خلاصه داستان قسمت ششم سریال ایلدا از شبکه یک
در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ششم سریال ایلدا را که در حال پخش از شبکه یک سیما می باشد را برای شما عزیزان آماده کرده ایم که در ادامه می خوانید. سریال ایلدا با موضوع اتحاد و حماسه مردان و زنان عشایر مرزنشین در برابر متجاوزان به خاک این مرز و بوم و قصه ایستادگی و ایثار آنها از سال ۱۳۵۸ تا ۱۳۵۹ ساخته شده است.
در خلاصه قسمت ششم سریال ایل دا می خوانیم که: یک سال از مرگ شیرزاد می گذرد و هاویر سر قبر شیرزاد می رود بعد از آن جا به محل قتل شیرزاد می رود. کنار رودخانه که یک دفعه چیزی نظرش را جلب می کند، به داخل رودخانه می رود که تفنگ ایرج را آن جا پیدا می کند و به سرعت به سمت پاسگاه می رود.
تفنگ را روی میز می گذارد و میگه سند و مدرک می خواستین بیا اینم سند و مدرک که ایرج قاتل شیرزاد منه با همین تفنگ سینه شیرزاد را شکافت. اگر من هاویرم به خدا قسم نمی گذارم خونش پایمال بشود، همان لحظه استوار دستور می دهد به دنبال برادر و برادرزاده های ایرج بروند.
وقتی می رسند استوار از آن ها بازجویی می کند و متوجه می شود که تفنگش را ایرج ۱هفته قبل از مراسم مرگ شیرزاد گم کرده بود. در بازجویی از برادرزاده هایش استوار متوجه می شود که یک شب پول و تفنگ ابرج را می دزدند و ایرج به برادرزاده اش گفته که میره پول و تفنگش را پس بگیرد. استوار با نیروهایش به دنبال سرنخ می روند که می فهمند ۲برادر هستند که شاه دزدند و در غار زندگی می کنند.
استوار با نیروهایش به آن جا می روند که با آدم های آن جا درگیر می شوند، در این درگیری همه آن ها می میرند به جزء یک نفر که دستگیرش می کنند و ازش سراغ سردسته شان را می گیرد که می گوید خیلی وقت هست که نیستند می آید یک سر می زند و می رود.
ماجرای احضار کردن برادر و برادرزاده های ایرج توسط استوار را هاویر به پدربزرگش می گوید و میگه خون ایرج در مقارل خون شیرزاد که شیرعلی میگه من هنوز نمردم که جای من تصمیم می گیری و هاویر محل را ترک می کند. چند ماه بعد در تابستان، ایرج از مرز ایران و عراق وارد ایران می شود.