خلاصه داستان قسمت هشتم سریال ایلدا از شبکه یک
در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت هشتم سریال ایلدا را که در حال پخش از شبکه یک سیما می باشد را برای شما عزیزان آماده کرده ایم که در ادامه می خوانید. سریال ایلدا با موضوع اتحاد و حماسه مردان و زنان عشایر مرزنشین در برابر متجاوزان به خاک این مرز و بوم و قصه ایستادگی و ایثار آنها از سال ۱۳۵۸ تا ۱۳۵۹ ساخته شده است.
در خلاصه قسمت هشتم سریال ایل دا می خوانیم که: از دود و آتیشی که بلند شد گروهبان با مامورانش به آن جا می روند که همکارشان را دست و پا بسته می بینند و از طرفی آن عراقی که لباس ماموران را به تن کرده بود توسط یکی دیگر از ماموران گروهبان دستگیر می شود.
مراسم ختنه سوران برادرزاده گودرز است که سیاوش به دنبال عمویش می رود تا به مراسم ببرد بعد از چند دقیقه دخترش که نامزد یاور است از شهر می رسد که می بیند پدرش نیست و به دنبال پدرش می رود. سیاوش وقتی عمو را به مراسم می برد جلوی در با اسب سرش را گرم می کند و منتظر می شود تا عمویش را برگرداند که یک دختر می آید و باهم کل کل می کنند که وقتی روسری را کنار می زند سیاوش می بیند که هیلناز دختر مورد علاقه اش است و می فهمد که زیاده روی کرده است.
ایرج با ۲تا بعثی دست به یکی شده بود که در ازای رد کردنش از مرز، به آن ها راه پاسگاه را نشان دهد وقتی آن ها را به مقصد موردنظرشان می برد بهشون می گوید کاری که خواستینو انجام دادم دیگه باهم کاری نداریم که یکی از آن ها می گوید یعنی چی که کاری نداریم عقلانی فکر کن تا چند وقت دیگه این ها همه دست صدام می افتد میتونی یه زندگی آروم داشته باشی که ایرج میگه تا الان بهم می گفتن قاتل می خواین از این به بعد انگ وطن فروشی هم بزنند بهم که بعثی ها می گویند کدوم وطن فروشی تو الان چند وقته جیره خوار بعثی هایی. با این حرف اعصابش خورد می شود و با تکه سنگی به سر یکی از آن ها می زند و فرار می کند …