خلاصه داستان قسمت ۲۰۰ سریال ترکی سیب ممنوعه + عکس

شاهیکا به اتاق ییعیت میره و متوجه میشه که اون از جدایی از لیلا ناراحته. شاهیکا به اون پیشنهاد میده که بهتره برای آموزش اون وقت بذارند تا بتونه از لحاظ طبقاتی مانند آنها باشه. شاهیکا پیش کایا میره و به او پیشنهاد می‌ده که یعییت را به سوییس بفرستند تا هم زبان یاد بگیره و هم به دانشگاه بهتری بره و تجربه های جدید کسب کنه کایا که خودش در فکر آموزش های جدید برای ییعیت بوده، از این پیشنهاد استقبال میکنه و تصمیم می‌گیره با اندر نیز صحبت کنه. ییلدیز به مزون لباس برای پرو میره. اون رنگ لباس را نمی پسنده و لباس دیگری میخواهد. خیاط میگه که یک لباس مناسب اون دوخته اند و اون را برای پرو ییلدیز میاره. ییلدیز از لباس خیلی خوشش میاد و وقتی اون را میپوشه متوجه میشه که خیاط به عمد رفته و نادر مقابل ا‌و ایستاده.د ییلدیز از دست نادر عصبی میشه و دلیل این رفتارهای اوم را نمیفهمه. نادر غیر مستقیم و با منظور در مورد مشکلات زندگی زناشویی با اون صحبت میکنه و ضمن تبریک تولدش، میگه که اون لباس هدیه او بوده و سفارش داده بود تا برای ییلدیز بدوزند.

ییلدیز لباس را قبول نمیکنه و با حرص بیرون میره. در شرکت جواهر فروش به اتاق هالیت میاد. لیلی از دیدن اون متعجب میشه و دوست داره بدونه که هالیت برای چه کسی طلا میخرد. اون با زهرا تماس میگیره و به بهانه دیدن اون، در کافه قرار میذارند. اون میخواهد که از زهرا حرف بکشه. کایا پیش اندر میره و در مورد فرستادن ییعیت یه سوییس به اون میگه. اندر ابتدا چیزی نمیگه، اما وقتی میفهمه که این پیشنهاد شاهیکا بوده ،عصبی میشه و با کایا بخاطر دخالت دادن شاهیکا در تصمیمات زندگیشون بحث میکنه. لیلی با زهرا بیرون‌ میره و میفهمه که هالیت برای تولد ییلدیز هدیه میخریده و قراره جشن تولد بزرگی برگزار کنند. اون از این قضیه عصبی میشه جانر از اندر برای امیر کمک میخواهد. امیر و جانر به همراه اندر و ییلدیز بیرون میرن تا در مورد این مسأله نقشه ای بکشن. اندر تصمیمی می‌گیره و از امیر میخواهد که با آن دختر تماس بگیره و قرار بذاره و بگه که میخواهد پولش را بدهد. کایا پیش نادر میره و در مورد کار صحبت میکنند. نادر به او در مورد بدهی هالیت میگه و همچنین میگه که اون برای پرداخت قسط وامی که گرفته حتما دچار مشکل خواهد شد.

وکیل هالیت پیش اون اومده و میگه که فعلا در سرمایه گذاری آفریقا به جایی نرسیده اند و برای وامی که گرفته اند باید قسط سنگینی را برای اولین قسط بپردازن و شرایط آن را نیز ندارن. او به هالیت پیشنهاد میده که سند خانه شان را گروی بانک بذارن تا بتونن تا زمان درست شدن سرمایه گذاری، قسط را پرداخت کنن هالیت چاره ای جز قبول کردن نداره. لیلی با عصبانیت پیش شاهیکا میره و میگه که هالیت میخواهد برای ییلدیز جشن تولد و هدیه بخرد. شاهیکا به اون میگه که از قبل هشدار داده بود که نباید در زندگی شخصی هالیت دخالت کنه، زیرا اون را از خودش می راند. لیلی میگه که به غرور اون برمیخوره و نمیتونه ببینه که به همین راحتی فقط به عنوان معشوقه دوم باشه و روال زندگی هالیت همینگونه ادامه داشته باشه. اون میگه که در این مورد با هالیت حرف میزنه. شاهیکا عصبانی میشه و میگه که با این کار نقشه و قرار آنها به هم میخوره و هالیت او‌ن را ول میکنه اما لیلی میگه که مطمئنه چنین اتفاقی نمی افته. اون میگه که نمیذاره جشن تولد ییلدیز برگزار بشه. امیر به همراه دختری که از اون پول میخواست قرار میذاره.

امیر مقداری پول به اون میده و میگه که همینقدر پول داره. همون لحظه ییلدیز و سپس اندر نیز سر میز میان و اونها نیز از امیر طلب پول میکنن. اونها سپس با طلبکاری شروع به بحث میکنن و اون دختر را نیز قاطی ماجرا میکنن. اون دختر عصبی شده و وقتی میبینه که امیر اون را ول نمیکنه و همچنان به او ابراز علاقه میکنه، عکس ها را پاک کرده و از دست آنها فرار میکنه. امیر خیالش راحت میشه و از اندر و ییلدیز تشکر میکنه.