمع کردن وسایلش امید پیشش میره و حالشو میپرسه که شعله همه چیزو تعریف میکنه و میگه میخوام برم یه مدت آلمان پیش دوستم تا ذهنم آروم بشه امید ازش میخواد بهش خبر بده و از اونجا میره. او کلی خرید کرده که نورسما با دیدن اون خریدها جا میخوره و ازش میخواد که انقدر زیاده روی نکنن امید میگه وقتی داریم بزار خرج کنیم و حسابی خوشحالن و ماجرای شعله و پنبه را واسش تعریف میکنه. دوعا پیش مادر و مادربزرگش رفته و اینکه شعله افتاده بوده بازداشتگاهو واسشون تعریف میکنه واسشون میخواد تا برن پیش شعله و کنارش باشن سولماز میگه من نمیام اما در آخر راضی میشه که برن. شعله با دیدنشون خوشحال میشه و تمام ماجرارو واسشون تعریف میکنه و درآخر ماجرای رفتن به آلمانشو میگه سپس از دوعا میخواد تا وقتی برمیگرده به کارهای دفترش رسیدگی کنه او قبول میکنه. عامر بهش خبر میدن که عبداله خان قرارداد کاریو امضاء نکرده و نمیتونن پیش برن او میره باهاش حرف میزنه و بهش میگه که من مصرانه سر تصمیمم هستم واسه این کار حتی اگه لازم باشه رأی گیری میکنم بیشتر فکر کن و میره که عبداله خان تو فکر میره. عامر به گورکم خانم ایمیل میزنه و میگه تو وضعیت بدی قرار گرفتم و شماره تماسی ازتون نداشتم باید باهم حرف بزنیم و ازش میخواد قرار بزارن باهم….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی شربت زغال اخته

نوشته خلاصه داستان قسمت ۱۳۸ سریال ترکی شربت زغال اخته + عکس اولین بار در بلاگ جدول یاب. پدیدار شد.

]]>
https://jadvalyab.ir/blog/%D8%AE%D9%84%D8%A7%D8%B5%D9%87-%D8%AF%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-%D9%82%D8%B3%D9%85%D8%AA-%DB%B1%DB%B3%DB%B8-%D8%B3%D8%B1%DB%8C%D8%A7%D9%84-%D8%AA%D8%B1%DA%A9%DB%8C-%D8%B4%D8%B1%D8%A8%D8%AA-%D8%B2/