خلاصه داستان قسمت نوزدهم سریال شرم

در این مطلب از سایت حدولیاب خلاصه داستان قسمت نوزدهم سریال شرم را می خوانید: این سریال یک ملودرام اجتماعی است که بخش زیادی از آن معمایی بوده و کم کم داستان آن بازگشایی می‌شود و برای پخش از شبکه سه سیما در فصل پاییز آماده می‌شود.

قسمت نوزدهم سریال شرم

لعیا با حسام تماس می‌گیرد و او را به خانه شان دعوت می‌کند تا باهم‌ صحبت کنند، لعیا از حال بدش صحبت می‌کند و می‌گوید عذاب وجدان دارد که حسام در جواب می‌گوید احساس او هیچ تغییری نکرده است و او پای تصمیم پدرش ایستاده است.
پوران به خانه عزیزآقا می‌رود و می‌گوید که مختاری درخواست ملاقات داده است و عزیزآقا می‌گوید او می‌داند که آن ها آقا صابر را کشته اند و حالا می‌خواهد تهدیدشان کند و به نفعش است که شهادتی به نفع مختاری بدهد تا آزاد شود.
مامور ها به سراغ پوران، منصوره، لعیا، عزیز آقا و حسام می‌روند تا با آن ها صحبت کنند و سوالاتی درباره گذشته می‌پرسند تا با بررسی وضعیت به سر نخی برسند.
حین خداحافظی مامورها با عزیزآقا، بهزاد از راه می‌رسد که آن ها درباره ارتباطش با مختاری می‌پرسند که با هول شدن بهزاد مامور ها می‌روند.
آن ها به حسام می‌گویند که مدرک محکمی برای محکومیت مختاری ندارند و او به زودی آزاد می‌شود.
مختاری آزاد می‌شود که نیما و بهزاد به سراغش می‌روند اما او می‌گوید کلی کار دارند و بروند وقت دیگری باهم صحبت می‌کنند و بهزاد نیما را از آن جا می‌رود.
حسام عصبی از آزاد شدن مختاری می گوید که او حتی به پوران شک دارد اما مادرش عصبی می‌شود و می‌گوید اصلا نمی‌خواهم قاتل پدرت را پیدا کنم و او را به خدا سپرده ام و دست از کار هایت بردار.
بهزاد که متوجه حال بد نیما می‌شود با او برنامه چالوس و چلوکباب می‌چیند.
مختاری شبانه به سراغ زن سابقش می‌رود و که او می‌ترسد و با نیما تماس می‌گیرد تا خودش را برساند که مختاری در را باز می‌کند و به داخل‌ خانه می‌رود که باعث وحشت او می‌شود.
پوران در خانه روی مبل دراز کشیده است، منوچهر همسرش بر روی او پتو می‌اندازد و خودش به زیر زمین می‌رود و دنبال چیزی می‌گردد و نوار کاست ها به همراه ضبطی که پوران با آن صدای آقا صابر را گوش می‌کرد را پیدا می‌کند.
نیما به خانه شان می‌رسد همه همسایه پشت در خانه شان هستند صدای جیغ و داد مادرش می‌آید که مختاری در را باز می‌کند و می‌رود. نیما به داخل خانه می‌رود و با خانه بهم ریخته و حال داغون مادرش رو به رو می‌شود و گوشه ای کز می‌کند و گریه می‌کند.

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا