خلاصه داستان قسمت ۱۰۳ سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۱۰۳ سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر را می توانید مطالعه کنید. با ما همراه باشید. این سریال به کارگردانی علی بیلگین، امید و ناامیدیها، جنگها و تلاشهای کارکنان صنعت سینما را به تصویر میکشد. سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر (Menajerimi Ara) در ژانر درام و کمدی محصول سال ۲۰۲۰ برگرفته از سریال فرانسوی Dix Pour cent به سفارش کانال Star Tv میباشد.
قسمت ۱۰۳ سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر
کراج تصمیم میگیره برای نقش اول سریال کودک درون ذهنم بازیگرش به اسم درین را به کارگردان معرفی کنه و از طرفی مدتی هست که او از دنیای بازیگری و سینما فاصله گرفته. کراج تمام تلاشش را می کند تا با او ملاقات کند و در آخر موفق هم میشه که باهاش قرار بزاره. دجله به سر صحنه فیلمبرداری کمال باشار میرسه و برای بدست آوردن دل کمال غذای مورد علاقه اش را گرفته و پیشش میره و ازش میپرسه که چه اتفاقی افتاده؟ کمال که به شدت عصبانی است براش تعریف میکنه که کرم نقش اصلی این فیلم هستش که اصلا احترام حالیش نمیشه اصلا هیچی براش مهم نیست همش دستش گوشیه و به جای این کار دیالوگ هاشو حفظ نمیکنه من با همچین آدمی نمی خوام بازی کنم. دجله که برای حل مشکل نمیدونه باید چیکار کنه از کمال خواهش میکنه تا کمی کوتاه بیاد و بر سر صحنه فیلم برداری برگرده چون موقعیت کاری او به خطر میافتد و همه چیز خراب میشه. کمال قبول میکنه و میگه باشه و با هم دیگه به سر صحنه فیلمبرداری برمیگردد اما وقتی دوباره روبروی هم قرار میگیرن کمال صحبت میکنه اما کرم دوباره بهش اعتنایی نمیکنه و سرش همش تو گوشیشه کمال دیگه نمیتونه تحمل کنه و از روی خشم و عصبانیت ضربه ای به صورت کمال میزنه که باعث میشه دماغش بشکنه.
دجله از استرس و ترس سر جایش خشکش زده و نمیدونه باید چیکار کنه و چه جوری این مشکلو حل کنه. دجله حسابی به هم ریخته که دستیار کارگردان بهش زنگ می زنه و خبر میده که کمال را به خاطر این کارش از این فیلم اخراج کردند. دجله حسابی به هم ریخته و اعصابش خورده کمال که این موضوع را میفهمد اصلا براش مهم نیست اما دجله حسابی استرس داده و میدونه که پایش را توی آژانس بذاره جیدا سراغش میره و کارش تمومه. چینار با کمک کراج و امراه و گولن بهترین افرادی را که تو آژانس میشناسن که بازیشون خوبه و به درد سریال کودک درون ذهنم میخورن را رزومهشونو و عکسشان را بر می دارند تا به کارگردان بدن. امراه میخواد برای آرزوی شانسی امتحان کنه و از اونجایی که آرزو خودش هم با استعداد است رزومه اش را برمی دارد و در کنار رزومه های دیگه میزاره و به دست کارگردان می رساند. گولن و امراه به اتاقشان برمیگردن که میبینند طغرل دستیار جیدا خانم اونجاست سپس از دیدن طغرل اونجا تعجب میکنن اما چیزی نمیگم ولی طغرل درباره ی کثیف بودن اتاق و تمیز نکردن میز کار باهاشون دعوا میکنه گولن و امراه با طغرل دعوا میکنند و بهش میگن که بهتره سرش تو لاک خودش باشه و به اونا کار نداشته باشه.
فردی به پریده زنگ میزنه و ازش میخواد تا با بازیگرش جنید حرف بزنه و راضی کنه تا تبلیغ ده قسمتی از شنیدن این موضوع حسابی خوشحال میشه و با خودش میگه این یک موقعیت خیلی خوبه تا بتونم به جیدا بفهمونم و ثابت کنم که هنوز می تونم کار کنم و لازم نیست بازنشست بشم اما این وسط یه مشکل داره اونم اینکه نزدیک به ۱۵ سال است که ازش خبری نداره و نمیدونه که از کجا باید پیداش کنه مثل که ذهنش حسابی به هم ریخته با ناراحتی به آژانس میره جدیدا با دیدنش به اتاقش میره و بهش میگه خودت یه دلیل بیار تا اخراج کنم یه بازیگری که قیمتش هم بالا بدونبود را از دست دادی سه بار مهلت داری که اولیشو از دست دادی حس می کنم دومیش هم نزدیکه حواست به سومی باشه. کراج و چینار با امراه و گولن به جلسهای با کارگردان و تهیه کننده و نویسنده فیلم کودک درون ذهنم میرن میشم آنها از ترکیب بازیگرانی که چیدن حسابی خوششون میاد کارگردان با دیدن رزومه آرزو بهشون میگه از این بازیگر خوشم اومده می خوام نقش دزد را این بازی کنه و ازشون میپرسه تا دربارهاش چیزهایی بدونه اما چینار بهش میگه بازیگر تازه وارده جایی بازی نکرده هنوز.
امراه میگه ولی خیلی باعث داده کارگردان بهشون میگه اشکالی نداره یه روز بگوبیاد تست بگیریم ازش ببینیم چند چندیم باریش به دجله میگه من با این دختر همبازی نمیشم میپرسه دلیل مخالفت بایرم چیه بارش ابتدا دلایل مختلفی میاره از جمله انرژی قد کوتاه دل بهش میگه بالاخره نفهمیدم مشکلت باهاش چیه ولی من تو بازی هیچ مشکلی نمی بینم عصبانی میشه و با صدای بلند بهش میگه فقط برای اینکه کار خودتو راحت تر کنی مجبور می کنی که با این بازی کنم وقتی میگم با این نمیخوام یعنی نمیخوام تو هم به کارت برس و از اونجا میره. جیدا شاهد دعوای آنها بوده و با نگاهی معنادار به دجله بهش میگه که یعنی فقط یک فرصت دیگه داری دجله یادش رفته تا برای زینب بازیگر فریس خانوم قرار عکاسی بگیره و وقتی زنگ میزنه تا قرار بذاره عکاس بهش میگه وقت نداریم و بدون اینکه تلفن را قطع کنه به دوستش میگه دستیار فریس خانم بود اصلاً کار بلد نیست همش خرابکاری میکنه یه کمی هم ناشیه دجله این حرف ها رو میشنوه و حسابی ناراحت میشه.
ژولیده که از کار اخراج شده به تست بازیگری رفته و اونجا قبول میشه و جزو بازیگرهای پر نقش در سریال قرار میگیره و حسابی خوشحال میشه و با گولن، امراه و دجله تماس تصویری میگیره و این خبر را به اونا هم. کراج سر قرار با درین میره و وقتی او را میبینه حسابی جا میخوره و ابتدا او را نمیشناسه وقتی ازش میپرسه که چرا این شکلی شدی؟ اصلا به خودت نمیرسی و چاق شده درین بهش میگه این خود واقعی منه نمیخواستم دیگه خیلی ازش فاصله بگیرم. دجله شبانه به خانه باریش میره تا باهاش صحبت کنه اما باز هم موفق نمی شوند و با همدیگه دعواشون میشه. باریش بهش میگه یکم دیگه ادامه بدی منو به نابودی می کشونی دجله میگه کسی که نابود میشه تو نیستی منم و از خانه بیرون میزنم کراج درین را جلوی آینه میبره و بهش میگه تو این بودی؟ببین! چقدر فاصله گرفته از چیزی که بودی درین ازش میپرسه خیلی بده کراج بهش میگه آره خیلی. خودتو نباز خودتو ول نکن در آخر بهش میگه یک هفته وقت داریم با همدیگه درستش میکنیم….