خلاصه داستان قسمت چهارم سریال ایلدا از شبکه یک
در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت چهارم سریال ایلدا را که در حال پخش از شبکه یک سیما می باشد را برای شما عزیزان آماده کرده ایم که در ادامه می خوانید. سریال ایلدا با موضوع اتحاد و حماسه مردان و زنان عشایر مرزنشین در برابر متجاوزان به خاک این مرز و بوم و قصه ایستادگی و ایثار آنها از سال ۱۳۵۸ تا ۱۳۵۹ ساخته شده است.
در خلاصه قسمت چهارم سریال ایل دا می خوانیم که: برادر بزرگتر ایرج او را با خودش به جایی می برد تا حالش را عوض کند اما یک دفعه وقتی می فهمد که شیرزاد و هاویر دارند، می روند جایی، تفنگ را برمی دارد تا جاده را برای آن ها ببند اما ۲تا از بزرگان هاویر، چوب تو آستین ایراج می کنند و با همون چوب کشیده جلوی برادرش می آورند و می گویند چوب تو آستینش کردم و آوردم جلوت که بگم اجازه نمی دهم کسی راه را برای برادرزاده ام اون هم شیرزاد ببندد گلوله نکردم تو بدنش فقط به خاطر بزرگواری توعه. تو مسیر ماشین هاویر و بستگانش پنچر می شود و فرصتی پیش می آید تا شیرزاد و هاویر صحبت کنند، شیرزاد به هاویر می گوید فردای روز ازدواج کردیم این نباشه که بری این و اونو بزنی داغون کنی به هوای اینکه شوهرت پسرعموت درجه داره کاراتو راست و ریز می کنه ها اگه به من باشه تو پاسگاه یه بازداشتگاه زنونه می زنم که همیشه جلو چشمام باشی که هاویر بهش میگه من که کاری نمی کنم ولی هر کسی که بخواد شیرزاد پسرعموم ،همسرم را اذیت کند یا بهش حرف نامربوط بزند بازداشتگاه که هیچ خودم قبرستون می زنم.
بعد هاویر به شیرزاد میگه آقا شیرزاد من جونمم واست میدم و میره که شیرزاد خنده خوشحالی می کند. به قبرستون می روند و هاویر از پدر و عمویش اجازه می گیرد که با شیرزاد ازدواج کند. ایرج به محل دزدی می رود که شب گذشته دار و ندارش را برده بود، به غاری در دل کوه می رود تا چیزهایی که ازش دزدیدن را پس بگیرد با چوب حمله و همه را بیهوش می کند وقتی می خواهد وارد غار شود با چاقویی روی گردنش مواجه می شود….